پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

انقلاب اسلامی بازیابی هویت ایرانی


انقلاب اسلامی بازیابی هویت ایرانی

اسلامی ایران که به رهبری امام خمینی ره در سال ۴۲ آغاز و در سال ۵۷ با پشتوانه مردم به پیروزی رسید, از این قاعده مستثنی نبود

رویکرد مردم به هر جنبش، انقلاب و نهضتی ارتباط مستقیم با اصول و مبانی و اهداف آن دارد که از زبان رهبر یا رهبران اعلان می شود.انقلاب اسلامی ایران که به رهبری امام خمینی(ره) در سال ۴۲ آغاز و در سال ۵۷ با پشتوانه مردم به پیروزی رسید، از این قاعده مستثنی نبود.

رژیم دیکتاتور محمدرضا پهلوی، همچون پدرش، کمترین ارزش و بها را به مردم و خواسته های آنان نمی داد. مخالفت مردم با رژیم به خاطر مسائل رفاهی نبود. اگرچه وضعیت معیشت مردم بسیار بد بود. سیمای طبقاتی کاملاً مشهود و ملموس بود. فقر و محرومیت نه تنها روستاها، بلکه شهرهای کشور را فراگرفته بود. حلبی آبادها و حاشیه نشینی ها در شهرهای بزرگ و پایتخت، سند گویای ستمی بود که بر مردم کشوری دارای منابع قوی و سرشار نفت، گاز، مس، طلا و... می رفت.

وضعیت روستاهای کشور (اکثریت قریب به اتفاق) از وضعیت حلبی آبادها بهتر نبود. نه راه های ارتباطی نه بهداشت، نه آب سالم، نه برق و گاز و تلفن و... هیچ یک وجود نداشت. اکثریت قریب به اتفاق مردم از حداقل امکانات رفاهی برخوردار نبودند. لکن مردم برای این جهت با رژیم شاه به مخالفت برنخاستند.

همچنین مردم برای آزادی بی بند و باری و ولنگاری به ستیز با رژیم برنخاستند، زیرا دقیقاً در جامعه آن زمان بی بند و باری در حد بالا فراهم بود و روز به روز هم در حال افزایش بود. بنابراین، این مورد هم انگیزه برای مخالفت نبود. آنچه مردم را به انقلاب کشاند، انهدام هویت و شخصیت ملت ایران بود. پس از کودتای ۲۸ مرداد و بازگشت شاه به کشور به کمک امریکاییان و عده یی اراذل و اوباش، شاه رسماً و علناً تاج و تخت خود را مدیون امریکایی ها دانست. به همین جهت از یک سو دست بیگانگان بر مقدرات کشور باز گذاشته شد.

به گونه یی که چند ده هزار مستشار خارجی در تصمیم گیری های کلان مملکت حرف اول را می زدند. تعیین نخست وزیر، وزیران، سناتورها و حتی نمایندگان مجلس همگی با نظر مستشاران صورت می گرفت. ایران به معنای واقعی یک مستعمره بود. فراتر از این، خارجیان برای حضور در ایران و غارت ثروت های ملت (تحت عنوان حفظ منافع کشور خود) از جیب ملت ایران حق توحش هم دریافت می کردند.

از سوی دیگر مردم را فاقد شعور، درک و نیازمند قیم دانسته، خود برای ملت تصمیم می گرفتند و برای مردم نقشی قائل نبودند. شاه و عوامل حکومتش، همچون فرمانبرانی دست به سینه در مقابل خارجیان، نسخه های پیچیده شده توسط آنان را عمل می کردند.

ملت ایران، هم هویت ایرانی خود را از دست داده بود و هم شخصیتش خرد شده بود. اینجا بود که شعار محوری انقلاب اسلامی «استقلال - آزادی - جمهوری اسلامی» به پیشوایی مردی فرزانه مورد توجه عامه ملت «از هر گروه، حزب، دسته، صنف و طبقه اجتماعی» قرار گرفت.

