پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

مستند انقلاب های عربی ازنگاه خوزستانی: نگاهی به مستند بیداری سینما، ساخته ی حبیب باوی ساجد



      مستند انقلاب های عربی ازنگاه خوزستانی: نگاهی به مستند بیداری سینما، ساخته ی حبیب باوی ساجد
عدنان حسين أحمد / الجزیره مستند / لندن

تصویر: باوی ساجد
چه بسیار فیلم های مستندی که درباره ی انقلاب های عربی معروف به"بهارعربی" ساخته شده اند. اما این فیلم "بیداری سینما" دارای نکات خاصی هست. شاید برای این که کارگردان این فیلم از عرب های خوزستان درجنوب ایران است، ودر نتیجه نگاه خاص خودش را به انقلاب های عربی دارد که این نگاه را سایر فیلم سازان در این زمینه نداشته اند.  مستند بیداری سینما از سینمای عرب سخن می گوید وازدیگرسو انقلاب های عربی را مورد کنکاش قرار می دهد.

تحقیق/ تصویربردار/ کارگردان: حبیب باوی ساجد/ تدوین وصداگذاری: بهنام بیرم وند/ حبیب باوی ساجد/ هماهنگی تولید: مروه مقدمی( تونس)/ حنین سعسع( امارات)/ گفتار متن: عبیر الحمدانی/ موسیقی:  ربیع الزموری/ دستیار کارگردان: عذیر احمد( تونس)/ اسماعیل پورنصیری( ایران)/  مجری طرح ومدیر تولید: حبیب باوی ساجد/ تهیه کننده: سازمان توسعه  سینمایی حوزه هنری/ زمان 40 دقیقه
    
  چه بسیار فیلم های مستندی که درباره ی انقلاب های عربی معروف به"بهارعربی" ساخته شده اند. اما این فیلم "بیداری سینما" دارای نکات خاصی هست. شاید برای این که کارگردان این فیلم از عرب های خوزستان درجنوب ایران است، ودر نتیجه نگاه خاص خودش را به انقلاب های عربی دارد که این نگاه را سایر فیلم سازان در این زمینه نداشته اند.  مستند بیداری سینما از سینمای عرب سخن می گوید وازدیگرسو انقلاب های عربی را مورد کنکاش قرار می دهد.  این مستند می کوشد گستره ی نگاه وتحلیل را به کشورهای چون مصر، تونس، لیبی و مغرب بگستراند، همان کشورهای که آغازگر انقلاب های عربی بوده اند. مستند ساز در این اثر با چهره های مطرح سینمای عرب در عرصه ی کارگردانی، بازیگری، تهیه کنندگی ، منتقدان وبرنامه ریزان جشنواره های مهم سینمایی گفت وگو می کند. درکنار این ها،  تصویر وگفت وگوی مادر"محمد بوعزیزی" (همان جوانی که باآتش زدن خود درتونس، آتش انقلاب های عربی را شعله ورتر تر کرد) ونیز تصویر وگفت وگوی دوست محمد بوعزیزی  را  می بینیم ومی شنویم که درباره ی جزئیات خودسوزی بوعزیزی دربرخورد بامامورین شهرداری سخن می گوید. این که مامور شهرداری که یک زن بود چگونه محمد را جلوی چشم همه سیلی زد وبعد ترازوی اورا برد واین امرسبب خودسوزی محمد شد. حبیب باوی ساجد با این جمله ی معروف "ژان لوک گدار" فیلمش را آغاز می کند :"سینما تفنگی ست که در یک دقیقه24 گلوله شلیک می کند". از همین جمله وازآغاز فیلم می توان به نگاه مستند ساز پی برد که نگاه اش به سینما وتأثیرش روی خیزش های مردمی چیست                                                                                    ....

آغاز انقلاب
پرسش نخستینی که به ذهن حبیب باوی ساجد به عنوان مستندساز خطور می کند، این است که رابطه ی سینما وسینماگران عرب با انقلاب های عربی چیست؟ آیا سینمای عرب درحرکت انقلابی شهروندان عرب  تأثیری داشته است؟ نخستین پاسخ را ما اززبان منتقد سینمای مغرب واستاد فلسفه؛"مصطفی المسناوی" می شنویم که می گوید :" نمی توانیم بگوییم فیلم های عربی، مثل فیلم های تونسی، مردم تونس را به انقلاب کشاند، یا فیلم های مصری، مردم مصر را به انقلاب کشیده. آن چه مردم را به شورش علیه وقایع کشاند، شرایط ملتهب سیاسی واجتماعی بود. درحقیقت سینما به طور عام مردم را از شرایط موجود در کشور منحرف   می کرد".


ولی نظر"محمد العسلی" کارگردان سینمای مغرب با نطر هم میهن اش؛"المسناوی" تفاوت دارد؛ چرا که العسلی معتقد است :" سخت است شما بگویید سینما تأثیر داشته یا نداشته. برای این که هر فیلم وهرکار خلاقانه وهر کار ادبی خلاق تأثیر گذار است. حتمأ فیلم هایی بوده که در انقلاب های عربی اثر گذار بوده است".
 "میخائیل نعیمه" تهیه کننده ی لبنانی درپاسخ به پرسش مستند ساز می گوید :" من بدون هیچ شکی معتقدم سینما اثر گذار بود روی انقلاب ها. شاید اثر مسقیم نداشته، اما درباره ی انقلاب زیاد سخن گفته شد در سینما. شما وقتی فیلم"هرج ومرج" را ببینید ساخته ی فیلم ساز فقید"یوسف شاهین" بسیار درباره ی انقلاب سخن گفت پیش از این که انقلاب (مصر) رخ بدهد. من با سینما هستم، برای این که سینما وهنرمندان وسینماگران فراوان اظهار عقیده کردند، وبسیاری دراین باب نوشتند. در سینمای مصر نمونه های فراوانی می توان مشاهده کرد. مثل فیلم"عمارت یعقوبیان" که اصلأ این فیلم انقلابی بود. کتاب"شیکاگو" هم انقلابی بود. بله من معتقدم که صد درصد سینما روی انقلاب ها اثر گذار بود".

 
جستجو برای کشف هویت
اما فیلم ساز سوری؛"نبیل المالح" کوشش می کند پاسخ مستند ساز را باسیری در تاریخ سینمای عرب و جایگاه اجتماعی/ سیاسی واقتصادی جهان عرب بدهد. او معتقد است :" سینمای عرب از دیرباز دغدغه ی هویت داشته است. اگر به دهه ی پنجاه نگاه کنیم خواهیم دید سینمای مصر حمکرانی می کرد. این که دوست داشته باشیم یانه، این بحثِ دیگری است. اما نوعی از سینما بود. درهه ی شصت سخن پیرامون خودِ سینما شکل گرفت. دردهه ی هفتاد بیشترین تحرک سینمای عرب بود برای ایجاد هویت وزبانِ سینمایی، ودر این راستا فیلم هایی از الجزایر، تونس، لبنان، سوریه ومصر دیدیم که همه ی این آثار قابل توجه بودند. اما بعدهاکشف کردیم سقوط سیاسی، اجتماعی واقتصادی که دامن گیر منطقه ی عرب شد، سینما را هم با خود به سقوط کشاند. نمی خواهم بدبین باشم، اما معتقدم که ما آینده ی سختی در پیش داریم؛ در عرصه های گوناگونی چون فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اندیشه ورزی، وحتی پرسش درباب فردا"                                                                          ..

"سهیربن عماره" بازیگر خوش آتیه ی تونس در همین فیلم ودرپاسخ به مستند ساز می گوید :" بعد از جنگ جهانی دوم وقتی که ایتالیا ویران شد، سینمایی با نگاه جدید(نئورئالیزم) پدید آمد که هر وقت مخاطب دوست داشته باشد ایتالیای آن زمان را ببیند، فیلم های آن دوران را می بیند. پس سینما دائمأ مستند نگاری می کند برآن چه  که پیرامون آن اتفاق می افتد. سینما هیچ گاه از سیاست ومسائل اجتماعی دور نبوده است".

جغرافیای انسانی
یکی از ویژگی های بارز گفت وگوها در این مستند، گفت وگوبا"محمدالزرن" فیلم ساز تونسی است. باوی ساجد بااو در خیابان"حبیب بورقیبه" گفت وگو می کند. این خیابان، درحقیقت جغرافیای اصلی حوادث سیاسی / اجتماعی تونس بود که در نهایت منجربه انقلاب شد. باوی ساجد بادوربین روی دست وباآگاهی از تسلط محمدالرزن، میان تردد گسترده ی مردم در خیابان بورقیبه بااو گفت وگو می کند که همین موجب اتفاقات جالب تصویری می شود. الرزن می گوید :" این خیابان "حبیب بورقیبه" است. پیش از این نام فرانسوی داشت که پس از استقلال تونس از فرانسه، نام رهبرِ فقید که تونس را مستقل کرد، را برروی آن گذاشتند.این خیابان همچون یک شخصیت است. این خیابان چشم دارد، فکر دارد، انگار جسم دارد؛ در این خیابان حوادثِ مهم اجتماعی وسیاسی وتاریخی رخ داده است. این خیابان می شنود ومی بیند وذخیره می کند. دوم این که این خیابان مخزنِ خیال وتحول واندیشه وحوادثِ معاصرِ تونس است. این خیابان به مثابه فرهنگِ تونس است؛ با رنگ ها و افکار واشتراکات اجتماعی متفاوت. این خیابان مدام تغییر می کند وهر ساعت تصویری را ثبت می کند. صبح یک بار، بعد از آن یک بار دیگر، بعد از ظهر وبا خروجِ مردم از ادارات  بار دیگر تصویری نو ارائه می دهد. وهمین طور درحال تکوین و تغییر است. همچون یک انسان". در همین حال که محمد الزرن باحرکات جالب توجه ولحن دلنشین وشاعرانه ای روبه دوربین سخن می گوید، مردی را می بیند عصا به دست وکت وشلوار برتن. محمدالزرن به سمت او می رود وروبه دوربین می گوید:" این شخص از شبیه ترین بزرگان است به این خیابان. اززیباترین هاست. خودِ این سوژه ی مستند است. شاعر است.  شاعری که این وقت از روز قهوه می خورد ومی آید بیرون. این خیابان قدمگاه ومنزل اوست.چهار بامداد جا به جای این خیابان را می شناسد. سکوت وهمه چیز او زیباست". مرد که آرام وفروتنانه به حرف های الزرن گوش می دهد، ناگهان روبه دوربین شعر می خواند :" در چهل سالگی همچون گمگشتگان به سر می برم/ باپرسشی که چون صلیب به شانه می کشم/ چرا هریک از ما را به سویی راندند؟/ چرا از هم دورمان کردند؟/ نام مان را در دفتر فراموشی نگاشتند/ دست به هزاران حیله زدند/ وعاقبت بوسه ها را میان بندها ابداع کردند/ خسته ام/ تامغز استخوان خسته ام/ درسرزمین عربی خویش، در دی اکسید گم گشتگی گم شده ام/ روزگار من اکنون قرص نانی ست ناتمام وآب چاهی ست ناگوار/ وانبوه چیزهایی ست که ناتوان از درک شان هستم/ ورویای نسلی ست که در جستجوی میهن اند/ میهن کجاست؟"

حبیب باوی ساجد، همچنین درمیان صحبت هایی که بافیلم سازان دارد، صحنه هایی از فیلم های همان فیلم سازان ویا تصاویر مستند از انقلاب های عربی را به مانشان می دهد تامیان فیلم های فیلم سازان وتصاویر مستند وگفته های فیلم سازان پیوند برقرار کند.

ارتباط دو طرفه     

فیلم ساز مصری؛"یسری نصرالله" که پس از انقلاب مصر،  فیلم"بعدازموقعه" را ساخت وباهمین فیلم در جشنواره ی کن شرکت کرد، می گوید:" : ارتباط سینما وسیاست همیشه متغیر بوده است. آن چه هست این است که مشخصأ سینمای مصر، سینمای مخالف ومعترض بود. سینمایی است که پرسش هایی درباب نظام مطرح می کرد، پرسش های اجتماعی وسیاسی ودرپاره ای وقت ها به حوزه ی حساس وخطیری وارد می شد که ورود به این مباحث غیرقبول است در جامعه ی مصر". بعد از این گفته ی نصرالله، باوی ساجد تصاویری از اعتراض مردم مصر درخیابان های قاهره نشان مان می دهد و عقب نشینی"حُسنی مبارک" دربرابر مردم.
یسری نصرالله معتقد است :" وقتی فیلم های اخیر یوسف شاهین را ببنید، حتی فیلم های تجاری کمدینی چون"عادل امام"را خواهید دید که مشکلات جامعه ی مصری را مطرح می کردند. به هرج ومرجی می پرداختند که محصول حکوت فاسد است. این وجه مشترک همه ی فیلم های مصری بود. صرف نظر از موفقیت کم یا زیاد. در نهایت اثر گذار بودند بدون شک بر مردم ومتبلور کردن افکار آن ها برای ایجاد تغییر".
فیلم ساز لیبی؛ "عبدالله الغالی" می گوید:" ، سینما در لیبی وجود ندارد. لیبی 42 سال رنج می بُرد از قلع وقمع و صنعت سینما نداشت. برای این که از ابزار دیکتاتور بود. شما اگر سینما وفرهنگ ونمایش وادبیات داشته باشید، مدام به آن فکر می کنید وپی به حقوق خود می برید ومی توانید از حقوق خودتان دفاع کنید. برای همین متأسفانه لیبی صنعت سینما نداشت. یکی از کارهای"معمر قذافی" برای بسط دادن سیطره ی آهنین اش بر ملت(لیبی) نبودِ سینماست. بعد از انقلاب اما جنب وجوش وتحرک فرهنگی ایجاد شد که فیلم های هنری اروپایی را نمایش بدهند ومردم را با فرهنگ آشنا کنند که در طول چهار دهه از آن محروم بودند". برنامه ریز مطرح جشنواره های سینمایی عرب؛ "انتشال التمیمی" درباره ی انقلاب های عربی معتقد است :" آن چه در تونس ومصر حادث شد توسط جوانان، دلیلی برحضور جوانان به عنوان پیشگامان نیست. در انقلاب های عربی انسان های دیگری هم بودند از زنان ومردان وپیران بسیاری که به زندان وانفرادی وتبعید رانده شدند. آن ها به خاطر کلمه ی حق وحقوق انسانی چنین رنج دیدند. آن چه تاکنون از این حرکت جوانان به ما نشان داده شده، مثال پرکاهی است که کمر شتر را شکست. جوامع انقلابی عرب هم به خفگی در آمده بود وانگار که با وقوع انقلاب، بعلت همین حالت خفگی منفجر شد".


صدای دختری که راوی فیلم است شنیده می شود؛" ما دروحشت بودیم. ما حتی از پشت پنجره ها           نمی توانستیم بیرون را نگاه کنیم. ترس داشتیم از این که نکند تک تیر اندازها ما را با گلوله بزنند. دختر همسایه ی دوست من در حال درس خواندن در اتاقش بود که روبه پنجره اش روبه خیابان بود. از پشت پنجره گلوله مستقیم به سرش اصابت می کند وغرق در خون  کفِ زمین می افتد ومادرش بالای سردخترغرقِ در خونش نمی توانست کاری کند. خود من به هنگامی که پدر وبرادرم برای تظاهرات به میدان می رفتند، سخت می ترسیدم . نگران می شدم. برای این که پیش از این سابقه نداشت چنین برخوردی از حکومت (بن علی) ببینیم. وحشت وترس ودرگیری برای ما چیزعجیب وجدیدی بود در تونس. برای این که تونس معروف به کشور امن وامان بود. گمان نمی کردیم روزی فرا می رسد که پلیس تونس ضد مردم تونس شود. چون در نهایت همه ی ما تونسی بودیم. حتی فکر کردن به آن روزها مرا به وحشت می اندازد".

مبارزه ی سینمایی

 "نوری بوزید" این فیلم ساز کهنه کار وبحث برانگیز تونسی، برای این که بتواند انقلاب های عربی راتحلیل کند، به گذشته برمی گردد و ازدوران مبارزات انقلابی اش دردهه ی هفتاد میلادی سخن می گوید. " 21 ساله بودم که دریک حزبِ چپ گرای تونسی فعالیت می کردم، به خصوص در بلژیک، وپاریس که دربازگشت به تونس دستگیر وبه مدت 5 سال ونیم زندانی شدم؛ از سال1973 تا 1979. درزمان بن علی هم مبارزه وفعالیت سیاسی داشتم، اما فعالیت سیاسی حزبی نداشتم. با خودم قرار گذاشته مبارزه ام ازطریق فیلم سازی باشد. برای این که کشف کردم بعنوان سینماگر نقش اثر گذار تری خواهم داشت تا یک فرد سیاسی. برای این که من ملاحظات ومصلحت های یک سیاسی را ندارم. من هر گاه بخواهم نظرم را می گویم. هنرمند از سیاست مدار بهتر است. اما نسبت به جامعه ی حال حاضر، تأثیر فیلم های ما جدأ محدود است. حتی ترویج آن در کشور های خودمان هم از طریق تلویزیون صورت نمی گیرد. وتلویزیون از فیلم های من صحنه های متعددی سانسور می کند، که این      صحنه ها را از فیلم های خارجی هم حذف نمی کند. متوجه هستید؟ یعنی من هیچ امیدی ندارم که تغییری بشود. امید ندارم چون در سینما با سلطه روبروییم. برای این که همه چیز دستِ سلطه است. فیلم را به آن ها می فروشی، وحتی در تهیه کنندگی آن هم مشارکت می کنند، همانند فیلم"آخرین فیلم" (ساخته ی خودم) که تلویزیون تونس در آن مشارکت داشته است، اما نسخه ی فیلم را گرفت وهیچ گاه آن را پخش نکرد. همچنین فیلم "عروس های گِلی" که باز هم در تهیه کنندگی مشارکت داشت، 25 دقیقه از فیلم را سانسور کرد،25 دقیقه از یک فیلم100 دقیقه ای.


شاید از صحنه های احساسی فیلم، همین صحنه ای ست که شرح می دهم؛ دختری جوان، عکس رئیس جمهور سابق تونس "زین العابدین بن علی" راروبه دوربین می گیرد ومی گوید :" این عکس مرا یاد رئیس جمهور تونس   می اندازد. عکس دردناکی است. برای این که ما به او امید داشتیم. من خودم شخصأ او را خیلی دوست داشتم، اما حقیقت را درباره اش نمی دانستم. بعد از انقلاب  اسرار زیادی را کشف کردم از جمله سرقت وحقایقی درباره ی خانواده اش که مردم را از سرزمین شان بیرون می کردند". این     گفته ی کوتاه دختر جوان، باعث می شود ما به عنوان بیننده نظر صریح مردم را هم دراین زمینه بشنویم. دختر دیگری می گوید :" بسیاری از مردم به جاهای عمومی  پناه بردند؛ به مساجد وحتی کلیسا تا در امان باشند از خشم واستعمار واستثماری که در پی ما بود. حوادث به غایت تأسف بار بود، ودر عین حال خنده دار؛  برای این که اگر کسی کم فکر می کرد، از خود می پرسید: چگونه یک شهروند تونسی به حقوق شهروند دیگرِ تونسی تجاوز می کند؟ رئیس بن علی ما را در وحشت قرار داد، انسان هایی بودند که در کلیسا، زیر مجسمه ی مریم مقدس ومیان ظلمت با ترس پناه می گرفتند وشمع روشن   می کردند. آن جا وسط کلیسا، در کنار مجسمه ی حضرت عیسی مسیح پناه می گرفتند. در جابه جای کلیسا، چشم های ترسان می دیدی وقلب های ترس زده". .

روایتِ  مادر
باوی ساجد که از ابتدای فیلم به موازات گفت وگو با فیلم سازان، از مردم آدرس منزل محمد بوعزیزی را می پرسد، درنهایت ودرپایان فیلم به منزل بوعزیزی می رسد. شاید گفته های مادر محمد بوعزیزی بیشتر ملموس باشد برای کسانی که این مادر واین زن ساده ومهربان را می شناسند. "صبحِ آن روز وقتی به اتاقش رفتم ودیدم که باآرامش خوابیده است، تعجب کردم که درحال خواب دهانش باز است. گمان کردم که خسته است. صورتش انگار نورانی شده بود. می خواستم بروم واورا ببوسم، اما ناگهان باخودم واگویه کردم؛ محمد 24 ساله است ودیگه مرد شده. پتو را به رویش کشیدم ورفتم که به کارهایم برسم. اما ازشدت خسته گی هیچ کاری نمی توانستم بکنم. همه ی بدنم بی حس شده بود. حس می کردم باری بردوشم سنگینی می کند. ولی اصلأ فکر نمی کردم چنین اتفاقی می افتد.                        .


واما آخرین گفته ها برای استناد فیلم، گفته های همکار محمدبوعزیزی است که دربازار ودرحین میوه فروشی، ماجرای خودسوزی بوعزیزی را شرح می دهد.  ما به عنوان کسانی که انقلاب تونس رااز دور دنبال می کنیم، اطلاع نداشتیم که بین محمدبوعزیزی ومامورشهرداری مشاجره ای رُخ داده بود که درنهایت همین مشاجره باعث خودسوزی بوعزیزی شد. "محمد این جا بساط می کرد. گاری اش را روبه این سمت می گذاشت وصندوق ها را همین جا برروی هم می گذاشت. ناگهان مامور شهرداری آمد وبه او گفت که بساطش را جمع کند. محمد تلاش کرد جلوی مامور را بگیرد. ترازو را مهم ترین وسیله ی کار محمد است را برداشت. امامحمد چسبید به ترازو که همین باعث شد دست مامور شهرداری خراش بردارد. مامور داد می زد که ترازو را ول کن، اما محمد ول کن نبود. مامور کشیده به صورت محمد زد. چون مامور زن بود، محمد دست روی آن بلند نکرد. محمد ناراحت وتحقیر شده  روبه مردم گفت شاهد باشید.

این مرا زد. مامور که متوجه اشتباهش شد، بعداز این تلاش کرد مساله رافیصله بدهد..
 حبیب باوی ساجد همچنین برای ارائه ی سندیت از چگونگی فروپاشی حمکرانی27 ساله ی زین العابدین بن علی، جمله ی مختصری از آخرین سخنرانی بن علی با معترضان را انتخاب می کند. "اکنون با شما درحالی صحبت می کنم که  کشور دچارتغییرات اساسی خواهد شد. من صدای شما را شنیدم. بله صدای همه. صدای بیکار، صدای نیازمند، صدای فعال سیاسی، و صدای هرکسی که آزادی بیشتری می خواهد. حرف همه را فهمیدم". واین کلام ، کلام پایانی فیلم است که کات می شود به خانه ی آتش گرفته ی یکی ازوزرای بن علی، بازیر صدای اعتراضی مردم وسرود ملی تونس که بااین ترجیح بند"می میریم ومی میریم  ووطن را زنده نگاه می داریم". واین همان پایانی ست که برخی از حکام عرب از آن عبرت نمی گیرند وگمان می کنند راه روبه رو شدن بامردم، شکنجه واعدام وتبعید وگلوله است.  .
این فیلم مستند می توانست تبدیل شود به"کله های سخن گو". اما حبیب باوی ساجد، به عنوان مستند ساز، نه تنها از این فرم اجراء نمی هراسد، بلکه آگاهانه برای این که فیلمش سندیتی از انقلاب های عربی ارائه دهد، موفق شده است با مونتاج کردن درستِ گفته ها وهمچنین پیوند دقیق بین صحنه هایی از فیلم های سینمایی وتصاویر مستند وخبری، وانتخاب متن نریشن که اززبان یکی از شاهدان عینی حوادث روایت می شود، تحلیل خودش را به عنوان یک مستند ساز در پایان فیلم ارائه می دهد          

ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139



                                                                                           ..