چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

یادداشتی باستان شناسانه درباره ی جای خالی سلوچ



      یادداشتی باستان شناسانه درباره ی جای خالی سلوچ
آرمان وفایی

تصویر: دولت آبادی
روستا به مثابه یک واحد اجتماعی یا یک نوع استقرار انسانی را از منظرهای مختلفی مورد توجه دانش‌های مختلف علوم انسانی است. این توجه موجب به وجود آمدن شاخه‌های جداگانه‌ای چون جغرافیای روستایی یا جامعه شناسی روستایی شده است. بدیهی است که باستان شناسان نیز موضوع روستا و روستانشینی را مورد توجه قرار داده اند. بخش اعظمی از مطالعات باستان نشاسانه انجام شده درباره  روستا و روستانشینی مطالعات قوم باستان شناسانه را در بر می‌گیرد. شباهت احتمالی مواد فرهنگی روستاهای چند دهه قبل روستاها با یافته‌های باستانی‌، باستان‌شناسان را بر آن داشت تا با تکیه بر تئوری حد وسط  و با  رویکردی قوم باستان‌شناسانه به مطالعه‌ی روستاها پرداختند.  که نتیجه این  آثار یادمانی زیادی در ادبیات باستان شناسی و خصوصاً  ادبیات باستان شناسی ایران بود. از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به کتاب قوم نگاری باستان‌شناسانه در غرب ایران‌، اثر پتی جو واتسون (Watson,1979)  علاوه بر آن می‌توان به نوشتار هورن که در مورد روستاهای شمال شرق ایران به نگارش در آمده (Horne, 1980a.1980b)  و  کار یادمانی کارول کرامر با عنوان قوم باستان شناسی روستا‌، روستاهای ایران از منظر باستان شناسی نیز اشاره کرد(Krammer,1982)‌.

پیشرفت‌های نظری باستان‌شناسی و تلاش باستان‌شناسان برای نشان دادن تعهد به موضوعات معاصر و گذشته‌ی نزدیک موجب شد که باستان‌شناسان حیطه‌ی مطالعات باستان‌شناسان گسترده‌تر شود. به این ترتیب به هر پدیده فرهنگی‌ای  می توان رویکردی باستان‌شناسانه داشت که یکی از این پدیده‌های روستا و روستانشینی و تحولاتی است که روستا و روستانشینی در سال‌های اخیر از سر گذرانده‌اند. این تغییر و تحولات به وجود آمده در روستا و روستانشینی  حاصل دورانی است که می‌توان آن را دوران توسعه‌ی روستایی نامید. اگر دوران توسعه‌ی روستایی در ایران به دو دوره‌ی تقسیمات ارضی تا پیروزی انقلاب و تقسیم می‌شود که این دوران را بایستی دوران از هم پاشیدگی نظام سنتی توسعه‌ی روستایی نامید (حسینی ابری،1380: 270). ظرفیت‌های زیادی برای مطالعاتی از این دست برای باستان شناسی ایران وجود دارد. و مطالعات آغازگری نیز در یان زمینه انجام شده است. که می توان در میان آن‌ها به مطالعات انجام شده توسط فاضلی و یانگ در روستاهای اربابی اطراف تهران اشاره کرد(Fazeli&Yuong,2012).

اما روستانشینی در نگاه ادبا و نویسندگان ایرانی نیز مورد توجه قرار گرفته است. نگاهی هنرمندانه به  روستانشینی و ماجراهایی که مردم روستایی از سر گذرانده‌اند موضوع آثار نویسندگانی چون محمود دولت آبادی و غلامحسین ساعدی بوده که به خوبی در آثار خود به صورت دراماتیک به آن پرداخته‌اند. یکی از این آثار که به خوبی به روستانشینی پرداخته و تحولات پیش گفته را به خوبی با کلمات به تصویر کشیده رمان جای خالی سلوچ به قلم محمود دولت آبادی است.

جای خالی سلوچ روایت گر مردمی است که در روستایی با نام زمینج زندگی می کنند. این روستا بر اساس استنباط هایی که می توان از متن کرد باید جایی در غرب خراسان شمالی یا مرکزی باشد. زمینج جالی خالی سلوچ روستایی است که در حال تجربه کردن گذار است. گذار از سنت‌هایی که شاید ریشه‌ای چند هزار ساله در آن‌جا داشته است. نگارنده در این نوشتار مختصر  بر آن است تا با نگاهی باستان‌شناسانه این تحولات را مورد بررسی قرار دهد و  متن رمان را به گونه‌ای باستان‌شناسانه مورد تفسیر قرار دهد.

 

 نگاهی باستان‌شناسانه به جای خالی سلوچ

در اوایل داستان نویسنده هنرمندانه در عین شخصیت پردازی به توصیف یک جامعه‌ی سنتی روستایی می‌پردازد. اما با پیش رفتن ماجرا کم کم پای تکنولوژی به وسط کشیده می‌شود تا به جنگ محیط زیست خشک و خشن آن جا بیاید. گذار از روستانشینی سنتی به روستانشینی صنعتی در رمان جای خالی سلوچ به شکل آشنا شدن مردم روستا با این تکنولوژی‌های جدید می‌شود که می‌تواند در کشاورزی به کمکشان بیاید. تراکتور و مکینه(موتوری که باید آب را از ناف زمین پمپاژ کند و برای آبیاری بالا بکشد.) جلوه‌های این تکنولوژی هستند که همچون تازه واردانی هستند که به دنیای مردم زمینج وارد می‌شوند.

اما مردم زمینج در برابر این تازه وارد‌ها به دو صورت جبهه می‌گیرند. یک جبهه مختص خرده مالک‌هاست و جبهه‌ی دیگر مخصوص خوش نشین‌ها (آفتاب نشین‌ها ). خرده مالک‌ها همان طبقه‌ی اقتصادی‌ای هستند که پس از برنامه‌ی اصلاحات ارضی شکل گرفته‌اند و سودای کشاورزی آبی و پسته کاری و محصول بیشتر را در سر دارند. اما این وسط زمین‌هایی که بی سند و صاحب بود و به خدا زمین معروف بود  تنها زمین‌هایی بوده که آفتاب‌نشین‌ها می‌توانسته‌اند از آن هندوانه‌ی مختصر دیمی‌ای بکارند. ورود تراکتور و مکینه همان و طمع خرده مالک‌هایی همچون کربلایی دوشنبه و میرزا حسن به این زمین‌ها همان‌. این مسئله خود جبهه آفتاب نشین‌ها را از خرده مالک‌ها نسبت به تکنولوژی‌های تازه وارد جدا می‌کند. اما باید گفت جبهه آفتاب نشین‌ها جبهه‌ی خیلی متحدی نیست. عده‌ای از آفتاب نشین‌ها ترجیح می‌دهند تا مختصر پولی را بابت زمین‌های بی سند خدا زمین بگیرند و خرج کرایه راه کنند و برای کارگری به غربت بروند. یا اینکه همچون مرگان که قهرمان بی چون و چرای ماجراست، بر آن یک تکه زمینی که می‌تواند بر روی آن تکه زمینی که بی سند و مدرک ادعای مالکیتش را دارد و  می‌تواند بر روی آن هندوانه بکارد و رزق و روزی  بچه‌هایش را از آن تهیه کند پافشاری کند. اما او نیز در نهایت توسط پسرش تسلیم می‌شود. ساختار به نحوی رقم می‌زند که پسر در برابر مادر قرار می‌گیرد.

اما خرده مالک‌ها که پیروز نبرد با آفتاب‌نشین‌ها برای تصاحب خدا زمین هستند نمی‌توانند با سلاح تکنولوژی به در جنگ با محیط زیست پیروز باشند. مکینه که با سلام و صلوات و قربانی به زمینج آمده بود از یک سو قنات را به خشکی کشاند و از سویی آبی قابل توجهی را که کفاف کشت آبی بدهد را بالا نمی‌آورد. تراکتور هم که به اندازه‌ی صد و بیست اسب زور داشت در نهایت اسقاط شد. همه‌ی این‌ها باعث شد تا طرح پسته کاری شکست بخورد. خرده مالک‌ها مانده بودند و قسط‌های وام دولت. ابراو هم که از شاگرد شوفری تراکتور به نوایی رسیده بود باید فکر کاری می‌بود. او هم باید به کارگران فصلی مهاجر می‌پیوست. باید در نظر داشت که ورود تکنولوژی تنها نقطه‌ی تحول در این روستا نیست. شاید مهم ترین نقطه‌ی تحول را بتوان در جایی دید که روستا دیگر همچون مفهوم سنتی خود یک واحد مستقل و استریل نیست. بلکه جزئی از یک ساختار بزرگ‌تر است. خرده مالک‌ها با وام‌هایی که از دولت گرفته‌اند به شهر وابسته شده‌اند. از سویی مهاجرت آفتاب نشین‌ها به غربت بر ساختار تأثیر گذاشته است. کشاورزانی که هنوز زمین‌هایی برای کشت و کار در دست دارند دیگر با توجه به نیازهای سالانه خود به کشاورزی نمی‌پردازند بلکه ساختار در جایی با وام دادن خرده مالک‌ها را به پست کاری تشویق می‌کند و در جایی دیگر با وارد کردن گندم و جو شرایطی را فراهم می‌کند که خرده مالک‌هایی همچون کربلایی دوشنبه و میرزا حسن فکر کاشت گندم و جو را از سر بیرون کنند. جوان‌هایی هم که راهی غربت شده‌اند دیگر همان جوان‌های چشم و گوش بسته‌ی سابق نیستند بلکه علاوه بر درآمد مزدوری همراه خود خاطرات و تجربه‌هایی از شهرهای دور و نزدیک می‌آورند. بعضی ها هم همچون قدرت ماندگار دیار غربت میشوند و بی توجه به پیام‌های پدر به همه‌ی سبقه‌ی روستایی خود پشت پا می‌زنند.

نکته‌ای که نمی‌توان به عنوان باستان‌شناس از نظر دور داشت بحث عاملیت زن در جامعه‌ی روستایی است. جای خالی سلوچ مجال پرداختن به شخصیت مرگان را به عنوان نمونه‌ی کامل و تمام عیاری از یک زن روستایی می‌دهد. مرگان در نبود سلوچ باید ابراو و هاجر و عباس را به دندان بگیرد، تر و خشک کند و آن‌ها را کاری بار بیاورد. اما زندگی زنی روستایی‌ای که شوهرش بی نام و نشان گذاشته و رفته پر از ناملایمات است، پر از سختی‌های مختلف. این سختی‌ها فقط مربوط به کار کردن سخت همه‌ی اعضای خانواده نیست. کار کردن ضرورت زندگی روستایی است. اما یکی کار می‌کند تا سر خرمن چیزی بر اندوخته‌اش بیفزاید و یکی دیگر برای زنده بودن کار می‌کند. فشار زندگی گاهی مرگان را مجبور به تصمیم‌هایی می‌کند که مطمئناً اگر سلوچ بود هرگز به آن تن نمی‌داد.  هاجر بیچاره مثلا از زور فشار زندگی قبل از این که آماده پذیرش نقش زنانگی شود با رضایت مرگان به زنی علی گناو رفت و نا خواسته نقش هووی رقیه زن علیل علی گناو را بر عهده گرفت. مرگان مجبور بود. مجبور بود به خاطر وعده وعید‌های علی گناو  در مورد کار کردن پسرهایش ، دخترش را قربانی کند، و این کار را کرد. در این بین برای راضی کردن هاجر همه فاکتورهای حداقلی مردانگی را که علی گناو داشت و تنها تن سالم و اینکه دستش یه دهانش می رسید را در بر می گرفت را به هاجر گوش زد می کرد.

جای خالی سلوچ مسئولیت‌های مرگان را چند برابر کرده است. اما مرگان به هر حال یک زن است و باید کارهایی که ساختار فرهنگ به تناسب جنسیتش برای او تعریف کرده را  برای کسب درآمد انتخاب کند. این کارها مرگان را به خاله مرگان مردم زمینج تبدیل می‌کند. باید از این خانه به آن خانه برود. برای یکی نان بپزد، مراسم روضه‌ی یکی دیگر را راه بیندازد و دم عید با سفیدکاری خرج عید بچه‌هایش را در بیاورد.

تصویری که که کلمات در کتاب جای خالی سلوچ از مرگان به عنوان یک عنوان یک زن روستایی به تصویر می‌کشد تصویر زنی است که خودش را، زندگی و عمرش را و گاهی صداقتش را فدای بچه‌هایش می‌کند و فقط برای آن‌ها زندگی می‌کند.  اما نفس زن بودن خود مسئولیت دیگری است که بر گردن مرگان است.  به واسطه‌ی زن بودن گاهی مجبور است نگاه‌های حیض سردار و کربلایی دوشنبه را نجیبانه و از ترس حرف حدیث نادیده بگیرد.  از تعرض سردار بگریزد و حرف های کربلایی دوشنبه را راجع به مردن شویش  نا شنیده بگیرد. گاهی به خاطر همین زنانگی باید در برابر دادهایی که پسرش ابراو بر سر او می‌زند لال بشود و گاهی هم برای دفاع از حقوق خود و بچه هایش در برابر مردم آبادی تبدیل به زنی شود که مردم او را سلیته می‌خوانند.

نتیجه گیری

ذهنیت نویسندگان مکتب رئالیسم خواه نا خواه از محیط خود و تحولات آن تأثیر می‌پذیرند. این تأثیر در آثار هنرمندان متعهدی همچون دولت آبادی بسیار پر رنگ‌تر است. در واقع آنچه دولت آبادی در رمان جای خالی سلوچ به تصویر کشیده است روایتی دراماتیک از تحولاتی است که یک جامعه‌ی روستایی در طی سال‌هایی که به دوران توسعه روستایی موسوم است از سر گذرانده است.  جالب اینکه روایت‌های تاریخ قومی (Ethno-history) روستاها و حافظه اجتماعی روستاییان نیز پر از روایت‌های مشابهی است که در جای خالی سلوچ به تصویر کلمات درآمده است. این مسأله امکان نگاه باستان‌شناسانه به متون ادبی‌ای همچون جای خالی سلوچ را فراهم می‌کند. در واقع با نگاهی باستان‌شناسانه می‌توان تحولات اعمال شده بر یک جامعه‌ی روستایی و تبعات اجتماعی آن را مورد توجه قرار داد. به این ترتیب موضوعات متنوعی از این نگاه باستان شناسانه قابل پی گیری هستند. ورود تکنولوژی های جدید برای کشاورزی و تبعات اجتماعی آن و جبهه گیری اقشار مختلف اجتماعی و اقتصادی روستا نسبت به پدیده‌های جدید تکنولوژیک، میزان موفقیت این پدیده‌ها در تقابل با سختی‌های محیط زیست، خروج روستا از فضای استریل و خودکفای قبل از اصلاحات ارضی و چگونگی تأثیر پذیری و تأثیر گذاری آن بر روی ساختار بزرگ‌تر جامعه‌ی ایران، عاملیت زن و همه‌ی نقش‌هایی که یک زن روستایی می‌تواند، بپذیرد یا نپذیرد و شرایط حاکم بر ساختار فرهنگ روستایی برای زن‌، همه و همه موضوعاتی است که با نگاهی باستان شناسانه در متن رمان جای خالی سلوچ پی گیری کرد.

بدون شک یک اثر ادبی نمی‌تواند یک منبع علمی مناسب برای دانش‌ باستان‌شناسی باشد اما نمی‌توان منکر این مسئله شد که که جای خالی سلوچ تراوش هنرمندانه‌ای از ذهن نویسده‌ای است که قلمش به خوبی گواهی می‌دهد که روستا، روستا نشینی و  مردم آن را درک کرده است. بنا بر این می‌تواند برای فعالان حوزه مطالعات روستانشینی الهام بخش باشد.

ارجاعات

  • حسینی ابری،‌سید حسن، مدخلی بر جغرافیای روستایی ایران، اصفهان، دانشگاه اصفهان، 1383

ارجاعات غیر فارسی

Horne, L.

- 1980a Dryland settlement location. Expedition 22:11-17

- 1980b Village morphology. Expedition 22:12-23

- Krammer, C

1982. Village Ethnoarchaeology, Rural Iran in Archaeological Perspective. NewYork. Academic Press

- Watson, P. J.

1979 Achaeological ethnography in western Iran. Viking Fund Publications in Anthropology, No. 57. Tucson: University of Arizona Press

آرمان وفایی

armanvafaiy@Gmail.com

•دانش آموخته ی کارشناسی ارشد باستان‌شناسی دانشگاه سیستان و بلوچستان

 

پرونده ی «محمود دولت آبادی» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/11907

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد.

کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند:

شماره حساب بانک ملی:

0108366716007

 شماره شبا:

 IR37 0170 0000 0010 8366 7160 07

 شماره کارت:

6037991442341222

به نام خانم زهرا غزنویان