شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

روش شناسی حقوق بین الملل


روش شناسی حقوق بین الملل

آموزه های مختلف حقوق بین الملل حاوی مفاهیمی كلی است كه به طور عموم اصولی از آنها ناشی می شود كه مبنای تعیین هنجارهای حقوقی است

● چكیده

نوشتاری كه در پیش روی دارید، ترجمه بخشی از متن انگلیسی دایرهٔ‏المعارف حقوق بین‏الملل عمومی است كه به طور موجز به موضوع روش‏شناسی حقوق بین‏الملل پرداخته است.

در این مقاله، نویسنده كوشیده است تا روشهای شناخت علمی حقوق بین‏الملل را معرفی كند. وی این روشها را در یك تقسیم كلی به لحاظ موضوع و هدف شناخت‏به دو نوع عام و خاص بخش كرده است. (?) در هر یك از این دو نوع شناخت جایگاه و نقش روشهای جامعه‏شناختی (روش مشاهده تجربی، استقرایی یا تركیبی) و استدلال منطقی (روش استنتاجی یا تحلیلی) را بررسی كرده و معتقد است این دو روش مانعهٔ‏الجمع نبوده بلكه هرگاه هماهنگ گردند امكان دستیابی به تحلیل جامع نظام حقوقی بین‏المللی و تشریح ویژگیهای آن را فراهم می‏سازند.

به این ترتیب، نتیجه می‏گیرد كه روش تحلیل علمی نظام حقوقی بین‏المللی و قواعد سازنده آن تركیبی از عناصر استقرایی و استنتاجی - مشاهده تجربی و استدلال منطقی - است.

● مقدمه:

تعریف روش‏شناسی ?متدلوژی‏? درپی آن است كه شیوه‏های كسب شناخت علمی را معرفی كند. هیچ تعریفی از روش‏شناسی حقوق بین‏الملل وجود ندارد كه از پذیرش عمومی برخوردار باشد. در این مقاله، مفهومی از متدلوژی در نظر گرفته می‏شود كه شامل هر دو معنای موسع یا عام، و مضیق یا خاص آن بشود. در معنای عام شناخت، روشهایی مورد نظر است كه در تحصیل شناختی - علمی از نظام حقوقی بین‏المللی مورد استفاده قرار می‏گیرد و در معنای مضیق یا خاص، مقصود شناخت روشهایی است كه برای تعیین وجود هنجارها یا قواعد حقوق بین‏الملل به كار می‏آیند. ارتباط این دو مفهوم بدیهی است، چون نظام حقوقی به مجموعه‏ای از قواعد حقوقی به هم‏پیوسته‏ای تعریف می‏شود كه كل آن نظام را تشكیل می‏دهد، حال آنكه یك هنجار حقوقی با رجوع به نظام حقوقی‏ای كه به آن تعلق دارد و از آن نشات می‏گیرد، به این وصف شناخته می‏شود. این روشها به حوزه دانش حقوقی تعلق دارند، نوع اخیر اغلب به عنوان یك دانش هنجارآفرین وصف می‏شود، اما در واقع چنین نیست. حقوق خود هنجارآفرین است; زیرا آنچه را باید باشد مقرر می‏كند، اما دانش حقوقی، همانند هر دانش دیگر، هدفش تحصیل شناخت است، موضوعش مطالعه قواعد و به‏طور عام پدیده حقوقی است، لیكن یك دانش هنجارساز نیست.

● روش علمی كار

الف) آموزه‏های مختلف حقوق بین‏الملل حاوی مفاهیمی كلی است كه به‏طور عموم اصولی از آنها ناشی می‏شود كه مبنای تعیین هنجارهای حقوقی است. در این متن، ما تنها به روشهای تحلیل نظام حقوقی بین‏المللی می‏پردازیم.