«استقلال» بازگرداندن هویت ایرانی به جامعه بود؛ هویتی که توسط عده یی بی هویت در دستگاه حاکمه از بین رفته بود و بیگانگان را بر مقدرات کشور مسلط ساخته بود. «آزادی» شخصیت خرد شده زیر چکمه های دژخیمان را برای ملت بازسازی می کرد؛ ملتی که در پیشینه تاریخی اش جنبش مشروطیت و نهضت ملی را داشت و در هر دو مورد میزان فهم و آگاهی و توان بازسازی سیاسی کشورش را به نمایش گذاشته بود.

ملتی که سابقه تمدن درخشانش چند برابر عمر موجودیت امریکا بود و اکنون احساس تحقیر شدن می کرد. این بود که ندای امام را با جان و دل خریدار شد تا با هویت و شخصیت اصیل خود بتواند در سایه تعالیم بلند و انسان ساز اسلام جمهوری دلخواه خود را بنا کند. به نظر نگارنده برای انسان ها مهم آن نیست که حکومت در قالب چه سیستمی می خواهد شکل بگیرد. به عبارت دیگر عناوین حکومت ها امری اعتباری است (سلطنت، خلافت، امارت، جمهوریت و...) هیچ کدام آسمانی نیستند. همه اعتباری اند، آنچه مهم است اصول و قواعدی است که این حکومت ها خود را بدان پایبند بدانند و عمل کنند.

به قول معروف «مردم از وسط دو سنگ آسیاب آرد می خواهند.» اگر هویت، شخصیت، حقوق و آزادی های مردم تامین شود و عدالت به معنای واقعی و عملی در تمامی عرصه ها و زمینه های «سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی» رعایت شود، فرقی نمی کند که چه سیستمی در جامعه حاکم باشد. بسا تاریخ پادشاهی را به خاطر رعایت عدالت، آزادی، حقوق و شخصیت مردم، ستایش کند و رئیس جمهور یا خلیفه یی را به خاطر ستم بر مردم و از بین بردن آزادی، حقوق، عدالت و شخصیت مردم نکوهش کند.

امام خمینی(ره) علاوه بر آنکه فقیه والامقام و سیاستمداری دین مدار بود، جامعه شناسی بسیار ورزیده و زمان شناس بود. او جامعه خود، نیازها و خواست ها، شعارها و هدف های آنها را خوب شناخت و به خوبی سازماندهی کرد و جهت داد. در شکل و ساختار حکومت هم بسیار کارشناسانه عمل کرد. اما هرگز در پی ایجاد حکومت خلیفه گری و فردی نبود. زیرا می دانست که دوران آن سپری شده است.

جهان معاصر در حال گذار به دوران مدرن و دموکراسی است. او شاهنشاهی (ولو از نوع دینی اش) را نیز سیستمی به آخر خط رسیده می دانست. او تجربه امارت نشینان را هم بررسی کرده بود. به همین جهت گزینه یی که به جامعه ارائه کرد «و پیش از آن مردم در تظاهرات ها فریاد زده بودند» جمهوری اسلامی بود.

جمهوری که از متن مردم برخیزد و بر آن تکیه کند، نه جمهوری که از خدا سرچشمه گیرد و بر آن تکیه زند «که دور از دسترس مردم خواهد شد، همانند السلطان ظل الله». در طول تاریخ، هرگاه حاکمان (در هر قالب و اسمی) خود را به خدا متصل کرده اند، مردم را به حریم خود راه نداده اند و هاله یی از تقدس بر دور خود، اعمال، گفتار، تصمیمات و دستورات خود کشیده اند و راه هرگونه چون و چرا، نقد و انتقاد، اشکال و اعتراض را بسته اند. امام این امر را خوب درک کرده بودند لذا فرمود جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد.

جمهوریت شکل و ساختار نظام بود و اسلام محتوا و برنامه های آن. همه تاکید امام بر جمهوری اسلامی بود که بنایش بر پایه رای و خواست مردم استوار باشد. به همین جهت از روز اول به گونه یی عمل کرد که در تمام پی ریزی های این ساختار جدید، نقش مردم پررنگ باشد. اصل نظام به رفراندوم گذاشته شد، قانون اساسی اش با نظر خبرگان منتخب ملت تدوین و در نهایت به رفراندوم گذاشته شد، کیفیت انتخاب رهبر، رئیس جمهور، وزرا، نمایندگان مجلس براساس مترقی ترین الگوهای موجود در دنیا و به اتکای رای مستقیم یا با واسطه مردم پایه گذاری شد. این همه نشان از دوراندیشی و عاقبت نگری امام (ره) داشت.

اگرچه امروز کسانی (که هرگز امام در طول دوران حیاتش به آنها و تفکرشان باور نداشت و به آنها میدان نداد) می کوشند تا جمهوریت نظام را زیر سوال ببرند و نظام مبتنی بر رای و خواست مردم «از پایین به بالا» را نظامی برخاسته از اراده خداوند «از بالا به پایین» نشان دهند و این دیدگاه کاملاً انحرافی را به امام نسبت دهند.

اینها می خواهند نظامی را شکل دهند که همچون پادشاهی مطلقه از هرگونه نقد و انتقاد و اشکال و اعتراض مصون و از آن جلوگیری کنند. هرگونه مخالفتی را مخالفت با خدا، رسول، دین و مقدسات تلقی کنند. اینها حکومت را می خواهند آسمانی کنند نه زمینی و زمینیان را بدان راهی و نظری نباشد. اینها کسانی هستند که در همان زمان به امام پیشنهاد عنوان حکومت عدل اسلامی می دادند تا برای جمهور (مردم) نقشی نباشد.

امروز هم هرگونه انتخاباتی را غیراسلامی و غیرشرعی می خوانند، مگر آنکه مشروعیتش توسط نماینده خدا در زمین تایید شود. در واقع این عده هیچ سنخیت فکری و روحی با امام نداشته و ندارند. این گروه می خواهند کالای قلابی خود را با مارکی اصیل و مورد پذیرش جامعه جا بزنند و در معرض قرار دهند، لذا می کوشند تا اتکای امام به رای مردم را توجیه کنند و با گل آلود کردن آب مشروعیت و مقبولیت ماهی مراد خود را صید کنند.

امام چهارم آبان ماه ۵۷ در پاریس به خبرگزاری رویترز که می پرسد؛ در صورتی که شاه استعفا بدهد رژیم جدید چگونه خواهد بود، آیا علما خود حکومت خواهند کرد؟ می فرماید؛ علما خود حکومت نخواهند کرد آنان ناظر و هادی مجریان امور می باشند. این حکومت در همه مراتب خود متکی به آرای مردم و تحت نظارت و ارزیابی و انتقاد عمومی خواهد بود. در ۱۸ دی ماه ۵۷ در پاریس در پاسخ به روزنامه انگلیسی اکونومیست که می پرسد؛ آیا شما قصد دارید آزادی سخن، آزادی اجتماعات و آزادی مطبوعات و آزادی عبادات را تضمین کنید؟

می فرماید؛ ما به خواست خدای تعالی در اولین زمان ممکن و لازم، برنامه های خود را اعلان خواهیم کرد. ولی این بدان معنا نیست که من زمام امور کشور را به دست بگیرم و هر روز نظیر دیکتاتوری شاه اصولی بسازم و به رغم خواست ملت به آنها تحمیل کنم. به عهده دولت و نمایندگان ملت است که در این امور تصمیم بگیرند. ولی من همیشه به وظیفه ارشاد و هدایتم عمل خواهم کرد.

هادی قابل

عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی