چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


جذابیت های پنهان


جذابیت های پنهان
۱) به همین سادگی
تعداد کسانی که «کودک و سرباز» را در جشنواره هجدهم تماشا کردند، خیلی زیاد نبود، اما یک سال بعد، خیلی ها در جشنواره یی که بیضایی بعد از نزدیک به یک دهه با «سگ کشی» آمده بود، انتخاب اولشان «زیر نور ماه» بود. اغلب آنها البته دو سال بعد با دیدن «اینجا چراغی روشن است» مغبون شدند و شاید به همین دلیل بود که «خیلی دور، خیلی نزدیک» وقتی به جشنواره بیست و سوم آمد، زیاد کسی رویش حساب باز نمی کرد. حالا سازنده ستایش شده ترین فیلم یک دهه اخیر سینمای ایران، با «به همین سادگی» به فجر آمده است؛ فیلمی که از نماینده اصولگرای مجلس تا منتقد نخبه گرا و شهره به ضدیت با فیلم ایرانی دوستش داشتند. داوران جشنواره فجر، سیمرغ بهترین فیلم را برایش کنار گذاشتند و در جشن خانه سینما هم تندیس ها به ستایش شده ترین فیلم سال رسید.
«به همین سادگی» به عنوان تازه ترین ساخته کارگردان «خیلی دور، خیلی نزدیک» کنجکاوی های زیادی را برمی انگیزاند. به خصوص اینکه تک نمایش اش در جشن خانه سینما هم واکنش های متفاوت و متناقضی را برانگیخته. این نشان می دهد که میرکریمی، لااقل فیلم خنثایی نساخته و اظهارنظرها درباره فیلم که صفر تا صدشان زیاد است از گام نهادن در مسیری متفاوت حکایت می کند. «به همین سادگی» بدون اینکه در بند روایت داستان - به معنی متعارفش - باشد، ذهن مشغولی های یک زن را روایت می کند؛زنی که تنهایی اش شاید تنها عنصر بازمانده از فیلم های قبلی میرکریمی باشد. آن طلبه «زیر نور ماه» همان قدر تنها بود که دکتر عالم در «خیلی دور، خیلی نزدیک».
آقای مدیرعامل با اعتماد به نفس کامل، سراغ پروژه یی رفته که در اینجا معمولاً بیشتر احتمال شکست دارد تا پیروزی.
«به همین سادگی» چه کند و ملال آور باشد و چه پر از طراوت و سرشار از خلاقیت، به دشواری ساخته شده و با زحمت. فیلم هایی که ساخت شان انرژی زیادی از کارگردان می برد، معمولاً یا مخاطب را سر ذوق می آورد یا زحمت و خستگی فیلمساز را به دوش تماشاگر می اندازد. «به همین سادگی» حالا یا میرکریمی تازه یی نشان مان خواهد داد که باز هم با آن نگاه متفاوت و موشکافانه اش به پدیده ها، غافلگیرمان می کند یا یک کیارستمی دیگر که ملال را به جای زندگی به خوردمان می دهد.
آمدن فیلم در این فهرست البته نشان می دهد نویسنده مایل است اتفاق اول رخ داده باشد.
۲) همیشه پای یک زن در میان است بعد از کمدی جنجالی «مارمولک»، تبریزی فراز و نشیب های زیادی را پشت سر گذاشت.
فیلم معناگرای «یک تکه نان» یک تغییر مسیر تاکتیکی خوانده شد تا حساسیت ها از تبریزی کاسته شود. تبریزی البته پیشتر در «گاهی به آسمان نگاه کن» نشان داده بود که به تجربه های متفاوت و گریز از داستان گویی کلاسیک علاقه مند است، اما «یک تکه نان»، بیشتر تک مضرابی در دستگاه عرفان بود تا احتمالاً زهر کمدی جسورانه «مارمولک» گرفته شود. بعد از آن هم تبریزی به تلویزیون رفت و سریال «شهریار» را ساخت که این روزها روی آنتن است؛ سریالی که دست کم آذری زبان ها دوستش دارند و هر هفته دنبالش می کنند ولی با وجود برخی ظرایف برای سازنده اش دستاورد قابل توجهی محسوب نمی شود.
حالا تبریزی با «همیشه پای یک زن در میان است» به جشنواره آمده که حکم بازگشت او به سینمای داستان گو را دارد؛ سینمایی که در آن فیلمساز با فروتنی تلاش می کند بیش از هر چیز داستانی را که روایت می کند، خوب تعریف کند و اگر حرفی هم می خواهد بزند آن را هنگام روایت داستان انجام دهد. تبریزی در بهترین فیلم هایش نشان داده که راه حل و رسم داستان تعریف کردن را خوب می داند. اینکه چطور قواعد بازی را رعایت کند و ریتم را از دست ندهد. «همیشه پای یک زن در میان است» با چنین نیتی جلوی دوربین رفته تا تبریزی بعد از سه سال بازگشت موفقی به سینما داشته باشد.
فیلم کنجکاوی برانگیزترین ترکیب بازیگران را در میان آثار جشنواره دارد؛ با گلشیفته فراهانی، مهران مدیری، حبیب رضایی و رضا کیانیان که تماشاگر احتمالاً آنها را در پرسونایی تازه و متفاوت خواهد دید.
و «همیشه ...» همچنین از معدود فیلم های امسال است که بدون شتاب معمول و رایج مراحل تولید را پشت سرگذاشته است. تروکاژهای فیلم در ترکیه انجام شده و کلاً سازندگان فیلم در مراحل فنی همه چیز را با صبر و حوصله فراوان برگزار کرده اند.
تهیه کننده فیلم خیلی علاقه مند به حضور «همیشه...» در جشنواره نبود و اکران های مکرر فیلم ها را در فجر، آفتی برای اکران عمومی می دانست ولی در نهایت آن را به جشنواره فرستاد تا آسمان فجر پرستاره تر شود.
تبریزی قبلاً دوبار با «لیلی با من است» در جشنواره چهاردهم و «مارمولک» در جشنواره بیست و دوم همه را غافلگیر کرده و ظاهراً غافلگیری سوم با «همیشه پای یک زن در میان است» رقم خواهد خورد.
۳) استشهادی برای خدا
با دیدن «کنار رودخانه» و «دانه های ریز برف» خیلی ها یقین پیدا کردند که علیرضا امینی هم جزء آن دسته از فیلمسازانی است که قرار است یک عمر نان اولین فیلم شان را بخورند. «نامه های باد» در سالی که فجر بیش از دوره های دیگر پدیده داشت، یکی از پدیده ها بود که یک سیمرغ و کلی ستایش و تحسین را هم برای سازنده اش به ارمغان آورد؛ از معدود فیلم هایی که عادت ها و انگاره های تماشاگر را به هم می ریخت و گرچه بعد از خروج از پادگان دست فیلمساز خالی می شد و فیلم از ریتم می افتاد ولی در مجموع طراوت «نامه های باد» را نمی شد انکار کرد. فیلم اکران نشد و امینی در فاصله کوتاهی «کنار رودخانه» و «دانه های ریز برف» را ساخت که تجربه های ناکام و ناموفقی از کار درآمدند.
در فیلم بعدی، نابازیگرها جای خودشان را به هانیه توسلی دادند ولی باز هم اتفاق «نامه های باد» تکرار نشد. تنها صفت مشترک این فیلم ها با «نامه های باد» را می توان لحن تجربی شان دانست و حالا همه می گویند که فیلم تازه اش «استشهادی برای خدا» یکی از پدیده های جشنواره امسال خواهد بود. ماجرای یک راهبان که گذشته خوبی نداشته و تصمیم می گیرد قبل از مرگ، برای خودش استشهادی از میان آنها که می شناسد جمع کند؛ استشهادی برای خدا.
فیلم های امینی همیشه ایده اولیه جذابی داشته اند ولی معمولاً ایده ها در اجرا هدر رفته اند. اتفاقی که انگار این بار نیفتاده است. امینی که اغلب بدون فیلمنامه فیلم می سازد، این بار با یک سیناپس نسبتاً کامل سر صحنه رفته است. می شود پیش بینی کرد که جمشید هاشم پور در نقش راهبان، یکی از آن شاه نقش هایش را ایفا کرده باشد. فیلم امینی بیشترین رای مثبت را در میان اعضای هیات انتخاب داشت و بسیاری از این معدود کسانی که فیلم را دیده اند، آن را بهترین ساخته امینی می دانند.
فکر می کنم مجموعه اینها دلایل قانع کننده یی برای پیشنهاد تماشای «استشهادی برای خدا» باشد.
۴) نیکیتا میخالکوف
او را مهم ترین فیلمساز روس در دهه اخیر نامیده اند؛ فیلمسازی که در همان زمانی که هنوز اتحاد جماهیر شوروی برقرار بود، آوازه جهانی یافت و جالب اینکه بدانید، ما هم در معرفی او به دنیا سهم داشته ایم. فیلم «برده عشق» از ساخته های اولیه میخالکوف، اولین بار در جشنواره جهانی تهران به نمایش درآمد. خود میخالکوف هم به ایران آمد و جایزه بهترین کارگردان را هم گرفت. امسال قرار است مروری بر آثار میخالکوف با نمایش هشت فیلمش صورت بگیرد؛ «در خانه در میان بیگانگان»، «قطعه ناتمام برای پیانوی کوکی»، «پنج شب»، «ابلوموف»، «بدون شاهد»، «آفتاب سوخته»، «آرایشگر سیبری» و «دوازده».
«در خانه در میان بیگانگان» که اولین ساخته میخالکوف است جنگ های داخلی روسیه را در قالبی کنایی و با فضایی که تعمداً تداعی کننده وسترن های اسپاگتی است، بررسی کرده است؛ فیلمی که تماشایش روی پرده بزرگ، موقعیت مغتنمی به شمار می آید. «قطعه ناتمام برای پیانوی کوکی» نشان می دهد که میخالکوف صرفاً فیلمساز آثار عظیم نیست و با موضوعات محدود و در فضاهای جمع و جور هم می تواند به همان نسبت موفق عمل کند.
«ابلوموف» هم که براساس رمان ایوان گنچاروف ساخته شده، اقتباس موفقی است که نشان می دهد از روی رمان های پرحجم برخوردار از غنای ادبی، هم می شود فیلم خوبی ساخت. «پنج شب»، «بدون شاهد» و به خصوص «آفتاب سوخته» هم فیلم های قابل تاملی هستند. «آرایشگر سیبری» بیش از آنکه باید، قدر یافته است ولی تماشای این فیلم عظیم هم بر پرده سینما باید تجربه جالب توجهی باشد. «دوازده» هم آخرین ساخته استاد است که نامزد دریافت بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان امسال نیز هست.
میخالکوف در بهترین آثارش نشان می دهد که چگونه می شود به سیاست و ایدئولوژی پرداخت ولی فردیت آدم ها را فدا نکرد و چگونه می شود از دل خصوصی ترین عواطف انسانی به تحلیل های کلان جامعه شناسانه و اجتماعی پیوند زد.
دیدن فیلم هایش ضیافتی است که دوستداران سینما قطعاً از دستش نمی دهند.
۵) برگمان
این دومین باری است که فجر مروری به آثار برگمان اختصاص می دهد، سال ها پیش با عنوان عجیب «غرب تشویش و سردرگمی» چند فیلم استاد را نمایش دادند و البته در همه این سال ها بارها و بارها و به بهانه های مختلف «توت فرنگی های وحشی» و «مهر هفتم» در روزهای جشنواره روی پرده رفتند.
حالا درگذشت برگمان بهانه یی شده تا بار دیگر شاهد آثار استاد باشیم. از فیلم های شاخص مثل «همچون در یک آینه»، «سونات پاییزی» و باز «توت فرنگی های وحشی» و «مهر هفتم» گرفته تا آثاری چون «عطش»، «شب دلقک ها» و «میان پرده تابستانی» که از ساخته های اولیه برگمان هستند و کمتر دیده شده اند، فرصت خوبی است تا باز هم با جادوی برگمان همراه شویم. به خصوص برای دیدن آثاری که در سایه چند فیلم معروف برگمان قرار گرفته و خیلی قدر ندیده اند. یکی از این فیلم ها «میان پرده تابستانی» است. سال ها پیش گدار فیلم را جزء پنج، شش فیلم تاریخ سینما دانست که درباره شان تنها گفت؛ فیلم فوق العاده زیبایی است، با گفتن اینکه این فیلم ها فوق العاده زیبایند، همه چیز را درباره شان گفته ایم. چرا؟ چون همین طوری است که هست و تنها سینماست که به خود اجازه می دهد بدون شرم دروغین به چنین استدلال کودکانه یی متوسل شود.
چرا؟ چون سینماست... در میان امتیازات سینما، یکی هم این است که الزامی ندارد برای موجودیت اش دلیلی اقامه کند، یا زیبایی شناسی خود را از دل اخلاق بیرون بکشد. گفتم پنج یا شش فیلم، حالا اضافه می کنم یکی؛ چون «میان پرده تابستانی» فیلمی فوق العاده زیباست...
۶) سینما آزادی
یاغی تنها با نارنجکی در دست و ترک موتور به سمت آدم بدهای قصه حرکت کرد و مثل مانوئل آرتیگز در «اسب کهر را بنگر» در دوراهی دشمن و خائن، دومی را انتخاب کرد و به سمت آدم فروش رفت و در حالی که ضامن نارنجک را کشیده بود با او وارد دالان تاریکی شد. بعد انفجاری بزرگ رخ داد و از میان شعله های آتش تنها این لاشه موتور بود که به چشم می آمد. کات به تصویری سیاه و بعد تیتراژ پایانی با تکرار تک گویی ابتدای فیلم؛ «واسه اینکه بهتون بد نگذره، قدر خنده رو هم بدونین، غم و غصه هاتون هم یه خرده که شده بذارین کنار، زندگی این رفیق ما رو هم بچرخونین، یه خورده حواستون رو بدین که ضرر نمی کنین...»
برای خیلی ها «سلطان» آخرین فیلمی بود که در سینما آزادی دیدند. («لیلا» یک شب قبل از «سلطان» به نمایش درآمد) در آخرین روزهای جشنواره پانزدهم در بهمن ۷۵ و چند ماه بعد، جایی که خاطرات سینمایی چند نسل با آن گره خورده بود، طعمه شعله های آتش شد.
برای خیلی ها جشنواره با فیلم دیدن در سینما آزادی مفهوم می یافت. با آن صف طولانی که هیچ وقت با صف های دیگر سینماهای جشنواره قابل مقایسه نبود. روزهای زیادی را یاد می آورم که در زمان جشنواره بلیت به من نمی رسید و مجبور می شدم روز بعد برای دیدن همان فیلم به سینما بهمن یا کریستال بروم که طول صف هایشان معقول تر بود.
اما آن پیاده روهای خیابان عباس آباد که به سینما آزادی منتهی می شد، برای من و خیلی های دیگر هنوز هم یادآور جشنواره و سینماست. یادم هست که کیمیایی را اولین بار آنجا از نزدیک دیدم. در صف طولانی «تجارت» در جشنواره سیزدهم که ناگهان استاد با اتومبیلش از کنار سینما گذر کرد. انگار که آمده بود از دوستدارانش سان ببیند...
حالا بعد از ۱۱ سال فیلم دیدن در سینما آزادی از رویا به واقعیت تبدیل می شود. این شاید بهترین اتفاقی باشد که در جشنواره امسال رخ می دهد.
۷) کوکب سیاه
فیلم دست کم گرفته شده برایان دی پالما، کارگردان در این سال ها دست کم گرفته شده امریکا که آخرین فیلمش «غیرقابل انتشار» هم در فجر به نمایش درمی آید، از درام های افشاگرانه هالیوود درباره حضور امریکا در عراق که گویا به کل تجربه تازه یی در سینمای دی پالماست.
«کوکب سیاه» اما قرار بود پارسال هم در جشنواره باشد که نشد و حالا قرار است در فجر امسال شاهد نمایشش باشیم؛ فیلمی که کارگردانی غبطه برانگیزی دارد و فضاسازی اش بی نظیر است. نکته اصلی اما صرف نمایش «کوکب سیاه» در جشنواره است. اینکه چه چیزی از ساخته های دی پالما را قرار است نمایش دهند.
تماشای نسخه یی که احتمالاً با تدوین مجدد به نمایش درخواهد آمد و بسیاری از فصل هایش در اینجا قابل نمایش نیست، می تواند جالب توجه باشد. از این لحاظ که به هنردوستان پی ببریم که چگونه می توانند هر فیلمی را قابل نمایش کنند، والا دی وی دی با کیفیت فیلم با زیرنویس فارسی را کمتر سینمادوستی است که ندیده باشد.
۸) فیلم اولی ها
از دست شان ندهید. هر چند به شهادت دوره های گذشته می توان حدس زد که حاصل کار اغلب شان چنگی به دل نخواهد زد، ولی لذت کشف همان موارد معدود و محدود، برای آنها که تجربه اش را داشته اند، آنقدر لذت بخش هست که کنجکاوانه به تماشای دستاورد جوان ها بنشینند.
حتی اگر یکی دو سالی باشد که از میان فیلم اولی های جشنواره هم چهره یی بیرون نیامده باشد. راستی پارسال پدیده جشنواره فجر چه فیلمی بوده؟ کسی یادش هست؟ همه مان می دانیم که خیلی از این فیلم ها نه براساس نیاز و جوشش درونی که به دلیل هموار شدن مسیر ورود به سینمای حرفه یی یا صرفاً به واسطه فراهم شدن بودجه یی دولتی ساخته شده اند. اما حتماً از میان این تعداد فیلم اولی که به جشنواره آمدند و از میان دو مسیر ظاهراً متفاوت اما از جهاتی به شدت همسان و همگون، گیشه و معناگرایی، فیلم هایی خواهیم دید که نام سازنده شان را به خاطر بسپاریم. جشن بزرگ فیلم اولی ها این است که بدون توقع و انتظار به تماشای فیلم شان می نشینی. البته در سینمای ایران از اغلب باتجربه ها هم خیلی انتظاری نمی رود ولی وقتی با فیلم اولی یک کارگردان مواجهی، نداشتن زمینه قبلی باعث می شود راحت تر و بدون حب و بغض تر با کارش طرف شوی.
ضمناً فراموش نکنیم که در مملکتی زندگی می کنیم که خیلی از کارگردانانش، اولین ساخته شان هنوز هم بهترین فیلم شان است،
به هر حال عشق سینماها معمولاً خیلی خوش شان می آید که پدیده های جدید کشف کنند. فجر هم خیلی دوره ها محل مناسبی برای این کار بوده است. از «نقطه ضعف» اعلامی و «بازجویی» سجادی در دور دوم بگیر تا «شبح کژدم» عیاری در دوره چهارم و «عروس» افخمی دوره نهم و تا این سال های آخر که با «هفت پرده»، «بوتیک» و «رای باز» غافلگیر شدیم.
در سینمایی که حاصل کار بسیاری از باتجربه هایش به جای سابقه بیشتر به سوءسابقه می ماند، پیشنهاد می کنم گوشه چشمی هم به جوان هایی داشته باشید که فیلم اول شان را ساخته اند. مثلاً تماشای «تنها دو بار زندگی می کنیم» اولین ساخته بهنام بهزادی، که می گویند فضای عجیبی دارد، احتمالاً جذاب تر از خیلی از فیلم های بخش مسابقه خواهد بود.
۹) مجله فیلم
تصور جشنواره فجر بدون ویژه نامه مجله فیلم غیرممکن است. از این ۲۶ دوره اگر اشتباه نکنم در ۲۰ دوره ماهنامه فیلم ویژه نامه منتشر کرده. چه در سال هایی که «فیلم» تنها نشریه سینمایی ایران بود و چه در این سال ها که انبوهی از نشریات و رسانه ها به سینما می پردازند، مجله گلمکانی و رفقایش بهترین راهنما و مرجع برای علاقه مندان به جشنواره بوده. گیرم در این سال ها با حضور رسانه های دیگر نقشش کمی کم رنگ شده باشد ولی باز هم تصور جشنواره بدون ویژه نامه فیلم غیرممکن است.
در صف های جشنواره جماعتی که در کنار برنامه جشنواره، یک مجله فیلم هم در دست دارند از آن تصاویر آشنای فجر است که هر ساله تکرار می شود.
شاید عده یی اعتقاد داشته باشند که فیلم در این سال ها قدری افت کرده و ویژه نامه هایش هم، ولی نمی توان انکار کرد قدیمی ترین نشریه سینمایی ایران همواره استانداردها را رعایت کرده است.
نکته اساسی اما عشقی بی پیرایه به سینما است که آن را می توان از انرژی عظیمی که صرف سطر به سطر مطالب شده، حس کرد.
اینکه یک ماهنامه بیش از دو دهه کوشیده برای جشنواره یی که برنامه هایش تا روز آخر تغییر می کند، ویژه نامه یی خواندنی و جذاب تدارک ببیند که هم پاسخ روز را بدهد و هم در سال های بعد قابل ارجاع باشد، ستایش برانگیز است.
۱۰) جمشید هاشم پور
جمشید هاشم پور از معدود بازیگران سینمای ایران است که با وجود حضور طولانی در متن سینمای تجاری و نقش های کلیشه یی توانست گوهر وجودی اش را حفظ کند و طراوتش را. هاشم پور چه در روزگاری که تیپ زینال بندری را در اکشن های مواد مخدری تکرار می کرد و چه در سال های بعد همواره از معدود فرصت هایی که برای ارائه بازی خوب به دست آورده، بهترین استفاده را کرده است. از آن نقش کوتاه اما تاثیرگذار و به یادماندنی اش در «پرده آخر» تا مجموعه پربار این سال هایش که حاصل همکاری با ملاقلی پور
بود به نظر بهترینش نقش فوق العاده دشوار «محمد» در «مزرعه پدری» بود؛ نقشی بدون حتی یک خط دیالوگ که با توانایی منحصر به فرد هاشم پور، تبدیل به به یادماندنی ترین کاراکتر فیلم شد.
بازیگری که تا به حال سیمرغ به خانه نبرده امسال با «استشهادی برای خدا» یکی از جدی ترین گزینه های دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد است؛ جایزه یی که همواره از او دریغ و نهایتاً به یک دیپلم افتخار و تقدیر بسنده شده است.
پیشنهاد می کنم تماشای این چهره پرصلابت مردانه را از دست ندهید. هاشم پور در هفتمین دهه زندگی اش همچنان بازیگر غافلگیرکننده یی است.
سعید مروتی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید