جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دافعه های قبل از ازدواج


دافعه های قبل از ازدواج

نگاهی به نمایش خواستگاری نوشته آنتوان چخوف آداپته و کارگردانی عظیم موسوی

موضوع خواستگاری یکی از جدی‌ترین موضوعات زندگی انسان است، اما همین موضوع جدی می‌تواند به غیر جدی‌ترین و کمدی‌ترین و حتی در مواردی به تراژیک‌ترین حادثه زندگی انسان تبدیل شود، در نتیجه ظرفیت موضوعی آن را دارد که به صورت ژانر درام، کمدی یا تراژدی به اجرا درآید. ضمناً خود موضوع عام شمول است و مرز جغرافیایی نمی‌شناسد. لذا، می‌توان آن را به هر زبان و گویشی‌ ترجمه و همزمان با هر آداب محلی هم آداپته کرد.

نمایش"خواستگاری" اثر آنتوان چخوف که توسط عظیم موسوی با زبان و گویش محلی و آداب و عادات مردم گیلان آداپته شده و هم اکنون در تالار سنگلج تهران در حال اجراست، ترفندی ابتکاری و تا حدی هم تجربی به شمار می‌رود و می‌تواند سرمشق و الگوی خوبی برای اجرای آن با گویش‌ها و آداب محلی ملیت‌های ایرانی دیگر باشد، اما ضرورت‌های چنین اجرایی چگونه باید باشد؟ برای پاسخ به این پرسش الزاماً باید بن مایه موضوعی و محوری نمایشنامه حفظ شود،‌ اما عناصر و ضمائم دیگر اثر نیاز به جایگزینی دارند. در این جایگزینی و به اصطلاح آداپته کردن، لازم است از ضرب‌المثل‌ها، شوخی‌ها و آداب خاص محلی نهایت استفاده بشود تا جایی که شناسه‌های جدیدی برای آن ارائه شود و مخاطب بپذیرد که این رخدادها در یک خواستگاری محلی و در گیلان یا هر جای دیگری از ایران رخ داده‌اند.

عظیم موسوی که کارگردانی نمایش را هم به عهده دارد، تا حد زیادی سعی کرده این مهم را محقق می‌کند، با وجود این می‌شد برخی عارضه‌مندی‌های اجرا مثل افراط در"ساده‌لوح" نشان دادن آدم‌ها را با خصوصیات گفتاری، رفتاری و اصطلاحی فرهنگ و فولکلور مردم گیلان جایگزین کرد و بر وجوه محلی آن افزود.

پرسوناژهای نمایشنامه"خواستگاری" اساساً ساده‌لوح نیستند، بلکه گرفتار عادات و ذهنیت‌هایی هستند که نمی‌توانند حتی در موقعیت بسیار مهمی مثل خواستگاری از آن‌ها دست بردارند و همین داشته‌های خاص و متمایز است که هر دو سوی موضوع خواستگاری، یعنی دختر و پسر را به جای تعامل و همگرایی به تقابل و واگرایی می‌کشاند و با تبدیل کردن خود آن‌ها به موانعی برای اجرای خواسته‌هایشان ژانر اثر را به سمت و سوی کمدی سوق می‌دهد و نهایتاً اقدام خواستگاری را به شکل یک"پارادوکس" کمیک برای مخاطب تحلیل و نمایه‌سازی می‌کند. این وجوه پارادوکسیکال و داشته‌های متمایز و خاص در این خلاصه می‌شود: دو نفر برای اقدامی اجتماعی و حتی بیولوژیک نیاز به تعامل دارند و شرایط چنین اقتضا می‌کند که از خصوصیات و عادات فردی خویش دست بردارند، اما آن‌ها به طور متناقضی خصوصیات کامل فردی خود را حفظ و بر آن‌ها اصرار می‌ورزند؛ در نتیجه به جای آن که شباهت‌ها و همگرایی‌ها برجسته و با هم جمع و تبدیل به جاذبه شوند تا خواستگاری به سرانجامی شیرین و مطلوب برسد، در عوض تاکید زیاد بر مالکیت فردی و دارایی‌های شخصی و نیز مقایسه برتری‌های خویش با دیگری، همه چیز را دافعه‌مند می‌کند و در نتیجه موضوع"وصال" به امری"محال" تبدیل می‌شود.

