سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

یوروفم: تجربه ایتالیا و نروژ



      یوروفم: تجربه ایتالیا و نروژ
گردآوری و ترجمه زهره دودانگه

تصویر: سه دیدگاه به برابری (منبع: http://www.eurofem.org/)
یوروفم (1) شبکه ای است که در سال 1994 بعد از مجموعه کنفرانس هایی در اروپا (2) با هدف تمرکز بر رضایت زنان از محیط زندگی روزمره خود بنیان گذاری شد. بنیانگذاران این شبکه کریس بوث (Chris Booth)، رُز گیلروی (Rose Gilroy) از بریتانیا و لیسا هورلی (Liisa Horelli) از فنلاند بودند. در واقع یوروفم شبکه ای از زنان اروپایی است که برای تبادل تجارب و ایده های پروژه های مرتبط با برنامه و مسکن و تحرک دور یکدیگر گرد آمده اند. تعریف کنندگان و مجریان این پروژه ها زنانی بودند که  از بازگویی صرف مشکلاتشان خسته شده و اکنون خود را آماده کنش و اقدامی عملی می دیدند. یوروفم در واقع در پی نشان دادن الگوهایی از شیوه های زندگی بود که مبتنی بر تجارب زیسته زنان شکل گرفته بود؛ به گونه ای که بر حسب بستر زمان و مکانی، محیط زندگی در زمینه کاهش چالش های زندگی روزمره زنان بهبود یابد. رویکرد پروژه های یوروفم درباره موضوع زنان فراتر ار مباحث فمنیستی و توجه به بحث جنسیت بود و عدالت میان جنس زن و مرد در تجربه شهر و استفاده از فضای شهری را در دستور کار قرار داد.

در اولین مرحله از یک گروه 60 تایی ارائه شده، 15 پروژه انتخاب شد. آموزه ها و اصولی که از این پروژه ها حاصل شد شامل این موارد بود: چند بعدی بودن و رویکرد کل گرایانه داشتن، آگاهی مدیر پروژه از نقش خود و درک دیگران، حساس بودن به شرایط و آگاهی سیاسی بالا، توجه همزمان به فرایند، نتایج و شرکت ذینفعان و غیره. مدیران این 15 پروژه به ورک شاپی به نام کوکولا (Kokkola) در فنلاند دعوت شدند با این هدف که نتایج این پروژه های پژوهشی به صورت یک دستوالعمل در دسترس قرار گیرد. سندی که از این کنفرانس حاصل شد، مجموعه ابزار (Toolkit) نام دارد و در آن روایت ها و روش هایی از تجارب کشورها در این پروژه ها ارائه شده است. «Toolkit مجموعه ای از متدها و روایت هایی است از پروژه های زنان در کشورهای عضو اتحادیه اروپا و هدفشان حمایت، تشویق و تجهیز  زنان برای درگیری در تمامی بخش های توسعه محلی و منطقه ای است». این سند به عنوان دستورالعملی است که گام به گام اصول بسیج زنان در توسعه منطقه ای و محلی را ارائه می دهد.

یوروفم بر بستر و شرایط محیطی هر کشور در تعریف پروژه خاص خود تاکید می کند و توجه به شرایط نمونه مورد مطالعه را به عنوان اصل «درک شرایط اجتماعی و سیاسی» در Toolkit ارائه می دهد. در میان آنها پروژه متعلق به ایتالیا تجربه جالبی است که بر سازمان یابی زمان و مکان به عنوان دو عنصر اصلی زندگی روزمره تاکید دارند و برنامه ریزی زمانی (time planning)  را به عنوان راهکار ارائه می دهند. تجربه نروژ نیز متکی بر آموزش زنان  و ارتقای مهارت های آن ها در مکان دور افتاده ای است که دسترسی آن ها دشوار است. در ادامه ترجمه ای از تجارب مکتوب ایتالیا و نروژ در سند Toolkit ارائه می شود:

برنامه ریزی زمانی در ایتالیا
در بیشتر کشور، والدین شاغل به خصوص مادران در تطبیق نیازهایشان، دسترسی به خدمات و زمانی که در اختیار دارند دچار چالش هستند. دلیل این امر جدایی کالبدی بخش های ضروری زندگی روزمره است و زمانی که زنان میان خانه، مدرسه، محل کار خود، مغازه ها، خدمات درمانی و غیره جابجا می شوند؛ این جدایی سبب اتلاف زمانی زیادی می شود. با این حال در ایتالیا این امر به عنوان عدم تعادل زمانی شناخته شده و می توان تا حد معینی در برنامه ریزی زمانی با آن مواجه شد.

این امر در لایه ها چندگانه ای اتفاق می افتد:
ابتدا در حالی که زنان بیشتری وارد بازار کار می شوند هنوز انتظاری میرود که زنان تمامی نقش های مراقبتی و سازماندهی روزانه امور خانه داری را که پیش تر انجام می دادند، ادامه دهند. زنان ایتالیایی  خصوصا این شرایط را نوعی عدم تعادل زمانی میان زنان و مردان می دانند.

لایه دیگر عدم انطباق زمانی میان روز کاری شهروندان و سایر گونه های روزهای کاری است. برای مثال روزهای مدرسه کوتاه تر از میانگین روز کاری است و در نتیجه مشکلات بزرگی را برای والدینی که تمام وقت کار می کنند به وجود می آورد. اکنون درون شهرهای ایتالیا امکاناتی برای تحقق تغییر وجود دارد.

ایتالیایی ها مشکلی دیرینه و همیشگی با خدمات رسانی عمومی و خدماتی که از بوروکراسی عمومی دریافت می کنند دارند. برای انجام برخی وظایف، مثل گرفتن پاسپورت، یک فرد باید به ادارات مختلفی واقع در مکان مختلف برود، برخی از آن ها فقط در صبح باز هستند، در حالی که برخی دیگر تنها در بعد از ظهر. نگرانی های زنان ایتالیایی برای برخوردی متعادل با خانه، خانواده و زندگی شغلی و بسط رویکردی که کوشش بر سازماندهی مجدد زمان داشته باشد، بسته به  میزان زیادی از حمایت عمومی  است.

دوره کنونی تغییر سریع در سیاست ایتالیا  ممکن است به انتقال قدرت از مرکز به مسئولان محلی بیانجامد و در نتیجه فرصتی را برای نتایج سریع تر فراهم می کند. با ایجاد تغییر در روز مدرسه یا باز کردن باشگاه هایی بعد از مدرسه می توان با سهولت بیشتری کنار آمد تا تغییر زیرساخت های فیزیکی. بنابراین در حالی که زمان می تواند مبهم به نظر بیاید، ولی در واقع راحت تر تغییر می کند. برنامه ریزی زمان رویکردهای جالب و مختلفی را برای سازماندهی و توسعه زیرساخت زندگی روزمره ارائه می کند. انگیزه برای برنامه ریزی زمانی یک ابتکار سیاستگذاری است که از شرایط اجتماعی و سیاسی ایتالیا برای پیشبرد این رویکرد استفاده کرد.

دانشگاه فمنیستی در نروژ
دانشگاه فمنیستی شمالی (NFU) (3) به عنوان یک نهاد خصوصی در اکتبر 1991 توسط ایالت نوردلند، شهرداری های محلی و افراد خصوصی در شمال نروژ بنیان گذاری شد.

دانشگاه از این نظر که در یک منطقه بسیار کم جمعیت و دور در شمال نروژ، بالای مدار قطب شمال قرار گرفته  -وجابجایی و سفر در آن اغلب دشوار، طولانی و پرهزینه است- منحصر بفرد است. عملکرد دانشگاه فراتر از ارائه دوره های علمی است، بلکه مرکزی علمی است که در آن تجارب و دانش زنان قابل رویت، بازشناسی و حاوی ارزش شده و توسعه می یابد. یک مکان ملاقات است میان دانش نظری و عملی، رسمی و غیررسمی. این دانشگاه همچنین امکان توسعه شبکه ها، فرصت های آموزشی و استراتژی های کاری را فراهم می کند.

این پروژه ابتکار دو زن بود، ماریت استملند (Marit Stemland) و بریت ووآ برگ (Berit Woie Berg) که در شهرستان Steigen در ایالت نوردلند زندگی می کردند. هردوی آن ها به شدت و به میزان برابری درگیر کار در شهرداری بودند. ایده، حاصلِ ملاقات با بنیان گذار اولین دانشگاه فمنیستی در جنوب نروژ و استادی از دانشگاه اسلو بود. در مرحله پیش از پروژه، فعالان اصلی برای لابی کردن و ایجاد ارتباط با دولت و تمام شهرداری های ایالت تلاش کردند. همچنین ارتباطاتی با موسسات آموزشی خارج از ایالت برقرار شد تا نیازهای یک دانشگاه فمنیستی سنجیده شود و از همه مهم تر آنکه دوستانی در سازمان هایی کلیدی پیدا شوند. در طول مرحله پیش از پروژه بر روی گرفتن سرمایه، تاسیس دانشگاه، توسعه دوره های آموزشی، ایجاد شبکه ها، جمع آوری اطلاعات و ایجاد یک ساختار سازمانی تاکید می شد.

نخستین هدف پروژه تاسیس یک مرکز آموزشی بود، اما درمرحله برنامه ریزی و توسعه هدف تغییر یافت. دانشگاه بیشتر به یک مرکز دوره های آموزشی تبدیل شد؛ تبدیل به مرکزی شد که به جمع آوری کلیه انواع تجارب و دانش از سوی زنان و درباره زنان اولویت می دهد، و این دانش هم شامل دانش عملی و هم دانش نظری می شود.

ایده برای دانشگاه فمنیستی به موقع بود. چنان که پیش از دهه 1980، جهت گیری سیاست منطقه ای نروژی به سویی بود که زنان را در جایگاه وظایف محدودی مانند مراقبت از فرزندان و سالمندان و خانه داری قرار دهد. در آغاز دهه 1980 در سطح ملی روشن شد که توجه باید به سوی نقش مولد زنان در فضای منطقه ای هدایت شود. این مساله تصدیق شد که زنان در سطح وسیعی پتانسیل زیادی را برای رشد در زندگی اقتصادی و جامعه ارائه می دهند، هم به عنوان نیروی کار و هم به عنوان بدنۀ رو به رشدی که دارای صلاحیت است. گسترش [حضور] زنان به عنوان مشارکت کنندگان فعال در سیاست منطقه ای بستر مناسبی را فراهم کرده است که ایده یاد شده آغاز شود و دانشگاه تاسیس شود.

سرمایه گذاری پروژه از سوی شهرداری ها و ایالت انجام شد. ایالت به این پروژه به عنوان فرصتی برای حمایت از موسسه ای نگاه کرد که می تواند تجارب ودانشی را که از پروژه زنان (که در آن زمان توسط ایالت آغاز و حمایت شده) به دست می آید، جمع آوری کرده و ارائه دهد. پروژه از سوی متخصصانی در بالاترین رده در ایالت و شهرداری ها، سیاستمداران، شهردار و کمیته های شهرداری و ایالتی و گروه حمایتگری از زنان مردمی در شهرداری حمایت می شد.

پروژه اکنون توسط گروه هدایت کننده ای که اولویت های کار را تعیین می کنند، و یک راهنمای پروژه، مجری و مدیر که اولویت ها را اجرا می کنند پیش می رود. کارکنان پروژه ار طریق یک ساختار همکارانه کار می کنند. فرهنگِ تعریف شده باز و دموکراتیک است.

مانند تمام پروژه ها، این پروژه به دور از دشواری و چالش ها نبوده است، [خصوصاً] با توجه به اینکه یک بنیاد خصوصی در زمینه آموزش بوده و نیز در ناحیه ای از نروژ قرار گرفته است که فواصل طولانی و رفت و آمدی پر هزینه دارد. در مواجهه با این دشواری ها، دانشگاه به رشد ادامه داد و الان 30 درصد از سرمایه اش را از دولت می گیرد. دانشگاه همچنین دوره هایی در حوزه رهبری (leasership)، زبان، آموزش بزرگسالان و آموزش کارآفرینی و نیز برنامه های ابتکاری دیگر ارائه می کند. نقش [دانشگاه] به عنوان مرکز دانش زنان آن ها را قادر کرده تا در طیفی از شبکه ها و پروژه ها در سطوح محلی، منطقه ای، ملی و بین المللی درگیر شوند.

در نوشته های آینده تجارب سایر کشورها ارائه خواهد شد.

پانوشت:
1- EUROFEM

2- کنفرانس بین المللی جنسیت و سکونتگاه انسانی

3- The Northen University

ایمیل: zo1986do@gmail.com

پروندۀ زهره دودانگه در انسان شناسی و فرهنگ:
http://www.anthropology.ir/node/18859

سایر مطالب مرتبط در انسان شناسی و فرهنگ
 

معرفی شبکه بین المللی مراکز مادر
http://anthropology.ir/node/20179
 

پرونده جنسیت و فضای شهری (با تاکید بر زنان)
http://anthropology.ir/node/17343
 

جنسیتی و توسعه شهری: ساختن اجتماعات محلی بهتر برای همگان (1)
http://www.anthropology.ir/node/17582
 

برابری جنسیتی و توسعه شهری: ساختن اجتماعات محلی بهتر برای همگان (2)
http://anthropology.ir/node/17704
 

مساله زنان در شهر تنها امنیت نیست!
http://anthropology.ir/node/17823
 

پرونده زندگی روزمره و شهر
http://www.anthropology.ir/node/18054
 

مولفه زمان و مکان در مطالعه زندگی روزمره شهری
http://anthropology.ir/node/18576
 

رابطه فضای شهری و زندگی روزمره
http://anthropology.ir/node/16333
 

احساس راحتی در شهر (با تاکید بر زندگی روزمره زنان)
http://anthropology.ir/node/1869

منبع
The Toolkit for Mobilizing Women into Local and Regional Development, L. Horelli, C. Booth, R.Gilroy, 2000, Helsinki: Helsinki University of Technology, Centre for Urban and Regional Studies

Gilroy, rose and Chris Booth (1999), Building an infrastructure for Everyday Lives, European Planning Studies, 7(3)

http://www.eurofem.org/

منبع ترجمه
The Toolkit for Mobilizing Women into Local and Regional Development, L. Horelli, C. Booth, R.Gilroy, 2000, Helsinki: Helsinki University of Technology, Centre for Urban and Regional Studies, page 13-14 & 17-18
 
دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید
http://anthropology.ir/node/11294