پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

گزارشی از سخنرانی شیوا دولت آبادی: ازدواج مجدد



      گزارشی از سخنرانی شیوا دولت آبادی: ازدواج مجدد
گروه اخبار

گزارشی از سخنرانی شیوا دولت آبادی در گروه زنان انجمن جامعه شناسی ایران در اردیبهشت 1389
ازدواج مجدد ( بررسی لایحه 23)
خانم دکتر دولت آبادی(روان شناس) با تاکید بر اینکه قوانین چتر فرهنگی هستند و خودآگاهی ریشه در پذیرش قوانین دارد ، گفتگوی خود با این موضوع آغاز نمودند که قوانین نابرابر ، انسان نابرابر و در نتیجه روانشناسی نابرابر ایجاد می کند. اینکه در قوانین همه حقوق انسانی در ازدواج تنها به یک فرد داده شود ،( مانند اسکاندیناوی که تمام حقوق حضانت به مادر تعلق دارد ) درست نیست.
ایشان بر سه مفهوم زوج ، عشق و خانواده تاکید داشته و عشق را یک محصول دراز مدت اجتماعی می داندکه پا در روانشناسی دارد. هر چه برابری بیشتر باشد عوامل تفکیک کمترخواهد بود( مثلا دیگر برای مردان زیبایی و برای زنان ثروت عامل اصلی انتخاب همسر محسوب نمی شود) . هر چه جوامع عقب تر باشند تفاوت ها بیشتر است و تاکید بر نگهداشت شرایط یعنی زن زیبا و مرد متمکن خواهد بود.
در روانشناسی دو عشق تعریف می شود یکی عشق شهوانی و دیگر عشق همدلانه. عشق شهوانی کاملا تعادل را بر هم زده و قسمتی از مغز که ضامن تفکر و تامل است کاملا جور دیگری عمل می کند، که تجربه شعف وصال تا درد فراغ به انسان دهد و معمولا گذرا است. تحقیقات نشان داده این نوع عشق خود به خود خاموش می شود. اما عشق همدلانه با احساس مراقبت عمیق ،احساس ایجاد شرایط راحتی در دیگری تعریف می شود. نوعی تعهد به ماندن و این انتظاری است که از زوجین در ازدواج می رود .
نظریه پردازان عشق می گویند ، حداقلی برای وجود عشق لازم است:
-    صمیمیتی که با نزدیکی و مشارکت و ارزش دهی به شریک زندگی باید همراه باشد.
-    تعهد، تصمیم برای ماندن و باقیماندن در ارتباط با یکدیگر
-    جاذبه، احساس تمایل جسمانی و جنسی
این تئوری در اواخر سالهای 60 مطرح شد و خیلی روی آن تحقیق صورت گرفت که اگر هر کدام از اینها را کم و زیاد کنیم یک رابطه جدید از آن بیرون می آید.  به طوری که در بهترین حالت وجود هر سه شرایط و در بدترین حالت وجود هیچکدام ازآن است.
اما مفهوم زوج که اصطلاح حقوقی است هسته ی اصلی یک خانواده را به همراه دارد . وقتی از خانواده صحبت می کنیم از دو نفر یاد می کنیم دو نفری که قرار است الگو باشند برای اینکه طبیعت بعنوان جایگاه تولید مثل تعریف کرده و بچه ها قرار است از آن ها الگو بگیرند. در همین جا می بینیم که اگر فقط قانونی وجود داشته باشد که بر مبنای آن شائبه تفاوت وجود داشته باشد به مفهوم خانواده لطمه زده ایم زیرا هر کدام دائم می خواهند از تداوم ازدواج بترسند.
قرار دادن قانونی فرد در جایگاهی بالاتر ، ناامنی خانواده و سوء استفاده از آن را به همراه خواهد داشت.تعادل و توازن که به نوعی قرینه این دو ، فرادستی و فرو دستی است اگر حتی به صورت شائبه هم باشد به خانواده آسیب خواهد زد.
برای اینکه ما بتوانیم انسانی که چنین تجربه ای دارد ، نگاه کنیم می بینیم که خویشتن هر انسانی گرایش به یگانگی دارد مگر اینکه مشکل داشته باشد. و این یگانه بودن خویشتن در مفهوم چند همسری نمی گنجد. یگانه بودن و هم عزت نفس داشتن اختصاص به مردان ندارد بلکه زنان هم با این تفکر بزرگ شده و به فکر تثبیت آن هستند.
فروپاشی عزت نفس محصول کاملی ازآسیب پذیری زنی است که احساس طرد شدگی را تجربه کرده و خشم بیرونی ، اضطراب و مسخ شده خواهد بود. بچه های که در یک خانواده گسسته لطمه ببینند، الگوبرداری ناصحیح اتفاق می افتد.  
انتظار این است که زن مسخ شده ، محصول تحقیر شده ای نیز که فرزندان هستند ، به جامعه تحویل دهد. پس محصول چنین خانواده ای هم آسیب پذیر است و هم آسیب زا برای جامعه. حال اگر این وسط مجبور به تمکین اجباری هم باشد دیگر فاجعه روانی نیز رخ داده است.
از طرف دیگر بر طبق لایحه قانون وقتی زنی به شوهر خود اجازه دهد همسر دیگری به جز او اختیار کند اصلا علاقه ای به شوهر خود ندارد. بی وفایی در طول تاریخ بوده اما اگر خیانت قانونی باشد دیگر فاجعه است.
سوال این جاست که این تسهیل غیر ضروری کدام مشکل یا معضل اجتماعی را با کدامین هدف حل خواهد کرد؟
در ماده 23 یک نوع عقب گرد نسبت به سال 53 است.یعنی تجاوز به حریم خانواده.