ب) نخستین روش عبارت از ?مشاهده‏? - فارغ از هر پیش‏پنداری - است. این مربوط به روش جامعه‏شناختی است كه حقوق را پدیده‏ای اجتماعی تلقی می‏كند. ما می‏توانیم درون چارچوب جامعه بین‏المللی، كه ساختار اساسی‏اش بر تكثر دولتهای برخوردار از حاكمیت است، نظامی از قواعد حقوقی را مشاهده كنیم كه با این وصف تعبیر و شناخته شده‏اند. این حكم با درك این مطلب تقویت می‏شود كه نوعی اعتقاد حقوقی (opinio juris) جمعی وجود دارد، باوری كه می‏گوید، حقوق بین‏الملل موجود است و دولتها نمی‏توانند بدون آن عمل كنند. نیازی نیست در پی یك مبنای نظری برای توجیه این ادعا باشیم كه از صرف مشاهده واقعیت نتیجه می‏شود و با این قاعده بیان می‏گردد كه ?هر جا جامعه‏ای هست‏حقوق نیز هست‏? [ubi societas ibi jus] . روش تجربی، همچنین، به ما اجازه می‏دهد تا نتیجه بگیریم كه حقوق - یا به‏طور دقیق‏تر، ایده حقوق - مخلوق ذهن آدمی و توجیه عقلانی مبتنی بر درك نیازهای اجتماعی است. در این مرحله است كه ما به محدودیتهای روش تجربی می‏رسیم.

ج) حقوق، نیاز جامعه را به سازمان‏دهی و تنظیم برآورده می‏كند. بنابراین، استدلال منطقی نیز - كه در سطحی بالاتر از سطح فنون شكلی حقوقی قرار دارد - به عنوان یك روش تحلیلی به كار گرفته می‏شود و نتایج آن به وسیله روش تجربی به اثبات می‏رسد، اما این استدلال منطقی است كه آن ایده‏ها راتایید می‏كند و تركیبهایی را فراهم می‏كند كه دستیابی به نظریه‏ای كلی را درباره یك نظام حقوقی ممكن می‏سازد. این استدلال، شخص را به جستجوی روشهای شكل‏گیری هنجارهای حقوقی و عقلانی‏كردن این روشها رهنمون می‏سازد.

همچنین استحاله منطقی قاعده حقوقی فاقد موضوع را روشن می‏كند و از این رو مفهوم موضوعات قواعد حقوقی را توسعه می‏دهد. مصادیق دیگری از این دست می‏توان ارایه كرد، اما موارد یادشده برای بیان شیوه استدلال منطقی معمول در ایده حقوق كافی است.

د) بنابراین مشاهده تجربی و استدلال منطقی دو روشی است كه هرگاه هماهنگ گردند، امكان تحلیل نظم حقوقی بین‏المللی و تشریح ویژگیهای آن را فراهم می‏سازد. در اینجا نتایج این تحلیل مورد ملاحظه و بررسی قرار نمی‏گیرد زیرا ما تنها به روش‏شناسی می‏پردازیم و برای آنكه روش‏شناسی علمی باقی بماند، باید مفاهیم جزمی پیش‏پنداشته و قضایای ثابت‏نشده را كنار بگذاریم.

● روش شناسی در معنای محدود

الف) روشهایی كه قرار است معرفی شود، از روشهای درون‏حقوقی - كه برای تعیین قواعد مختلف حقوق مورد نظر است - متمایز است. برای مثال، یك قاضی باید این روشها را - برای تعیین قواعدی كه می‏خواهد در یك پررونده خاص اعمال كند - به كار گیرد. او باید نخست وجود این قواعد و سپس محتوای آنها رامشخص كند. این روش‏شناسی متمایز است از نظریه حقوق بین‏الملل، كه موضوعش نظام حقوقی بین‏المللی همراه با مبانی و ساختار آن است، لیكن این تمایز و جدایی مطلق نیست.

ب) روشهای مورد استفاده برای تشخیص وجود قواعد، در واقع، گاهی با مفهوم كلی جنبه‏های بنیادین نظام حقوقی بین‏المللی رابطه تنگاتنگ دارد. بنابراین، برای مثال، مكتب هنجارگرا (نرماتیو) چنین تلقی می‏كند كه هر هنجار حقوق بین‏المللی، به واسطه استنتاج منطقی از هنجار پیشین ناشی می‏شود.

ج) روشهای تعیین قواعد حقوق بین‏الملل باید همچنین از روشها و فنون اعمال هر قاعده در یك قضیه مشخص، متمایز گردد. هر قاعده حقوق بین‏الملل هنگامی اعمال می‏گردد كه از پیش شناخته شده باشد و وجودش به اثبات رسیده باشد. با وجود این در اینجا نیز تمایز بی چون و چرا نیست و برخی نقاط تلاقی وجود دارد. برای مثال، در یك مورد خاص ممكن است جستجوی یك قاعده قابل اجرا به مساله تمثیل یا مساله فقدان قواعد حقوقی مناسب منجر شود، این مسائل در مرز میان تشخیص قواعد حقوقی و اعمال آنها قرار دارد.

د) روش‏شناسی حقوق بین‏الملل به معنایی كه اینجا بیان می‏شود، به شیوه‏های تحلیل مورد استفاده در بیان عوامل یا محركهایی نمی‏پردازد كه به ریشه قواعد حقوقی مربوط می‏شود و محتوای آنها را تعیین می‏كند. ظهور یك قاعده و رهنمودهایی كه آن قاعده می‏دهد، نتیجه بازی نیروها و تعارض منافع در جامعه بین‏المللی و تاثیر ایدئولوژی‏ها و فلسفه‏ها و همچنین نیازهای جامعه است. تحلیل این پدیده به حوزه جامعه‏شناسی حقوق بین‏الملل متعلق است كه شیوه‏های خاص خود را دارد. اما گفتنی است كه وقتی می‏خواهیم وجود یك قاعده خاص حقوق بین‏الملل را اثبات كنیم، عوامل مختلفی باید به این منظور مورد ملاحظه قرار گیرد كه گاهی شامل دلایل منطقی وجود آن یا به عبارت دیگر عوامل و محركهایی می‏گردد كه محتوای آن را بیان و توجیه می‏كند.

● طرح كلی روشهای ارایه شده توسط نویسندگان

الف) هنگام تحلیل روشهای نظری مختلف، تمایز عناصر متعلق به روش‏شناسی در معنای محدود از عناصر متعلق به مفاهیم كلی حقوق بین‏الملل حائز اهمیت است. ترسیم چنین تمایزی همواره آسان نیست. برای مثال، مكاتب مختلف پوزیتیویستی بر این ایده تاسیس شده‏اند كه قواعد حقوقی فرآورده یك روند شكل‏گیری است كه خود به موجب حقوق تنظیم‏شده و بر اصلی واحد استوار است كه این اصل بر حسب مكاتب مختلف، متفاوت است. طبق این مفاهیم كلی، تعیین قواعد حقوق بین‏الملل عمدتا بر استنتاج تكیه دارد. ?شوارزمبرگر? یكی از نظریه‏پردازان اصلی روش تركیبی ,(inductive method) این روش را به عنوان یك روش پوزیتیویست‏بیان می‏كند. بنابراین، آن ترمینولوژی به‏كاررفته برای تعیین مكاتب نظری مختلف حقوق بین‏الملل باید الغا شود. بهتر است‏شخص خود را محدود كند به واژه‏هایی كه به‏طور مشخص به روشها اطلاق می‏شود.

ب) روش تركیبی یا استقرایی (inductive) شناسایی قواعد حقوق را از طریق مشاهده تاثیر آنها در جامعه بین‏المللی ممكن می‏سازد. این روش در صورتی یك قاعده را قاعده حقوق می‏داند كه توسط تابعان حقوق بین‏الملل این‏گونه شناخته شده باشد. اینكه آیا واقعیت چنین است، به وسیله رویه، در وسیع‏ترین معنایش، روشن می‏گردد. بنابراین، این یك روش تجربی است. این روش، ارزش سایر روشها - مانند استنتاجی یا استدلالی - را نفی نمی‏كند، اما نتایج اعمال روشهای اخیر فرضیه‏هایی تلقی می‏شود كه باید به وسیله مشاهده تجربی به اثبات برسد.

ج) از طرف دیگر روش استنتاجی، وجود قواعد حقوق بین‏الملل را از طریق یك فراگرد استدلال مبتنی بر اصول، وقایع حقوقی یا شیوه‏های شكلی قاعده‏سازی كه مبانی اعتبار آن قواعد است، تعیین می‏كند. با توجه به تنوع زیاد مكاتب فكری كه روش استنتاجی را به‏كار می‏گیرند، ارایه یك توضیح كامل در اینجا ممكن نیست، بلكه باید به چند نمونه محدود بسنده كنیم. مكتب حقوق طبیعی بر این باور است كه هنجارهای حقوقی اعتبار خود را مرهون آن قواعد حقوق ذاتی است كه بیانگر آن است. گرایش‏های مختلف در مكتب پوزیتیویسم برآنند كه قواعد وجود خود را مدیون این واقعیت است كه به موجب برخی وقایع خاص، برای مثال از طریق رضایت‏یا نوعی اراده جمعی، ?وضع شده‏? یا آفریده شده است. این روش، عالیترین نمود خود را درمكتب هنجارگرا می‏یابد كه وجود و استقرار هر هنجار حقوقی را به واسطه استنتاج منطقی، مرهون هنجار پیشین و به لحاظ سلسله‏مراتب برتر می‏داند.

این روند سلسله‏مراتبی ادامه می‏یابد تا به ?هنجار فرضی بنیادین‏? ( Grundnorm) می‏رسد، روش استنتاجی، همچنین، متشكل از استدلال مبتنی بر تحلیل پدیده حقوقی است كه به تعیین اصولی خاص می‏انجامد. د) روشهای استقرایی و استنتاجی لزوما مانعهٔ‏الجمع (mutually exclusive) نیست; بلكه كاربرد تركیبی آنها در قالب نظم حقوقی بین‏المللی قابل تصور است و نویسندگانی چند آن را عرضه كرده‏اند.

● رابطه میان روش شناسی و منابع

الف) روش شناخت هنجارها را نمی‏توان از منابع حقوق بین‏الملل جدا كرد. در واقع، محال است‏به جستجوی قواعدی پرداخت كه در عمل مؤثر است‏بی آنكه رهنمودی برای این جستجو در اختیار داشت. و این تنها شناخت‏شكل و سبك ممكن برای وجود یا پیدایش این هنجارهاست كه می‏تواند نقش چنان رهنمودی را ایفا كند.

ب) منابع حقوق بین‏الملل شناخته شده است; تعریف آنها مطابق است‏با نتایج استدلال منطقی و مشاهداتی كه می‏توان انجام داد. با این وجود، تعیین منابع حقوق بین‏الملل به حوزه متدلوژی مورد استفاده برای مطالعه حقوق بین‏الملل به عنوان یك نظام حقوقی تعلق دارد. (یعنی روش‏شناسی در معنای وسیعش). وجود قواعد ?وضع شده‏? به موجب یك هنجار پیشین و وجود قواعدی كه ?خود به خود? پدید آمده‏اند، پذیرفتنی است; همچنین است مقوله منابع و ?اصول‏? كه مورد اختلاف‏نظرهای قابل ملاحظه‏ای است.

نویسنده: كریستین دومنیه

مترجم: مصطفی فضائلی

مربی گروه حقوق دانشگاه قم

منابع و پی نوشت ها

(×)در نوع عام شناخت علمی، كل نظام حقوق بین‏المللی مورد نظر است و در نوع دوم، مقصود شناخت قواعد حقوق بین‏الملل است. هر یك از این دو نوع شناخت، ضمن داشتن نقاط ارتباط با شناخت مكاتب فلسفی حقوق بین‏الملل و فنون و روشهای اعمال قواعد آن، به طور كلی متمایز و متفاوت با آنها است.

۱.ر. ك: فرع (c) از بند ۱ ماده ۳۸ اساسنامه دیوان بین‏المللی دادگستری.

۲ . معاهده خاص منعقد در سال ۱۹۲۱م. میان جامعه ملل و شورای فدرال سوئیس راجع به رژیم مصونیت دیپلماتیك كاركنان جامعه ملل و دفتر بین‏المللی كار


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.