یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

ضیافت به صرف گلوله


ضیافت به صرف گلوله

مجید قیصری متولد ۱۳۴۵ تهران, لیسانس روانشناسی دارد و نخستین كتاب خود را با عنوان «صلح» شامل مجموعه ای از داستان های كوتاه در سال ۷۴ منتشر كرد

«باغ تلو» جدیدترین رمان مجید قیصری است كه براساس زندگی زن آزاده ای است كه بعد از پایان جنگ از زندان های عراق آزاد و به میهن بازمی گردد، اما به دلیل تضادهای فرهنگی و عقیدتی در محیط خانواده سرنوشت دیگری برایش رقم زده می شود. این رمان را نشر علم اخیراً منتشر كرده است. مجید قیصری متولد ۱۳۴۵ تهران، لیسانس روانشناسی دارد و نخستین كتاب خود را با عنوان «صلح» شامل مجموعه ای از داستان های كوتاه در سال ۷۴ منتشر كرد. «جنگی بود، جنگی نبود» را در سال ۷۶ منتشر كرد و به دنبال آن «طعم باروت»، «نفر سوم از سمت چپ»، «ضیافت به صرف گلوله»، «سه دختر گلفروش» و ... را به دست چاپ سپرد.

ضیافت به صرف گلوله، رمانی است كه در سال ۸۰ كاندیدای كتاب سال بود.

«گوساله سرگردان» او نیز بهترین داستان كوتاه سال ۸۵ در حوزه ادبیات دفاع مقدس است كه از سوی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس برنده جایزه و لوح تقدیر شده است؛ همچنان كه جایزه بیست سال ادبیات داستانی را از آن خود كرد و سه دختر گلفروش قیصری نیز جایزه قلم زرین را نصیب وی كرد.

قیصری هم اكنون یك مجموعه داستان را به وسیله نشر افق برای چاپ تدارك می بیند و ۲ رمان هم در دست نوشتن دارد كه یكی از آن ها بر حول محور حماسه خرمشهر می گردد.

● آقای قیصری، آثاری كه در طول چند سال اخیر منتشر كرده اید، جایزه های متعددی را نصیب شما كرد كه آخرین جایزه بابت داستان كوتاه «گوساله سرگردان» به وسیله بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس به شما تعلق گرفت؛ تأثیر این جوایز را در كار نویسنده چگونه می بینید؟

▪ برای نویسندگانی كه گام های اولیه را در حوزه ادبیات برمی دارند، جوایزی از این دست بسیار تأثیرگذار است. این جوایز روحیه نویسنده را برای خلاقیت و كارافزون تر تقویت می كند و به او این نوید را می دهد كه تلاش او و نتیجه كارش، كه همانا داستان باشد، دیده می شود. به نظر من تأثیر این جوایز دو جنبه دارد و به دو صورت هنرمند را ارضا می كند. یكی به شكل درونی است، یكی هم وجه بیرونی دارد. جوایز حس بیرونی نویسنده را ارضا می كند و به عنوان مدركی خوب او را ترغیب می كند، جدی تر قدم بردارد و عمیق تر به نوشتن بپردازد. ولی بعد از مدتی بیشتر مدرك های درونی هستند كه كاركرد خودشان را نشان می دهند. برای نویسنده ای كه سال ها سابقه نوشتن دارد، جوایز تأثیركوتاه مدت دارد. در نهایت محرك ها و انگیزه های درونی است كه او را وادار به تلاش بیشتر و آفرینش آثار ماندگارتر می كند. نویسنده بعد از چاپ چند كتاب و شناخت این فضا دچار نوعی وسواس می شود. كمتر علاقه به چاپ آثار دارد؛ حاضر نیست هر اثری را چاپ كند؛ بیشتر می نویسد، كمتر منتشر می كند؛ بیشتر می خواند؛ كمتر اظهارنظر می كند.

● چگونه حیطه نوشتن را انتخاب كرده اید؟ چه كسی قلم به دست شما داد؟

▪ من حتی در دوران دانشجویی و پس از دانشگاه هم فكر نمی كردم روزی به سمت نوشتن كشیده شوم. تازه دانشگاه را تمام كرده بودم كه با مقوله كتاب آشنا شدم و فهمیدم چیزی به نام ادبیات هم وجود دارد كه شوق مطالعه را در من تحریك می كند. در آن دوران بیشتر تمایل به مطالعه و خواندن داشتم تا نوشتن. پس از مدتی مطالعه احساس كردم من هم حرف هایی برای گفتن دارم و می توانم بنویسم. ناگزیر شروع به نوشتن داستان كوتاه كردم.

● نخستین داستان ها را به تشویق چه كسی و در كجا چاپ كرده اید؟

▪ ۷ـ۶ داستان كوتاه بود كه وقتی آن ها را نوشتم، بردم دفتر هنر و ادبیات مقاومت نزد آقای سرهنگی. خاطره قشنگی هم از وی دارم. یعنی وقتی داستان ها را تحویل وی دادم، گفت «دارم به سفر می روم و یك هفته دیگر شما را خبر می كنم» كه این داستان ها از نظر ارزش ادبی و كیفیت متن در چه سطحی است، قابل عرضه هست یا نه؟

وقتی من از دفتر ادبیات مقاومت به خانه رسیدم، زنگ زد «كجایی تو ما دنبالت می گشتیم.» خیلی اظهار خوشحالی می كرد كه چنین مجموعه ای به دست او رسیده است. به این صورت نخستین كتاب من به اسم «صلح» چاپ شد.

● با ادبیات دفاع مقدس در چه مقطعی آشنا شدید؟ و نخستین تجربه ها در این حیطه چگونه شكل گرفت؟

▪ من از همان آغاز نوشتن هیچ نوع تقسیم بندی در حوزه ادبیات نداشتم كه این ادبیات دفاع مقدس است و آن ادبیات دفاع مقدس نیست. وقتی شروع كردم با داستان كوتاه، ناتوان شدم چه در نوشتن و چه در مطالعه داستان. بعد از نوشتن چند اثر، احساس كردم هر چه می نویسم، مربوط به جنگ است. یعنی این من نبودم كه داستان جنگ را انتخاب كردم بلكه این داستان جنگ بود كه مرا انتخاب كرد. شرایط اجتماعی و فضای سیاسی كشور در آن مقطع تحت تأثیر جنگ بود و من هم در چنین شرایط و محیطی رشد می كردم و بزرگ می شدم. خاطرات من در آن زمان خاطراتی انباشته از حوادث جنگ بود، با همه تلخی ها و شیرینی ها و افت و خیزهایش. شاید اگر این جنگ درنمی گرفت من هم نویسنده نمی شدم. در نتیجه به دلیل انباشته شدن ذهنم از رویدادهای جنگ؛ ناگزیر سعی می كنم آن چه در ذهن دارم مكتوب كنم. آن ها را به روی كاغذ بیاورم، بعد به مسائل دیگر بپردازم و داستان هایی با مضامین اجتماعی، اخلاقی و ... بنویسم.

● حضور شما در جبهه در فاصله چه سال هایی بود؟

▪ من از سال ۶۳ تا ۶۷ مستقیماً درگیر جنگ بودم. در منطقه خاصی هم خدمت نكرده ام. یعنی از كردستان تا مناطق جنوب به طور مستمر حضور داشتم و نیز در عملیات های مختلف شركت كردم.

● زمانی كه در جبهه بودید، آیا یادداشت برداری هم می كردید؟ فكر می كردید كه آنچه را شاهد هستید، روزی روایت كنید؟

▪ نه.نه. اصلاً در این فكر نبودم. یعنی در آن مقطع اصلاً به فكر نویسندگی نبودم. در جبهه زندگی ام را می كردم، در این حال و هوا نبودم. نه می خواندم، نه می نوشتم و نه حتی علاقه ای به خواندن و نوشتن داشتم.

● آثاری كه نویسندگان بزرگ جهان با مضامین جنگ و مقاومت نوشته اند، چقدر مورد توجه شماست؟ چه درس هایی از آن نویسندگان گرفته اید؟

▪ من وقتی ادبیات جنگ را كه توسط نویسندگان مشهور جهان نوشته شده اند، می خواندم، وقتی آثار «همینگوی» را می خواندم، دیدم چقدر دنیای ما به هم نزدیك است. شاید مشوق اصلی و اولیه من آثار همینگوی بود كه مرا ترغیب به نوشتن كرد. فكر نكنید كه من ابتدا آثار بورخس را خواندم از قصه خوشم آمدو علاقه مند به این حیطه شدم. نه.

وقتی آثاری را كه همینگوی در زمینه جنگ نوشت مطالعه كردم، دیدم چقدر جهان ما شبیه یكدیگر است. آن سختی هایی كه شخصیت اصلی رمان «وداع با اسلحه » داشت، من هم داشتم، من هم چنین روزهایی را تجربه كرده بودم. در آثار دیگر هم این وجوه اشتراك دیده می شود. جهان ما جهان شباهت هاست. شاید همینگوی جنگ را در آن تاریخ و درجغرافیای آمریكا تجربه كرده است و من در تاریخی دیگر و در جغرافیایی دیگر تجربه كردم. شاید یكی از دلایل اصلی من برای نوشتن، همین همینگوی بود. آثار همینگوی سبب شد كه من جدی تر به ادبیات نگاه كنم و ژانرهای مختلفی را بشناسم.

شاید در آن مقطع آثارش را برای لذت بردن و حس كنجكاوی می خواندم، اما هم اكنون سعی می كنم خیلی جدی تر و عمیق تر بخوانم و فن های نوشتن را و نوع نگاه نویسنده به پدیده های اطراف را كشف كنم. حالا سعی دارم كه ببینم در حیطه های دیگر ادبیات جهان چه اتفاقاتی افتاده است. مثلاً آثار «هاینریش بل» چقدر برایم جذاب بود. مواجه شدن با جنگ در همه نقاط جهان عكس العمل هایی شبیه به هم ایجاد می كند. تجربه ها مشترك است كه انسان ها در جغرافیای مختلفی به این تجربه مشترك می رسند.

● كار كدام یك از نویسندگانی كه در حوزه جنگ قلم زده اند و آثار مختلفی خلق كرده اند را بیشتر می پسندید؟ علاقه داشتید كدام رمان را شما نوشته باشید؟

▪ همه این نویسندگان خوب كار كرده اند. مثلاً هاینریش بل فوق العاده است.همینگوی هنوز هم برجسته ترین نویسنده دراین زمینه است. «آندره مالرو» در ثبت رویدادها و تجاربی كه از نهضت مقاومت به دست آورده، فوق العاده كار كرده است. من «امید» آندره مالرو را خیلی دوست دارم و دلم می خواست نویسنده این رمان خودم باشم. برای نوشتن رمانی با این ویژگی ها یك بار خیز برداشتم تا سقوط خرمشهر را دراین قالب بنویسم. منتها توفیق پیدا نكردم. ناگزیر رمان «ضیافت به صرف گلوله» راخلق كرده ام.

● چه چیزی در رمان «امید» مالرو شما را مجذوب كرده است؟

▪ خود كلمه امید. یعنی مردم با تمام تلاشی كه در مقابله با فاشیسم داشتند، در هر شرایطی امید در دل اعضای نهضت مقاومت بود. چه زن، چه مرد. چه كارگر و چه افسران، دنیای فاشیسم متحداً با این مردم در حال جنگ بود. اما نهضت مقاومت فرانسه و اعضای آن كه همین مردم عادی بودند، در ته دل امیدوار بودندكه سرانجام ارتش فاشیسم را شكست می دهند كه همین كار را هم كردند.

هسته اصلی و پیام مهم این رمان همین است. دنیایی كه آن ها داشتند و فضایی كه آندره مالرو از این نهضت خلق می كند، برای من خیلی جذاب بود. همان اتفاقی كه در خرمشهر ما افتاد، در این رمان هم به شكل دیگری شاهدش هستیم.

درست است كه ما خرمشهر را به ظاهر و برای مدتی كوتاه از دست دادیم اما با همه كم تجربگی درجنگ و اشتباهاتی كه در سال های اولیه جنگ مرتكب شدیم، در نهایت پیروز از این میدان بیرون آمدیم. در آن روزها ته دل ما گواهی می داد كه ما خرمشهر را از دشمن پس می گیریم.

گفت وگو با مجید قیصری

سایر محمدی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.