دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
بهکارگیری مسابقات المپیک جهت برندسازی (گردشگری) کلانشهرهای امریکا (بخش نخست)
طرح درخواست میزبانی بازیهای المپیک و کسب این عنوان، به یک استراتژی محبوب و پرطرفدار جهت بازسازی شهری در امریکا تبدیل شده است. رقابت برای میزبانی المپیک بسیار جدی است. برای مثال؛ هشت شهر با هم رقابت کردند تا به عنوان نماینده امریکا در جمع کاندیداهای میزبانی المپیک 2012 حضور یابند که این رقابت در نهایت به سود نیویورک تمام شد. گاهی هم پیش میآید که شهرها درخواست میزبانی خود را چندین مرتبه در یک بازه زمانی طولانی مطرح میکنند. موفقیت سالت لیک سیتی در کسب میزبانی المپیک زمستانی 2012 در پی پنجمین تلاشش طی سی سال به دست آمد (Burbanket al., 2001:125). موفقیت در این رقابت پاداش درخور توجهی برای مدیران شهری به ارمغان خواهد آورد. تضمین رونق گردشگری، امکان قرار گرفتن در جمع شهرهای در کلاس جهانی و فرصت استفاده از درآمدهای المپیک برای انجام یک بازسازی شهری در مقیاس عظیم (Heying et al., 2005).
در این فصل دلایل و پیامدهای استفاده از میزبانی بازیهای المپیک جهت شکل دادن به کلانشهرهای امریکایی و برندسازی برای آنها را بررسی میکنیم. برای مقدمه، ابتدا مختصرا شرح خواهیم داد که شهرها چگونه در حال انطباق خود با خطوط یک اقتصاد در حال تغییر جهانی هستند و این امر چگونه آنها را ترغیب میکند که به دنبال یک رویداد جهانی پر سر و صدا مانند بازیهای المپیک باشند. سپس به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت که چرا استراتژی میزبانی بازیهای المپیک این چنین مسحورکننده است که شهرها سالیان سال تلاش میکنند تا برای یک بار این فرصت را به دست آورند. سرانجام به بررسی نقش میزبانی المپیک در شکلدهی به شهرها و تحلیل کشمکشهایی خواهیم پرداخت که میان کسانی که از چشمانداز جدید مصرف نافع میشوند و کسانی در این فرایند، املاک و موقعیتشان تضییع میشود. ما این مسائل را از دریچه دو مطالعه موردی مرور خواهیم کرد. المپیک 1996 درخواست نافرجام نیویورک برای میزبانی المپیک 2012.
امریکای شهرنشین درگیر تحولی با عواقبی به بزرگی پیامدهای انقلاب صنعتی است. تغییر ساختار جهانی اقتصاد به همراه استفاده فراوان از تکنولوژی، دورنمایی از یک توسعه ناهمگون را ترسیم میکند. صنایع تولیدی و مشاغل مربوط به آنها در حال انتقال به نقاطی هستند که در آنجا دستمزدها پایینتر باشد و مقررات هم کمتر. در همین حال، حومهنشینی در امریکا رواج یافته است، جدایی فضاهای کار و زندگی برجستهتر شده است و نابرابریها هم بیشتر به چشم میآیند. این تغییرات باعث شده تا تلاشها برای جستجوی راهی که از طریق آن بتوان شهرها را به مکانهای دلچسبتری برای کار و زندگی تبدیل کرد، آغاز شود. نظر به اینکه اقتصاد جدید شهرها نمیتواند مبنا را بر بازگرداندن مشاغل تولیدی بگذارد، مدیران شهری به آنچه «اقتصاد گردشی» توصیف میشود روی آوردهاند و تلاش میکنند که از گردش الفاظ، تصاویر، ایدهها، پول و انسانها در این جهان سیار، سهمی برای خود دست و پا کنند (Appadurai, 1990; Clarke and Gaile, 1998; Clark et al., 2002; Florida, 2005). بهعنوان بخشی از این تلاش، تمرکز استراتژیهای بازسازی شهری اغلب بر بازکشاندن ابتکار و خلاقیت به هسته مرکزی شهر از طریق ارائه امکانات رفاهی و ایجاد محلههایی متمایز است. تفریح و گردشگری به اجزاء مهمتری از هزینهکرد مصرفکنندگان تبدیل شدهاند. در همین حال، "مصرف" به نقطه کانونی بازسازیهای شهری تبدیل شده است. تلاشهایی که برای بازسازی نمادین و کاربردی شهرهای ایالات متحده صورت میگیرد، بازتابی از ظهور یک اقتصاد جدید و پیامدهای آن را به نمایش میگذارند و کشمکشها و منازعاتی که در خصوص تغییر الگوهای کاربری شهرها رخ میدهد را نیز برجستهتر میکند(Gottdiener, 1997; Judd and Fainstein,1999) استراتژیهایی که در اختیار مدیران شهری قرار دارند و در پی احیاء بخشهایی از شهر و یا اصلاح سیمای آن هستند، معمولا به خاطر فقدان منابع و همین طور چالشهای سیاستگذاری در سیستم فدرال، دچار مضیقه هستند. با این تفاسیر، از نگاه مدیران شهری در ایالات متحده، میزبانی رویداد جهانی بزرگی همچون المپیک فرصتی استثنایی و کمیاب به شمار میرود.
