جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

حقوق بشر و چالش های فرارو در آئینه فلسفه حقوق اسلامی


حقوق بشر غربی به دلیل ریشه داشتن در فرهنگ الحادی و لیبرالیستی, بر خلاف ادعاهای فراوان, نمی تواند جهانی و جهان شمول باشد, چون لازمه جهانی بودن آن است كه یا به همه فرهنگ ها توجه شود و یا بر قدر مشترك ها تكیه ورزد اما حقوق بشر از دیدگاه اسلام, به خاطر ابتناء بر فطرت مشترك بشر و نیز قاعده الزام و احترام به فرهنگ های دیگر بر اساس همزیستی مسالمت آمیز, جهان شمول است

حقوق بشر گرچه در سده اخیر از سوی سازمان ملل متحد و در چند سده قبل در آمریكا و برخی از كشورهای اروپایی مطرح شد، ولی براهین، شواهد و مستندات تاریخی بیانگر این است كه حقوق بشر، قبل از هر چیزی ریشه در ادیان الهی دارد و اصول اصلی حقوق طبیعی شامل حق حیات، حق كرامت، حق تعلیم و تربیت، حق آزادی مسئولانه و حق مساوات، مستند به اصیل‏ترین منابع اسلامی هستند كه جامع و خاتم همه ادیان الهی است. حقوق بشر به معنای حقوقی است كه انسان‏ها صرفا به دلیل انسان بودن از آن برخوردارند و چون حقیقت وجودی انسان «از خدا» و «به سوی خدا» و «مستعد برای نیل به كمال شایسته انسانی» است، حقوق بشر غربی به دلیل اندیشه‏های «خویشتن مالكی»، «نادیده گرفتن مبدأ جهان هستی»، «فرجام‏انكاری» و «لذّت‏گرایی» به جای اندیشه تعالی بشر، هویّت واقعی انسان را نادیده گرفته، و در نتیجه به دلیل غفلت از موضوع فضیلت و كرامت ارزشی انسان، دچار انحرافات زیادی شده است؛ زیرا اساسی‏ترین حقوق انسان، آن است كه «بشر» را در حوزه ارزش‏ها تفسیر كنیم. حقوق بشر به لحاظ سرشتی كه دارد باید جهانی باشد اما حقوق بشر غربی به دلیل ریشه داشتن در فرهنگ الحادی و لیبرالیستی، بر خلاف ادعاهای فراوان، نمی‏تواند جهانی و جهان‏شمول باشد، چون لازمه جهانی بودن آن است كه یا به همه فرهنگ‏ها توجه شود و یا بر قدر مشترك‏ها تكیه ورزد. اما حقوق بشر از دیدگاه اسلام، به خاطر ابتناء بر فطرت مشترك بشر و نیز قاعده الزام و احترام به فرهنگ‏های دیگر بر اساس همزیستی مسالمت‏آمیز، جهان‏شمول است.

