پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

جهاد اقتصادی, عامل خودکفایی و استقلال


جهاد اقتصادی, عامل خودکفایی و استقلال

هرچند که به نظر می رسد, استقلال سیاسی نقش تعیین کننده ای در استقلال جامعه و ملتی دارد, ولی نمی توان از نقش تعیین کننده استقلال اقتصادی در کنار استقلال فرهنگی و استقلال نظامی و مانند آن غافل ماند

هرچند که به نظر می رسد، استقلال سیاسی نقش تعیین کننده ای در استقلال جامعه و ملتی دارد، ولی نمی توان از نقش تعیین کننده استقلال اقتصادی در کنار استقلال فرهنگی و استقلال نظامی و مانند آن غافل ماند.

استقلال اقتصادی به سبب این که پاسخ گوی نیازهای ابتدایی بشر است، همواره مورد توجه و تاکید بوده است؛ زیرا انسان نخستین نیازی که در زندگی مادی و دنیوی دارد، تغذیه شامل آب و خوراکی و مانند آن است. پس از فراهم آمدن این مهم در اندیشه امنیت و آرامش بر می آید و در مراحل بعدی به سراغ عشق و محبت یعنی دیگران می رود تا پاسخ گوی وی در این حوزه از نیازها باشد. این گونه است که نقش اقتصاد در زندگی مادی و دنیوی بشر برجسته می شود.

البته هر انسانی برای خود فلسفه زندگی دارد و سبک زندگی را نیز برای خود تعریف می کند. این فلسفه زندگی، زمانی شکل می گیرد که انسان، به نوعی کمال رسیده باشد. در این زمان است که نوعی تقدم برای چیزهای دیگر قایل می شود. اما بیشتر مردم همچنان دغدغه اقتصاد یعنی آسایش و آرامش مادی دارند و این اقتصاد جایگاه ارزشی و تقدمی خود را در فلسفه و سبک زندگی آنان از دست نمی دهد.

به هر حال، اقتصاد چه بخواهیم و چه نخواهیم نقش تعیین کننده و کلیدی در هر دو بینش مادی گرا و معنویت گرا ایفا می کند: زیرا جامعه انسانی به گونه ای در دنیا شکل گرفته که اقتصاد مایه قوام آن است. از این رو هر جامعه ای برای دست یابی به استقلال و در اختیار گرفتن سرنوشت خود نیازمند استقلال اقتصادی است؛ زیرا در صورت فقدان استقلال اقتصادی نمی تواند در مسیر اهدافی که برای جامعه خود تعریف کرده گام بردارد و ناچار است تا در اصول دیگر فرهنگی و معنوی و سیاسی تابع فشارهای صاحبان ثروت و قدرت شود که از دیگر جوامع بر آن جامعه وارد می سازند.

نویسنده در این نوشتار بر آن است تا نقش جهاد اقتصادی در خودکفایی و استقلال براساس آموزه های قرآنی را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

● تقابل جوامع مادی گرا و آخرت گرا

هر جامعه ای برای خود اهداف مشخصی تعیین کرده و روشهای خاص را نیز برای تحقق آن در نظر گرفته است؛ هرچند که همه جوامع دو هدف مشخص آسایش و آرامش را در دستور کار اصلی خود قرارداده و تحقق آن را از طریق جامعه و نهادهای آن پی گیری می کنند، ولی تفاوت های مشخصی در روشهای آنها به سبب تفاوت های جغرافیایی، فرهنگی، ادراکی و مانند آن پدید می آید که جامعه ای را از جامعه دیگر جدا می سازد.

البته می توان تفاوت های مشخصی را در دو هدف اصلی میان جوامع مشاهده کرد. از این رو جوامع را می توان به جوامع مادیگرا و معنویت گرا، یا دنیاگرا و آخرت گرا دسته بندی کرد. این تفاوت بینشی و نگرشی چنان در دو هدف اصلی جوامع تاثیر می گذارد که جوامع در همه ابعاد در دو طیف مقابل هم قرار می گیرند؛ زیرا جوامع مادیگرا و دنیاگرا، آسایش و آرامش را تنها در دنیا و امور مادی می جویند و چیزی جز همین دنیا و مادیات برای آنان معنا و مفهوم و اصالتی نمی یابد.

در مقابل، جوامع معنویت گرا و آخرت گرا قرار می گیرند که زندگی دنیا و آسایش و آرامش را هرچند مطلوب می دانند، ولی برای آن اصالتی قایل نمی شوند و بیشترین همت و توجه خویش را به آخرت معطوف می دارند و لذا اهدافی چون آسایش و آرامش، تنها نقش ابزاری برای آخرت و آسایش و آرامش باقی و پایدار آن دارد.

این دو بینش و نگرش متقابل، از نظر اسلام به حق و باطل تفسیر شده است. از این رو تقابل آن دو می تواند دو جامعه را از نظرهای گوناگون در برابر هم قرار دهد؛ زیرا اصالت بخشی به مادیات و دنیا و هدف قرارگرفتن آسایش و آرامش مادی و دنیوی، به این معناست که می توان برای دست یابی به این اهداف، همه چیز را قربانی کرد. این گونه است که حدود آزادی تنها در مرز تضییع حقوق دیگران پایان می یابد و از آن جایی که این مرز بی پشتوانه و خاستگاه های استوار است، می توان به سادگی آن را دور زد و یا نادیده گرفت. بدین ترتیب قوانین و اصول اخلاقی در جوامع مادیگرا و دنیاگرا، قوانین در معرض خطر است و هر آن می تواند از سوی اکثریت یا اقلیتی پایمال شود؛ زیرا بنیادهای اخلاقی آن متزلزل است و وقتی هدف، آسایش و آرامش مادی و دنیوی باشد، هر آن چه در برابر آن قرار گیرد، پایمال و نابود می شود.

این که برخی از جوامع مادی و دنیاگرا، قوانین را به سختی مراعات می کنند، از آن روست که برای حفظ کف بهره مندی ها لازم است تا قوانین را مراعات کنند وگرنه همین آسایش و آرامش مادی آنان باخطر مواجه می شود. براین اساس، هرگاه احساس کنند که دور زدن قانون و یا پایمال کردن آن، آسیبی به آسایش و آرامش مطلوب آنان وارد نمی سازد، به سادگی قوانین را نادیده می گیرند. این سیاست به ویژه در برابر جوامع دیگر به سادگی و آسانی انجام می گیرد؛ زیرا نهایت جامعه گرایی در جوامع مادی گرا و دنیوی، حفظ جامعه خودی و محافظت بر آن است. این مسئله را می توان در بینش و نگرش سبک آمریکایی شناسایی کرد.

تقابل جوامع مادی گرا و معنوی گرا یا دنیا گرا و آخرت گرا، تقابل جدی است؛ زیرا جوامع مادی گرا، به نوعی از نظر ذاتی طغیان گرا و متجاوز به حقوق دیگران است و ظلم و ستم به دیگران را برای رسیدن به هدف آسایش و آرامش مادی و دنیوی توجیه می کند.

از آن جایی که جامعه اسلامی و ایمانی، جامعه ای با اهداف معنوی و آخرت گراست، اگر بخواهد در مسیر تعالی خود گام بردارد، نیازمند استقلال اقتصادی است تا بتواند در برابر فشارها و تعدیات جوامع مادی گرا و دنیاگرا تاب بیاورد و مسیر فرهنگی و معنوی خویش را چنان که می خواهد بپیماید و از همه ظرفیت های دنیوی برای رسیدن به اهداف اخروی و معنوی بهره برد؛ چرا که جوامع رقیب مادی، خواهان بهره مندی از ظرفیت ها و امکانات مادی جامعه ایمانی است و اجازه نمی دهد تاجامعه ایمانی در یک شرایط مناسب در مسیر خود گام بردارد.

به سخن دیگر، همزیستی مسالمت آمیز میان دو نگرش حق و باطل یا نگرش دنیوی و اخروی، شدنی نیست، چرا که حتی اگر جامعه ایمانی به سبب عدالت خواهی و عدالت گروی، به حقوق و امکانات مادی خود بسنده کند و چشم داشتی به امکانات مادی دیگر جوامع نداشته باشد، جامعه مادی گرا به طور طبیعی چون اصالت را به ماده و دنیا می دهد و باوری به آخرت ندارد، خواهان دست یابی به همه امکانات مادی جهت آسایش و آرامش و دیگر اهداف مادی و دنیوی می باشد و به اشکال گوناگون می خواهد حقوق دیگر جوامع را تضییع کرده و بر آنان و امکاناتشان تسلط یابد. این گونه است که جوامع مادی گرا، جوامع سلطه جو و استکباری هستند و استقلال دیگر جوامع را تهدید می کنند و باخطر جدی مواجه می سازند.

به عبارت دیگر، سلطه جویی و استکبارورزی و ستم گرایی، جزو ذاتیات جوامع مادی و دنیاگراست و دیگر جوامع نمی توانند در چنین شرایطی احساس امنیت از تهدیدات و خطرات این جوامع داشته باشند.

● جهاد اقتصادی، جهاد خودکفایی و استقلال

جوامع بشری به سبب جهات گوناگون به یکدیگر نیازمند هستند و نمی توان از رشد و توسعه اقتصادی و تمدنی سخن گفت و در همان حال خواهان قطع کامل روابط اقتصادی، فرهنگی و سیاسی شد.

می دانیم که ثروت های زمین در جغرافیای زمین پراکنده است و در هیچ منطقه ای از زمین همه امکانات اقتصادی به تمام و کمال وجود ندارد؛ هر چند که در هر منطقه جغرافیایی، بیشترین امکانات ابتدایی وجود دارد و آسایش و آرامش نسبی فراهم است ولی آن چه ما از آن سخن می گوییم تحقق امکاناتی برای تمدن سازی است. از این رو لازم است تا همه امکانات زمین در همه مناطق جغرافیایی مورد استفاده قرار گیرد. این بدان معناست که نیاز به ارتباط دست کم اقتصادی برای دسترسی به امکانات و ظرفیت های تمدنی ضرورت می یابد.

از سوی دیگر، همه چیز را همگان می دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند. این بدان معناست که علم و دانش در همه انسانها وجود دارد و نیاز است تا با ارتباط، این دانش در دسترس قرار گیرد. ارتباطات فرهنگی کمک می کند تا تجربیات و دانشهای جوامع و امت های دیگر به یکدیگر منتقل شود و شرایط مناسب برای زایش تمدنی یا گسترش آن فراهم آید.

بنابراین، هنگامی که از جهاد اقتصادی سخن به میان می آید، به معنای جهاد دسترسی به امکانات تمدنی است تا جامعه از وابستگی اقتصادی برهد و در مسیر تحقق اهداف آفرینشی چون ربانی شدن قرار گیرد. خودکفایی به معنای توانمندی در تحقق اهداف اقتصادی و برآورد نیازهای جامعه از طریق بهره گیری از تمام موجودیت و ظرفیت است. خودکفایی به این معنا کمک می کند تا جامعه، بسیاری از نیازهای خود را در داخل سرزمینی و فکری و فرهنگی خود تامین نماید و در کمترین سطح وابستگی به بیرون قرار گیرد. چنین حالتی به جامعه کمک می کند تا بتواند بقیه نیازهای تمدنی خویش را به سبب غلبه اقتصادی و علمی و فرهنگی از دیگر جوامع تامین نماید بی آن که این تامین از دیگر مناطق و جوامع، موجب وابستگی و عدم استقلال در این عرصه یا عرصه های دیگر چون سیاسی و نظامی و فرهنگی شود.

● ضرورت قطع رابطه اقتصادی با دشمنان

خداوند در آیه ۲۸ سوره توبه، نیازمندی های اقتصادی جامعه را عامل وابستگی اقتصادی و در نهایت وابستگی سیاسی و فرهنگی می شمارد و به مومنان و جامعه ایمانی هشدار می دهد تا با جهاد اقتصادی و تلاش، خود را از این وابستگی نجات بخشند و اجازه ندهند تا دشمن با سوءاستفاده از نیازهای اقتصادی و وابستگی اقتصادی، سرنوشت امت و جامعه ایمانی را در اختیار گیرد و سیاست های نظامی و فرهنگی و سیاسی جامعه را تحت سلطه خود درآورد.

البته برخی گمان می کنند که قطع ارتباط اقتصادی با دشمنان جامعه اسلامی به معنای اختلال در نظام اقتصادی و فقدان رشد و شکوفایی آن و در نتیجه از دست رفتن اهداف کلان جامعه می شود؛ در حالی که خداوند در همین آیه به مسلمانان و جامعه ایمانی وعده می دهد که اگر قطع ارتباط اقتصادی به قصد رسیدن به خودکفایی از طریق جهاد اقتصادی باشد، این قطع به سبب این که الهی و فی سبیل الله است، خداوند به طرق دیگری و با امدادهای غیبی کمک می کند تا اقتصاد جامعه از اختلال مصون بماند.

به هر حال، قطع روابط اقتصادی با دشمنان هر چند که در کوتاه مدت شوک اقتصادی وارد می کند ولی در بلندمدت موجب رهایی از وابستگی اقتصادی و در نتیجه سیاسی و فرهنگی شده و استقلال جامعه را در ابعاد گوناگون تضمین می کند. همچنین این قطع که همراه با جهاد اقتصادی است، فرصت شکوفایی تمدنی را به جامعه می بخشد و جامعه به ظرفیتهای کلان اسمایی سرشته در ذات خویش پی می برد و می تواند از مقام متاله (ربانی) شدن، همانند خداوند عمل کند و شگفتی ها بیافریند و در علم و دانش چنان شود که از همه ظرفیت جامعه خود به بهترین شکل استفاده کند و با تغییرات مناسب در خلقت، همانند خداوند از کمترین و ساده ترین مواد، پیچیده ترین مواد مورد نیاز را بسازد؛ زیرا عناصری که همه این هستی را شکل بخشیده، عناصر محدودی است و علم به عناصر و چگونگی ساخت و ساز موجودات می تواند جامعه ایمانی را در وضعیتی قرار دهد که همه نیازهای خود را در همان بخش جغرافیایی تامین کند. البته رسیدن به این مقام نیازمند دست یابی به جامعه ایمانی مطلوب و انسان های کاملی است که همه اسمای الهی را در خود فعلیت بخشیده یا دست کم در بخش اعظم آن موفقیت داشته اند. این همان عنایت فضلی خداوند به جامعه ایمانی است که در آیه ۲۸ سوره توبه پس از قطع روابط ناسالم اقتصادی میان جامعه ایمانی و جامعه دشمن اتفاق می افتد و جامعه ایمانی را به کمال می رساند.

خداوند در این آیه به مومنان و جامعه ایمانی هشدار می دهد که نگران قطع رابطه اقتصادی با دشمنان متجاوز و معاند و کافر نباشند؛ زیرا این قطع رابطه نه تنها موجب اختلال در حوزه اقتصادی نمی شود، بلکه زمینه و فرصتی مناسب برای جامعه فراهم می آورد تا ضمن شناخت ظرفیت های وجودی خود، از فضل الهی بهره مند شود و گام های بلندی را در راه تمدن سازی بردارد و خودکفایی را در همه عرصه ها تجربه کند و چیزهایی را بسازد که به نظر غیرقابل دسترس و امکان و امکانات بشری است؛ چرا که خداوند از فضل خودش جامعه ایمانی را به علم الهی بهره مند می کند و فلسفه و حکمت بهره مندی در مسیر اهداف آفرینش را در این جامعه شکوفا می کند.(توبه، آیه ۲۸)

به هر حال آن چه از آیات و روایات در این زمینه برمی آید، دست یابی به خودکفایی اقتصادی از طرق گوناگون چون قطع رابطه ظالمانه با دشمنان اسلام، این امکان را به جامعه ایمانی می بخشد تا بتواند در مسیر شکوفایی تمدنی گام بردارد و از امدادهای الهی برخوردار شود و خداوند استعدادهای آنان را شکوفا کرده و به آنان فرصت بهره مندی تمام و کمال از همه آن چه در زمین جغرافیایی و منابع انسانی وجود دارد، بدهد.

قطع روابط ظالمانه با مستکبران و ظالمان کافر و دشمن، نوعی تقوای الهی است که فرصت مضاعفی به جامعه ایمانی می بخشد؛ زیرا خداوند در آیه ۹۶ سوره اعراف و ۲ و ۳ سوره طلاق، رعایت تقوای الهی را از عوامل دست یابی جوامع به توسعه اقتصادی و شکوفایی تمدنی برشمرده است. بی گمان، قطع رابطه اقتصادی با دشمن دین و خدا و بشریت، از مهمترین مصادیق تقوای الهی است.

خداوند در آیات اخیر به صراحت بیان می کند که تقوای الهی موجب می شود تا خداوند از طرقی که بیرون از حساب و کتاب است، به آن جامعه عنایت نماید و از فضل خاص خویش به آن ببخشد.

این بدان معناست که خداوند فرصت های دیگری برای آن جامعه تقوا پیشه فراهم می آورد که در عقل و حساب انسانی نمی گنجد. این همان چیزی است که از آن به امدادهای غیبی خداوند برای جوامع ایمانی یاد شده است.

به سخن دیگر، استقامت در دین و پایداری بر مسایل فرهنگی و معنوی و اخروی از سوی جامعه ایمانی، طریق خاصی را برای انسان می گشاید که در چارچوب معیارهای مادی و دنیائی نمی گنجد. (جن، آیه ۱۶ ) چنان که استغفار و مانند آن خود راهی برای توسعه و رشد اقتصادی است که به ظاهر برخلاف هر اصل عقلانی و عقلایی است ولی خداوند در آیاتی از جمله آیه ۳ و ۵۳ سوره هود، و ۱۰ تا ۱۲ سوره نوح، مساله استغفار را یکی از عوامل تاثیرگذار در رشد و شکوفایی اقتصادی و فراهم آوری عوامل مادی توسعه برمی شمارد و برآن تاکید می ورزد.

به هر حال، جهاد اقتصادی در چارچوب معنویت و دین و آخرت گرایی و در سایه سار عواملی چون عدالت، تقوا و استغفار می تواند شرایط جدید و شگفت آوری برای جامعه فراهم آورد که خودکفایی واقعی را تحقق بخشد و جامعه را به استقلال همه جانبه برساند.

علی پوریا