منطق بازیهای المپیک
چرا استراتژی میزبانی المپیک مدیران شهری شهری را این چنین مسحور میکند؟ پاسخ در سه واژه خلاصه میشود: گردشگری، تصویر ذهنی، بازسازی. گردشگری یکی از بزرگترین و پر رشدترین بخشهای اقتصاد جهانی است. در سال 2003، هزینهکرد گردشگران داخلی و بینالمللی در ایالات متحده معادل 546 میلیارد دلار بوده، که 2/7 میلیون شغل ایجاد کرده و سهمش در درآمدهای مالیاتی معادل 95 میلیون دلار بوده است (TIAA, 2005). شهرها به طرز وحشتناکی با هم رقابت میکنند که جذابیتشان در بین مقصدهای شناختهشده گردشگری افزایش یابد. آنها دائما منظر شهری خود را تغییر شکل میدهند تا صاحب یک هویت مکانی متمایز شوند. هویتی که در عین مفرح بودن، اصیل به نظر برسد (Judd and Fainstein,1999). مسابقات المپیک فرصتی وسوسهانگیز برای ارتقاء سطح گردشگری و تبلیغ و ترویج منطقه در اختیار میگذارد. در کوتاهمدت میلیونها دلار از هزینهکرد مستقیم و غیرمستقیم گردشگران به دست میآید و در دراز مدت انتظار میرود که شهر از اماکن جدید مانند استادیومهای ورزشی؛ قرار گرفتن در معرض رسانههای گروهی و از اینکه تداعیکننده یک رویداد حماسی و دراماتیک است سود ببرد (Heying et al., 2005). با این حال تحقیقات اخیر به این نکته اشاره میکنند که شاید در عالم واقعیت این مطالبات برآورده نشوند. منتقدان معتقدند که تخمینهایی که پیش از برگزاری المپیک زده میشود، بر روی مسائل کوتاهمدتی از قبیل تغییر مکان رویدادهای دیگر و یا اجتناب مسافران از ورود به شهر به خاطر آشوب و بلواهای زمان برگزاری مسابقات سرپوش میگذارد. مطالعات دقیق روی اثرات درازمدت نیز این سوال را مطرح میکنند که تاثیر میزبانی مسابقات المپیک بر میزان ورود گردشگران، اثری ماندگار است یا خیر؟ (Preuss, 2000; Kasimati, 2003). در کل، مدلسازی اثرات میزبانی المپیک بر میزان ورود گردشگران بینهایت دشوار است. چرا که متغیرهای دیگری همچون موقعیت مکانی شهر و نوسانات نرخ ارز میتوانند هر اثری را محو کنند (Spurr,1999).
امکان بهبود سیمای شهری و ارتقاء رتبه در میان شهرهای جهان نیز اغواکننده است. المپیک مهمترین رویداد ورزشی جهان است و حلقههای آن شناختهشدهترین تصویر از یک برند به شمار میرود (Morgan and Pritchard,1998). شهر میزبان، برای 17 روز شهر پذیرای رویدادی است که مخاطبان جهانی را به خود جلب میکند و در طول این مدت، به چیزی فراتر از صحنه نمایش یک رویداد ورزشی که یک اسپانسر، همنام و شریک تولید یک نمایش نمادین تبدیل میشود. شهرهایی که میزبانی المپیک را عهدهدار میشوند میتوانند ادعا کنند که در کلاس جهانی قرار گرفتهاند و هویت مکانیشان را با تصویرسازیهای حماسی و اینترناسیولالیسمی که با برند المپیک پیوند خورده، بیامیزند.
اما این که شهرها بهواسطه بازیهای المپیک شناخته شوند، هم فرصتهایی به همراه دارد و هم مخاطراتی. شهر میزبان برای آنکه تمایز مکانی خود را به کرسی بنشاند باید فرهنگ و میراث خود را در معرض نمایش بگذارد. در همین حال، باید یک رویداد جهانی را مقابل چشمان تیزبین کمیته بینالمللی المپیک که با تمام غیرت از برندش در برابر ربوده شدن و اشباع در فروش، پاسداری میکند به روی صحنه ببرد (Heying et al., 2005).. بازیهای المپیک در مقام مهمترین رویداد ورزشی جهان، نقطه کانونی مسائلی است که میتوانند حیثیت میزبان را لکهدار کنند: اقدامات تروریستی در مونیخ، اعتراضات سیاسی در مکزیکوسیتی و مسکو، ورشکستگی مالی در مونترال و رشوهگیری در سالتلیک (Guttman, 2002).
المپیک 1996 آتلانتا که با صدمین سالگرد برگزاری اولین الپیک مدرن مقارن بود، نمونهای است از دشواری انتخاب المپیک به عنوان رویدادی که برای محل برگزاری خود، برندسازی کند. آتلانتا برای پیروزی در رقابت کسب میزبانی، روی شهرت و خوشنامی خود در زمینه حقوق بشر مانور میداد و ماجرای مارتین لوتر کینگ را مثال میزد. اما یک بمبگذاری با انگیزه سیاسی در المپیک پارک سنتینال منظرهی این اعتدال اجتماعی را بر هم زد. واقعهای که بعدا به یک معترض به سقط جنین ارتباط داده شد. به علاوه، آتلانتا خود را به عنوان یک مقصد گردشگری بینالمللی، مرکز فرهنگی، اقتصادی و حمل و نقل جنوب امریکا تبلیغ کرد. اما آن چه رسانههای بینالمللی و کمیته بینالمللی المپیک در عالم واقعیت تجربه کردند متفاوت بود. مشکلاتی در زمینه ارتباطات و حمل و نقل و کمرونقی استادیومها و سالنهای ورزشی (Burbank et al.,2001). تصور کلی از یک رویداد سطح پایین و بیش از حد بازاری و تجاری، مانع از این شد که رئیس کمیته بینالمللی المپیک، خوان آنتونیو سامارانچ ادای احترام مرسوم به "بهترین دوره المپیک تاکنون" را در آتلانتا انجام دهد (Atlanta Journal Constitution, 1996). برای آتلانتا استفاده از المپیک برای ارتقا به کلاس جهانی از آن چه انتظار میرفت بغرنجتر بود.
درخواست نیویورک برای میزبانی المپیک 2012 چشمانداز متفاوتی را از برندسازی توسط المپیک به نمایش گذاشت. اگرچه نیویورک قبلا هم در کلاس جهانی قرار داشت اما با این حال رتبه و جایگاهش در رقابت جهانی برای جذب گردشگران بیمه نشده بود (Shovall, 2002). اعلام داوطلبی برای میزبانی بازیهای المپیک این فرصت را برای نیویورک فراهم آورد که تصویرش وارد رسانههای جهانی شود و برندش را به عنوان یک رقیب سرسخت، یک شهر بینالمللی و یک مکان پر از فرصت تقویت کند که در آنجا مردم از سراسر جهان گرد هم میآیند تا رویاهایشان را دنبال کنند Burbank, 2004) (Andranovich and. این هویتها که بهواسطه ارزش و اعتبار مسابقات المپیک پررنگتر میشد، وقتی که با تصاویر نمادین شهر مانند مجسمه آزادی هم در هم میآمیخت، یک بازنمایی قابل اعتماد از شهر را ارائه میداد و پیامی که از دل این رویداد تراژیک بیرون آمده بود را تقویت میکرد. اگرچه نیویورک موفق به کسب میزبانی المپیک نشد، اما در دفاع از هویت برندش موفق بود.
پاداش اصلی میزبانی المپیک برای مدیران شهری، فرصت تغییر شکل منظرهای شهری است؛ به گونهای که شهر را برای اقتصاد گردشی شامل سرمایهگذاریها، مسافران، کارگران خلاق، شرکتهای کارآفرینی و بنگاههای جهانی که به دنبال مکانهایی با مطلوبیت بالا و فرصتهای فراوان هستند جذاب کند. در سطوح گوناگون، مسابقات المپیک به شهرها کمک میکنند که به این هدف دست یابند. به لحاظ مالی، این پتانسیل وجود دارد که از درآمدهای آتی المپیک به عنوان سرمایه اولیه در سرمایهگذاریهای دولتی و خصوصی برای پروژههای بازسازی استفاده شود. در المپیک 1996 آتلانتا 432 میلیون دلار توسط کمیته مستقل برگزارکننده مسابقات صرف تسهیلات و زیرساختها شد. به اضافه 395 میلیون دلار دیگر بودجه خصوصی و 08/2 میلیارد دلار بودجه دولتی (Burbank et al., 2001:117).
به لحاظ ساختاری، مسابقات المپیک تقریبا همه استراتژیهای بازسازی را گرد هم میآورد: فستیوال، مسابقات ورزشی، فضای عمومی، میراث فرهنگی و زیرساختها. مهمتر از آن، المپیک رویدادی متمرکز است که به مقامات شهری کمک میکند که ائتلافی در جهت بازسازی تشکیل دهند. ایجاد یک ائتلاف پایدار در امریکا به گونهای خاص، بغرنج است. زیرا در امریکا: الف) قدرت شرکتهای بزرگ هژمونیک است و آن میزان علاقهای که به سیطره جهانی دارند را به مسائل محلی ندارند. ب) اختیارات قانونی دولت محلی محدود است و قلمروهای برنامهریزی مرزبندی مشخصی ندارد. پ) شهرهای مرکزی با کاهش پایههای مالیاتی مواجهند که این موضوع ناشی از خالی شدن آنها از پایگاههای صنعتی، مخالفت رایدهندگان و محدودیتهای دولتی در خصوص قدرت مالیاتی است. مسابقات المپیک به بسیج ائتلافهای از هم گسیخته شهری، الزام به پایبندی به برنامه زمانی توسعه و سرانجام به جذب منابع کمیاب خارجی برای شروع بازسازی کمک میکند.
میزبانی المپیک یک استراتژی جذاب برای بازسازی به شمار میرود. تضمین افزایش گردشگری، قرار گرفتن و یا ابقا در کلاس جهانی، توانایی جذب منابع و تمرکز بر منافع ائتلافکنندگان، همه و همه مقامات شهری را برای دنبال کردن این استراتژی دشوار اغوا میکنند. در حالی که انگیزه خلق فضاهای جدید مصرف، المپیک را به پیش میراند، چنین به نظر میرسد که منافع بازسازی در درجه اول به سمت طبقه نخبگان سرازیر میشود؛ نه کسانی که در فضاهای هدفگذاری شده برای توسعه قرار دارند. در بخش بعدی، این مسئله را از طریق دو مطالعه موردی مربوط به ایالات متحده بررسی خواهیم کرد: المپیک 1996 آتلانتا و درخواست نیویورک برای میزبانی المپیک تابستانی 2012.
آتلانتا و المپیک 1996
کمیته بینالمللی المپیک در سال1990 آتلانتا را برای میزبانی المپیک 1996 انتخاب کرد. در لحظات رویایی بعد از کسب این موفقیت، مینارد جکسون، شهردار آتلانتا نیت خود مبنی بر بهکار بستن المپیک در جهت کمک به بازسازی شهر را بیان کرد و از "صعود به قلههای دوقلوی کوهستان المپیک" سخن گفت. "قله اول، روی صحنه بردن بهترین دوره المپیک تا آن زمان و دومی، بهبود وضع مردم و مبارزه با فقر" (Roughton, 1991: F3).
اظهارات شهردار با موقعیت مکانهایی که برای برگزاری بازیها در نظر گرفته شده بود، همخوانی داشت. محل برگزاری بازیها موسوم به "حلقه المپیک" شامل 15 محله میشد که از فقیرترین و محرومترین محلهها بودند. بازسازی شهری، هدف صریح و روشن کمیته درخواست میزبانی مسابقات نبود اما با این حال همه توقع داشتند که شهروندان از بازسازی شهری سود ببرند. این موضوع بیشتر به این خاطر بود که آتلانتا بر خلاف لسآنجلس، ابزار و ملزومات ارتقا به "کلاس جهانی" را به صورت بالفعل در اختیار نداشت و باید آنها را ایجاد میکرد. شهردار جکسون برای عملی کردن تعهداتش مبنی بر بهرهمند شدن فقیرترین شهروندان از فرایند بازسازی، "شرکت سهامی توسعه از طریق المپیک" را تاسیس کرد. شرکتی شبهدولتی با ماموریت احیا و بازسازی محلههای محل برگزاری مسابقات (Andranovich et al., 2001). متاسفانه آنطور که تاریخچه المپیک آتلانتا نشان میدهد، نه امیدهای شهردار جکسون به حقیقت پیوست و نه انتظارات شهروندان فقیر. چرایی و چگونگی وقوع این امر در ماجراهای مربوط به استادیوم المپیک آتلانتا، سکونتگاه تکوود کلارک هاول، المپیک پارک سنتینال و شرکت سهامی "توسعه از طریق المپیک" شرح داده خواهد شد.
استادیوم المپیک آتلانتا وسیلهای بود که میتوانست نیاز مشترکی که شهر و یک تیم ورزشی حرفهای به یک جاذبهی ورزشی گرانبها داشتند را رفع کند. در میان شهرهای ایالات متحده، رقابت شدیدی برای جذب و یا حفظ تیمهای حرفهای خصوصی وجود دارد. برای این شهرها، تیمهای ورزشی حرفهای، جاذبههای مهم گردشگری محسوب میشوند. صاحبان تیمها برای انتخاب مکان احداث و یا نوسازی استادیوم، جنگ مناقصهای به راه میاندازند (Eisinger,2000). وعده آتلانتا برای ساختن یک استادیوم جدید برای المپیک، منجر به انجام یک سری برنامهریزی مشترک برای استفاده از آن پس از بازیها شد. هم شهرداری و هم تد ترنر، مدیرعامل شرکت رادیو تلویزیونی ترنر و صاحب تیم بیس بال آتلانتا بریوز، مشتاق بودند که جای استادیوم قدیمی فالتون کانتی که طراحی ضعیفی هم داشت را به یک استادیوم جدید بدهند. فراهم بودن درآمد ناشی از میزبانی المپیک دست در دست تهدید استراتژیک ترنر که میگفت تیمش را به حومه شهر منتقل خواهد کرد، یک معامله دوستداشتنی برای وی رقم زد و یکی از مشکلات شهر را هم حل کرد (Rutheiser, 1996). حقوق نامگذاری، کنترل درآمد و اجاره استادیوم به مدت 25 سال به ترنر رسید که این امر ارزش امتیاز فروش تیم بیسبالاش را دوبرابر میکرد. شهر نیز یک جاذبه مهم گردشگری را بازسازی کرد و یک استادیوم جدید عایدش شد که این به ارتقاء زیرساختهایش کمک میکرد (Unger,1996).
اگرچه معامله استادیوم یک موقعیت برنده - برنده به نظر میرسید، اما این وسط همه هم سود نبرده بودند. ساکنان امریکایی- افریقایی محلهی سامرهیل که فشار بار این ساخت و ساز و نوسازی را متحمل میشدند، معامله استادیوم را به چشم بخشی از تاریخ طولانی از همگسستگی جامعه مینگریستند. بین سالهای 1965تا 1990، احداث دو آزادراه و استادیوم فالتن کانتی، محله سامرهیل را زیر و رو کرد. بهموجب آن 13 هزار نفر از 16 هزار سکنه آن مجبور به خروج از محله شدند (Foskett, 1993). هنگامی که فعالان اجتماعی سامرهیل نگرانی خود از احداث استادیوم را بیان میکردند، کمیته المپیک آتلانتا از موضعی پیروزمندانه، فعالیت آنها را از سر خودخواهی و مانعتراشی جلوه میداد (Atlanta Journal Constitution,1990). سرانجام، این اعتراضات امتیاز چندان ملموسی نصیب ساکنان نکرد و پروژه استادیوم تا حد زیادی همان طور که مقامات شهر و شرکت ترنر پیشبینی کرده بودند تکمیل شد.
این توسعه فرمایشی، بر جوامع کمدرآمد دیگری هم تاثیر داشت. تکوود/کلارک هاول، یک سکونتگاه دولتی 1200 واحدی بود که خانههایی در اختیار سیاهپوستان کمدرآمد در مرکز شهر آتلانتا قرار میداد. این سکونتگاه که یک بنای تاریخی هم به شمار میرفت، اولین مجتمع مسکونی دولتی در امریکا بود. طراحی خوبی داشت و علیرغم مدیریت ضعیف و مورد غفلت قرار گرفتن، کاراییاش را همچنان حفظ کرده بود. امنیت درون و اطراف آن پایین بود و آن منطقه بهواسطه نرخ بالای جرم خیزیاش زبانزد شده بود. زمین تحت تصرف این بنا، مدتها بود که مورد طمع و میل به تملک همسایگانش (کوکاکولا و جورجیاتک) قرار داشت. در اوائل دهه 1970، "ترقی آتلانتای مرکزی" که اتحادیه تجاری برتر شهر بود، طرحی را ارائه کرد که بر طبق آن، بنا تخریب و با یک مجتمع مسکونی با ساکنانی پردرآمدتر جایگزین میشد. اما مینارد جکسون، اولین شهردار سیاهپوست آتلانتا، این طرح را در سال 1974 و در اوائل شروع به کارش به عنوان شهردار رد کرد (Allen, 1996).
درخواست میزبانی بازیهای المپیک بار دیگر توجه عموم را به این سکونتگاه دولتی جلب کرد. یک طرح پیشنهادی از سوی جورجیاتک مبنی بر احداث دهکده المپیک در مجاورت نزدیک به تکوود، حساسیتهای دیرینه مرتبط با نژاد و طبقه را برانگیخت. رئیس جورجیاتک، جان کرساین، با صراحت آن چیزی که مطابق با تفکر خیلیها در جامعه تجاری بود را بیان کرد:
"نخست این که، یکی از بهترین شرکتهای بینالمللی (کوکاکولا) در این مکان وجود دارد. دوم این که، یکی از بهترین شرکتهای تکنولوژی جهان (جورجیا تک) در اینجا قرار دارد. و البته یکی از بهترین چاه مستراحهای دنیا (تکوود) هم در اینجا قرار دارد. یک جای کار میلنگد." (Dickerson, 1991: A14)
به موازاتی که برنامهریزیها برای برگزاری المپیک کاملتر میشد، طرحهای پیشنهادی گوناگون بیشتری برای جایگزین شدن با تکوود/کلارک هال ارائه میشد. جامعه تجاری به تخریب کامل آن اصرار میورزید؛ اما شهردار جکسون طرفدار ترمیم و نوسازی بود. وقایع سال 1994 کفه ترازو را به نفع طرفداران تخریب کامل سنگین کرد. بیل کمپل، شهردار جدید که به سمت جامعه تجاری گرایش داشت، سکان شهرداری را در دست گرفت و جای مدیر اداره مسکن آتلانتا را به کسی داد که وکیل مدافع شرکتهای بزرگ بود و این عقیدهاش را خیلی شفاف ابراز میکرد که اسکان افراد نیازمند، وظیفه اداره مسکن نیست. در سطح ملی، HOPEVI ، برنامهای که بودجه نوسازی سکونتگاههای دولتی را تدارک میدید، استانداردهایش که قبلا بر طبق آن جایگزینی "یک" در برابر "یک" الزامی بود را تنزل داد و همچنین اجازه تخریب کامل پروژههای مورد منازعه مسکن را صادر کرد (Keating and Flores, 2000).
اگرچه این طرحها، رسما نیازمند تصویب مستاجران بود، اما این موضوع به گونهای موثر، تحتالشعاع استراتژی اخراج اجباری قرار گرفت. اخراج به علت تخلف از قوانین و یا اجاره پرداخت نشده، منجر به تخلیه همه واحدها به جز 10 درصد آنها شد.
