دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مقالات قدیمی: نقد کتاب: دوران پیری سیمون دوبوار (1351 )
سیمون دوبوار، زمانی دراز پس از کتاب «جنس دوم» اینک کتاب « دوران سوم» را انتشار داده است.
«دوران سوم» اصطلاحی است که فرانسویان آن را در مورد خزان زندگی به کار می برند و شاید به قیاس، از روی اصطلاحات « نیروی سوم» و «دنیای سوم» ساخته شده باشد.
به گمان من در عمل، اگر با «هفت دوران» شکسپیر موافق نباشیم، این دوران را باید « دوران چهارم» نام گذاشت، یعنی پس از کودکی، جوانی و بزرگسالی.
از لحاظ تاریخی می توان گفت که تا قرن هفدهم تنها دوران بزرگسالی، به حساب می آمده، یعنی دورانی که از دوازده- سیزده سالگی شروع می شد و به چهل یا چهل و پنج سالگی می رسید پس از آن در قرن هجدهم، کودکی، به عنوان دورانی مشخص مورد توجه قرار گرفت. این دوران که «روسو» آن را بر سر زبانها انداخت در قرن نوزدهم اعتبار و رسمیت یافت.
چندی پیش در یکی از دهات (Nourths Ymbrian) به «باشگاه شصت سالگان» سری زدم. از میان شیشۀ دریچه های ساختمان نوسازی سرهائی را با موهائی خاکستری رنگ می دیدمکه هیجان زده روی ورق های بازی و فنجان های چای خم شده بودند. بیست و پنج سال پیش اسلاف این پدربزرگها و مادر بزرگها، حتی اگر همین قدر عمر می کردند، خود را یک گروه مشخص اجتماعی نمی دانستند.
سیمون دوبوار، این موضوع را تا اندازه ای از این رو انتخاب کرده است که امروزه، دست کم در کشورهای پیشرفته، یک پدیدۀ عمومی بشمار می رود اما از آنجا که او خود انسان صادق و ساده ای است می توان پی برد که این انتخاب با رشد و تکامل خود او نیز مناسبت کامل دارد. او اکنون با این فرض سالهای عمر خود را می گذراند که یک موجود انسانی است.
«سیمون» زمانی کشف کرد که تنها یک زن است و در جامعه سرمایه داری فرانسه یک شهروند درجۀ دوم به شمار می آید. این امر او را وادار کرد که «بیانیۀ زنانۀ» خود، یعنی «جنس دوم» را بنویسد، و از آنجا که نبرد، آشکارا هنوز به پیر.زی نیانجامیده بود، اعلام کرد که به «جنبش آزادیبخش زنان» آمریکا و استرالیا پیوسته است.
در نخستین مراحل این مبارزه، ایمان اگزیستانسیالیستی راسخی که او، همراه با «سارتر» به «آزادی» داشت به او قوت قلب می داد. آنگاه، همانطور که عنوان جلدهای دوم و سوم خاطراتش نشان می دهد، اعتماد و اطمینان به «نیروی سن و سال»، جای خود را به درک غم انگیز « قدرت اشیاء» داد.
همۀ انسانها، چه زن و چه مرد، بتدریج به این که موجوداتی میرا هستند پی می برند. آنها سرانجام کشف می کنند که نیروی اراده شان در برابر مقاومت جهان در هم خواهد شکست.
هنگامی که «سارتر» برای توضیح شکست نظریۀ «تعهد» خود، عقیده غیر شخصی Practico-inert را ابداع کرد، «سیمون دوبورار»، که گذشته از هر چیز یک زن بود، خیلی ساده تر متوجه شد که ما بتدریج پیر می شویم.
واکنش عاطفی او در برابر این حقیقت در تمام نوشته های بعدی او، و نیز شرح مستند آخرین بیماری مادرش، که به طعنه آن را «یک مرگ خیلی آسان» نامیده، بیان شده است.
«دوران پیری» کوششی است برای روبرو شدن روشنفکرانه با همین مساله.
در آغاز چنین بنظر می رسد که این کتاب دفاع جدلی شهروندان والامقام است، همانگونه که «جنس دوم» دفاع یک زن بود. «دوبوار» می گوید، قصدش از نوشتن اینست که توطئۀ سکوت درباره دوران پیری را درهم شکند:
« تا آنجا که به پیری مربوط است جامعۀ مصرف کننده نه تنها مقصر بلکه جنایتکار محض است. این جامعه، در پناه اسطوره توسعه و فراوانی، با پیران به مثابۀ آدمهای داغ باطله خورده رفتار می کنند... طبقه حاکم برای سازش دادن این رفتار وحشیانه با اصول اخلاقی بشر دوستانه ای که مدعی پیروی از آن است، اصولا حاضر نیست آنها را به عنوان انسانهای واقعی بپذیرد...من موقعیت پیران و شیوه زندگی آنها را شرح خواهم داد. من می گویم که در مغز و قلب آنها واقعا چه می گذرد و آنچه من می گویم تاثیر اسطوره ها و باسمه های فرهنگ بورژوازی قلب نشده است».
کتاب، به رغم این ادعای غروز آمیز، شامل یک بررسی منظم سیاسی و جامعه شناسانۀ موقعیت پیران در جامعۀ امروز نیست. اگر اینچنین بود در کتاب آشکارا به این مسائل اشاره می شد:
- آیا بخشی از جامعه- بزرگسالان شاغل- می توانند هزینۀ زندگی شایسته ای را برای سه بخش دیگر- کودکان، نوجوانان و پیران- تامین کنند؟
- آیا باید تمامی مسائل بازنشستگی را از نو بررسی کنیم و از پیران بخواهیم که تا زمانی که می توانند کار کنند؟
- و اگر این راه را انتخاب کنیم، کار کردن آنها در سنین پیری باید چگونه باشد تا از ترفیع و پیشرفت جوانان در کار جلوگیری نکند؟
- آیا عاقلانه است که پیران را تشویق کنیم که خود را یک گروه اجتماعی افقی در جامعه تلقی کنند یا اینکه در گروهبندی عمودی همۀ گروه های سنی حل شوند؟
- و آیا هنگامی که از شدت ضعف و ناتوانی از زندگی خسته می شوند باید به آنها اجازه دهیم تا به شیوه ای بی درد بمیرند؟
اینها مسائلی است که توجه مرا به خود جلب می کند و باید بگویم که کتاب «دوران پیری» از این لحاظ سخت یاس آور است.
طرز برخورد «سیمون دوبوار» با مساله بیشتر « توصیفی» است تا استدلالی. در فصل اول او فقط شرح می دهد که هنگامی که شخص رو به پیری می رود، در بدنش چه اتفاقاتی می افتد. سپس شرح می دهد که قبایل ابتدائی و جوامع موجود در طول تاریخ، با پیران خود چه می کرده اند.
از صفحه 216 کتاب به بعد، دربارۀ «پیری در جوامع امروزی» بحث می شود. در اینجا آمار مفصلی به شیوه ای تقریبا نامنظم گردآوری شده است، بی آنکه نتیجه گیری از آنها خط مشی روشنی را ارائه دهد. نویسنده دربارۀ تمام مسائل به شکلی شگفت انگیز که فاقد نتیجه گیری است، سخن می گوید. مثلا همه می دانیم که پوسیدگی و مرگ اجتناب ناپذیر است ولی ایم مساله ای جالب است که به شیوه ای مستدل بدانیم که چرا بعضی از اشخاص با این که از لحاظ بدنی شکسته و فرتوت شده اند در سالهای بین هشتاد و نود سالگی نیز جذاب، دوست داشتنی و جالب هستندف در حالیکه دیگران در سن 45 سالگی پیر و خسته کننده به نظر می رسند.
«سیمون دوبوار» عملا به آنچه که خود ما می توانیم با یک نظر سطحی به جامعه، دریابیم پیزی نمی افزاید. همچنین شرح مردم شناسانه ای که او به دست می دهد تنها می گوید که بعضی جو.امع با پیران خوشرفتاری می کردند و بعضی آنها را طرد می کردند، بی انکه روشن کند رفتار جامعه ما با پیران چگونه نباید باشد.
شاید خودکشی داوطلبانه پیران یا کشتار دسته جمعی آنها که در میان ژاپنی ها و اسکیموها و گروه های دیگر در گذشته مرسوم بوده است، راه حلهای خوبی نبوده اند ولی خانم دوبوار از این راه حل ها به لحن مثبت سخن می گوید نه منفی.
به گمان من دشواری اصلی این است که فلسفۀ اصالت فرد هرگز اخلاقیات مثبتی به وجود نیاورده است. در مورد حقیقت تاریخی انقیاد زنان می توان مردان و حتی خود زنان را مقصر دانست. امما در مورد پیران هیچ کس را جز خدا نمی توان مقصر دانست و خدائی نیز وجود ندارد!
«دوبوار» احساسات خود را بدین وسیله تسکین می دهد که گهگاه به «فرهنگ بورژوازی» و « جامعۀ مصرف کننده» توسری بزند، یعنی چیزهائی که جانشین بی دردسری برای «شیاطین» از قدرت افتاده هستند، البته نه از دیدگاه روشنفکرانه.
بخش دوم کتاب جالبتر است، گلچینی است از سخنان افراد مشهور درباره « دوران پیری»، بیشتر غولهای ادبی و هنری جهان تحمل دوران پیری و عوارض آنرا دشوار یافته اند، و این نکته ایست که تسلای تلخی به ما می دهد. هنگامی من از دو یا سه درد مزمنی که دارم می نالم به خود یادآوری می کنم که مثلا فروید در مرحله آخر زندگی خود به علت سرطان دهان سی و سه بار روی تخت عمل جراحی رفته است. انگیزه «سیمون دوبوار» نیز در نوشتن این کتاب احتمالا طرح مساله پیران بازنشسته نیست، بلکه بیشتر به خاطر این است که به خود دلداری دهد که در سرنوشت عمومی انسان سهیم است.
اطلاعات مقاله:
ماهنامه فرهنگی- هنری رودکی- شماره 10- مرداد ماه 1351- صفحه 31
مجموعه لاله تقیان و جلال ستاری
ورود به صفحه مقالات قدیمی
anthropology.ir/old_articles
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست