یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

غلبۀ فضای کاری (بخش دوم)



      غلبۀ فضای کاری (بخش دوم)
آندره‌آ اُستوجیک برگردان: معصومه خطیبی بایگی
   

همان‌طور که در قسمت اول مقالۀ « غلبۀ فضای کاری » اشاره شد، روانشناسان زیادی به مطالعۀ بعد نمادین فضاهای کاری و نقش چیدمان‌ فضایی در روابط بین‌فردی علاقه‌مند هستند. اریک سانداستروم «Eric Sundstrom»، استاد روانشناسی دانشگاه تِنِسی آمریکا « Tennessee»،  بارها به مشاهدة عواملی پرداخته‌است که می‌توانند روی رابطۀ بین دو یا چند نفر در یک دفتر کار تاثیرگذار باشد. به عنوان مثال فاصله‌ای که فضای کاریِ افراد را از هم جدا می‌کند، حضور یا نبود یک میز بین‌ آن‌ها، یا حتی جهت نشستن افراد. براساس این  مشاهدات، در صورت ایجاد یک بحث بین دونفر، فردی که بحث در محدودۀ میز کار او رخ داده‌است، نسبت به مخاطب خود، شانس بیشتری در به دست‌گرفتن گفت‌و‌گو دارد. اریک سانداستروم به تحلیل تعاملات افراد در جلسات کاری نیز پرداخته‌است. وقتی چند نفر دور یک میز می‌نشینند، تمایل دارند اول از همه افرادی را مخاطب خود قرار دهند که می توانند با آن‌ها به راحتی ارتباط دیداری برقرار کنند. بدین‌ترتیب، در حین گفتگوی گروهی دور یک میز، بیشتر تمایل داریم با کسانی که روبه‌روی ما هستند، وارد ارتباط شویم تا کسانی که در کنار ما قرار دارند. افرادی که دور یک میز گرد می‌نشینند، از لحاظ امکان ارتباط دیداری در حالت تساوی قرار دارند. اما در مورد میز‌های زاویه دار این گونه نیست.

پل هیر « Paul Hare» و رابرت بیلز « Robert Bales»، دو جامعه شناسان آمریکایی (6)، دوازده نفر را دور یک میز مستطیل‌شکل قرار دادند به طوری که  در هر عرض میز یک نفر، و در هر طول آن پنج نفر رو به روی هم نشسته بودند. در این مشاهده، دو نفری که در دو سر میز نشسته بودند و در مقایسه با دیگر افراد، امکان برقراری ارتباط دیداری با همه را داشتند، بیشتر از دیگران حرف می‌زدند. شخصیت‌های «غالب» که در مقایسه با دیگران بیشتر تمایل به نشستن در این مکان‌ها را دارند، تمایل بیشتری نیز به رهبری گروه دارند. به عقیده اریک ساندروم انتخاب میز چهارگوش برای برگزاری جلسات، می‌تواند باعث شناسایی و برجسته شدن رهبر گروه شود، در حالی که استفاده از میزهای گرد، ظهور پدیده رهبری گروه را کمرنگ می‌کند.

پلان آزاد یا «محیط کار باز» در معماری فضای کاری که در دهۀ 1960 به وجود آمد، حاصل تخریب تدریجی عقیده سنتی فضای کاری بود. گوستاو نیکولاس فیشه «Gustave- Nicolas Fischer » در این خصوص می‌گوید: «هر چیزی که بیانگر نوعی مانع فیزیکی در محیط کاری بود، از جمله درها و دیوارها، حذف شد؛ زیرا بحث بر سر ایجاد فضایی شفاف و سیال بود، جایی که هیچ چیز مانع جریان درست اطلاعات نشود.»

اما آیا فضای باز محیط‌های کاری به هدف جریان بهتر اطلاعات دست یافته‌است؟ الیزابت پلگرَن ژونل « Elisabeth Pelegrin Genel»، معمار و روانشناس کار در خصوص مشکلات فضایی، کار و سازمان،  به وجود یک تناقض اشاره می‌کند و می‌گوید: «در طراحی فضای کاری باز انتظار می‌رود که با نبود دیوار، ارتباطات تسهیل شود اما از طرفی می‌بینیم که کارکنان مجبورند در سکوت کار کنند؛ زیرا هر گفت‌وگویی باعث آزار و اذیت دیگران می‌شود»(7).

فضای باز یا تحمل نگاه دیگران

علاوه بر نارضایتی‌هایی که اغلب کارکنان از فضاهای باز محیط کاری دارند، از جمله سر و صدا یا نبود جا، مسئله در معرض دید بودن و هم‌چنین نبود فضای شخصی در محیطی که فرد به طور دائم در مقابل نگاه دیگران است، بسیار مشکل‌ساز شده است. براساس مشاهدات گوستاو نیکولاس فیشه: «در فضاهای باز محیط کاری، نوعی رفتار تظاهرانه به وجود آمده‌است. لبخندهای ساختگی و حجب و حیای عمومی از نشانه‌های تنش درونی است. در این مکان‌ها کارکنان احساس می‌کنند که فضای خصوصی ندارند و برای فرار از نگاه سنگین دیگران، رفتارهای ساختگی زیادی از خود بروز می‌دهند.» در این شرایط اداره تبدیل به صحنه تئاتری می‌شود که هرکس در آن نقشی بازی می‌کند و همه یکدیگر را زیر نظر دارند. الیزابت پلگرن ژونل می‌نویسد: «در فضای باز، فرد از کنترل به خود کنترلی متقاطع می‌رسد. کارکنان به صورت دوجانبه‌ای همدیگر را می‌بینند، ورانداز می‌کنند و یکدیگر را زیر نظر دارند، بی آنکه حتی از این عمل آگاه باشند. سازمان‌های کاری برای رفع این مشکل اتاقک‌هایی در کنار فضای باز کاری، با امکان دسترسی آزاد برای همه تعبیه کرده‌اند تا کارکنان بتوانند برای انجام بعضی از امور از جمع فاصله بگیرند و از این مکان‌ها استفاده کنند.»

اهمیت روانشناسی فضاهای کاری

لیلیان رو «Liliane roux» در گفت‌وگوی خود با آندره‌آ استوجیک می‌گوید: «محیط در مقایسه با فضا که به بافت روانشناسی – فضایی برمی‌گردد، نمی‌تواند بدون بافت اجتماعی‌اش در نظر گرفته شود: محیط بدون حضور انسان عینیت ندارد. اگر  انسان حضور نداشته باشد، فضا به بقای خود ادامه می‌دهد اما محیط آن جای دیگری است. محیط در فضایی قرار می‌گیرد که انسان در آن حضور دارد. محیط کاری می‌تواند به عنوان بافتی اجتماعی – فیزیکی تعریف شود که فعالیت شغلی با سازمان‌دهی و هنجارهای خاص خود در آن جریان دارد. تحولات غیر مادی، سازمان کاری را متحول کرد و مسئله وحدت فضایی کاری را زیر سؤال برد. امروزه دیگر محیط کاری ما تنها «ادارۀ ما» نیست. بلکه «مکان‌های سوم» چندگانه، فضاهای کاری انتقال یافته (از جمله خانه، وسایل حمل و نقل، کتابخانه و دیگر مکان‌های عمومی) محیط کاری ما را تشکیل می‌دهند.

چگونه رابطۀ خود را با این محیط‌های گوناگون کاری مدیریت کنیم؟ این سوال از جمله سؤالاتی است که روانشناسی محیط‌های کاری سعی در یافتن پاسخی برای آن است. به عنوان مثال می‌دانیم کارمندی که در فضاهای انتقال یافته کار می‌کند، نسبت به فردی که در محیط اداره است، بیشتر به شخصی‌سازی محیط تمایل دارد. وی فرایند اختصاصی سازی فضایی را طی می‌کند تا بتواند محیطش را به مکانی مخصوص کار تبدیل کند. به منظور شفاف‌سازی این سؤالات، روانشناسی محیط‌های کاری بر ابزارهای مخصوص خود، از جمله مطالعه کارت‌های ذهنی (8) تکیه می‌کند و در عین حال همکاری تنگاتنگی با زیر شاخه‌های روانشناسی – روانشناسی کار، روانشناسی اجتماعی – و همچنین دیگر رشته‌ها از جمله معماری، جامعه‌شناسی، ارگونومی، علوم مدیریتی و ... دارد.»

به گفته این روانشناس محیط‌های کاری: «مدیران معتقدند که جابجایی‌های محیط‌های کاری تأثیر گسترده‌ای بر روی عملکرد کارکنان می‌گذارد. این تغییرات در چارچوب کار وارد جریان زندگی شغلی، هماهنگی زندگی شغلی، یعنی ایجاد تعادل بین کار (اهداف و حرفه) و سبک زندگی (سلامت، خانواده، سرگرمی‌ها، پیشرفت‌های شخصی و ...) می‌شود. مدیران می‌دانند که حفظ این تعادل مستلزم تفکر بر روی جابجایی‌های محیط کاری است، البته در این مورد باید شاهد بروز رفتارهای کارگریزانه و دوری از تعهدات کاری نیز بود. در این خصوص، اشغال حداقل محیط، بدون آسیب رساندن به راحتی کارکنان و عملکرد آن‌ها، یکی از چالش‌های اساسی سازمان‌های کاری آینده است. تجربیات حاصل از دورکاری یا فضاهای جمعی، که هنوز در فرانسه کمتر توسعه یافته است، می‌تواند راهی برای کشف دستاوردهای اجتماعی کارکنان باشد.»

                                                                                                                                                         آندره‌آ اوستوجیک

یادداشت‌ها:

(6) A. Paul Hare et Robert F. Bale, 
« Seating position and small group interaction »,Sociometry, n° 26, 1963.

(7) Élisabeth Pelegrin-GenelDes souris dans un labyrinthe, La Découverte, 2010.

 

(8)روشی برای جمع‌آوری اطلاعات که مبتنی بر تحقق نوعی بازنمایی سریع از یک شئ یا یک فضا است. در این روش، پژوهشگر می‌تواند از فرد سؤال شونده بخواهد تا این شئ یا فضا را روی برگه‌ای سفید ترسیم کند. این ابزار به وی امکان می‌دهد تا به میزان تفاوت بین بعد ذهنی و بعد مادی شی یا محیط پی ببرد.

 

آدرس متن اصلی:

http://le-cercle-psy.scienceshumaines.com/la-conquete-de-l-espace-de-travail_sh_31806

ایمیل مترجم : khatibi.m.1991@gmail.com