سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

پست مدرنیسم و منتقدان آن



      پست مدرنیسم و منتقدان آن
مریم آقازاده

قضایای بنیادین پست مدرنیسم موضوعی است که حتی بین خود پست مدرنیست¬ها محل بحث و مشاجره فراوان بوده است. پیش از توضیح قضایای بنیادین پست مدرنیسم، به خلاصه¬ای که منتقد انسان شناس ملفورد اسپیرو از اصول بنیادین آن ارائه داده است توجه کنید: «نقد پست مدرنیستی از علم دربرگیرنده دو استدلال به هم مرتبط ـ یعنی معرفت شناختی و ایدئولوژیکی ـ است، که هر دو مبتنی بر سوبژکتیویته هستند. نخست طبق استدلال معرفت شناختی انسان شناسی بخاطر سوبژکتیو بودن ابژه انسانی، نمی تواند یک علم باشد؛ و در هر صورت سوبژکتیو بودن ابژه انسانی از امکان کشف حقیقت عینی توسط علمی جلوگیری می کند. دوم، طبق استدلال ایدئولوژیکی از آنجا که عینیت توهمی بیش نیست، علم گروه های سرکوب شده، زنان، قومیت ها و مردم جهان سوم را نابود می کند» (اسپیرو 1996)

مدرنیته: مدرنیته با رنسانس آغاز شد. مدرنیته متضمن «عقلانی-سازی و تفکیک اقتصادی و اجرائی پیشروی جهان اجتماعی» است (ساروپ 1993). این عبارت در اصل در بافت شکل¬گیری و گسترش دولت کاپیتالیستی پدیدار شد. و از آن زمان انسان شناس¬ها سعی در مطالعه دوره مدرنیته داشته اند، اما اکنون دیگر از آن فراتر رفته اند. کنش بنیادین مدرنیته بررسی پایه و اساس دانش گذشته است. پسامدرنیسم: معنای تحت اللفظی عبارت پسا مدرنیسم «پس از مدرنیسم» است. و «به انحلال واقعی صورتهای اجتماعی اشاره دارد که با مدرنیته مرتبط دانسته می شوند» (ساروپ 1993) نوگرایی : از این عبارت اغلب برای اشاره به آن مرحله از توسعه اجتماعی استفاده می¬شود که بر صنعتی¬ شدن مبتنی است. نوگرایی وحدتی از تغییرات اجتماعی اقتصادی مختلف است که بواسطه اکتشاف¬ها و نوآوری های علمی و تکنولوژیکی ایجاد شده اند (ساروپ 1993) مدرنیسم: مدرنیسم آزمایشی برای یافتن حقایق درونی یک موقعیت است، که خودآگاهی و بازتابندگی را می توان از جمله ویژگی های آن دانست. این مبحث ارتباط بسیار نزدیکی به مقوله پسا مدرنیسم دارد. (ساروپ 1993) پسامدرنیسم: کلمه مدرنیته از واژه لاتین مودو (modo) که به معنای «همین حالا» است مشتق شده است. بنابراین معنای تحت اللفظی پسامدرنیسم «پس از حالا» است. «اگر مدرنیسم را فرهنگ مدرنیته بدانیم، پسامدرنیسم هم فرهنگ پسامدرنیته است» (ساروپ 1993). از نظر بودریار (1984) ما اکنون باید انقلاب دوم را بپذیریم، انقلاب «قرن بیستم، انقلاب پسامدرنیسم؛ که فرایند گسترده تخریب معنی است، همانطور که پیشترها ظاهر تخریب شد. هر آنکه با معنی زندگی می کند بوسیله معنی خواهد مرد». ریان بیشاپ در مقاله ای در دائره المعارف انسان شناسی فرهنگی (1996) پسامدرنیسم را به مثابه جنبشی التقاطی تعریف می کند که از زیبایی شناسی، معماری و فلسفه نشأت گرفته است. پسامدرنیسم از شکاکیت و بدبینی نظام¬مند نسبت به دیدگاه های نظری حمایت می کند. که در انسان شناسی این شکاکیت به تغییر کانون توجه از مشاهده جامعه ای خاص به مشاهده ناظر انسان شناس منجر شده است. پسامدرنیسم بر تنش های منتج از تفاوت و شباهت ناشی از فرایندهای جهانی سازی تمرکز دارد: جریان سریع مردم، تعامل های متراکم و مکرر بین فرهنگی که بطور روزافزون افزایش می یابد، و نقاط اشتراک اجتناب ناپذیر دانش محلی و جهانی. «پسامدرن ها نسبت به تعاریف اتوریته¬وار و روایت های منفرد از هرگونه سیر حوادث مشکوک هستند» (بیشاپ. 1996). انتقاد پسامدرن ها از قوم¬نگاری بر این باور مبتنی بود که هیچ عینیت صدقی وجود ندارد، و بکارگیری صحیح روش علمی غیرممکن است. از نظر روسه¬نو پسامدرنیست¬ها را می توان به دو گروه گسترده شک گرایان و ایجابی¬ها تقسیم کرد. پسامدرن¬های شک¬گرا: آنها به شدت از سوژه مدرن انتقاد کرده و آن را «قرارداد زبانشناختی» محسوب می¬کنند (روسه¬نو 1992). همچنین هرگونه ادراک از زمان را رد می¬کنند زیرا معتقدند ادراک مدرن از زمان از آن جهت که افراد را کنترل کرده و می سنجد، سرکوبگرانه است. با نظریه هم مخالف هستند و می¬گویند نظریات فراوان هستند و هیچ نظریه¬ای صحیح¬تر از نظریه دیگر نیست. آنها معتقدند «نظریه پنهان، تحریف و گمراه می کند، از خود بیگانه، نامتجانس و ناهنجار است و به منظور کنترل و مدیریت قدرت های رقیب استفاده می شود» (روسه¬نو 1992) پسامدرن¬های ایجابی: ایجابی¬ها هم با انکار دعاوی صدق نظریه را رد می کنند. گرچه معتقدند نظریه صرفاً باید دگرگون شود، نه اینکه منسوخ گردد. پسامدرن¬های ایجابی¬ از شک¬گرایان انعطاف پذیرتر هستند و از جنبش هایی با محوریت صلح، محیط زیست و فمنیسم حمایت می کنند. چهره های مطرح ژان فرانسوا لیوتار. «پسامدرن آن چیزی است که در امر مدرن غیرقابل بازنمایی را در بازنمایی موجب می شود؛ آن چیزی است که تسلی صورتهای صحیح را، اجماع ذائقه که تجربه ای مشترک از نوستالژی برای امر غیرممکن را مقدور می سازد رد کرده، و در جستجوی بازنمایی های نوین برمی¬آید؛ نه به این خاطر که از آنها لذت ببرد، بل از آن جهت که این احساس که چیزی غیرقابل بازنمایی وجود دارد را بهتر ایجاد کند». لیوتار بسیاری از سنن عصر مدرن، همچون روایت های بزرگ یا آنچه وی فراروایت می نامد را مورد انتقاد قرار می دهد. لیوتار معتقد است ارائه شرحی کامل از یک فرهنگ غیرممکن است، که این نظر وی با قوم¬نگاری هایی که انسان شناس¬ها در اوایل قرن بیستم ارائه دادند در تضاد است. ژان بودریار: ژان بودریار جامعه شناسی است که حرفه خود را با بررسی نقد مارکسیستی از سرمایه داری آغاز کرد. وی در این دوران از کارش معتقد بود «ابژه های مصرف کننده نظامی از نشانه ها را تشکیل می دهند که جمعیت را تفکیک می کند» (ساروپ 1993) گرچه در نهایت بودریار به این نتیجه می رسد که اصول مارکسیستی نمی¬توانند بطور موثر کالاها را بررسی کنند، بنابراین به پسامدرن روی آورد. روسه¬نائو بودریار را بخاطر گفته هایی همچون «همه چیز اتفاق افتاده است، هیچ چیز جدیدی نمی تواند رخ دهد» یا «هیچ جهان واقعی وجود ندارد» پسامدرن شک گرا می نامد. بودریار در تلاش برای توضیح جهان به مثابه مجموعه¬ای از مدل¬ها، مدرنیته و پسامدرنیته را تجزیه می کند. وی مدرنیته اولیه را دوره بین رنسانس و انقلاب صنعتی، مدرنیته را به مثابه دوره آغاز انقلاب صنعتی، و پسامدرنیسم را دوره رسانه های جمعی (سینما و عکاسی) در نظر می گیرد. بودریار می گوید که ما در جهانی از تصاویر زندگی می¬کنیم، اما این تصاویر شبیه سازی¬هایی بیش نیستند. و معتقد است بسیاری از مردم از درک این مفهوم عاجزند که ما «وارد دورانی شده ایم که در آن حقیقت محصول ارزشهای توافقی است، و علم صرفاً نامی است که ما به روشهای خاصی از تبیین بخشیده ایم» (نوریس 1990) ژاک دریدا: دریدا را پساساختارگرا و یک پسامدرن شک¬گرا به شمار می رود. وی در بیشتر آثار خود به ساختارشکنی متن و بررسی رابطه معنی بین متون می¬پردازد (بیشاپ 1996). دریدا مستقیما به ادراک فلسفه غرب از عقلانیت حمله می کند. وی عقلانیت را تحت سلطه «متافیزیک حضور» می داند. و نظر ساختارگرایان مبنی بر اینکه معنی ویژگی ذاتی نشانه نیست را می¬¬پذیرد، اما معتقد است این استنتاج که از هرچیز معقولی بتوان به مثابه مدل ثابت و جاودانه استفاده کرد صحیح نیست. «او سعی می¬کند اصول بنیادین عقلانیت، حقیقت و دانش را مسئله سازی کند . . . و با درخواست برهان برای خود عقلانیت بالاترین اصل را زیر سوال می¬برد» (نوریس 1990) میشل فوکو: فوکو فیلسوف فرانسوی است که تلاش کرد نشان دهد آنچه بیشتر مردم به مثابه حقایق پایدار و جاودانه درباره سرشت انسان و جامعه در نظر می¬گیرند در حقیقت طی تاریخ تغییر می کند. وی در عین چالش طلبیدن نفوذ مارکس و فروید ادعا کرد عملکردهای روزمره به افراد امکان می دهد هویت های خود را تعریف کرده و دانش را طبقه بندی کنند. مطالعه ای که فوکو روی قدرت و الگوهای متغیر آن انجام داد یکی از آثار بنیادین پسامدرن است. فوکو از آن جهت یک نظریه¬پرداز پسامدرن محسوب می شود که آثارش ادراک متعارف از تاریخ به مثابه وقایع¬نگاری وقایع اجتناب ناپذیر را واژگون ساخت. او تاریخ را در قالب لایه های زیرینی از دانش سرکوب¬شده و ناخودآگاه در تاریخ به تصویر می¬کشد. این لایه های زیرین رمزگان¬ها و فرضیات نظم ـ ساختارهای طرد ـ هستند که اپیستمه¬هایی که جوامع از طریق آن به هویت دست می یابند را مشروعیت می¬بخشند. نانسی شپر هیوز : شپر هیوز پروفسور انسان شناسی دانشگاه کالیفرنیا، برکلی است. وی در کتاب خود با عنوان تقدم امر اخلاقی می¬نویسد «به نظر من اگر نتوانیم نهادها و عملکردهای اجتماعی را از دیدگاه اخلاقی بررسی کنیم، آنگاه انسان شناسی کاملاً ضعیف و بی فایده است» (1995). وی مدافع استفاده از قوم-نگاری ها به عنوان ابزاری برای تأمل انتقادی و آزادسازی بشر است، زیرا اعتقاد دارد «اصول اخلاقی» فرهنگ را ممکن می سازند. از آنجا که اصول اخلاقی بر فرهنگ تقدم دارند، بنابراین آنطور که انسان شناس¬ها در گذشته معتقد بودند اصول اخلاقی وابسته فرهنگ نیستند. این فلسفه¬ها را می توان به وضوح در آثار وی همچون «مرگ بدون گریه» مشاهده کرد. مسئله اصلی در دیدگاه پسامدرنی هیوز آن است که «انسان شناس¬ها باید پاسخگوی این مسئله باشند که چطور انسان شناسی را بکار گرفته، و چطور نتوانسته اند از آن به عنوان ابزاری مهم در لحظات تاریخی حیاتی استفاده کنند. این همانا کنش "نظاره کردن" است که به کلمات ما ویژگی اخلاقی و گاه الهی می¬بخشد» • Ashley, David (1990) Habermas and the Project of Modernity. In Theories of Modernity and Postmodernity. Bryan Turner (ed). London: SAGE • Appignanesi, Richard and Chris Garratt (1995) Introducing Postmodernism. New York: Totem Books. • Bishop, Ryan (1996) Postmodernism. In DavidLevinson and Melvin Ember (eds.), Encyclopedia of Cultural Anthropology. New York: Henry Holt and Company. • Brown, Richard Harvey (1995) Postmodern Representations. Chicago: University of Illinois Press • Clifford, James and George E. Marcus (eds) (1986) Writing Culture. The Poetics and Politics of Ethnography. Berkeley: University of California Press. • D'Andrade, Roy (1995) Moral Models in Anthropology. In Current Anthropology. V 36(3): 399-407. • Dreyfus, Hubert and Paul Rabinow (1983) Michel Foucault, Beyond Structuralism and Hermeneutics. 2nd. ed Chicago: University of Chicago Press. • Gellner, Ernest (1980) Society and Western Anthropology. New York: Columbia University Press. • Hall, John A. and I.C. Jarive (eds) (1992) Transition to Modernity. Essays on power, wealth, and belief. Cambridge: Cambridge University Press. • Lash, Scott (1990) Sociology of Postmodernism. London: Routledge. Latour, Bruno (1988) The Pasteurization of France. Cambridge: Harvard • Lyotard, Jean-Francois (1992) The Postmodern Explained. Sidney: Power Publications. • Marcus, George E. and Michael M. J. Fischer (1986) Anthropology as Cultural Critique. An Experimental Moment in the Human Sciences. Chicago: University of Chicago Press. • Norris, Christopher (1990) What’s Wrong with Postmodernism. England: Harvester Wheatsheaf. • Sahlins, Marshall (1993) Waiting for Foucault. Cambridge: Prickly Pear Press. • Said, Edward (1978) Orientalism. New York: Routledge. • Sarup, Madan (1993) An Introductory Guide to Post-Structuralism and Postmodernism. Atlanta: University of Georgia Press. • Scheper-Hughes, Nancy (1995) The Primacy of the Ethical. In Current Anthropology. V 36(3): p.409-420. • Spiro, Melford E. (1992) Cultural Relativism and the Future of Anthropology. In George E. Marcus (ed) Rereading Cultural Anthropology. Durham: Duke University Press. • Spiro, Melford E. (1996) Postmodernist Anthropology, Subjectivity, and Science. A Modernist Critique. In Comparative Studies in Society and History. V. p.759-780. • Tester, Keith (1993) The Life and Times of Postmodernity. London: Routledge. • Turner, Bryan S. (1990) Theories of Modernity and Postmodernity. London: SAGE Publications. • Winthrop, Robert H. (1991) Dictionary of Concepts in Cultural Anthropology. New York: Greenwood Press.