یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

مقالات قدیمی: تئاتر و جامعه ( گفت و گویی با پیتر بروک 1350 )



      مقالات قدیمی: تئاتر و جامعه ( گفت و گویی با پیتر بروک 1350 )

این متن گفتگویی است با "پیتر بروک" مرد بزرگ تئاتر معاصر که از کارهای اخیرش می توان "مارا-ساد" ، "اودیپ" ، "به من دروغ بگو" را نام برد. هدف شناخت نظر "بروک" در مورد رابطه بین تئاتر و اجتماع ، یا صحنه و فعلیت است.

  • نقش تئاتر امروز را چطور تلقی می کنید؟
  • تئاتر زنده ای که به یک نیاز واقعی در جامعه متصل و مرتبط امروز پاسخ دهد وجود ندارد و این حتما ناشی از واقعیتی است که ما از زندگی در جامعه هماهنگی که چنین تئاتری مقام و علت وجودی خود را به راحتی در آن پیدا می کند بسیار دوریم.

در حال حاضر هیچ نیازی توسط تئاتر برآورده نمی شود. افرادی که عادت به تئاتر رفتن دارند چیزی از نمایشنامه ها به دست نمی آورند ، کمترین عنصری که بتواند فردا در زندگی جاری به کارشان بیاید در آنها پیدا نمی کنند.باید حقیقتا راه عبور از کوچه به تئاتر ، کاملا بر همگان باز باشد و بین آنها مبادلات به آزادی جریان پیدا کند. همه می دانند که واقعیت چیز دیگری است.

سنت چنین می گوید که هنرپیشه باید از در ورودی هنرمندان وارد تئاتر شود. این یک پرده آهنین واقعی است که به خشونت ، سمبل انفصال بین زندگی روزمره و زندگی روی صحنه است، برای مردم هم همینطور است. وقتی که پذیرفتند به همین طریق عمل کنند هیچکس با قصد مقابله زندگی خود با زندگی ای که روی صحنه به او عرضه خواهند کرد به تئاتر نخواهد رفت.

 

  • پس چرا در این شرایط "به من دروغ بگو" (درباره جنگ ویتنام است.) را روی صحنه آورده اید؟
  • غرض ما از این نمایش ورود در میدان کارزار نبود ، بلکه فقط عکس العملی عاطفی و ارادی بود. در آمریکا و در دنیا ، اخیرا حرف قتلی بود که در محله هارلم ، روز روشن و جلوی چشم دهها نفر اتفاق افتاد اما هیچکس از جای خود تکان هم نخورد. ما نخواستیم در برابر ویتنام که تلویزیون و مطبوعات ، هر روز آن را به رخمان می کشند ساکت بوده باشیم ، و نتوانستیم از کشیدن یک فریاد خودداری کنیم.

از یک سو شرایطی غیرقابل تحمل ، و از سوی دیگر ، تئاتری (بگیریم در انگلستان که عکس العمل سالمی در برابر زندگی و جهان اطرافش ندارد) وجود دارد. در یک لحظه ، آدمهایی هم بودند – که ما بودیم – که به خاطر چیزی نظیر آن قتل ، فریاد کشیدند. اول فریاد خارج می شود و بعد این سوال پیش می آید که آیا فریاد کشیدن خوب بوده؟ به نظر من مساله آن نمایش را در مورد ما باید از این زاویه نگریست.

 

  • این نمایشنامه یک فصل در لندن اجرا شد. اخیرا شما به آمریکا رفتید که فیلم آن را به تماشا بگذارید. درباره این موضوع چه می گویید؟
  • انعکاس این نمایش را باید از دو زاویه مشخص نگاه کنیم. از نظر عینی ، و واقعی ، تصمیم به تغییر چیزی از راه نمایش شبیه "به من دروغ بگو" و امید به پایان دادن به قتل عام ، کاملا پوچ و به دور از عقل سلیم است و کمترین تاثیری روی وقایع ندارد. مضحک است اگر فکر کنیم که یک فعل تئاتری که جلو هزار نفر در محیطی بورژوایی جریان دارد ، بتواند نتایج واقعی داشته باشد ، کاملا بیهوده است. احتمالا به بیهودگی تظاهرات جلوی سفارتخانه ها. از این نقطه نظر مجبوریم قلم بطلان بر ادعای کسی بکشیم که می پندارد با اثرش ، رمانش یا مقاله اش در روزنامه ، موفق به تغییر چیزی خواهد شد. امروز با ذکاوتی بیشتر از قرن نوزدهم ، این ادراک آغاز شده که فرد ، در برابر نیروهای غول آسایی که بر جامعه و شیوه زندگی او حکومت می کنند ناتوان است.

در مقابل ، از نقطه نظر مبارزه هنری که نقش تئاتر را دربرگرفته ، مشروع است که خصوصیت غیرقابل مدارای موقعیت فعلی و خیانت کلی را ، که تئاتری باشد که می شناسیم ، ابراز کنیم ، کلمه دوام ریشه های عمیق خود را از دست داده ، و برای ما شکی نیست که به سقوط کامل افتاده است. جز با تئاتر نمی شد که در از شکل انداختن یک فرم هنری ، تا این حد جلو رفت حتی اگر بتوان در خلال محصولات فعلی ، غناها وامکانات و نیروهای هنر تئاتری را فرض کرد.