طرح نهایی مصوب وزارت مسکن و توسعه شهری ایالات متحده، 42 میلیون دلار بودجه فدرال به این پروژهی 100 میلیون دلاری اختصاص داد. 1200 واحد سکونتگاه دولتی با خاک یکسان شد و جای خود را به سنتینال پلیس داد. 900 واحد آپارتمانی کمارتفاع که برای ساکنانی با درآمدهای مختلف ساخته شده بود. این ساختمان که معماری عالی و چشمنوازی داشت و پیشتر محل کتابخانهی تکوود بود، نوسازی و مرمت شد و یک سنگ یادبود حاوی تاریخچه این پروژه در نزدیکی آن قرار داده شد. کمتر از 8 درصد ساکنان اولیه تکوود/کلارکهال در سنتینال پلیس مستقر شدند. پس از برگزاری المپیک، مدلی که برای پروژه سنتینال پلیس طراحی شده بود، دوباره در مورد سکونتگاههای دولتی دیگری نیز در سراسر آتلانتا تکرار شد و در نتیجه آن 4170 واحد مسکونی فقیرنشین دیگر هم از بین رفت. گوشهای از تکوود که به ساختمان جورجیا تک نزدیکتر بود به محل احداث برجهای دهکده المپیک تبدیل شد. کمیته برگزاری المپیک آتلانتا با مشارکت 47 میلیون دلاری به تامین سرمایه برای احداث دهکده المپیک که بعدا به محل اسکان دانشجویان جورجیا تک بدل شد، کمک کرد (Burbanket al., 2001:109–112)..
در اختیار گرفتن فضایی که قبلا تحت تصرف تکوود کلارکهال بود، راه را برای یک طرح بزرگتر از بازسازی شهری باز کرد. المپیک پارک سنتینال در 22 هکتار، یکی از وسیعترین فضاهای باز عمومی بنا شده در شهرهای مدرن است. برنامه احداث این پارک نه در طرح درخواست اولیه برای میزبانی وجود داشت و نه در راستای منافع عمومی بود. بلکه از دست به دست دادن منافع طبقه نخبگان و فرصتی که به لطف میزبانی المپیک فراهم شده بود، سرچشمه میگرفت. این منطقه از سوی گروههای تجاری متعلق به مرکز شهر برای توسعه مجدد هدفگذاری شده بود. چرا که در نزدیکی مراکز خرید، هتلها و مراکز گردهمآیی آتلانتا قرار داشت. از دیدگاه سران طبقه نخبگان، مجاورت آن با تکوود کلارکهال راه توسعه مجددش را سد کرده بود (Rutheiser,1996). المپیک تخریب این منطقه مسکونی و جایگزینی آن با برجهای المپیک و آپارتمانهای طبقه متوسطنشین سنتینال پلیس را توجیه میکرد.
شرکتهای زیادی از احداث پارک جدید ذینفع میشدند. مرکز کنگره جهانی جورجیا، که یک مرکز گردهمآیی و سرگرمی بود، صاحب چمن مجللی برای محوطه جلوییاش شد. دفاتر مرکزی روزنامه آتلانتا ژورنال کانستیتوشن و اتاق بازرگانی آتلانتا حالا دیگر به جای یک منطقه صنعتی، به یک پارک مشرف بودند و این مطبوعیت، باعث افزایش ارزششان میشد. شرکت کوکاکولا قطعه وسیعی از پارک در امتداد مرز شمالی آن را به ساختمان دفتر مرکزی خود اختصاص داد و شرکت رادیو تلویزیونی ترنر نیز 27 میلیون دلار برای نوسازی مرکزCNN و هتل اومنی سرمایهگذاری کرد (Burbank et al., 2001:106–109). ترنر همچنین استادیوم اومنی را با یک مجتمع جدید 217 میلیون دلاری به نام فیلیپس آرنا که از آن پس استادیوم خانگی تیمهای حرفهای هاکی و بسکتبالش محسوب میشد، جایگزین کرد. او احداث المپیک پارک سنتینال را عامل اصلی تصمیمش برای این سرمایهگذاریها و نگه داشتن تیمهایش در مرکز شهر میدانست (Turner, 1999). دستگاههای دولتی محلی هم ذینفع شده بودند. اگر چه احداث پارک، اراضی مربوطه را از چرخه مالیات خارج کرده بود، اما افزایش قیمت تاسیسات جدید، کاری بیشتر از جبران این خسارت میکرد.
یکی از تناقضات ظالمانه در ارتباط با توسعه المپیک پارک سنتینال، تضاد مستقیمی بود که با آن سیاست کمیته برگزاری المپیک آتلانتا داشت که بودجه را فقط به احداث سالن و ورزشگاه اختصاص میداد. کمیته برگزاری، با استفاده از همین سیاست در برابر کسانی مقاومت کرده بود که معتقد بودند بودجه المپیک باید به مرتفع ساختن مشکلات اجتماعی و اقتصادی محلههای فقیرنشین هم کمک کند (Hill, 1993). طبق نظر کمیته برگزاری، کمک به شهروندان از مسئولیتهای شرکت سهامی "توسعه از طریق المپیک" به شمار میرفت. سازمانی شبهدولتی که توسط شهردار جکسون تاسیس شده بود. متاسفانه این شرکت آمادگی لازم برای این چالشها را نداشت. از همان ابتدا برنامههای متناقض و مدیریت ضعیف مانع از کارایی آن میشدند. شهردار جکسون این شرکت را بهعنوان راهکاری برای جذب سرمایههای خصوصی برای پروژههایی نظیر پلها، فاضلابها و خیابانها پیشبینی کرده بود (Hill and Roughton, 1992). ساکنان محلهها از این شرکت انتظار داشتند که تمرکزش را بر نیازهای ضروری از قبیل مسکن و شغل بگذارد. کمیته برگزاری المپیک آتلانتا و بازاریان مرکز شهر، آن را به چشم راهکاری جهت آبرومند ساختن محلههای فقیرنشین برای مسابقات میدیدند (Roughton, 1992). همانطور که انتظار میرفت نظر جامعه تجاری چیرگی پیدا کرد. تقریبا همهی 76 میلیون دلاری که در اختیار این شرکت قرار داشت صرف پروژههای مربوط به منظر شهری از قبیل گسترش پارکها و خیابانها در مناطق تجاری مرکز شهر و پیادهروهای منتهی به محل برگزاری بازیها شد. کمتر از یک دهم این بودجه خرج پروژههایی شد که مستقیما بر محلههای فقیرنشین تاثیر میگذاشت (Burbank et al., 2001:92–93).
المپیک آتلانتا جامعه تجاری را بسیج کرد و مرکز شهر را تغییر شکل داد و تمرکز آن را بر "مصرف" گذاشت و رفته رفته مرکز شهر را به گونهای نوسازی کرد که با منظره موسسات بزرگتر شهری مطابقت داشته باشد. برگزارکنندگان المپیک قادر بودند که از تسهیلات و امکاناتی که مورد الزام کمیته بینالمللی المپیک بود در جهت رسیدن به سطح جهانی استفاده کنند. همچنین ضعف ساختاری مدیریت شهری به این موضوع توجه داشت که در نوسازی و بهرهبرداری از قسمت مرکزی شهر نیازهای مسابقات المپیک و شرکتهای تجاری برطرف شود، حتی اگر نیازهای عمومی برطرف نشده باقی بماند. همانطور که تجربه شهر امریکایی کاندیدای میزبانی المپیک 2012 نشان میدهد، در پیشنهادهایی که شهرهای ایالات متحده برای میزبانی المپیک مطرح میکنند، سیاست بازسازی همچنان به عنوان نقطه تمرکز کمیتههای درخواست میزبانی مسابقات به شمار میرود.
ادامه دارد...
این ترجمه بخش نخست مقاله زیر است:
[1] -Charles H. Heying, Matthew J. Burbank and Greg Andranovich (2006)"World Class: using the Olympics to shape and brand the American metropolis" in Tourism, Culture and Regeneration, Edited by: Melanie K. Smith, London: Cabi, pp: 101- 110
مترجم: کامبیز قلیخانی: کارشناس مدیریت جهانگردی: k.gholikhani@gmail.com
ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست