فصل حضور

از فصل حضور تو فقط فاصله جا ماند
بر پایم از این همسفری آبله جا ماند
عشق آمد و ویرانگر و بنیاد برانداز
تنها دو سه پس لرزه از آن زلزله جا ماند
بسیار بهاران که بر این خاک گذشتند
درخاطره …

از فصل حضور تو فقط فاصله جا ماند

بر پایم از این همسفری آبله جا ماند

عشق آمد و ویرانگر و بنیاد برانداز

تنها دو سه پس لرزه از آن زلزله جا ماند

بسیار بهاران که بر این خاک گذشتند

درخاطره آواز پر چلچله‌ جا ماند

در رهگذر عمر دل خسته ترینم

کارش نرسیدن شد و از فاصله جا ماند

افسوس به هر دل که رسیدیم شکستیم

رفتند عزیزان و از ایشان گله جا ماند

صبح آمد و شعری نشد اما بسرایم

بر روی زمین چند ورق باطله جا ماند

نعیمه طلوعی