چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا

روزی كه دیگ سنگی تبریز جوشید


قیام عمومی مردم تبریز در ۲۹ بهمن ماه سال ۵۶, بزرگترین حضور توده ای و یكپارچه مردم در سیر تكوین انقلاب اسلامی تا به آن روز بود و شوك سیاسی بزرگی به رژیم پهلوی وارد كرد تبریز كه به محوریت شاگرد برجسته امام خمینی, یعنی آیت الله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی به جوش وخروش آمده بود, واقعه ای در نمودار انقلاب اسلامی ترسیم كرد كه اتوریتهٔ نظام شاهنشاهی را مخدوش ساخت

قیام‌ عمومی‌ مردم‌ تبریز در ۲۹ بهمن‌ ماه‌ سال‌ ۵۶، بزرگترین‌ حضور توده‌ای‌ و یكپارچه‌ مردم‌ در سیر تكوین‌ انقلاب‌ اسلامی‌ تا به‌ آن‌ روز بود و شوك‌ سیاسی‌ بزرگی‌ به‌ رژیم‌ پهلوی‌ وارد كرد. تبریز كه‌ به‌ محوریت‌ شاگرد برجسته‌ امام‌ خمینی، یعنی‌ آیت‌الله‌ سیدمحمدعلی‌ قاضی‌ طباطبایی‌ به‌ جوش‌وخروش‌ آمده‌ بود، واقعه‌ای‌ در نمودار انقلاب‌ اسلامی‌ ترسیم‌ كرد كه‌ اتوریتهٔ‌ نظام‌ شاهنشاهی‌ را مخدوش‌ ساخت، نشانه‌هایی‌ از فروپاشی‌ به‌ همراه‌ داشت‌ و زمینه‌ مهمی‌ برای‌ فراگیر شدن‌ انقلاب‌ عمومی‌ مردم‌ ایران‌ شد. مقاله‌ای‌ كه‌ می‌خوانید روایتی‌ مستند از این‌ رویداد بزرگ‌ عصر انقلاب‌ است‌ كه‌ به‌ مناسبت‌ بیست‌ و پنجمین‌ سالگرد این‌ قیام‌ تقدیم‌ حضورتان‌ می‌شود.

‌●مقدمه‌

آذربایجان‌ در تاریخ‌ معاصر ایران‌ همواره‌ از نقش‌ ویژه‌ای‌ برخوردار بوده‌ است‌ و خصوصا در جریان‌ نهضت‌ و روند پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ جایگاه‌ مهمی‌ دارد. قیام‌ شورانگیز ۲۹ بهمن‌ مردم‌ تبریز در سال‌ ۱۳۵۶ دومین‌ حلقه‌ از زنجیره‌ علل‌ شتاب‌دهنده‌ای‌ بود كه‌ به‌ رهبری‌ امام‌ خمینی‌ نهضت‌ اسلامی‌ را به‌ سوی‌ سرنگونی‌ رژیم‌ پهلوی‌ سوق‌ داد.۱ برای‌ آن‌كه‌ بتوانیم‌ تصویری‌ روشن‌ از این‌ قیام‌ و اهمیت‌ آن‌ ارائه‌ دهیم، نگاهی‌ گذرا به‌ گذشته‌ تبریز می‌اندازیم.

آذربایجان‌ در دوران‌ قاجاریه‌ یكی‌ از كانون‌های‌ مخالفت‌ و مبارزه‌ با استثمار و استبداد بود و علمای‌ آن‌ دیار نقش‌ برجسته‌ای‌ را در این‌ قیام‌ ایفا كردند.۲

با شكست‌ نهضت‌ مشروطیت، علمای‌ آذربایجان‌ پای‌ خود را از صحنه‌ مسائل‌ سیاسی‌ بیرون‌ كشیدند؛ اما با استقرار رضاشاه‌ بر سریر سلطنت‌ و انجام‌ اقداماتی‌ جهت‌ تضعیف‌ نهادهای‌ مذهبی‌ و محدود ساختن‌ شعایر دینی‌ در جامعه، بار دیگر ناچار شدند عكس‌العمل‌ نشان‌ دهند.

نهضت‌ علما علیه‌ رضاشاه‌ مختص‌ تبریز نبود؛ در اصفهان، مشهد و قم‌ حركت‌هایی‌ به‌ رهبری‌ علما انجام‌ شد. با شكست‌ نهضت‌ علما در این‌ مقطع‌ آنها كاملا از حكومت‌ پهلوی‌ رویگردان‌ شدند.

حكومت‌ دیكتاتوری‌ رضاشاه‌ بر ایران‌ و سركوبی‌ هر صدای‌ مخالفی‌ به‌ بدترین‌ شكل، وضعیتی‌ را آماده‌ كرده‌ بود، كه‌ سید جعفر پیشه‌وری‌ به‌ اتكای‌ نیروهای‌ شوروی‌ در مدت‌ كوتاهی‌ توانست‌ در آذربایجان، حكومتی‌ كه‌ سودای‌ جدایی‌ از ایران‌ را داشت‌ تشكیل‌ دهد. در مقابل‌ این‌ حكومت‌ هم‌ علمای‌ آذربایجان‌ به‌ مخالفت‌ پرداختند.۳ بدون‌ تردید فقدان‌ مشروعیت‌ مذهبی‌ فرقه‌ دموكرات‌ آذربایجان، مهمترین‌ دلیل‌ شكست‌ آنها شد.

با سقوط‌ حكومت‌ پیشه‌وری، آذربایجان‌ به‌ تصرف‌ ارتش‌ محمدرضا پهلوی‌ افتاد.۴ محمدرضا پهلوی‌ قصد كرد از تبریز دیدار كند، اما علمای‌ آذربایجان‌ (همچون‌ آیت‌الله‌ میرزا فتاح‌شهیدی‌ و آیت‌الله‌ میرزامحمد دوزدوزانی) ملاقات‌ با او را تحریم‌ كردند. از این‌ پس، به‌ ویژه‌ به‌ آیت‌الله‌ شهیدی‌ اهانت‌های‌ بسیاری‌ شد، حتی‌ عمامه‌ این‌ عالم‌ پرهیزكار را نیز برداشتند.۵

●آغاز نهضت‌ اسلامی‌ تبریز

با آغاز نهضت‌ دو ماهه‌ علیه‌ تصویبنامه‌ انجمن‌های‌ ایالتی‌ و ولایتی، علما و روحانیان، همگی‌ همگام‌ با یكدیگر تلاش‌ و فعالیت‌ كردند. در تبریز هم، به‌ تبع‌ مراجع‌ تقلید اقداماتی‌ صورت‌ گرفت. هر چه‌ از نهضت‌ علما در سال‌ ۴۱ می‌گذشت، شخصیت‌ بارز و جدی‌ روح‌الله‌ الموسوی‌ الخمینی‌ بیشتر مطرح‌ می‌شد. در تبریز هم‌ نام‌ آیت‌الله‌ سیدمحمدعلی‌ قاضی‌ طباطبایی، یكی‌ از شاگردان‌ قدیمی‌ و برجسته‌ او بر سر زبان‌ها افتاد.۶ با یورش‌ كماندوهای‌ رژیم‌ به‌ مدرسه‌ فیضیه‌ و مدرسه‌ طالبیه‌ تبریز، شاه‌ ثابت‌ كرد حاضر است‌ هر زمزمه‌ مخالفتی‌ را به‌ شدت‌ سركوب‌ كند. محرم‌ سال‌ ۱۳۴۲، شاهد دستگیری‌ امام‌ خمینی‌ و قیام‌ ۱۵ خرداد بود. وقتی‌ بازداشت‌ امام‌ به‌ طول‌ انجامید، گروهی‌ از مراجع‌ تقلید، ازجمله‌ آیت‌الله‌ میلانی، و آیت‌الله‌ مرعشی‌نجفی‌ به‌ شهر ری‌ هجرت‌ كرده، خواستار آزادی‌ امام‌ شدند. در پی‌ آن، علمای‌ برجسته‌ چندین‌ شهر دیگر نیز هجرت‌ كردند؛ اما رژیم‌ با آزادی‌ محدود امام‌ و اعمال‌ فشار، این‌ جمع‌ را متفرق‌ كرد.۷

