پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا

زندگی علمی, سیاسی و فرهنگی فارابی


زندگی علمی, سیاسی و فرهنگی فارابی

فارابی حكمت و فلسفه را در بغداد فرا گرفت اما به جز متی بن یونس و یوحنا بن حیلان از دیگر اساتید وی, اطلاعی در دست نیست از شاگردان و پیروان مشهور وی می توان این افراد را نام برد یحیی بن عدی, ابوسلیمان سجستانی, ابوالحسن محمد بن یوسف عامری و ابوحیان توحیدی

علی‏رغم آن كه نوعی اجماع نظر وجود دارد كه ابونصر فارابی مؤسس فلسفه اسلامی(۱) و بنیان‏گذار فلسفه سیاسی است و در عصر خویش «معلم مطلق» و در همه زمان‏ها او را «معلم ثانی» بعد از ارسطو لقب داده‏اند؛ اما آن چه عجیب می‏نماید و محققان علاقه‏مند به اندیشه وی را متحیر كرده، این است كه ایشان با وجود كثرت آثار و تألیفات، شرح حال زندگی و تحصیلات و مسافرت‏ها و نحله فكری و روابط اجتماعیِ خویش را به تقریر در نیاورده است و اطلاعاتی از خود به جا نگذاشته است و یا به ما نرسیده است. همین امر سبب گردیده است كه برخی نویسندگان، در همه اطلاعات درباره وی تردید قرار كنند.(۲) اگر چه به این مشكل باید اذعان كرد، اما آن چه این مشكل را تا حدی آسان و مرتفع می‏كند و می‏تواند محققان و فارابی شناسان را به نوعی اطمینان برساند، توجه به دو امر اساسیِ زیر است:

۱. علیرغم آن كه فارابی شرح حال كامل و جامعی از خود ارائه نكرده است، اما به صورت پراكنده در لاب لای آثارش، گاهی از محل سكونت خویش سخن می‏گوید.(۳) و گاهی به انتقادهایی كه علمای معاصر وی، درباره پیروی از اندیشه ارسطو به ایشان می‏كنند، پاسخ می‏دهد(۴) و در برخی آثارش خبر از مراوده با وزیران خلفای عباسی می‏دهد.(۵)

در زمانی دیگر با حضور در مجالس احتجاج، كه در دربار وزیر خلیفه در بغداد، بین نحویان و فیلسوفان و منطقیان، نظیر متی بن یونس، استاد فارابی و ابو سعید عبدالله سیرافی، شاگرد ابن سراج نحوی، استاد فارابی دایر می‏شد، شركت می‏كرد و با دیدگاه آشتی جویانه بین دین و فلسفه و ادبیات و منطق، فصل الخطاب می‏شد و همه نحویان درباری را مجاب می‏كرد.(۶)

نظیر این مطالب، كم و بیش در منابع مختلف وجود دارد، به ویژه اطلاعاتی از فارابی به نقل از ایشان در تراجم و فهارس و تواریخ آمده است كه آثار آن، مع الاسف به دست ما نرسیده است.

۲. آثار ارزشمند مترجمان و شرح حال نویسان مسلمان، كه تواتر آن‏ها گفتارشان را تأیید و توثیق می‏كند، كمك شایانی به محققان و نویسندگان است، بویژه آن كه برخی از مورخان معاصر فارابی و یا در پایان قرن چهارم، یعنی زمانی كه شهرت فارابی زبان زد عام و خاص بود و شاگردان و علاقه‏مندان او در قید حیات بودند و آثار خطیِ او به طور كامل وجود داشت، به نگارش شرح حال وی پرداخته‏اند؛ مانند مسعودی ( ۳۴۵) در التنبیه و الاشراف از فارابی یاد كرده است. صاعد اندلسی (۴۲۰ ـ ۴۶۲ ق) شرح حال كاملی از فارابی در «طبقات الامم» خویش آورده است. پس از او بیهقی (۴۹۹ ـ ۵۶۵ق) در تاریخ حكماء الاسلام، عبداللطیف بغدادی (۵۵۵ ـ ۶۲۹) در «الافادهٔ و الاعتبار»، قفطی (۵۶۴ ـ ۶۴۸ق) در «تاریخ الحكماء»، ابن ابی اصیبعه (۶۰۰ ـ ۶۶۸ق) در «عیون الانباء فی طبقات الاطباء»، ابن خلكان (۶۰۸ ـ ۶۸۱ق) در «وفیات الاعیان» و صلاح الدین صفدی (۶۹۶ ـ ۷۶۴ق) در «الوافی بالوفیات».

دكتر حسین علی محفوظ در كتاب «الفارابی فی المراجع العربیه» شرح كاملی از آثار مربوط به فارابی را از قرن چهارم تا قرن چهاردهم آورده است.

پیش از ورود به بیان شرح حال معلم ثانی، لازم است به یك پرسش اساسی پاسخ داده شود و آن این است كه اگر گفته شود: چه رابطه‏ای بین اندیشه سیاسی و شرح حال و زندگی هست و در یك كتاب اندیشه‏ای، آیا نیازی به زندگینامه وجود دارد؟ در پاسخ باید گفته شود كه بدون تردید، محیط و شرایط رشد و نضج شخصیت هر انسان، رفتار و موقعیت اجتماعی، مسافرت‏ها، محل تحصیل ، اساتید، شاگردان و مراحل تطور زندگیِ علمی، همه این‏ها در شكل گیری اندیشه سیاسی هر كسی تأثیر دارند.

با این مقدمه روشنگرانه، به نظر می‏رسد بسیاری از تردیدها بر طرف شود و بخشی از مجهولات زندگیِ فارابی روشن گردد.

مشهور بین شارحان و مترجمان فارابی این است كه وی در سال ۳۳۹ از دنیا رفته است و چون عمرش را ۸۰سال گفته‏اند، بنابراین، تولد او در سال ۲۵۸ هجری قمری بوده است . ابن ابی اصیبعه می‏گوید: محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان از شهر فاراب(۷) است و آن شهری است از بلاد ترك، در سرزمین خراسان، كه در آن روزگار بسیار گسترده‏تر از خراسان فعلی بود. فارابی در دهكده وسیج از توابع فاراب، در سال ۳۳۹ هجری قمری بدنیا آمد.»(۸) ابن خلكان می‏گوید: «فاراب را در زمان وی «اطراز» می‏نامیدند و این شهری آباد و نزدیك به تمدن چین بوده است و اهالی آن، از قرن سوم هجری، بعد از حمله نوح سامانی به اسلام گرویدند».(۹)

صاحب عیون الانباء می‏گوید: «پدر فارابی ایرانی الاصل بود كه با زنی از تركان ازدواج كرد و در زمره سرداران بود». در بین متأخران درباره نژاد و وطن فارابی اختلاف نظر وجود دارد كه آیا او اهل ایران است و یا ترك نژاد و اهل تركستان ماوراء النهر؟(۱۰) علی‏رغم آن‏كه نوعی اجماع نظر درباره ایرانی بودن فارابی وجود دارد، اما مشكل انتساب قطعی به نژاد و منطقه، كماكان باقی است. حق آن است كه این شبهه، در بین قدما وجود نداشته و در طی زمان، بر اثر تغییرات جغرافیایی پدید آمده است. در دوران سامانیان و عصر فارابی، ایران بسیار گسترده تر از امروز بود و بخش بزرگی از آسیای میانه، ماوراء النهر و افغانستان، جزء ایران و خراسان آن روز بود.(۱۱)

بنابراین، حق آن است كه در آن روز، فارابی اهل ایران و خراسان بود؛ ولی با تغییراتی كه به وجود آمده، امروزه منطقه فاراب، جزء كشور قزاقستان است (به نقشه ضمیمه مراجع شود).

بنابر شواهد و گزارشات مترجمان، فارابی دوران طفولیت را در موطن خویش گذرانده است و پیش از ورود به مباحث فلسفی، در فاراب، منصب قضاوت داشته است. و برخی دیگر گفته‏اند كه فارابی در سن بلوغ به همراه پدرش، كه سردار سپاه بود، به بغداد رفته است. از دوران طفولیت و جوانیِ فارابی بیش از این اطلاعی در دست نیست. آنچه مسلم است، فارابی برای ادامه تحصیلات، راهیِ مراكز علمی و فرهنگی آن روز شده است و در آن دوران، دو مركز علمی شهرت داشتند: یكی حران در جنوب شرقی تركیه فعلی كه این مركز وارث مكتب اسكندریه بود و در عصر متوكل عباسی (۲۳۲ ـ ۲۴۷) از انطاكیه بدان‏جا منتقل شده بود و دیگری بغداد دارالخلافه بود كه در واقع، ادامه مكتب حران بود؛ زیرا در همین دوران، استادان و مترجمان بزرگ حرانی به بغداد مهاجرت كرده‏اند.در این كه فارابی هر دو مركز را درك كرده است، در پیش‏تر تواریخ، به آن تصریح شده است؛ اما این كه از فاراب ابتدا به حران رفته است یا به بغداد، اختلاف نظر وجود دارد.

●نقشه

صاحب موسوعهٔ الفلسفه می‏گوید: «به احتمال زیاد، فارابی ابتدا در مدرسه حران وارد شده وعلوم اوائل و منطق را نزد معلم مسیحیِ خود، یوحنا بن حیلان فرا گرفته، و سپس به بغداد سفر كرده است و ممكن است سفر وی به بغدادهمراه اساتید و رؤسای مدرسه حران باشد كه در دوران خلافت المعتضد بالله (۲۷۹ ـ ۲۸۹) صورت گرفته است.»(۱۲)

بنابراین، فارابی در كم‏تر از سی سالگی به بغداد مهاجرت كرده است؛ اما الفاخوری و الجر معتقدند كه فارابی، نخست به بغداد رفته است و با توجه به این كه در آن‏جا شاگرد ابوبشر متی بن یونس بوده است و بنابر مشهور، ابوبشر مردی سالخورده بوده و فقط ده سال از شاگرد خود بزرگتر بوده، پس گویا سن فارابی بالای چهل سال بوده است. فارابی پس از تحصیلات در بغداد به حران رفت و در حلقه درس یوحنا بن حیلان حاضر شد و اقامت او در حران چندان به طول نینجامید و به بغداد بازگشت.(۱۳)

در دوران اقامت در بغداد، فارابی در حلقه درسیِ منطق و فلسفه ابوبشر متی بن یونس، حكیم نصرانی، تربیت شده مكتب مرماری در دیر قنا، در حوالیِ بغداد شركت می‏كند. هم‏چنین بنابر برخی از نقل‏ها كه معتقدند یوحنا بن حیلان از مدرسه حران به بغداد مسافرت كرده، فارابی در بغداد نیز نزد او تلمذ كرده است.

او در آغاز اقامت در بغداد، ظاهراً ادبیات عربی را خوب نمی‏دانست(۱۴) و در این دوران، بغداد مركز مباحثات ادبی بود. شاگردان سیبویه، نظیر سیرافی، مبردء ابو علی و ابن سراج و نیز دیگران در این شهر بودند و علاوه بر كوشش ادیبان در رشد ادبیات عرب، انگیزه‏های سیاسیِ دربار عباسی، در رواج این مباحثات دخیل بود. فارابی عربی را نزد ابن سراج فراگرفت و برای اولین بار، اصطلاحات نحوی را وارد منطق كرد.(۱۵) و به استاد خویش منطق را یاد داد. او نیز برای نخستین بار، اصطلاحات منطقی را وارد علم نحو كرد كه نمونه آن در كتاب «الموجز فی النحو» ارائه شده است.(۱۶)

فارابی در برابر مناظرات و مباحثات ادیبان و منطقیان، كه در دربار برگزار می‏شد، بی‏تفاوت نبود. نقل شده است كه روزی در مجلس ابوفرات، فضل بن جعفر (۳۲۰ق)، وزیر شیعیِ خلیفه المقتدر بالله (۲۹۵ ـ ۳۲۰ق) بین استاد فارابی، یعنی ابوبشر و سیرافی منازعه در گرفت و در حلقه دربار، ابوبشر را در پیچ و خم ادبیات عرب متحیر ساختند و او بدین‏جا رسید كه منطقی را با الفاظ كاری نیست. سیرافی كه جو غالب مجلس به نفع او بود، در مناظره بر وی غالب شد و جمعیت بسیاری مناظره را یادداشت می‏كردند. خبر شكست متی به مجلس درس فارابی رسید و شاگردانش اصرار كردند كه وی برای دفاع از متی در مناظره شركت كند.فارابی دعوتشان را پذیرفت و با دیدگاه آشتی جویانه، به تبیین رابطه متقابل دو علم و نیازعالمان آن دو به یكدیگر پرداخت كه محصول آن كتاب «الحروف» است.(۱۷)

فارابی حكمت و فلسفه را در بغداد فرا گرفت؛ اما به جز متی بن یونس و یوحنا بن حیلان از دیگر اساتید وی، اطلاعی در دست نیست. از شاگردان و پیروان مشهور وی می‏توان این افراد را نام برد: یحیی بن عدی، ابوسلیمان سجستانی، ابوالحسن محمد بن یوسف عامری و ابوحیان توحیدی.(۱۸)