نوع و شاخصه این فردیت‌ها و نیز چگونگی تاکید بر آن‌ها، در حقیقت همه آن امکان و ظرفیتی است که متن برای کمدی بودن دارد و این جاست که نویسنده یا آدابتور متن باید مابه‌ازاءها و قرینه‌های بومی و محلی را از فرهنگ، فولکلور، آداب و سنت و حتی عادات و خلق و خوی آدم‌های مورد نظرش بگیرد و در متن بگنجاند، طوری که شالوده و بن‌مایه‌های محوری موضوع از بین نرود و با همان اهمیت در متن جدید و آداپته شده هم حفظ شود، یعنی موضوع خواستگاری کمرنگ نشود.

نمایشنامه"خواستگاری" در اصل یک کمدی انتقادی اجتماعی است، اما ظرفیت آن را دارد که به یک کمدی سبک"Low Comedy" هم تبدیل شود. در اجرای عظیم موسوی همین نوع کمدی مورد نظر بوده و او به عناصر و اجزای تشکیل دهنده این کمدی دلبستگی داشته و تا حد نسبتاً قابل قبولی هم آن‌ها را به کار گرفته و همزمان نیز یک رویکرد تجربی هم به اثر داشته که متن چخوف را کاملاً ایرانی کرده است. این رویکرد تجربی در استفاده از تعزیه و نمایش تخت حوضی خلاصه شده که در بطن اجرا به خوبی جای گرفته و مقبولیت نمایشی پیدا کرده و حتی بر ویژگی پارادوکسیکال و کمیک اثر نیز افزوده است.

گرچه در ژانر کمدی سبک عامل ساده‌لوحی پرسوناژها هم دخیل است، اما تاکید زیاد روی این موضوع تا حدی به نمایش"خواستگاری" و پس زمینه‌های فرهنگی آدم‌ها آسیب رسانده است. موسوی بنا را بر این گذاشته که پرسوناژها در هر حالت و موقعیتی کاری انجام بدهند و حرفی بزنند، در حالی که گاهی خاموشی و لال گونگی به موقع بسیار کمیک‌تر است و نقیضه نمایی خنده‌دار اثر را تشدید می‌نماید؛ برای اثبات این موضوع و اجتناب از حرکات و گفتار شتابزده می‌توان به مثالی در خود اجرا اشاره کرد: حرکت اسلوموشن(Slow Motion) در یکی از صحنه‌ها وجه کمیک اثر را ارتقاء بخشیده است و اگر این صحنه با همان حرکت معمولی به اجرا درمی‌آمد، چندان کمیک نبود. لذا نمایش"خواستگاری" اثر آنتوان چخوف با آداپتوری و کارگردانی عظیم موسوی می‌توانست بهتر از این هم اجرا شود.

در این اجرا موضوع محوری چخوف تا حدی کمرنگ شده است و فقط از نیمه نمایش به بعد، مخاطب به تدریج بن‌مایه‌های موضوعی نمایشنامه"خواستگاری" را دریافت می‌کند. اجرا در آغاز تا حدی ضعیف است، اما کم‌کم و با سیری صعودی به اجرایی متوسط تبدیل و در اواخر به طور نسبی برجسته می‌شود. این نمایش که با تنظیم آداپتوری و کارگردانی عظیم موسوی روی صحنه آمده، از لحاظ میزانسن‌ها قابل اعتنا و از تنوع لازم برخوردار است: صحنه اسلوموشن و نیز صحنه‌ای که بازیگران پشت به تماشاگران می‌نشینند یا صحنه‌ای که در آن پایه صندلی‌های آنان در هم تداخل پیدا می‌کند و نیز ژست کارتونی پدر"ماه بانو" برای حرکت سریع، همگی ابتکاری و زیبا هستند. جای گیری بازیگران در کل خوب شکل ‌دهی شده و تبدیل ناگهانی صحنه عزا به شادی هم بسیار کمیک است.

