چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
زندگی ترنسهای جنوب هند
اینکه آدمی بداند در حیات آینده ی او چه رخ خواهد داد، میلی است طبیعی، دسترسی ناپذیر اما تا حدی ممکن.
برای سارانیا این واقعه در ۱۱ سالگی اتفاق افتاد. او پدر و مادری داشت که بعد از به دنیا آمدن اولین فرزند که دختر بود، برای تولد فرزند دوم، سوداها در سر داشتند اما حال با پسرکی روبرو شدند که همبازیهایش را از میان دخترها انتخاب میکرد. مفهوم خانواده، به جای امنیت و آرامش،
مفهوم دلهره آوری را برای سارانیا به همراه داشت. او بی آنکه بداند یک "ترنس"[1] است به تدریج آموخت که چیزهائی را از دیگران پنهان کند و این، شروع ترس و دردی شد که زندگی را به کام او تلخ کرده بود. هر وقت که احساسات زنانه اش گل میکرد، برخوردهای طعنه آمیز و تنبیهات سخت اطرافیان، آن را به خاکستر بدل میکرد. به همین دلیل در شانزده سالگی، خسته از تحقیر و سرکوب، از خانوادهی بیولوژیکی خود دل کند و به خانوادهی آینده اش پناه آورد.
سارانیا در نوجوانی با ترنسی روبرو میشود که او را به یک خانوادهی ترنس معرفی میکند. در هند، ترنسها کنار هم و در خانههای خاص خود زندگی میکنند. تازه وارد به این خانهها سر میزند تا سرانجام توسط یکی از آنها، پذیرفته شود. بعد از پذیرفته شدن "گورو"[2] یا "مادرسالار" برای تازه وارد مادری برمیگزیند. در این مرحله است که او میتواند برای خود، دختر، نوه، خواهر و یا خاله داشته باشد و یا خود به "مادر سالار" تبدیل شود. بعد از انتخاب مادر، میبایست با سختترین چالش روبرو شود و هر چیزی که او را به مردانگیاش ربط میدهد از بین ببرد. در گذشته گوروها با قیچی و به شکل بدوی، آلت ترنسها را میبریدند ولی امروزه با عمل جراحی و زیر نظر پزشک این کار انجام میشود.
سارانیا امروز ٥٨ سال دارد؛ 40 سال است که خانوادهاش را ندیده و جز با خواهر بزرگترش با کسی ارتباطی ندارد. آنها وقتی خانهی مادریشان را ترک میکنند، خانوادههایشان دیگر از آنها خبری نمیگیرند. وقتی پا به سن میگذارند بیشترشان دلتنگ مادرهایشان میشوند و همین دلتنگی موجب تلاش برای برقراری رابطه با آنها میشود؛ به نحوی که اگر توانایی مالی داشته باشند به آنها کمک هم میکنند. زندگی در خانههای ترنس، متفاوتتر از زندگی عادی مردمان هند است. در خانههای ترنسهای جنوب هند، نظامی به شدت یکدست و حساب شده برقرار است. هیچ مردی در خانه، حق حضور دائم ندارد. نه پسری، نه عموئی، نه پدری و نه نوهی پسری. در خانه، دنیایی زنانه حکم فرماست؛ نظامی چند مذهبی که بر یک پایه استوار است و مسنترین عضو خانواده که او را "گورو" خطاب میکنند آن را مدیریت میکند. خانواده ای کاملاً مادر سالار، مبتنی بر سلسله مراتبی تعریف شده: مادر مادر بزرگها، مادر بزرگها، مادرها، خالهها، دخترها و نوهی دخترها. در اینجا سن تقویمی مطرح نیست و مناسبات خانوادگی بر اساس ورود آنها به خانه، تعریف میشود. این یک نظام منحصر به فرد است که زنهای ترنس را همچون شبکهای منسجم در سراسر هند متحد میکند. دخترها از هر مذهب و فرقه ای میتوانند تبدیل به " چلا"[3] و یا دختر این نوع خانواده شوند.
خانههای آنها نمور، تاریک، بسیار کوچک و بدون تخت است. البته به استثناء مادرسالار. آشپزی، نظافت و تمیز کردن خانه، نوبتی و زیر نظر مادرسالار انجام میشود. بیشتر ترنسها بدنهاشان خالکوبی است. آنها اغلب نام مادرسالار را روی بدنهاشان حک میکنند و از این کار به خود میبالند. وسواس و تمیزی ترنسها در محیط خانهشان، تمایز زیادی با فضای بیرونی محلههایی دارد که در آن زندگی میکنند. مادر سالار بیشتر اوقات در خانه است. به جز شماری از آنان که برای مشتریان در خانه میمانند، بقیهی اعضای خانواده، ساعت ٩ صبح از خانه بیرون میروند. "ساری"[4] به تن میکنند، خود را میآرایند و سر چهار راههایی مخصوص به خود، برای گدایی و روسپیگری پرسه میزنند.
ترنسها به طور معمول جز برای کار به بیرون نمیروند؛ به رستوران، سینما یا مکانهای عمومی ... بیشتر دوست دارند در فضای امن خانه بمانند. شاید تنها امیدشان به بودن در این فضا، غیر از آن که یکدیگر را دارند، یافتن مردی برای ازدواج است؛ نیاز بودن با کسی که برای خودشان باشد و به عنوان شوهر به او افتخار کنند؛ ازدواجهایی که در بیشتر مواقع با شکست و سرانجام به خودکشی منجر میشود. ازدواجهایی که شاید شوهرانشان را ماهی یک بار و در بعضی موارد سالی یک بار ببینند. الکل و اعتیاد دو مقولهای ست که بعد از مقولهی ازدواج، گریبانشان را میگیرد. پناه بردن به چیزی که لحظهای باعث فراموشی موقعیت دشوارشان شود.
کلمهی "شی میل" (Shemale) لفظ شرم آوری است که در تجارت پورن ( هرچند نه منحصراً) برای توصیف زنهای ترنس با آلت مردانه و سینههای زنانه- در صورت مصرف هورمون- استفاده میشد. این لفظ توهین آمیز، هویت جنسی و چهرهی ترنسها را به شکلی خاص مورد تمسخر قرار میدهد. خطاب قرار دادن یک زن ترنس با واژهی "شی میل" در واقع، متهم کردن او به کار در تجارت پورن است. نامی که برای آنها میتواند به شدت توهینآمیز و تحقیر کننده باشد. اصطلاح "ترنس جندر" به معنی "فراجنسیت" نیز در دههی هفتاد میلادی، رایج و به افرادی اطلاق شد که مایل بودند بدون عمل جراحی تغییر جنسیت دهند و بعد از گذراندن مراحل پزشکی به صورت جنس مخالف زندگی کنند. در دههی هشتاد میلادی این اصطلاح گسترش یافت و برای توصیف تمام کسانی به کار رفت که هویت جنسیتی آنها با هویت جنسیتی زمان تولدشان متفاوت است. استفاده از این واژه در اروپا از اواسط قرن نوزدهم برای به سخره گرفتن زنان پرخاشگر متداول شده بود.
ترنسها در مناطق مختلف هند، در زبان محاوره و عامیانه با نامهای مختلف مورد خطاب قرار میگیرند. هیجرا (Hijra) در زبان هندی، چاکا (Chhakka) در کانارا، خسرا (Khusra) در زبان پنجابی و کوجا (Kojja) در زبان تلگو.
کلمهی هیجرا - وامواژهی وارد شده از زبان اردو به زبان هندی – ریشهی عربی هجر است به معنای ترک قبیله. در زبان هندی این واژه به خواجهها و یا هرمافرودیتها اطلاق میشود و واژهی معادل آن نیز کینر (Kinner) است که در گذشته به هیجراهایی اطلاق میشد که از احترام و مقبولیت بسیاری در جامعه برخوردار بودند. بیشتر هیجراها با بدنی مردانه متولد میشوند و تنها تعداد کمی از آنها از ابتدا دو جنسه هستند. و اما در زبان اردو این واژه معنی توهین آمیزی داشت و در این زبان هم خواجهها را به آن میخواندند. در "تامیل نادو"[5] کلمهی مترادف برای هیجراها، تیرونانگی (Thiru Nangai) به معنای "خانم- آقا" یا "آقا- خانم" است. در شمال هند، الههای به نام (Bahuchura Mata) باهوچورا ماتا، توسط هیجراها پرستیده میشود و نیز الههای به نام رنوکا (Renuka) که بنابر اعتقاد گروهی از مردم هند، قدرت تغییر جنسیت را دارد. در ضمن نیروان (Nirwaan) اسم آیینی ست که در روزگاران دور برگزار میشده و در آن آیین، بیضه و آلت تناسلی برخی از هجرها را میبریدند.
سارانیا و همانند او وقتی وارد خانه و خانوادهی جدید خود میشوند، میدانند که از تحصیل و کار محروماند؛ میدانند که به آنها همچون موجوداتی عجیب الخلقه، نجس، بیمار و خطرناک نگاه میشود؛ میدانند که تنها منبع درآمدشان، گدایی و روسپیگری ست. هرچند عدهای دیگر از مردم به دلیل عقاید مذهبی و انسانی شان باور دارند که دعای خیر ترنسها اثربخش است و این، باوری است که ریشهاش به دوران باستان میرسد. از این رو گاه ترنسها جایگاهی تا مرتبهی الههها پیدا میکنند. این دسته از مردم باورمند از نفرین ترنسها وحشت دارند و اگر ترنس گدایی را جایی ببینند به او پول میدهند تا او دستش را برروی سرشان بگذارد و تبرک شان کند؛ البته گدایی آنها با دیگر گدایان فرق دارد.
ترنسها در هند اعتقاد دارند که مردم برای آنکه نفرین نشوند باید به آنها پول بدهند. در هنگام گدایی اگر پولی دریافت نکنند در مواردی به رهگذر حمله کرده اند و یا با بالا بردن ساری خود، آلت تناسلی شان را به او نشان داده اند.
آنها به مهمانی عروسی و جشن تولد نوزادان پسر هم دعوت میشوند تا با خواندن دعا و رقصیدن، چشم بد را از آن فضا دور کنند. مغازه دارها و به خصوص قصابیها و سلمانیها موقع بازکردن مغازه و یا هر جمعه برای دور کردن نیروهای خبیث و چشم بد، ترنسهای محله را برای انجام "پوجا"[6] خبر میکنند. دعا روی لیمو و کدوی سبز صورت میگیرد و بر سر در مغازهها آویزان میشود. در هنگام صحبتهایم با سارانیا نگاهم را نمیتوانستم از روی دستهای او بردارم. دستهایی پر از خطهای نامتقارن. زخمهایی که با ضربه و خراش چاقو و تیغ به وجود آمده بود و البته هرکدام قصهای داشت: مرد میانسالی که حاضر به پرداخت پول روسپیگری او نشد، زخم بزرگ و عمیقی روی بازوی تنومندش وارد کرده بود. زخم کوچک روی آرنجش نشان دردناک سرگرمی و شوخی چند جوان است که در بنبست یک کوچه دوره اش کرده بودند. از سارانیا که بگذریم فقط کافی است سرت را بچرخانی تا زخمها را روی دستان دخترهای دیگر هم ببینی؛ زخم هایی برای تمام شدن، نبودن و ندیدن همهی چیزهایی که به خاطر آنچه هستند به سرشان میآید. با همهی این احوال، سارانیای ٥٨ سالهی قدرتمند، روبرویم نشسته و با اکراه به سوالهایم جواب میدهد.
سیصد کیلومتر دورتر از استان "کارناتاکا"[7]، استان "تامیل نادو" بیش از سی هزار ترنس را در خود جای داده است. در این جا یک تن از ترنسها که به نحوی اعجاب انگیز مسیر دیگری را تجربه کرده، زندگی میکند. نام این ترنس"کالکی" است. "کالکی" در دههی هفتاد در خانوادهی متوسطی به دنیا آمد. به مدرسهی شبانه روزی پسرانه رفت. علی رغم سختیها و تحقیرهای هم کلاسیها و حتی معلم هایش درسش را تمام کرد. او برای فرار از سختیهایی که در مدرسه و خانه بر سر او میآمد همیشه به پارکی پناه میبرد. در آن جا بود که با "آپسارا" - بعدها به عنوان مادر در خانوادهی ترنس- آشنا شد و تا هجده سالگی با آنها زندگی کرد. کالکی با توجه به اجازهی تحصیل به ترنسها در استان تامیل، موفق به دریافت لیسانس در رشتهی زبان انگلیسی میشود و برای تحصیلات عالی، رشتهی ارتباطات و روزنامه نگاری را برمیگزیند. در این میان کالکی به نزد روان شناسی میرود و با تائیدیه ای که از او میگیرد به خانواده اش ثابت میکند که نه بیمار بلکه یک ترنس است.
بعد از اتمام تحصیلات به عنوان کارشناس وارد یک شرکت چند ملیتی میشود. با پولی که از کار در این شرکت به چنگ میآورد هزینهی عمل تغییر جنسیت خود را تامین میکند. مدتی بعد با راه اندازی یک مجلهی محلی به طرح مشکلات ترنسها و بیان شیوهی دشوار زندگی آنها در آن مجله میپردازد. سپس بنیاد "ساهوداری"[8] را برای روشن کردن ذهن مردم دربارهی ترنسها پایهگذاری میکند.
تلاشها، فعالیتها و ملاقاتهایش با مردان با نفوذ در تامیل باعث به وجود آمدن جو مثبتی در این استان میشود. دورهی آموزشی رایگان در دانشگاهها، مسکن رایگان، ایجاد بنیاد فراجنسیتی، طرح یک برنامهی محلی به نام "ارادتمند شما، رز" که مخصوص ترنسها بود و ایجاد خط تلفنی "ماناسو"[9] که کارمندانش ترنس بودند، موجب میشود شهر تامیل به عنوان یک شهر ترنس دوست شناخته شود.
برای مشاهده این گزارش تصویری فدائیان، فایل ضمیمه را دانلود کنید.
١ - Trans نامی ست عام برای افراد و گروه های ترنس یا ترنس جندر(Transgender) که خواهان تغییر تعاریف و قواعدی هستند که شرایط فرهنگی، اجتماعی و فیزیکی جنسیت آنها را تحت تاثیر خود قرار داده است. ترنس جندر به یک معنا به فردی اطلاق میشود که خود را به صورت زن، مرد، دو جنسه یا بدون جنسیت ببیند ولی از جانب دیگران، از حیث ظاهری و یا ژنتیکی به شکل دیگری نگریسته شود. ترنس جندر یک گرایش جنسی نیست. گمان گروهی از ترنس جندرها آن است که با زدن برچسب گرایش جنسی وضعیت آنها به درستی و کامل تعریف نمیشود.
[2] Guru - واژه ای ست سانکریت که در آئین هندو، بودا و سیک به معنی آموزگار و راهنمای دینی است. اما امروزه این واژه به یک رهبر و آموزگاری که مریدانی دور و بر خود دارد نیز گفته میشود.
[3] Chela - به معنی دختر است. ترنسها، میان خود از این واژه استفاده میکنند. اما از حیث لغوی در زبان سانسکریت به معنای چاکر و بنده و در زبان انگلیسی مرید و هوادار است.
[4] Saree یا Sari باریکهای ست از پارچهی دوخته نشده به درازای ٤ تا ٩ متر که به شیوههای گوناگون دور تن و بدن پیچیده میشود، این پوشش سنتی در هند، بنگلادش، نپال، سریلانکا، یونان، برمه و مالزی محبوبیت دارد. متداول ترین شیوه استفاده از ساری، پیچیدن آن به دور کمر است و سر دیگر آن از شانه میگذرد به نحوی که میان تنه، برهنه میماند.
[5] Tamil Nadu- یکی از ایالت های جنوبی هند. مرکز آن شهر چنای. تامیل نادو یازدهمین ایالت هند از حیث وسعت و هفتمین از حیث جمعیت.
[6] Puja - مراسمی در آئین هندو برای میزبانی و عبادت خدایان و نوعی جشن مذهبی- معنوی. هم چنین مراسمی برای مناسبتهای ویژه از جمله گرامیداشت حضور مهمانی خاص و یا حتی احترام به عزیزی از دست رفته. این واژه گاه به شکل poojahو pooja هم نوشته و خوانده میشود. ریشه سانکریت این واژه در معنای احترام، عزت، ستایش و پرستش است. از این واژه در آئین بودا، چین و سیک هم استفاده میشود.
[7] Karnataka- یکی از ایالات جنوب هند. مرکز آن شهر بنگلور با جمعیتی بیش از ٦ میلیون نفر. سومین شهر پرجمعیت هند. زبان اصلی مردم این استان کانارا است.
[8] بنیاد ساهوداری موسسه ای است در حمایت حقوق ترنسها که بنیان گذارش فعالِ به نام ترنس، نویسنده و بازیگرِ تامیل؛ "کالکی سوبرامانیام" است. ساهوداری در زبان تامیل به معنای خواهر است.
[9] به زبان تامیل و به معنای قلب.
صفحه شخصی سحر فدائیان در انسانشناسی و فرهنگ:
http://anthropology.ir/node/24507
پیوست | اندازه |
---|---|
24647.pdf | 1.49 MB |
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست