پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

كنكور رویای ناتمام جوانان


كنكور رویای ناتمام جوانان

كنكور را عده ای غول خفته در انتهای راه مدرسه می نامند, برخی آن را گذرگاهی تنگ برای ورود به دانشگاه می دانند كسانی هم كنكور را به قیف وارونه ای تشبیه كرده اند كه داوطلبان به سختی از دهانه باریك آن می گذرند و پس از عبور از این دهانه باریك همه گشایش است و فراخی

كنكور را عده ای غول خفته در انتهای راه مدرسه می نامند، برخی آن را گذرگاهی تنگ برای ورود به دانشگاه می دانند. كسانی هم كنكور را به قیف وارونه ای تشبیه كرده اند كه داوطلبان به سختی از دهانه باریك آن می گذرند و پس از عبور از این دهانه باریك همه گشایش است و فراخی. مهم نیست كه شما با چه تدبیری وارد دانشگاه می شوی و از چه مایه استعداد و بضاعت علمی بهره برداری. دانشجو مطمئناً دوره لیسانس را ولو با دو سه ترم تاخیر به پایان می رساند و موفق به اخذ دانشنامه می شود. اگر در دولتشهرهای یونان باستان از دوره كودكی به كودكان رموز سلحشوری و جنگاوری می آموختند تا در جوانی تبدیل به رزم آورانی بی باك شوند و در میدان های جنگ دلاوری خود را به نمایش بگذارند خانواده های ایرانی، فرزندان خود را از همان كودكی برای مصاف كنكور آماده می كنند.

گذشت آن سال هایی كه دانش آموزان فقط سال آخر كمی سختی می كشیدند. حالا دیگر دوره آمادگی برای كنكور بسیار طولانی شده است. عده ای از خانواده ها از دوره راهنمایی با ثبت نام فرزندشان در مدارس خاص و استفاده از معلم خصوصی به استقبال كنكور می روند. كسانی هم معتقدند كه از همان كلاس اول دبستان با برنامه ریزی های خاص باید برای شركت در این آزمون سرنوشت ساز آماده شد. افراد دیگر خانواده و به خصوص مادران در تحمل این ریاضت با فرزندان خود شریكند. در یك مهمانی خانوادگی بحث شیرین جوانان و درس خواندن بچه ها نقل مجلس تعدادی مرد و زن چهل تا پنجاه ساله است. آقای بابایی می گوید: «امسال خیالمان راحت است. با پارتی بازی سارا جان را در مدرسه... ثبت نام كردیم.» خانم امین زاده حرف او را قطع می كند: «چقدر شهریه دادید؟» آقای بابایی با خونسردی می گوید: «چهار و پانصد.» منظور او چهار میلیون و پانصد هزار تومان است. او معتقد است كه با این كار رتبه سه رقمی كنكور سارا را تضمین كرده است. هما خانم كه دختر شش ساله اش را در یك مدرسه دوزبانه ثبت نام كرده و ۵/۱ میلیون تومان شهریه پرداخته است، نگران است كه آیا بهتر نبود بچه اش را در مدرسه... كه به بچه ها فشار بیشتری می آورند، نام نویسی می كرد. آقای میرزایی اظهارنظر می كند: «ما در ایران زندگی می كنیم. بچه ها باید خرخوان و سخت كوش بار بیایند تا بتوانند وارد دانشگاه شوند.» این حكایت بخشی از جامعه شهرنشین ایران است.

آنهایی كه به طبقه متوسط معروفند؛ مدیران عالی رتبه دولتی، مهندس و پیمانكاران، صاحبان صنایع و مدیران و متخصصان بخش خدمات. كه اكثراً ساكنان دامنه های البرز تا سعادت آباد و شهرك غربند. اما طبقه متوسط در شهرهای ایران چهره دیگری هم دارد:طبقه متوسط فرهنگی كه بیشتر آنها كارمند دولت و یا استخدام بخش خصوصی هستند. اینها برای تامین آتیه درخشان فرزندانشان باید كمربندها را محكم ببندند و برای پرداخت شهریه مدارس خاص، تفریح و مهمانی و مسافرت و خرید لوازم خانگی را بر خود حرام می كنند. برای قبولی در كنكور استعداد و هوش لازم است، اما كافی نیست. سخت كوشی، حفظ كردن كتاب های درسی، و كندوكاو در گوشه و كنار كتاب های درسی لازم است، اما كافی نیست. فهمیدن درس و مسئله لازم است، اما كافی نیست. كنكور به صورت یك رشته خدماتی تخصصی و پیچیده درآمده است تا جایی كه عده ای آن را صنعت می نامند. علاوه بر همه آن چیزهایی كه گفته شد برای قبولی در دانشگاه باید به تكنولوژی كنكور مجهز شد. پاسخ دادن به تست های چهارجوابی یك تكنیك است. تكنیكی كه در انحصار برخی مدارس خاص، برخی آموزشگاه ها و برخی دبیران است.

چند صد دبیرستان و مجتمع آموزشی، صدها آموزشگاه رسمی و غیررسمی و چند هزار گروه آموزش غیررسمی و هزاران معلم خصوصی بازاری را شكل داده اند به نام بازار فروش خدمات آموزشی. گردش مالی این بخش را سالانه ۵۰۰ میلیارد تومان تخمین می زنند. كتاب های كمك آموزشی پرفروش ترین كتاب ها در كتابفروشی ها است و طبق معمول دولت و دستگاه های مسئول برای گردانندگان این بازار خط و نشان می كشند و خواستار محو و نابودی آن هستند، غافل از آنكه این بازار تا زمانی كه مشتری دانسته باشد به حیات نیمه رسمی خود ادامه می دهد. و اگر سختگیری ها زیاد شود بازار خدمات آموزشی نیز مثل بازار سایر كالاها و خدمات كمیاب، زیرزمینی می شود.

●آموزش و پرورش وابسته: چند روز پیش استاندار همدان در یك سخنرانی از كیفیت پایین آموزش در این استان گلایه كرده بود و به عنوان دلیل تعداد كم قبولی های این استان در كنكور دانشگاه ها را ذكر كرده بود. واقعیت این است كه تمام برنامه های آموزش و پرورش به ویژه در دوره متوسطه به شدت متاثر از كنكور است. مدارس غیرانتفاعی برای جلب مشتری عكس و رتبه قبولی های خود را در ویترین مدرسه نصب می كنند و معمولاً موفقیت هر مدرسه با میزان دانش آموزان پذیرفته شده در كنكور سنجیده می شود. صاحب نظران مسائل تعلیم و تربیت مهم ترین هدف مدرسه را آموزش مهارت های زندگی به كودكان و نوجوانان می دانند.

ژاكوب اتالی تربیت شهروند آگاه به قانون و حقوق و وظایف اجتماعی و دارای توانایی زندگی اجتماعی و عضویت در نهادهای اجتماعی را مهم ترین اهداف آموزش و پرورش نوین می داند. مسئولان آموزش و پرورش ایران بعد از انقلاب مهم ترین وظیفه آموزش و پرورش را تربیت دینی و اخلاقی دانش آموزان می دانند. اما غول كنكور بی اعتنا به این شعارها، اهداف و وظایف خاصی را به آموزش و پرورش دیكته می كند. هادی خانیكی از صاحب نظران مسائل فرهنگی در جلسه ای می گفت: «زمان تربیت به قول جوان های امروز بچه مثبت هایی كه هیچ چیز جز درس خواندن نمی دانند، سپری شده است.» اما واقعیت چیز دیگری است. گل های سرسبد آموزش و پرورش ایران كه مایه فخر مسئولان، خانواده ها و معلمان و مربیانند همین بچه مثبت هایی هستند كه در كودكی به شیوه پیران فقط سر در كتاب و جزوه دارند. بچه هایی كه هرگز دوره كودكی و نوجوانی را همچون همسالان خود در كشورهای توسعه یافته تجربه نمی كنند. و دغدغه كودكی آنها به جای بازی و ورزش و تفریح و معاشرت با همسالان، حل مسائل بغرنج ریاضی و فیزیك و شیمی... است. گلادیاتورهایی كه در میادین علمی جهانی برای ما افتخار می آفرینند.

و حتی تیم ریاضی ایران در المپیادهای جهانی رتبه دوم و یا سوم كسب می كند و بچه های باغیرت ایرانی مدال های طلا و نقره المپیادهای را درو می كنند. همه ما در این خلسه سكر آور غوطه می خوریم كه: «بلی رتبه علمی ما در جهان بین دو سه كشور اول است.» اما حضور در المپیادها راهی است كوتاه و مطمئن برای ورود به دانشگاه های معتبر كشور. داستان المپیادهای علمی همان حكایت كنكور است به شكلی زودرس. هم اكنون گروهی از زبده ترین صاحب نظران و كارشناسان آموزش و پرورش مشغول تدوین سند ملی آموزش و پرورش هستند. آنها هرچه می خواهند بگویند و بنویسند. تا زمانی كه هیولایی به نام كنكور در حدفاصل مدرسه و دانشگاه ایستاده است، آموزش و پرورش ما صرفاً دستگاهی است در خدمت كنكور و تابع ضرورت ها و لوازم آن.

●جایگزین كنكور: در اردیبهشت ماه ۸۵ برای عیادت دكتر غلامحسین شكوهی و گفت وگو به مناسبت هفته معلم به منزل ایشان در خیابان دكتر شریعتی رفتم. آن روز جمعی از اساتید و صاحب نظران مسائل تعلیم و تربیت نیز به دیدار فخر جامعه معلمی ایران آمده بودند. بحث كنكور پیش آمد. یكی از بزرگان معتقد بود كه باید به جای كنكور نمرات دانش آموزان در سه سال آخر تحصیل در دبیرستان ملاك ورود به دانشگاه قرار گیرد. این نظر در سال های اخیر از سوی كارشناسان بارها بیان شده و ظاهراً مسئولان وزارت علوم و آموزش و پرورش نیز كم كم آن را به عنوان یك راه حل جایگزین می پذیرند. استدلال ها اكثراً معقول و پذیرفتنی است. اما به گمان من برگزاری كنكور به شیوه فعلی به رغم همه نارسایی ها و معایب عادلانه تر است. در حال حاضر طراحی سئوال به صورت متمركز انجام می شود، برای جلوگیری از نشت سئوال طراحان به مدت چند روز قرنطینه می شوند و از دوربین های مداربسته برای كنترل استفاده می كنند. اما معمولاً هر سال در آستانه كنكور عده ای دستگیر می شوند.

شایعه نشت سئوال ها و تقلب و پارتی بازی به گوش می رسد. حال تصور كنید كه نمرات دوره دبیرستان جایگزین سیستم فعلی شود. چگونه می توان بر كار ۲۵ هزار دبیرستان و مركز پیش دانشگاهی نظارت كرد. فراموش نكنیم ورود به دانشگاه كالایی كمیاب است و عده ای برای دسترسی به آن از قدرت و ثروت خود استفاده می كنند. وقتی در اتاق های دربسته سازمان سنجش با وجود دوربین و قرنطینه و اقدامات حفاظتی دیگر امكان انتشار سئوال ها پیش از امتحان وجود دارد چگونه می توان مطمئن شد كه در مدارس بساط نمره فروشی رونق نگیرد. اگر امروز تك ستاره هایی از شهرها و روستاهای دورافتاده كشور به مدد هوش و استعداد و سخت كوشی خود در كنكور رتبه های یك رقمی و دورقمی كسب می كنند، این نگرانی وجود دارد كه با به هم خوردن این سیستم درهای دانشگاه های معتبر به روی این ستاره ها بسته شود. و قدرتمندان و ثروتمندان عرصه را بر فرزندان طبقات محروم جامعه تنگ تر كنند.

شیرزاد عبداللهی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.