دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
آنجا یکی برای همه, همه علیه یکی
در فیلم «آنجا» با آدمی سروکار داریم که مایوسانه دربین آدم های دغل باز دست و پا می زند و در مخمصه ای که افتاده هیچ دادخواهی را نمی یابد. فیلم «آنجا» با صدای کوبیدن انگشتان «پیمان» شخصیت اصلی فیلم بر روی بطری آب که ازترس، استرس و نگرانی مدام آب می خورد شروع می شود.گفت و گوی دو نفره که نشان از مشکل «پیمان» دارد نگاه های نگران او که ناامیدانه در سیاهی و مخمصه ای که در آن افتاده به دنبال روزنه و کورسوی امیدی می گردد.«پیمان» مرد پیانیستی است که آموزش پیانو می دهد. «لیلا» همسراو منشی استودیو ضبط موسیقی به دلیل یکسری اختلافات با «پیمان» به خصوص این که پیمان نباید دانشجویان دختر را در خانه آموزش پیانو دهد قصد جدایی دارد. «پیمان» ده روز فرصت دارد تا به آمریکا برای ملاقات مادرش برود.
از طرفی «لیلا» مهریه خود را به اجرا می گذارد. ماشین و تمام وسایل خانه را با خود می برد و آرام آرام فرصت «پیمان» برای خروج از کشور در حال اتمام است، در حالی که توسط «لیلا» ممنوع الخروج شده است. فیلم به طریق سیاه و سفید ساخته شده است صداها در فیلم «آنجا» نقش اساسی دارند. صدای کوبیدن انگشتان «پیمان» روی بطری آب که نشان از استرس او دارد یا کوبیدن خود کار توسط «لیلا» بر روی کاغذ در حالی که با نگاه های خود از «مهتاب» کمک می خواهد یا صدای پیانو در صحنه ای که دختر بچه فیلم «آیه» که شاگرد «پیمان» است به صورت فالش پیانو می زند و نشان از به هم خوردن توازن و نظم زندگی «پیمان» دارد. صحنه سازیهای فیلم، مستند گونه و طبیعی است. بازیگران راحت بازی می کنند.دوربین روی دست حرکت می کند به گونه ای که انگار شخصیتی است که در تمام لحظات زندگی «پیمان» چون دوستی ناظر تمام دغل بازی ها و نیرنگهایی است که دیگران در حق پیمان می کنند. فرصت ده روزه« پیمان»برای خروج از کشور روز به روز می گذرند.
«پیمان» دراسترس،دلشوره و نگرانی از سپری شدن روزها ناامیدانه خودش را به آب وآتش می زند. به هر کس روی می اندازد تا مشکل خروجش از کشور را حل کند. و گرنه گیرین کارتش باطل می شود. درواقع این شخصیت پیمان است که روز به روز خردتر می شود. در فیلم های «عبدالرضا کاهانی» زمان از اهمیت بالایی برخوردار است. این که روزها و ساعت ها می گذرند و شخصیت های فیلم های وی تمام توان و تلاش خود را به کار می گیرند تا مشکل خود را حل کنند. «آنجا» حکایت مشکلات طبقه مرفه و بالادست جامعه است. در فیلم دو مکان وجود دارد محل کار «لیلا» و خانه« پیمان» که بیشتر زمان فیلم در آن جا می گذرد.
رنگ هایی که در فیلم استفاده شده «سفید» و «سیاه» هستند و این به دلیل تفاوت بارز و اختلافات است که بین «لیلا» و «پیمان» وجود دارد. فیلم «آنجا» از چند عنصر موثر در خود به بهترین نحو استفاده کرده است.
▪ اول: زاویه ها و قاب بندی دوربین که سعی می کند ما را با دنیای «پیمان» آشنا کند. ترکیب و نوع میزانسن های فیلم به گونه ای است که همه در خدمت فیلم هستند و زندگی آشفته و افسار گسیخته «پیمان» را به بهترین شکل نشان می دهد.
▪ دوم :تدوین فیلم است. در فیلم «آنجا» تدوین در خدمت کارگردان و قصه است ریتم و ضرباهنگ فیلم توسط تدوین به یک نظم و انضباط درستی رسیده است. نماها آزار دهنده و بیهوده کشدار نیستند. و مورد
▪ سوم: سیاه و سفید بودن فیلم است .چیزی که این روزها در برخی از فیلم های سینمای ایران باب شده و فیلم سازان در مقابل این پرسش که چرا فضای سیاه و سفید را برای فیلم خود انتخاب کرده اند. ادعا می کنند که یک جور تجربه است و احساس کردم اگر این گونه باشد سینمایی تر است .در فیلم «آنجا» رنگ سیاه و سفید فیلم با توجه به ساختار، فرم و میزانسن ها و فضای پرتنشی که وجود دارد تعادل ایجاد کرده است. آشفتگی، گذرایام، غم وحقه بازی در فیلم از کارکرد موثری برخوردارند.فیلمساز سعی کرده نشان دهد که همیشه ساده بودن و ساده پنداشتن نمی تواند خوب باشد .در واقع مثل بره ای می ماند که در میان گله گرگ ها افتاده باشد.یا سالم بیرون می آید. یا تبدیل به گرگ می شودیا بالاخره تکه پاره خواهد شد.
«پیمان» شخصیتی است که تعادل دارد و همه چیز را با نگاه ساده و به دور از تزویر، ریا و دغل بازی می پندارد. دروغ گو نیست، وقتی در برابر آدم ها و افرادی قرار می گیرد که مثل او نیستند زود فریب می خورد. در مقابل دوستش که مهندس ساختمان است تبدیل به بره می شود، با وجود این که ۱۰ میلیون پول به رفیقش داده و او را از گرفتاری نجات داده است اما مهندس او را در مقابل مشکل و گرفتاریش تنها گذاشته ،هی امروز و فردا می کند و پول او را بر نمی گرداند و به جای آن ساختمان بلند مرتبه خود را بالا می برد. ساختمان برج زیاده خواهی های مهندس رفیق «پیمان» است که روز به روز بالا می رود اما پیمان چون از نسل آدم های دروغ گو نیست تنها چیزی که دارد خانه ای اجاره ای است که تمام وسایلش را «لیلا» با خود برده است در واقع مخمصه ای است که رفته رفته بالا می رود، انگار جامعه به آداب و رسوم و سنت هایی گره خوده که چون تیرآهن های ساختمان درهم تراش خورده اند تا پیمان را متلاشی کند. یا پدر دختر که با وجود تیپ روشنفکرانه و ماشین مدل بالایی که سوار شده، قدیمی و سنتی فکر می کند راه خلاصی پیمان را در دادن مهریه و بعد گرفتن حکم خروج می داند. او دخترش را با پول معامله می کند و شعور و شخصیت آدم ها هیچ ارزشی برایش ندارند.
نکته جالبتر آن که تمام شخصیت هایی که با «پیمان» برخورد می کنند همه انتظار و درخواستی از پیمان دارند و در مقابل درخواست «پیمان» هیچ کاری نمی کنند و بیشترسرش را کلاه می گذارند. در فیلم «پیمان» تمام عصبانیت و ظلمهایی که اطرافیان در حقش می کنند را با نواختن سریع پیانو تخلیه می کند. انگار موسیقی تنها چیزی است که روح آشفته و خراب پیمان را آرام می کند. نگاه کنیم به صحنه ای که در آن «ایرج» مردی که حلال مشکلات است . در مقابل ۱۵ سکه به «پیمان» قول حل کردن مشکلات خروج از کشور را می دهد. صحنه در یک رستوران و سر میز غذا اتفاق می افتد.« ایرج» با ولع تمام غذا می خورد که نشانه زیاد خواهی و طمع اوست و نگاه ها، حقه بازیها و دغل بازیهایی که اودارد.در مقابل «پیمان» کم اشتها و ساکت و نگران، با نگاه هایش از «ایرج» تقاضای کمک می کند. یا صحنه ای که ماشین «پیمان» توسط مامور اداره ثبت گل زده شده و نگاه حسرت بار «پیمان» به بادکنک ها و گلها که به سرنوشت و زندگی بر باد رفته خود می اندیشد.
از نقاط قوت دیگر فیلم می توان به صحنه استودیو اشاره کرد که دوست مشترک «پیمان» و« لیلا» داخل اتاق ضبط صحبت می کنند و ما صدایشان را نمی شنویم و دختر بچه فیلم «آیه» از پشت شیشه و بازی با دکه پخش صدا، حرف های دوست «پیمان» را پخش می کند ودرمقابل جواب های «لیلا» را قطع می کند تافضای فیلم گنگ بماند و نگاههای حسرت بار لیلا به کودک، که آیا اگر بچه دار می شدیم وضعمان بهتر نمی شد. پایان فیلم که در آن «پیمان» با عصبانیت پیانو می زند و خیره در درختان و گل های پشت پنجره که با باد تکان می خورند به آینده سردرگم و مصائب و گرفتاری هایش می اندیشد. مشکلاتی که او را چون برگ در برابر باد به هر طرف که بخواهد می چرخاند. همه چیز پا در هواست و «پیمان» درست در لحظه ای می گوید نمی روم که می تواند برود اما او به آزادی واقعی فکر می کند به این که تمام گرفتاری و مخمصه ای که در آن افتاده را از ریشه بخشکاند.
نویسنده : علی یعقوبی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست