سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

« رودررویی با یک نظامی متافیزیکی از طریق نظام متافیزیکی دیگری » آیا بررسی شیوه های زیستن در قالب سیستم انجام می گیرد؟ بخش یکم



      « رودررویی با یک نظامی متافیزیکی از طریق نظام متافیزیکی دیگری »  آیا بررسی  شیوه های زیستن در قالب سیستم انجام می گیرد؟ بخش یکم
برونو لتور - برگردان : عاطفه اولیایی

کارولینا ماریندا ( ک) :  بعد از کتابتان در باره ی شیوه های وجود (  AIME) ، شخصیتی  جدید ابداع کردید:   انسان شناسی که به نوعی پژوهشتان را به جای شما انجام می دهد.  امیدوارم  حق شک به نظراتتان را برای انسان شناسی واقعی (‌من)‌ قائل باشید زیرا که در کاربرد اصول روش شناسی  شما در پژوهش هایش دچار مشگل شده است.‌

لتور ( ل)  ـ مخالفت بیجاست. به خصوص  در باره ی پروژه ای که همانقدر در فلسفه غیر معمول است که در انسان شناسی  یعنی انجام پژوهشی جمعی و موفق. 

ک: به این مفهوم «جمعی»   باز خواهم گشت،  اما حالا سؤالی  دیگر دارم: از کتاب شما چنین بر می آید که  سیستمی ارايه می کند. به خصوص صفحه های ۴۸۸-۹ ! حال آن که کتاب های دیگرتان  که همه با شعار « کنشگران را دنبال کنید»  راه را بر نظریه ی کنشگر ـ شبکه، و اجتناب از سیستم گشودند!

ل: به زحمت پاسخی برای سؤال شما دارم زیرا که هم  سؤالتان و هم  شکل سیستماتیکی که AIME  طی شکل گیری به خود گرفته است غام. غافلگیرم کرده است. به قول  سوریو: از من چه می خواهید؟ ماشینی متافیزیکی؟ شاید مرا بلعیده باشد! بگذارید قبل ازهر چیز بگویم که من تصور مشخصی از سیستم ندارم. اولین واکنش به سؤالتان این است: « ابدا، مسأله بر سر سیستم نیست، مجموعه ای است که  به شکل تجربی در بیش از یک چهارم قرن گرد آمده است، ولی این حقیقت دارد که به شکل سیستماتیک انجام شده.» آیا می توانید قبول کنید که ممکن است بدون در نظر داشتن یک سیستم،‌ سیستماتیک کار کرد؟

نظریه ی کنشگرـ شبکه راه بسیار خوبی برای دوری از مفهوم  جدایی و تمایز حیطه ها بود، ولی نتیجه اش دیدی جدید و مغشوش کننده بود، بسیار شبیه دست آورد مدرن ها.  بار دیگر،  لازمه  تمایزی بود بر اساس اصولی دیگر.  دو امر موازی پیش می رفت:  دنبال کردن پیوند ها از ورای مرز های کاذب حیطه ها، و در عین حال توانایی جدا ساختن آنچه در باره ی مفهوم  حیطه درست است.  و آنچه درست بود همان  تکثرگرایی هستی شناسانه است که فقط رد پای پیوستگی ها می تواند ما را بدان رهنما باشد و توسط حیطه های نهادینه ای کاملا مخفی می شوند

. بررسی  انسان شناسانه ی  مدرن ها  باید در این  دو جهت به طور سیستماتیک حرکت کند:  پیوند ها را تحت نظر داشته،  به شیوه های متفاوتِ  بودن پی ببرد و آن ها را کشف کند.

ک: محققا مردم در پی ساختن سیستم  هستند واشکالی نیز در این کار نمی بینم، سؤال من آن است که  اگر شما نیز در پی این امر هستید،‌ چرا به وضوح بیان نمی کنید؟  اگر هم موردی است که من درک نکرده ام چرا توضیح نمی دهید. مثلا در صفحه ی ۴۸۸ کتابتان، چهار گروه سه تایی را دسته بندی کرده اید و یک  گروه به نام  روش را  نیز به آن اضافه کرده اید.  این  امر منطقی است؛ لیکن این فقط  گروه بندی نیست زیرا که به آن ها نام « سوژه» و یا « ابژه » داده اید.

ل:« شبه سوژه و شبه ابژه»

ک: بله، می بخشید: شبه ...،‌ لیکن اگر این ترتیب دادن   سیستم سازی  نیست پس چیست؟.

ل: می دانم که  عدم ارايه ی توضسح برای این گروه بندی موضوعی جدی است. واقعا متأسفم، ولی آن ها  خودشان  خود را چنین گروه بندی کردند.  ببینید، وقتی از موزه ی تاریخ طبیعی دیدن می کنید، فلان تکه ی  چوب کشوی حاوی فسیل ها  ممکن است به سبک نئوکلاسیک و یا نئو گوتیک ساخته شده باشد ولی سبک آن ها هیچ رابطه ای با  رده بندی فسیل های داخل آن ندارد. من هم شیوه ای عرضه کرده ام که در قفسه ی زیبایی چهار کشو و سه بخش دارد  و کاراست.     درست است که قفسه از جایی دیگر آمده ولی  گروه بندی من هیچ چیز اساسی به این  مجموعه ای که از این نوع  regional ontology ساخته ام اضافه نمی کند. وبه این معنا، سیستم نیست زیرا که ناشی از ترکیب نیست، ترکیب ها هم محدود نیستند،  مواضع آن ها ثابت نیست و  جایی خالی در این مجموعه ما را به این یا آن  نتیجه گیری نمی کشاند.  جدول مندلیف نیست! می توان به طور سیستماتیک در باره شان پژوهش کرد و نتیجه ای هم گرفت و آن را به طور سازمان یافته ارایه داد لیکن نه  در پی سیستم بود و نه خواست یافتنش را داشت.

ک: اما شما بر حسب شانش و اقبال به این نتیجه نرسیده اید!

ل: البته که نه! تصمیم هم گرفته می شود، تصمیمی بر اساس حدس و گمان، لیکن این تصمیم در باره ی تعداد بسیار  کمی از نکات است، چهار یا پنج اصطلاح ضروری ( a metalanguage of  4 or)؛ لیکن هیچ موضوعی در باره ی محتوی آنچه ممکن است یافت شود  ابراز نمی کنند:  هستی ای از نوع دیگر. ‌چگونه؟ به  دنبال نسخه ای دیگر از این هستی،  رد پایشان را دنبال کنیم، متوجه  گسسستگی ها و نواخت ها باشیم، آن ها را با هم مقایسه کنیم، دوباره و دوباره آزمایش کنیم.  با تجهیزاتی بسیار اندک. و با این حال.....

ک: و با این حال ؟!

ل: در مورد این که این چیدمان خود معنایی دارد، حق با شماست، زیرا که  از این طریق است که با سایر مجموعه ها می توانم به نوعی ارتباط بگیرم، البته بر اساس پروتوکلی، یعنی  با شروع از شایع ترینشان  و با حرکت به  حاشیه ای ترین آن ها یعنی اقتصاد. بدین شکل،  ترتیب آن چهار گروه مشابه ابرگفتمانی  است که به ما فرصت حرکت از «مادی» ترین شکل وجود  یعنی هستی بازتولید (REP ) به «معنوی» ترین آن یعنی اخلاق (MOR) را می دهد. به منظور سهولت سعی می کنیم نوعی هماهنگی با آنچه مدرن ها در باره خود فکر می کنند، حفظ کنیم. و نیز به همین دلیل است که تمایز سوژه/ابژه را با بازمعنی کامل حفظ می کنیم. به این طریق  تداوم تأمین شده و از زبان حرفه ای و نامفهوم دوری می شود.

ک: این معمولا به قیمت تولید ابر روایتی همگونساز است. رد پای اروی ـ  گورهان روشن است. حتی ویوروس  د  کاسترو شما را متهم به بازگرداندن ابر گفتمان مدرنیست کرده است.  در مورد دوری از زبان نامفهموم هم شک دارم.  

لتور:استدلال منیگلیه چنین است: از آن جا که شیوه ها در رابطه با هم و علیه یکدیگر شکل می گیرند،‌ هرکدام خود را برترین می داند، و همه تمایل به تسلط دارند،‌ در صدد «حفظ همه»ی آن ها هستم.  به همین دلیل احتیاج به ایزاری است که همه ی شیوه ها  را در عین حال در معرض دید بگذارد.  و در واقع،  مرتب کردنشان در یک جدول به این امر کمک می کند  همچنان که نقشه ی یک شهر در حصول  اطمینان از فراموش نکردن لازمه های  بقای یک شهرکمک می کند.

ک: ولی این دقیقا تعریف سیستم است!  اطمینان از فراموش نکردن هیچ یک از اجزا... و هر شیوه به دیگری مرتبط است:  چیدمانی بسیار محتمل! از چه می ترسید، چرا قبول نمی کنید  در پی سیستم هستید؟

ل: برای اطمینان از دست ندادن چیزی اساسی،  راه های بهتری از استفاده از جدول  و نقشه وجود دارد...ترس اگر هست، از آن است که مدرن ها نیز روشی سیستماتیک ندارند.  آنچه من گرد آورده ام، موارد مورد توجه و علاقه ی شدید آن هاست لیکن این علاقه وتوجه مشروط ( اتفاقی) است. این توجه و علاقه شان چه خدمتی به علم کرده است؟  دلیل این سرمایه گذاری عظیم در اقتصاد چیست؟‌ و این سرمایه گذاری عجیب و باور نکردنی در مذهب و موضوع أخرالزمان؟  چطور توقع دارید  تاریخ راکه سیستماتیک نیست چنین کنم، در حالیکه   ,

از ورای این تاریخ کاملا اتفاقی است که که شیوه ها خود را از یکدیگر متمایز کردند.  هر زمان برخورد شیوه ها برای تاریخ سازی لازم بوده است،  به یکدیگر واکنش نشان داده اند، و آن ها را ثبت کرده ام. با نگاهی به گذشته، اگر به قول شما  چیزی کشف کرده باشم، چگونگی تجهیزخود برای دنبال کردن تضاد های همواره غیر مترقبه ی  است که ویژگی تاریخ مدرن هاست.  آن ها ساخته ی من نیستند ولی بله  آن ها را ندرتا کشف کرده ام. 

ک: مشاهده ی  درگیریتان با مفاهیم «کشف» و «ساختن»  بسیار جالب است! ولی آنچه برایم قابل چشم پوشی نیست،‌آن است که این تاریخ اتفاقی  که از آن یاد می کنید، انسان را به یاد دوازده دسته بندی  مطروحه در کتاب «انتقاد از خرد محض» می اندازد: ۴در۳ = ۱۲به علاوه ی سه =۱۵ و از تاریخ صحبت می کنید حال آن که هیچ کتابی کمتر از  AIME تاریخی نوشته نشده!

ل: بله، ولی آن مسأله ی  سبک است. عدد ۱۲ نیز اتفاقی و موقتی است که می تواند خود موضوعی برای پژوهش باشد. با عرض معذرت باید متذکر شوم که تعداد دسته بندی ها در « انتقاد..» نه دوازده بلکه فقط یک است.  در نوشته های ارسطو نیز همین طور است:  تمام گروه بندی ها به « یک شیوه » رجعت می دهند: قضاوت ارجاعی . AIME نه در پی یافتن  روش های تجزیه ی ارسطو با کاربرد گفتمان حقیقت بلکه  که در پی یافتن تکثر( شیوه های) هستی  است. عدد ۱۲ تصادفی است. با کشف سیزدهمین دسته از شر این عدد ۱۲ خلاص خواهم شد و این سیستم شکسته خواهد شد.

