سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
آش
مامان داشت آش می پخت. من خیلی آش دوست داشتم، برای همین از صبح کنار مامان در آشپزخانه نشسته بودم تا وقتی آش پخته شد، بخورم. نزدیک ظهر بود که مامان گفت: آش حاضر است و زیر قابلمه آش را خاموش کرد و گفت: چند دقیقه صبر کن تا آش سرد شود. بعد برایت یک کاسه می کشم تا بخوری. اما من می خواستم زود زود آش بخورم، برای همین وقتی مامان از آشپزخانه بیرون رفت تا تلفن را جواب بدهد، با عجله رفتم کنار اجاق گاز تا به آش ناخنک بزنم، اما قدم نمی رسید. برای همین مجبور شدم بروم روی کابینت. اما چشمتان روز بد نبیند تا آمدم سر قابلمه آش را بردارم یک دفعه دستم سوخت.
دستپاچه شدم و سر قابلمه را پرت کردم. وای قابلمه آش در یک چشم به هم زدن روی زمین چپ شد و همه آش ها ریخت. مامان وقتی توی آشپزخانه آمد حسابی عصبانی شد و زود دست من را پانسمان کرد. وای چه کار بدی کردم، حالا دستم حسابی می سوزد. تازه دیگر از آش هم خبری نیست. نباید یواشکی به آش ناخنک می زدم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست