یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
مجله ویستا

روشهایی برای داشتن حسی خوب نسبت به آینده


روشهایی برای داشتن حسی خوب نسبت به آینده

ده راه برای داشتن حسی خوب نسبت به آینده , شروع کنید راهها را بشمارید

ده راه برای داشتن حسی خوب نسبت به آینده ،‌شروع کنید راهها را بشمارید

دنیای امروز مکانی ترسناک و وحشت آور است .

هر روز که از خواب برمی‌خیزیم با واقعیت های ترسناک زمان خود روبرو می‌شویم: تروریسم ، سلاح های کشتار جمعی ،‌آلودگی ، خشونت داخلی ، مجرمان روانی که کودکان را از داخل خانه و از رختخوابشان می‌دزدند. بیاییم با آنها روبرو شویم . زندگی بشر همواره پر از خطر و ذهن انسان پر از ترس ناشی از دانستن آنها بوده است . اما ما می‌توانیم این عادت را در خود پرورش دهیم که توجهمان را به سوی چیزهایی معطوف کنیم که آرامش را به ما القا می‌کنند نه ترس را. در این مقاله خانم مارتا بک از تجارب شخصی خود گفته ، شاید تعدادی از آنها با فرهنگ ما سنخیتی نداشته باشد اما راهکارهای پیشنهادی ایشان برای خط مشی فکری هرکدام از ما می‌تواند مفید واقع شود.به این پیشنهادات توجه کنید:

از آنجایی که طبیعت من همیشه بین دو حالت عصبی و بد بین نوسان می‌کند ، سعی کرده ام چیزهایی که من را نسبت به آینده مثبت و خوش بین می‌کند ، بنویسم . من این کار را هر روز می‌کنم :وقتی رانندگی می‌کنم یا وقتی رختخوابم را جمع می‌کنم. مواردی که امروز به ذهن من رسیده ، شاید به درد شما نخورد ، اما شاید به شما ایده ای بدهد که بتوانید لیست خود را تهیه کنید . عمل ساده مثبت فکر کردن، شما را از محدوده ترس خارج کرده و وارد محدوده شکرگزاری می‌کند . عادتی که می‌تواند به کمک خوش بینی جایگزین اضطراب و تشویش شود . می‌بینید که با وجود تمام ترس ها و وحشت هایی که ایجاد کرده ایم ،‌ما موجوداتی هستیم که همچنان رو به جلو حرکت می‌کنیم ،‌جنبه ها یا مناظر جدید را به شیوه ای نو می‌بینیم و از مسافرت هم لذت می‌بریم ،‌پس به لذت بپیوندید . امروز لیستی سریع از ۱۰ موردِ امیدبخش تهیه کنید . فردا ده تای دیگر را بنویسید . بنابراین اگر به اندازه ای که به بدترین های جهان خیره می‌شویم ،‌به بهترین ها هم نگاه بکنیم ،‌زندگیمان را صرف لذت بردن از حال می‌کنیم و ناخودآگاه و پیوسته آینده ای شاد را خلق می‌کنیم.

● مورد اول :فمینیسم

درسته ، آزادی زنان بسیار ناقص است . زنان هنوز دستمزد کمی‌دریافت می‌کنند ،‌هنوز اذیت و آزارها را تحمل می‌کنند. هنوز برای پرورش کودکانشان–سخت ترین و مهمترین کار قابل تصور- بسیار کم از آنها تقدیر می‌شود. با وجود این، زن بودن در هیچ مکان یا زمانی نسبت به دنیای پیشرفته امروزی آسان تر نبوده است .

● مورد دوم : یک لیوان قهوه با خامه و شکر

بله عجیبه که لیست من از جنبشی اجتماعی و عظیم به یک لیوان قهوه با مقدار زیادی خامه و شکر پرش می‌کند . اما زمانی که چیزهای بزرگ ، انرژی و مثبت اندیشی ما را پاره پاره می‌کنند ،‌این چیزهای کوچک هستند که آنها را دوباره به حالت اول برمی‌گردانند. انقلابی های صلح طلب ،جهان را با تلاش زیاد و راحتی و آسایش کم ، تغییر می‌دهند. امروز این لیوان قهوه خوشی من است ،‌مال شما چیست ؟

● مورد سوم :گناه ( آزادی برای زندگی کردن در آن)

این لیوان قهوه برای من معنی خاصی دارد ،‌به خاطر اینکه من در مذهبی بزرگ شده ام که نوشیدن یک فنجان قهوه را هم گناه می‌داند .هرکسی که می‌شناسم ، به طور واضح با این مسئله مخالف است .با وجود این هیچ کسی تا حالا سعی نکرده است که قهوه من را از من بگیرد . مردم می‌توانند در ساده‌ترین ارزش ها با هم برخورد کنند اما ‌تحمل تفاوت های همدیگر از سوی آنها ، به من امید بسیار زیادی درباره آینده می‌دهد .برای قرن هاست که مدارا کردن مرکز توجه شده است و این برای من از شدت وحشت این زمان می‌کاهد .

● مورد چهارم :المپیک افراد معلول ذهنی

درسته ، من شانس آوردم ؛ من پسری دارم که دچار سندروم دان است . اگر این طور نبود ، ممکن بود فقط یک یا دوبار به مؤسسه المپیک افراد خاص کمک می‌کردم. به عنوان مادر یک ورزشکار ، این امتیاز را داشتم که که مدت های طولانی با مؤسسه ای باشم که در آن معجزات کوچک ولی بیشماری اتفاق می‌افتد و من بتوانم این معجزات را ببینم . اگر تاکنون وسوسه شده اید که این موجودات معصوم را رها کنید ،فقط مدتی با این مؤسسات همکاری کنید ،آنوقت شما هم معجزات خودتان را دریافت می‌کنید .

● مورد پنجم :کمدی های موقعیت

کمدی های موقعیت از سرگرمی‌های سطح بالا تا مزخرفات کسل کننده دسته بندی می‌شوند . آن چیزی که من عاشقش هستم ، خود برنامه های تلوزیونی نیست ،‌بلکه این واقعیت است که مردم همچنان به ساختن آنها ادامه می‌دهند . در داستان های کمیک ، ما اشتباهات خودمان را می‌بینیم که با اغراق آنچنان نشان داده می‌شوند که مضحک به نظر بیایند. بدون این قابلیت که بتوانیم به خودمان بخندیم ، ممکن است با درگیری های خانواده‌گی ، نیرنگ های بی اساس یا اشتباهات احمقانه‌مان ، از بین برویم. بقای کمدی های موقعیت به ما می‌گوید که می‌توانیم خودمان و دیگران را برای اشتباهات‌مان ببخشیم در حالی که می‌دانیم فرصت برای جبران ، بسیار است .

● مورد ششم : آفریقای جنوبی

وقتی برای نوشتن کتابم به آفریقای جنوبی رفتم ،‌توقع نداشتم عاشق کل کشور بشوم . این یکی از مواردی بود که قلب انسان را هم به درد می‌آورد و هم آن را التیام می‌بخشید – گاهی اوقات شگفت آور ، گاهی وحشتناک و همیشه فراموش نشدنی . یکبار ،‌راننده لیموزینی، جریانی فاسد از نژاد پرستی را برایم بازگو کرد و من از شدت شرمندگی احساس کردم که مریض شده ام و شروع کردم به مطرح کردن این مسئله با بقیه نژادهای آفریقای جنوبی که در آنجا ساکن بودند . به طور حیرت آوری، آنها با تبعیض وحشتناکی روبرو بودند ،نه با ترس و نه با تنفر ، بلکه با مثبت اندیشی و عشقی عمیق و دور از انتظار. آنها حاضر نبودند که امیدشان را از دست بدهند .اگر آفریقای جنوبی می‌تواند همچنان به آینده اعتماد داشته باشد و برای صلح و عدالت تلاش کند ، من چطور نمی‌توانم ؟

● مورد هفتم : حیوانات

سگ ها مدل های مورد علاقه من هستند . دوست دارم مثل یک سگ کار کنم ، کاری که برای انجام دادنش متولد شده ام را با پشتکار و علاقه انجام دهم . دوست دارم مثل یک گربه با گلوله کاموا بازی کنم ،کاملاً خوشحال و رها . می‌خواهم مثل یک قناری عشق بورزم ، کاملاً خودم را وقف انجام دادن کاری بکنم ، بدون توجه به اینکه دیگران برای زندگیشان چه می‌کنند ، چقدر پول دارند یا اینکه وزنشان چقدر است .این واقعیت که ما هنوز با حیوانات زندگی می‌کنیم ، حتی زمانی که دیگر لازم نیست برای تهیه شام به شکار برویم ، به من در مورد انسان ها و همینطور حیوانات امید می‌دهد .

● مورد هشتم :ادغام فلسفه شرق و غرب

من تا بیست سالگی در آسیا زندگی می‌کردم .در آن زمان ، متوجه نبودم که مطالعه زبان و فرهنگ شرقی ، داشت دیدگاه من درمورد جهان را تغییر می‌داد .چند دهه بعد ، دیدم که میلیون ها آمریکایی همان سئوال ها را می‌پرسند . برای مدت ها عقاید فلسفی آسیا در آن سوی اقیانوس آرام فیلتر می‌شده است که دیگر بی معنی به نظر نیایند . یهودی ها ، مسیحی ها ،مسلمانان و ملحدان ،یوگا و مدیتیشن یاد می‌گیرند ، به طور تفریحی تای چی و فنگ شویی را دنبال می‌کنند .این ترکیب شرق و غرب بهترین قسمت های این دو فرهنگ را بیرون می‌دهد ، و من از دیدن آن لذت می‌برم .

● مورد نهم : ظهور راهنمای زندگی

من از عبارت راهنمای زندگی متنفرم . که گفته می‌شود ، نهضتِ راهنمایی زندگی، من را واقعاً شاد کرده است . جدا از اینکه این حرفه من است ، به من این فرصت را می‌دهد شاهد شجاعت ها ، پشتکار ها ، معنویت و آرمان گرایی در درون بسیاری از مردم شگفت انگیز باشم . من به شما پیشنهاد می‌کنم که این را برای خودتان کشف کنید : یک گروه دوستانه "حمایت زندگی " تشکیل بدهید ، یا بهترین دوست خود را استخدام کنید که برای انتخاب هدف ها و تلاش برای رسیدن به آنها همدیگر را تشویق کنید . هیچ کس واقعاً به یک مربی زندگی احتیاج ندارد ، اما خدا خیرتان بدهد اگر یکی از آنها را استخدام کنید- یا یکی از آنها بشوید.

● مورد دهم :کفش اسکیت

مشکل زانو، مدت ها قبل ،دوران دوندگی من را به پایان رساند، اما چون می‌توانم چرخ زیر پاهایم بگذارم ، هنوز می‌توانم از لذت ورزش برخوردار باشم ،در بیرون ، وقتی پاهایم حرکت می‌کنند ،به ذهنم آرامش می‌دهم . وقتی من بچه بودم کفش های اسکیت وجود نداشت و من عاشق مانور دادن بر روی مقایسه آنها با انواع قدیمیشان هستم. من امید زیادی از این مطلب کسب می‌کنم که بشر همچنان به دنبال راههای جدید و بی سابقه ای است که به جاهای مختلف برود ، در مورد موانع و اختلافات تبادل نظر کند و در نهایت انجام دادن آنها را همه جا جار بزند .