ک : سوریو که اغلب ار او  نقل قول می آورید، به شما توصیه می کرد  در پی  شمردن شیوه ها نباشد.

ل:  سوریو انسان شناس نبود.  او فکر می کرد که در باره ی کل هستی شناسی صحبت می کند. روی صحبت  من  با کسانی است که معدودی را از میان تمام بدیل های دگر ـ بودن  یافته اند.  شمردن آن ها امری طبیعی است و در صددم  با ارائه ی تعدادی مناسب  از آن ها مدرن ها را راضی کنم که تصویری قابل قبول ازشان پرداخته ام.« زمینی که بر آن قدم می گذارید در حال فرو ریختن است و باید هر چه سریع تر ترکش کنید،  چه روش هایی   امکان  حفظ جنبه های اساسی  تاریختان را به شما می دهد؟‌«  از این گذشته چرا این همه در باره ی عدد ۱۲ وسواس به خرج می دهید؟

ک:   وسواس  ۱۲  نگرفته ام! در پی درک آن که چرا این سبک خاص را ( زیرا که شما ترجیح می دهید سبک بخوانیدش)  به « مجموعه ای از «پرسش و جستجو»‌ داده اید؟‌ شاید اگر «همکاران پژوهشتگرتان» را در یافتن روش ها  آزاد می گذاشتید، حالا اینقدر درگیر عدد ۱۲ نبودید. حدود دو سال است که  تارنمایتان به فرانسه و یک سال به انگلیسی  شروع به کار کرده است و هنوز روش جدیدی نیافته اید، آیا  «سیستم» پژٰوهش شما را فلج نکرده است؟ در این صورت به من حق بدهید که به این پژوهش شما مشکوک باشم و  نظریه ی کنشگر شبکه را ترجیح بدهم. اقلا ابر اساس این نظریه کار میدانی امکان پذیر است.

ل: باید بگویم که گیرم انداختید.   این که روش جدیدی یافت نشده و یا مورد تأیید فرار نگرفته،  درست است. با این حال در ابتدای کارِ جمعی مان، حرکتیمان درست بود.  و اما در باره ی کنشگر-شبکه، تکثر مجاز است، یعنی تکثر پیوند ها. ولی این تکثری است بر مبنای یک روش واحد، درست مثل گروه بندی های درک که به اشتباه متکثرشان خوانده  اند.  این مشگل پسا مدرن است. تمام پیوند ها متکثرند، ولی به یک شکل.  یا به زبان دیگر از نفطه نظر  AIME، همواره به یک نوع  بودن بر می خوریم: آنچه در زبان پژوهش شبکه اش می خوانیم: [NET].    

  

 

 

*********

 این مطلب بخشی از کتابی است که  به زودی از طرف انتشارات انسان شناسی و فرهنگ منتشر خواهد شد. نقل قول و هر گونه  انتشار این مطلب بدون اجازه  کتبی و رسمی موسسه انسان شسی و فرهنگ ممنوع و قابل پیگرد قانونی است. متن منتشر شده برای جلوگیری از تقلب های احتمالی فاقد  منابع 
درونی بوده و بخش هایی از متن اصلی در آن خذف شده است یا بدون آنکه به اثر خدشه ای وارد شود تغییر کرده اند. متن نهایی و کامل در  شکل  کتاب منتشر  خواهد شد.


********************
صفحه ی عاطفه اولیایی در انسان شناسی و فرهنگ: 
http://anthropology.ir/oliaiatefe
 *********************
دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد.
کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند:
شماره حساب بانک ملی:
0108366716007
 شماره شبا:
‪IR37 0170 0000 0010 8366 7160 07
 شماره کارت:
6037991442341222
به نام خانم زهرا غزنویان