۱۳ آذر ماه‌ سال‌ ۴۲، آیت‌الله‌ قاضی‌طباطبایی‌ به‌ همراه‌ آیت‌الله‌سیداحمد خسروشاهی‌ و چند تن‌ دیگر دستگیر و به‌ تهران‌ اعزام‌ شدند، فروردین‌ سال‌ ۴۳ امام‌ آزاد شد. آیت‌الله‌ قاضی‌ هم‌ به‌ دیدن‌ او رفت. دیگر روحانیان‌ دستگیر شده‌ تبریز هم‌ كه‌ با قرار عدم‌ خروج‌ از حوزه‌ استحفاظی‌ تهران‌ آزادی‌ مشروط‌ داشتند، به‌ قم‌ رفتند. آنها به‌ دیدن‌ امام‌ نرفتند، بلكه‌ امام‌ خمینی‌ خود به‌ منزل‌ حجت‌الاسلام‌ والمسلمین‌ سیدهادی‌ خسروشاهی‌ برای‌ دیدار ایشان‌ رفت.۸ آقای‌ قاضی‌ با دستور امام‌ بدون‌ اجازه‌ مقامات‌ ساواك، برای‌ زیر پا گذاشتن‌ تعهد (عدم‌ خروج‌ از حوزه‌ استحفاظی‌ تهران)، راهی‌ تبریز شد و مردم‌ استقبالی‌ تاریخی‌ از او به‌ عمل‌ آوردند.۹

در میان‌ مریدان‌ امام‌ در تبریز، فقط‌ آقای‌ قاضی‌ بود كه‌ شهامت‌ و شجاعتی‌ قابل‌ مقایسه‌ با او را داشت‌ و خط‌ مشی‌ او را در تبریز با تشكیلات‌ مخفی‌ كه‌ به‌وجود آورده‌ بود،۱۰ به‌ اجرا در می‌آورد. نفوذ پرسابقه‌ تاریخی‌ چندصدساله‌ خاندانش‌ در بازار هم‌ عامل‌ مهمی‌ در مبارزه‌ بود.۱۱ برخورد دو جریان‌ میانه‌رو و انقلابی‌ غیرممكن‌ بود. ساواك‌ هم‌ از همان‌ آغاز در تبریز با هزینه‌ و تلاش‌ بسیار، بر آن‌ بود این‌گونه‌ القا كند كه‌ جریان‌ مبارزه، رقابت‌ مراجع‌ است‌ و بسیاری‌ را علیه‌ آیت‌الله‌ قاضی‌طباطبایی‌ تحریك‌ می‌كردند كه‌ چرا در آذربایجان‌ با وجود مراجع‌ دیگر نام‌ آیت‌الله‌ خمینی‌ را مطرح‌ می‌كند. با تمام‌ این‌ موانع‌ فعالیت‌ها و مبارزات‌ او ادامه‌ یافت‌ تا آن‌كه‌ پس‌ از چند مرتبه‌ دستگیری‌ و زندان، از ایران‌ به‌ عراق‌ تبعید شد.۱۲

اندكی‌ بعد از بازگشت‌ او از عراق، امام‌ خمینی‌ از تركیه‌ به‌ نجف‌ رفت. در دوران‌ تبعید امام‌ هم‌ او خط‌ مشی‌ ایشان‌ را ادامه‌ می‌داد. حتی‌ در سال‌ ۱۳۴۶ به‌طور قاچاق‌ از طریق‌ جده‌ به‌ دیدن‌ امام‌ رفت. از طریق‌ پیك‌های‌ مخصوص‌ هم‌ با امام‌ مكاتبات‌ مخفی‌ داشت. در ادامه‌ این‌ روند در عید فطر سال‌ ۱۳۴۷، علنا نام‌ امام‌ خمینی‌ را در مسجد مقبره‌ تبریز در حضور چندین‌ هزار نفر بر زبان‌ آورد و به‌ اسرائیل‌ لعن‌ و نفرین‌ كرد. در پی‌ آن‌ به‌ مدت‌ یك‌ سال‌ (شش‌ ماه‌ به‌ بافت‌ كرمان‌ و شش‌ ماه‌ به‌ زنجان) تبعید شد. پس‌ از بازگشت‌ از تبعید، دیگر ممنوع‌المنبر شد و تا ایجاد به‌ اصطلاح‌ فضای‌ باز سیاسی‌ توسط‌ رژیم، دوره‌ای‌ خاص‌ در مبارزه‌ داشت.

در این‌ مدت‌ جلسات‌ هفتگی‌ روضه‌ خانگی‌ كه‌ از سه‌ قرن‌ پیش‌ در منزل‌ این‌ خاندان‌ تشكیل‌ می‌شد، مخفیانه‌ به‌ كانون‌ مبارزان‌ اصیل‌ طرفدار امام‌ نیز تبدیل‌ شد. از سوی‌ دیگر جریان‌ مخالف‌ نهضت‌ رژیم‌ پهلوی‌ و جریان‌ سازشكار، پس‌ از بازگشت‌ آیت‌الله‌ قاضی‌ از تبعید، فعالیت‌های‌ شدیدی‌ را برای‌ بدنام‌ و بی‌اعتبار كردن‌ او به‌ اجرا گذاشتند، تا جایی‌ كه‌ وقتی‌ به‌ بعضی‌ از مجالس‌ می‌رفت، به‌ او بی‌اعتنایی‌ می‌شد.

تالیفات‌ و آثار علمی‌ مهمی‌ نیز داشت‌ كه‌ در سطح‌ فقهای‌ برجسته‌ بود؛ با این‌ حال‌ با تمام‌ آزار و اذیت‌ها و اهانت‌ها، حاضر به‌ عزلت‌ نبود و در تمام‌ جلسات‌ حاضر می‌شد.۱۳

از سال‌ ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۵ را می‌توان‌ دوران‌ تدارك‌ صبورانه‌ نهضت‌ امام‌ خمینی‌ (ره) در آذربایجان‌ قلمداد كرد. در همین‌ مقطع‌ آیت‌ الله‌ حكیم(ره) رحلت‌ كرد و آقای‌ قاضی‌ نیز مرجعیت‌ امام‌ را مطرح‌ كرد.۱۴

●فضای‌ باز سیاسی‌ و شهادت‌ آیت‌الله‌ حاج‌ مصطفی‌ خمینی‌

با روی‌ كار آمدن‌ كارتر و تغییر و تحولاتی‌ كه‌ در فراسوی‌ مرزهای‌ ایران‌ روی‌ داد، هیات‌ حاكمه‌ وابسته‌ ایران‌ نیز دچار تغییراتی‌ شد. سیاست‌ فضای‌ باز سیاسی‌ كه‌ شاه‌ پس‌ از روی‌ كار آمدن‌ دموكرات‌ها در پیش‌ گرفت، در واقع‌ سوپاپی‌ بود برای‌ پیشگیری‌ از انفجاری‌ كه‌ امریكایی‌ها وقوع‌ آن‌ را به‌ سبب‌ اختناق‌ حاكم‌ بر ایران‌ نزدیك‌ می‌دیدند.

با سیاست‌ فضای‌ باز سیاسی‌ كه‌ تا حدودی‌ از فشار و اختناق‌ كاسته‌ شد، جلسات‌ هفتگی‌ روضه‌ منزل‌ آقای‌ قاضی‌ كه‌ در واقع‌ جلسات‌ سیاسی‌ بود، گسترده‌تر شد و هر هفته‌ بر تعداد شركت‌كنندگان‌ آن‌ اضافه‌ می‌شد؛ ضمن‌ آن‌كه‌ با رهبر كه‌ دور از وطن‌ به‌سر می‌بردند نیز همچنان‌ رابطه‌ داشتند.

دانشگاه‌ تبریز هم‌ پشتوانه‌ای‌ دیگر برای‌ جریان‌ طرفدار نهضت‌ امام‌ در تبریز بود. دانشجویان‌ مذهبی‌ كه‌ به‌ فعالیتهای‌ سیاسی‌ علاقه‌مند بودند، اغلب‌ با آیت‌الله‌ قاضی‌ رابطه‌ برقرار می‌كردند و در نمازهای‌ جماعت‌ او در مسجد شعبان‌ حاضر می‌شدند.۱۵ در این‌ اوضاع‌ و احوال‌ بود كه‌ خبر شهادت‌ فرزند بزرگ‌ رهبر دور از وطن، نهضت‌ ایران‌ را در اندوه‌ و ماتم‌ فرو برد. یكی‌ از نزدیكان‌ آقای‌ قاضی‌ می‌گوید:

«آقای‌ قاضی‌ علاقه‌ خاصی‌ به‌ حضرت‌ امام‌ داشتند. شاید من‌ كمتر نظیر آن‌ را دیده‌ام. در رحلت‌ آیت‌الله‌سیدمصطفی‌ خمینی‌ هم‌ ایشان‌ بسیار ناراحت‌ و دلگیر [شدند] حتی‌ به‌ من‌ گفتند اگر یكی‌ از فرزندان‌ من‌ و یا همه‌شان‌ در می‌گذشتند، من‌ این‌ چنین‌ ناراحت‌ نمی‌شدم‌ كه‌ از رحلت‌ آیت‌الله‌مصطفی‌ خمینی‌ ناراحت‌ شدم.»۱۶

آیت‌الله‌ قاضی‌ و مریدان‌ امام‌ در تكاپو و تلاش‌ بودند كه‌ به‌ هر طریق‌ مجلس‌ ختمی‌ منعقد نمایند. حسین‌ علایی‌ از دانشجویان‌ دانشگاه‌ تبریز در آن‌ مقطع‌ می‌گوید:«ما كه‌ آمدیم‌ تبریز رفتیم‌ خدمت‌ آیت‌الله‌ قاضی‌طباطبایی‌ كه‌ نماینده‌ امام‌ بودند در آنجا و آقایان‌ دیگر. از آقای‌ قاضی‌ خواهش‌ كردیم‌ شما بیایید مجلس‌ بگیرید برای‌ حاج‌آقا مصطفی‌ خمینی... ما خواهش‌ كردیم‌ از آقای‌ قاضی‌ كه‌ شما بیایید اطلاعیه‌ بدهید برای‌ رحلت‌ و شما مجلس‌ بگیرید. البته‌ گروه‌های‌ دیگر هم‌ بودند، خودشان‌ هم‌ مصمم‌ بودند نه‌ این‌كه‌ حالا مثلا ما رفته‌ باشیم...»۱۷

سرانجام‌ در ۱۲ آبان‌ ۱۳۵۶ از طرف‌ آیت‌الله‌ قاضی‌ با مجلس‌داری‌ مرحوم‌ حاج‌مهدی‌ فهیمی۱۸ در مسجد آیت‌الله‌ بادكوبه‌ای‌ مجلس‌ بزرگداشتی‌ از ساعت‌ ۴ تا ۶ بعد از ظهر منعقد شد. سخنران‌ توسط‌ آقای‌ فهیمی‌ با وسیله‌ شخصی‌ از تهران‌ آورده‌ شده‌ بود. همه‌ چیز برای‌ ذكر نام‌ امام‌ آماده‌ شده‌ بود. سیداحمد حسینی‌همدانی، حدود یك‌ ساعت‌ درباره‌ مسائل‌ مذهبی‌ و رحلت‌ فرزند امام‌ و تجلیل‌ از مقام‌ علمی‌ و فقهی‌ او سخن‌ گفت‌ و چند بار نام‌ امام‌ خمینی‌ را بر زبان‌ راند. حضور گسترده‌ مردم‌ تبریز در این‌ مجلس‌ بزرگداشت، قوت‌ قلبی‌ برای‌ آقای‌ قاضی‌ و مبارزان‌ مسلمان‌ بود و نشان‌ از این‌ داشت‌ كه‌ مردم‌ بدون‌ توجه‌ به‌ فشارهای‌ رژیم، در پی‌ راهی‌ برای‌ نشان‌ دادن‌ اعتراضات‌ بحق‌ خود هستند. نقشی‌ كه‌ دانشجویان‌ در این‌ روز ایفا كردند، بسیار جالب‌ بود. اعلامیه‌های‌ ضدرژیم‌ را در آن‌ مجلس‌ پخش‌ كردند و شب‌ تعدادی‌ از آنها به‌ اتهام‌ پخش‌ اعلامیه‌ در كوی‌ ولیعصر دستگیر شدند.۱۹ آقای‌ قاضی‌ هم‌ با ارسال‌ نامه‌ای‌ توسط‌ پیك، این‌ ضایعه‌ را به‌ محضر امام‌ تسلیت‌ گفت. امام‌ نیز به‌ آن‌ نامه‌ پاسخ‌ دادند كه‌ موجود است.۲۰

‌رحیم‌ نیكبخت‌ -- صمد اسمعیل‌زاده‌


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.