برای بازگشت به سوالتان ، فکر می کنم آنها که می گویند که "عروسی فیگارو" انقلاب (فرانسه) را آغاز کرد ولی من باور نمی کنم ، تنها نمایشنامه ای که من دیدم تاثیری تقریبا فوری داشت "نایب مناب" اثر "هوخهوت" – Hochhuth – بود.

  • به نظر شما تئاتر شکل بیانی ویژه ای دارد؟
  • در این باره امروز اشتباه بزرگی حاکم است و خوب است که یک روز ماهیت نیروی تئاتری بررسی شود.

مثلا تئاتری وجود دارد که به کار آموزشی یک جامعه گرفته می شود. این روش سابقا در آلمان و شوروی عمل می شد و اینک در چین مورد استفاده قرار می گیرد. از نظر من استفاده از تئاتر به عنوان وسیله یک آموزش مستقیم ، به کار بردن هنر دراماتیک بدون لمس نیروهای واقعی و منابع عمیق آن است. تصور می کنم تلویزیون برای ایفای این نقش قدرتی غیرقابل قیاس با تئاتر دارد.

برای من صحنه ، قبل از هر چیز محل تلاقی مردم و هنرپیشگانی است که بر اثر یک واقعه که جلوی همه از خلال همه جریان دارد جمع شده اند. البته انواع تلاقی های دیگر هم وجود دارد مثل مسابقه گاوبازی که هزارها نفر رودرروی مساله مرگ ، جمع می شوند و از این جهت ، این واقعه شبیه تئاتر است چون به وسیله گروهی ، زندگی شده است ، اما به نظر من فقط تئاتر است که یک تلاقی زنده را ، چه از جهت جسمانی و چه فکری و عاطفی ، ایجاد می کند. صرف حضور تعدادی آدم که در عواطفی معین سهیم باشند ، قدرت تازه ای در هریک از حاضران ایجاد می کند. و واقعه ، به نور تازه ای روشن می شود و خصلت شکوه و عمق به دست می آورد. تاثیری که قتل کندی برجا گذاشت هنوز در خاطره ها است ، پس از این قتل تا چند روز چنین احساس می شد که در تمام دنیا ، چیزی تغییر پیدا کرده است. به نظر می رسید که سطح جوشندگی دسته جمعی بالا رفته است ، که این واقعه عمق تفکری غیرعادی ایجاد کرده و نوری بارور بر همه چیزها افکنده است.

در تئاتر به نظر من ، برخورد بین درام ، هنرپیشه ها و تماشاگران کافی است که تعداد بزرگی مخالفتها و تضادها برانگیزد که از این میان چیزهای پنهانی آشکار می شود و منابع نیرویی استفاده نشده ای ظاهر می گردد. فعل تئاتری برای همین ، همین استخراج عناصر پوشیده یا محروم از نیروست.اگر این نیروهای آزادشده با صحت و اطمینان فوران کنند و هنرپیشه ها و مردم ، شرافت به خرج دهند ، یک نمایشنامه ممکن است معنای بزرگی برای آنها که حاضرند پیدا کنند. ما ، در نمایشنامه خودمان به من دروغ بگو برای چند لحظه به بخشی از مردم امکان دادیم که میزان علاقه خود را نسبت به یک واقعه امروز تجدید کنند و عمق ببخشند ، و این ، کاری بزرگ است.

  • سهم هنرپیشه ها در تحقق یک اثر تئاتری چیست؟
  • حالیه در مفهوم هنرپیشه ، دگرگونی به وجود آمده که گاه تا انکار و نفی آن پیش می رود. من اخیرا در مباحثه ای در فرانسه شرکت داشتم که در آن گفته می شد تئاتر آینده دیگر چیزی نیست جز یک محل بازی و همه هنرپیشه خواهند بود. من تصور می کنم این فکر سر تا پا غلط است. در هر جامعه ، هرکس برای یک کار واحد خوانده نمی شود ، نه تنها تقسیم کار وجود دارد بلکه  تقسیم ایثار هم هست . می دانیم که آدمهای محجوب وجود دارند ، آدمهای بی حمیت ، قهرمان ، شهید ... صحبت از ترازبندی نقش ها در جامعه نیست . اخیرا با بیوه "نورمن موریس" که در کوچه واشنگتن به عنوان اعتراض خود را سوزاند صحبت می کردم ، او می گفت که شوهرش هرگز به دیگری پیشنهاد نکرد که از کار او تقلید کند و مرگ وی، برای آنها که زنده مانده اند سرزنشی نیست.

در تئاتر هم تقریبا همچه چیزی است ، هنرپیشه فردی است که ساعاتی از کار و اندیشه اش را وقف بیان یک پیام می کند. صحبت از این نیست که از هرکس دیگری بخواهیم همین تلاش را به انجام برساند. هنرپیشه متقبل شده است که یک تم را عمق ببخشد و روی استخراج آن کار کند . هنرپیشه فداکاری می کند که موقعیتی را آماده سازد به این قصد که مردم را وارد آن کند.

 

اطلاعات مقاله:

مجموعه فرهنگی-هنری رودکی- شماره2- آبان ماه 1350- صفحه 18

مجموعه لاله تقیان و جلال ستاری

 

ورود به صفحه مقالات قدیمی

anthropology.ir/old_articles