پیش‏درآمد

در جهان‏بینی اسلامی، انسان خلیفه خدا(۱) و گل سرسبد آفرینش(۲) است و جهان هستی برای او و به خاطر خدمت به او آفریده شده است.(۳) از این‏رو، خدای متعال وی را گرامی داشت و در آفرینش او، به خود تبریك گفت(۴) و از بین همه موجودات، او را برای خود برگزید.(۵) آن‏گاه برای نیل او به هدف آفرینش، كه همانا كمال شایسته اوست، به وی استعدادهایی موهبت نمود و برای شكوفایی آن استعدادها، تكالیفی مقرّر و حقوقی ارزانی داشت كه از جمله آن‏ها می‏توان به «حقوق بشر» اشاره نمود. همان‏گونه كه در مقدّمه «اعلامیه اسلامی حقوق بشر» آمده است: «حقوق اصلی و آزادی‏های عمومی در اسلام، جزئی از دین مسلمین است.» در قرن بیستم، جهان پس از سپری كردن تجربیات بسیار تلخ، بخصوص جنگ‏های جهانی اول و دوم، كه خسارت و تلفات بی‏شماری بر بشریت تحمیل شد، و با تأسیس «سازمان ملل متحد» در ۲۶ ژوئن ۱۹۴۵ م درصدد برآمد تا گامی به سوی تأمین صلح و امنیت بین‏المللی بردارد. از جمله اقدامات سازمان ملل متحد، صدور «اعلامیه جهانی حقوق بشر»(۶) در سال ۱۹۴۸م است. بر اساس بند ۳ ماده ۱ منشور ملل متحد بر همه كشورهای عضو سازمان ملل متحد لازم است در جهت تقویت احترام به حقوق بشر و آزادی‏های اساسی همه مردم بدون هیچ‏گونه تبعیضی بر اساس جنس، زبان و دین همكاری كنند. بر اساس مواد ۵۵ و ۵۶ منشور، یكی از وظایف سازمان ملل «تشویق احترام جهانی و مؤثر حقوق بشر و آزادی‏های اساسی برای همه، بدون تبعیض از حیث نژاد، جنس، زبان، یا مذهب»(۷) بوده و «كلیه دولت‏های عضو، متعهد به همكاری با آن سازمان شده‏اند».(۸) به منظور بررسی تطبیقی حقوق بشر از دیدگاه اسلام و غرب، ضمن بحث از مفهوم «حقوق بشر» به بررسی ریشه‏ها و بنیان‏های فكری اعلامیه جهانی حقوق بشر پرداخته، با تبیین ماهیت و ویژگی‏های آن، نسبت این اعلامیه جهانی با حقوق بشر در اندیشه اسلامی بیان خواهد شد با این روش، چالش‏های فكری مسلمانان و حكومت‏های اسلامی با كشورهای غربی در مسئله حقوق بشر و ریشه‏های چالش روشن می‏گردند. اما پیش از ورود به اصل بحث، به تاریخچه حقوق بشر و ادعاهای متفاوت در زمینه ریشه‏های تاریخی آن اشاره خواهد گردید و سپس مورد نقد و بررسی قرار خواهند گرفت.

۱ـ ریشه‏های تاریخی طرح حقوق بشر

در مورد ریشه‏های تاریخی طرح و تبیین حقوق بشر نظام‏های گوناگون، اختلاف نظر وجود دارد.

الف. در غرب

انگلیسی‏ها معتقدند كه آن‏ها اولین قدم را برای تبیین حقوق بشر برداشته‏اند و مستند آنان عبارت است از:

۱. منشور كبیر از سوی جان، پادشاه انگلستان، در سال ۱۲۱۵ صادر شد كه بعضی از آزادی‏ها و حقوق افراد ملت را در برداشت.

۲. دادخواست و اعلامیه حقوق انگلستان در سال ۱۶۲۸؛(۹) ۳. لایحه و اعلامیه حقوق انگلستان در سال ۱۶۸۹.(۱۰)

ولی فرانسوی‏ها نهضت حقوق بشر را برخاسته از انقلاب كبیر فرانسه می‏دانند كه به دنبال آن این اعلامیه‏ها صادر شدند:

۱. اعلامیه حقوق بشر و اتباع فرانسه (۱۷۸۹)؛

۲. علامیه حقوق منعكس در قانون اساسی فرانسه (۱۷۹۳)؛

۳. اعلامیه حقوق و تكالیف منعكس در قانون اساسی فرانسه (۱۷۹۵).

همچنین بر اساس آن اعلام شد افراد آدمی دارای یك سلسله حقوق طبیعی مقدّس، مسلّم و غیرقابل انتقالند و بی‏اطلاعی متصدیان از وجود این حقوق یا عدم رعایت آن‏ها منشأ بدبختی اجتماعات بشری است. البته اعلامیه استقلال آمریكا در سال ۱۷۷۶ مقدّم بر اعلامیه‏های حقوق بشر فرانسوی است، بلكه همان‏گونه كه صاحب‏نظران گفته‏اند: «اعلامیه حقوق بشر فرانسه مصوّب ۲۸ ماه اوت ۱۷۸۹ كه جزء لاینفك قانون اساسی موّرخ ۳ سپتامبر ۱۷۹۱ می‏باشد و از اعلامیه حقوق موّرخ ۱۳ فوریه ۱۶۸۹ انگستان و اعلامیه استقلال ۱۳ مستعمره آمریكایی موّرخه ۴ ژوئیه ۱۷۷۶ و قانون اساسی موّرخ ۱۷ سپتامبر ۱۷۸۷ ممالك متحده آمریكای شمالی استفاده شده است.»(۱۱) ولی حقیقت آن است كه: اولاً، از آن هنگام كه بشر ضرورت زندگی اجتماعی را به خوبی درك كرد، به اصول اولیه حقوق طبیعی خود پی برد. ملاك اصلی اولیه حقوق طبیعی عبارت از صیانت و تنظیم حیات انسانی در دو بُعد اساسی آن یعنی حیات طبیعی محض (حق حیات كه همه ادیان الهی و مكاتب و حقوق و قوانین بشری آن را به رسمیت شناخته‏اند) و حیات مطلوب است. حیات مطلوب دارای چهار اصل اساسی حقوق طبیعی است كه عبارتند از: ۱. حق كرامت؛ ۲. حق تعلیم و تربیت؛ ۳. حق آزادی مسئولانه؛ ۴. حق مساوات و برابری در برابر قوانین.(۱۲) ثانیا، به دلیل آنكه مبنای ادیان بر حق الهی، راهنمایی انسان برای نیل به رشد و كمال اوست، خداوند سبحان اصول اولیه این حقوق فطری را به وسیله ادیان به همه مردم ابلاغ كرد. از این‏رو، حقوق بشر قبل از هر چیزی ریشه در ادیان بر حق الهی دارند؛ همچنان كه قوم اصلی حضرت موسی علیه‏السلام ، كه پیرو حضرت ابراهیم علیه‏السلام است باور دارد كه «موسی علیه‏السلام در شریعت خود، آن قانون ازلی و ابدی را می‏بیند كه جهان هستی به وسیله آن حركت می‏كند. شریعت موسی علیه‏السلام قانون طبیعی است.»(۱۳) ثالثا، در میان ادیان الهی، دین اسلام هم به لحاظ تكامل بشریت و هم به لحاظ جامعیت و خاتمیت دین و نیز به خاطر مصون ماندن كتاب آسمانی آن از تحریف، عالی‏ترین و جامع‏ترین اصول بنیادین حقوق بشر را مطرح و از آن حمایت كرده است. همان‏گونه كه علّامه محمدتقی جعفری یادآور شدند: «اصول پنج‏گانه حقوق طبیعی انسان كه عبارتند از: حق حیات، حق كرامت، حق تعلیم و تربیت، حق آزادی مسئولانه و حق مساوات، مستند به اصیل‏ترین منابع اسلامی هستند كه جامع همه ادیان الهی است.»(۱۴) (در بحث جهان‏شمولی حقوق بشر، قدری بیشتر در این‏باره صحبت می‏كنیم، در اینجا شایسته است برای روشنگری و پاسخ به ناآگاهان از حقوق اسلامی، به سابقه درخشان نظام حقوقی اسلامی در مسئله حقوق بشر اشاره شود:)

ب. در اسلام

ریشه‏های تاریخی حقوق بشر در اسلام به رفتار انسانی و پر از عدل و رأفت و عاطفه رهبر عالی‏قدر آن برمی‏گردد؛ چنان‏كه حضور و مشاركت رسول گرامی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله قبل از آغاز بعثت در معاهدات دفاع از مظلوم و یاری نمودن ستمدیدگان مانند «حلف الفضول» و «حلف المتطیبین» دلیل بر این مدعاست. این پیمان‏ها به منظور پایان دادن به خصومت‏ها و رفع ستمگری نسبت به انسان‏های بی‏گناه و بی‏پناه منعقد شدند و طرفین در كنار خانه كعبه سوگند یاد كردند. در پیمان «حلف الفضول» یا پیمان جوان‏مردان، افراد شركت‏كننده، از جمله حضرت محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله سوگند یاد كردند كه علیه ظالم، پشتیبان مظلوم و دست در دست همدیگر «ید واحده» باشند تا ستمگر حق ستم‏دیده را بپردازد و تأكید كردند: این پیمان مادامی كه دریا كنار ساحل خود را مرطوب می‏كند (یعنی برای همیشه تاریخ) استوار است.(۱۵) پس از ظهور اسلام نیز پیامبر گرامی آن را مورد تأكید و تأیید قرار دادند و چنان‏كه در احادیث آمده است، فرمودند: «من در خانه عبدالله بن جُدعان شاهد پیمانی شدم (و در آن حضور داشتم) كه اگر حالا (پس از بعثت) نیز مرا به آن پیمان دعوت كنند، اجابت می‏كنم.»(۱۶) ابن هشام، سیره‏نویس مشهور، در مورد پیمان مزبور از آن حضرت نقل می‏كند كه فرمودند: «من حاضر نیستم پیمان خود را به هیچ وجه نقض كنم، اگرچه در مقابل آن، گران‏بهاترین نعمت (اشتران سرخ مو) را در اختیار من بگذارند.»(۱۷) نمونه دیگر منشور مدینه است كه بر اساس آن، پیمانی بین مسلمانان، كفّار و یهود مدینه منعقد شد، روابط آن‏ها بر مبنای همزیستی مسالمت‏آمیز استوار گشت و حكومت اسلامی در اولین اقدام عملی خود، حقوق اقلیّت‏ها را به رسمیت شناخت و حمایت از آنان را به عهده گرفت.(۱۸) عظمت نظام حقوقی اسلامی و اهتمام آن به حقوق بشر به حدّی است كه نه تنها در زمان صلح و نسبت به شهروندان خود، بلكه در زمان جنگ و نسبت به دشمنان و لشكریان مخالف نیز حقوق بشردوستانه بین‏الملل را بنیاد نهاد. در حالی كه حقوق بین‏الملل تنها در نیمه دوم قرن نوزدهم و شروع قرن بیستم توانست مقرّرات و قوانینی را برای حقوق بشردوستانه وضع كند، حكومت اسلامی از بدو تأسیس، قواعد انسانی را برای مبارزه و جنگ مقرّر نمود؛ چنان‏كه رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله مبارزان مسلمان را از كشتن زنان، كودكان، تعقیب فراریان، نابود ساختن كشتزارها و رفتارهای غیرانسانی دیگر بازداشتند.(۱۹) حقوق بشردوستانه شاخه‏ای از حقوق بشر است كه در مخاصمات مسلّحانه بین‏المللی و در برخی از اوضاع و شرایط خاص در منازعات مسلّحانه داخلی مورد استفاده قرار می‏گیرد(۲۰) و اهداف آن عبارتند از: حمایت از افرادی كه مستقیما درگیر جنگ نیستند؛ مانند بیماران، مجروحان، اسیران و افراد غیرنظامی.(۲۱) اصلی‏ترین منبع حقوق بشردوستانه بین‏المللی كنوانسیون‏های چهارگانه «ژنو» است كه پس از پشت سر گذاشتن دو جنگ ویرانگر جهانی اول (۱۹۱۴ـ۱۹۱۸) و دوم (۱۹۳۹ـ۱۹۴۵)، در ۱۲ اوت سال ۱۹۴۹ تصویب و در ۲۱ اكتبر ۱۹۵۰ لازم‏الاجرا شد. موضوعات آن كنوانسیون‏ها عبارتند از:

۱. نحوه رفتار با اسیران جنگی؛ ۲. حمایت از افراد غیرنظامی در جنگ؛ ۳. اقدامات لازم برای بهبود وضع مجروحان، بیماران و نیروهای مسلّح در جنگ زمینی؛ ۴. اقدامات لازم برای بهبود وضع مجروحان، بیماران و غریق‏های نیروی مسلّح در جنگ دریایی.

ج. مقایسه اسلام و غرب در موضوعات حقوق بشر

به منظور شفّافیت سخن و نیز پرهیز از اطاله كلام، فقط به چند نمونه از موضوعات حقوق بشر، كه در اسلام مورد توجه بوده‏اند و غربِ مدّعی حقوق بشر هنوز هم از فهم عمق آن درمانده است، بسنده می‏شود: «حقوق سیاسی» به معنای حقوقی است كه شخص به موجب آن در كشور خویش از حق مساوی برای تشریك مساعی در نظام اجتماعی و سیاسی بهره‏مند شود و نمونه بارز آن حق رأی و حق انتخاب است، نهاد بیعت و شورا در اسلام و تأكید بر لزوم برخورداری مسئولان و كارگزاران حكومت از مقبولیت مردمی و تلاش در جهت رضایت آنان، چنان‏كه حضرت علی علیه‏السلام در فرمان خود به مالك‏اشتر (استاندار آن حضرت در مصر) فرمودند:«و لیكن احبّ الامورِ الیكَ اوسطُها فی الحق و اعَمُّها فیِ العدلِ و أجمعها لرضیَ الرّعیّةِ»(۲۲) و نیز حق كسب مناصب اجتماعی برای همه، مگر آنچه به دلایلی خلاف مصلحت انسانی باشد (البته با شاخصه و ارزش‏های الهی كه نیل به مقام شامخ خلافت الهی را هدف‏گیری می‏كنند)؛ مانند برخی از محدودیت‏ها كه در روابط زن و مرد مشاهده می‏شود و نیز به رسمیت شناختن مشاركت سیاسی همگانی، اعم از زن و مرد كه شاهد بر این مدّعا هستند. در حالی كه اسلام بیش از ۱۴۰۰ سال قبل مشاركت سیاسی زنان را در اساسی‏ترین مسائل حكومت و نظام اسلامی و بیعت با رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله (۲۳) به رسمیت شناخته، زنان غربی حداكثر از یك قرن بیش و برخی از آن‏ها فقط از چند دهه قبل واجد این حق شده‏اند. اما حقوق بشر آمریكایی با تناقض دایمی ادعای جامعیت و اصول لیبرالیستی و محدودیت نسبی عمل لیبرالی مواجه است؛ زیرا:

اولاً، حقوق بشر آمریكایی همان حقوق مردان بود. به رغم سوابق موجود در زمینه نقش زنان در دوران مهاجرنشین‏های اولیه آمریكایی، شواهد موجود نشان می‏دهند كه آنان در نظم جدید، نقشی نداشتند و اصلاً در آن زمان سخنی از مسئله حقوق زنان در میان نبود. ثانیا، حق برابری و مشاركت سیاسی مخصوص ثروتمندان و مالكان بود. از این‏رو، جان آدامز این دو معضل را جزو مسائل شایسته تأمّل و چاره‏اندیشی می‏داند و می‏گوید: «ادعای تازه‏ای طرح خواهد شد، زنان خواستار حق رأی خواهند شد... و همه كسانی كه یك پول سیاه هم ندارند، حق رأی مساوی در كلیه فعالیت‏های حكومتی را مطالبه خواهند كرد.»(۲۴) ثالثا، تبعیض نژاد و رنگ را به رسمیت شناخت. دلیل آن اعتراف نویسندگان غربی است كه نوشته‏اند: مسئله برده‏داری در آمریكا آشكارا شرم‏آورتر از دو معضل سابق بود. جان وسلی (John Wesley) می‏گوید: «سیاهان در آمریكا برده‏اند، سفیدها از آزادی لذت می‏برند. پس آیا همه این فریادهای مربوط به آزادی و نفی بردگی چیزی جز لفّاظی و بازی با كلمات هست؟»(۲۵) از این‏رو، دموكرات‏های آمریكایی این تناقضات را دریافته و خواستار حل آن‏ها شده‏اند، چنان‏كه ویلیام گوردون بر این نظر بود كه اگر مقدّمه اعلامیه استقلال آمریكا نمایانگر «احساسات واقعی» می‏باشد، مفاد آن با برده‏داری سازگار نیست.(۲۶)


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 7 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.