نمایش"خواستگاری" با بهره‌گیری از عناصری مثل حرکات سریع، موزون، شتابزده و غیر قابل انتظار، تکرار، ادا و اطوار، تصادم و برخورد، داد و بیداد و شلوغی، جابه‌جایی زیاد و همزمان با استفاده از تعابیر ذهنی کمیک، اشتباه‌گویی و تغییر سریع حالت به طور نسبی شاخصه‌های کمدی سبک را می‌نمایاند و از نیمه نمایش به بعد تماشاگر را بیشتر می‌خنداند.

بازیگرانی که نقش‌های اصلی روی صحنه را به عهده دارند، خوب بازی می‌کنند و به ترتیب می‌توان به بازی‌های درخشان حمیدرضا مرادی، حسن عقیقی، محمود راسخ‌فر، معصومه کاظمی و رهام اصغرپور اشاره کرد. استفاده از نوازنده دوره‌گرد نیز ابتکاری و زیباست و هر دو بازیگر این نقش‌ها، یعنی بابک طهماسب‌پور و محمدجواد بهرامی از عهده نقش‌هایشان برآمده‌اند. پیچ و تاب خوردن بدن نوازنده آکاردئون که بیانگر"به ساز خود رقصیدن است" اگر بیشتر باشد، نمایش کمیک‌تر خواهد شد، حضور این نوازندگان و حتی نابینا بودن یکی از آن‌ها وجوه دراماتیک ویژه‌ای به نمایش داده و در جاهایی واقعاً کمیک است، مثلاً وقتی که به علت به هم خوردن مراسم خواستگاری"مش قاسم" به او می‌گوید:"دیگه شاد نزن، غمگین بزن" و او هم آهنگی در همین مایه می‌نوازد. یکی از بازیگران محوری و یکی از بازیگر جانبی هنگام اجرا زیرچشمی گاهی نگاهی به تماشاگران می‌کنند و این ضعف در بازیگری است. استفاده از نوازنده‌ای که لباسی شبیه به قشقایی‌ها به تن دارد با فضای گیلکی نمایش سازگار نیست و ای کاش عظیم موسوی برای این نقش هم از یک پرسوناژ شمالی استفاده می‌کرد.

ترفند وارد شدن نوازندگان دوره‌گرد از در ورودی تالار سنگلج و اجرای موسیقی اولیه‌ای توسط آن‌ها و بازیگران نمایش در سالن انتظار تماشاگران و متعاقباً دعوت آنان از تماشاگران برای ورود به سالن اصلی و تماشای خود نمایش، ابتکاری زیباست و با اجرای این نوع نمایش‌ها همخوانی دارد. انتخاب آهنگ‌ها و موسیقی‌ها که توسط زهره عشقی انجام شده، فضای محلی نمایش را تشدید و به اجرا کمک کرده است.

طراحی دکور صحنه اول بر دل نمی‌نشیند و بسیار سطحی است، می‌شد به جای آن از همان دکور دوم استفاده کرد و فقط نمایه خود خانه(دیوار و پنجره‌ها) را با آویختن همان حصیر پوشاند و از بقیه دکور به گونه‌ای برای صحنه اول هم استفاده کرد.

نمایش"خواستگاری" به رغم برخی کاستی‌ها در کل نمایشی دیدنی و به لحاظ تبدیل متن"آنتوان چخوف" به یک متن ایرانی و حتی محلی، اجرایی تجربی نیز به حساب می‌آید. این نمایش کمدی از میزانسن‌های زیبا و قابل قبولی برخوردار است و مخصوصاً به علت بازی خوب بازیگرانش، فضایی شاد و مفرح می‌آفریند و خنده را بر لبان تماشاگر می‌نشاند.

حسن پارسایی