آن چه مشهور است، فارابی در اواخر عمر خویش، در دوران مستكفی بالله (۳۲۹ ـ ۳۳۳) بغداد را به مقصد دمشق، كه در آن‏جا سیف الدوله حمدانی، حاكم شیعی مذهب بود، ترك كرد. پاسخ این كه اولاً چرا وی بغداد را كه بزرگ‏ترین مركز علمی و دارالخلافه بود ترك كرد؟ و ثانیاً چرا به دمشق رفت؟ قطعاً در تبیین برخی افكار سیاسیِ وی و رفع برخی شبهات درباره او راهگشا است.(۱۹) صفدی و قفطی، هر دو تصریح می‏كنند كه فارابی «دخل العراق و استوطن بغداد و قرأ بها العلم الحكمی مدینهٔ السلام فی ایام المقتدر و الّف ببغداد معظم كتبه».(۲۰)

شخصیت علمیِ فارابی در بغداد شكل گرفت و تكامل یافت. او در آن‏جا وارث زحمات نهضت ترجمه و بزرگ‏ترین شارحان و فیلسوفان یونان، به ویژه افلاطون و ارسطو است. بغداد نه تنها یك حوزه علمی، بلكه پایتخت بزرگ‏ترین امپراتوری و مقتدرترین پادشاه روی كره زمین است. این شهر هم‏چنین وارث مكتب اسكندریه، نصیبین، مرو، حران و ... است. بزرگ‏ترین كتابخانه دنیا و آثار مختلف یونانی، عبری، سریانی، رومی، ایرانی و هندی در آن‏جا جمع شده است.

با وجود این آیا ممكن است فارابی بدون دلیل، در سن پیری، بغداد را برای همیشه ترك كند؟ و چه دلیل یا دلایلی باعث این هجرت تاریخی شده است؟ آیا دلیل شخصی در كار بوده و یا اسباب خارجی؟ آیا جدال خونین بین حنبلیان و شیعیان در بغداد و فشار اهل سنت بر او باعث ترك بغداد شده است؟ آیا فساد خلیفه و اطرافیانش سبب شده كه فارابی به اندیشه خویش درباره ضرورت هجرت فاضل از مدینه‏ای كه در آن سیاست فاسد است، عمل كند؟ و آیا می‏توان دلایل هجرت را در اندیشه وی جست؟ آیا در اقامت در بغداد و مهاجرت به دمشق، انگیزه‏های مذهبی در كار نبوده است؟ آیا اقامت در بغداد، كه مصادف با حضور سه تن از نایبان امام عصر(عج) است و ترك آن‏جا به محض فوت آخرین نایب و در سال ۳۲۶ و پایان عصر غیبت صغری، و رفتن به جایی كه فردی شیعی مذهب، یعنی سیف الدولهٔ حمدانی، حاكم آن‏جا است، تصادفی بوده است؟ آیا جنگ داخلی بین خلیفه و امیرالامرا و حكام محلی، نظیر ابن‏رائق، ناصرالدوله و توزون، و تهاجم گسترده آل بویه به بغداد و تسلیم خلیفه عامل این هجرت بوده است؟

به اعتقاد ما مجموعه گزارش‏های تاریخی، در كنار تفكر و اندیشه فارابی مؤید آن است كه وی از جدال‏های بی‏حاصل بغداد به تعب آمده بود و با وجود جنگ خونین داخلی، زمینه‏ای برای فعالیت‏های علمی و سیاسی در بغداد نمی‏دید. به تعبیر دكتر صلیبا، افكار فارابی، كه در آرای اهل مدینه فاضله آمده، محصول ایام جوانیِ وی نیست. این كتاب در دوران شیخوخیت، یعنی در حدود هفتاد سالگی نوشته شده است. پس مطالب آن، رؤیاهای دوران جوانی و وهمیات شاعرانه نیست، بلكه خلاصه تفكر فارابی درباره هستی و دنیا و نتیجه تجربیات شخصی و اجتماعیِ او است.(۲۱) بدین رو، اگر در بیان مدینه‏های مضاده با مدینه فاضله تصریح می‏كند كه ههنا كان ینبغی ان نذكر مثالات هذه فنؤخذ عن الملل الجاهلیهٔ و الضالهٔ الموجودهٔ الیوم فی الامم.»(۲۲)


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.