شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
بهائیت جدید
![بهائیت جدید](/web/imgs/16/152/1n2qa1.jpeg)
بهائیت، مذهب مدرنیسم ایرانی است كه توسط دولت مدرن اروپایی، یعنی آنگلوساكسونها، یا به طور دقیقتر انگستان به وجود آمده است. پس بهائیت یك مذهب مجعول غربی در مشرق است و گسترهٔ فرهنگی غرب در حال اوج، در شرق و ایران است، پس این مذهب حیثیت فرهنگی غربیها نیز هست.
مذهب بهائیت از تفسیر یهودی مذهب تشیع در ایران آغاز شد یعنی «پروتستانتیزم شیعی». چرا كه پروتستانتیزم، تفسیر عهد جدید (انجیل) با عهد عتیق (تورات) است كه با محوریت «ملیگرایی آلمانی» به وجود آمد. از این جهت معرفت «تفسیر یهودی» با ساختار «پادشاهی آلمانی» پیوند میخورد. مكتب پرتستانتیزم در آلمان شكل میگیرد و بهائیت نیز از مقولهٔ ملیگرایی ایرانی بهره میگیرد.
مهمترین عنصر پروتستانتیزم «فردیت دینی» است؛ یعنی جدایی معرفت از سازمان دینی و روحانیت مسیحی كاتولیك كه در نهایت به نوعی «تدین فردی» میرسد. در بهائیت نیز همین فردیت به اوج میرسد: فردیت دینی و تكیه بر الهامات فردی و عرفانی، به همین دلیل عبادت خود را در معبدهای «سكوت» قرار دادهاند.
فردیت دینی در پروتستانتیزم، زمینهٔ «فردیت معرفتی» و شناختی كانتی را تشكیل داد. كانت باز تولید معرفتی است و روشنفكری نیز نوعی فردیت معرفتی است كه در فلسفهٔ كانت و یهودیت معرفتی ریشه دارد.
كسانی كه در ایران به روشنفكری روی آوردهاند در قالب پروتستانتیزم و با الگوی آن، به باز تفسیر مذهب خود پرداختهاند مانند پروتستانتیزم اسلامی كه مهمترین نكته در آن، برخورد آنها با روحانیت و سازمان مربوط به آن بوده است. این گروه در این فردیت معرفتی مبتنی بر فلسفه كانت، جدایی دین از سیاست را جستوجو میكردهاند.
كانت كه روح فلسفی انگلوساكسون را تشكیل میدهد و ذهن فردی را مورد كنكاش قرار داده است، موجب هدایت آنها به طرف نوعی سیاست خارجی بوده است و آن ایجاد «فردیت دینی» در سطح جهان است، و ایجاد بهائیت توسط انگلیسیها در همین جهت بوده است. پس سیاست خارجی انگلوساكسونها در جهت یهودیتسازی معرفتی دینی در سطح جهان است و «جهانی شدن» كه از نظریهٔ یهودی و كانت به وجود آمده است، همین سیاست جهانی در باب مذهب را پی میگیرد.
نزدیكی بهائیت با سازمان جهانی یهود، در همین چارچوب معرفتی قابل مطالعه و بررسی است. (معبد مركزی بهائیت در اسرائیل در «حیفا» است) پس كشورهای انگلوساكسون كه جولانگاه یهودیت جهانی است، در رویارویی با ایران، به دنبال یك الگوی معرفتی بر همین اساس است كه [آن را] بهائیت جدید در ایران تشكیل خواهد داد.
فردیت معرفتی حاكم بر یهودیت و بهائیت، آنها را به نفی هرگونه چارچوب فلسفی در تاریخ كشانده است. در مسیحیت، عقیده بازگشت مسیحی درآخرالزمان موجب به وجود آمدن فلسفهٔ تاریخ (هگل) گردیدو یهودیت معرفتی و فردگرایی شناختی، با این فلسفهٔ تاریخ درگیر شد (مثل پوپر)، پس جنگ میان فلسفه تاریخ و عدم آن، در جنگ معرفتی مسیحیت و یهودیت ریشه دارد.
فلسفهٔ تاریخ بر مبنای تعیین آخرالزمان در آمدن منجی در یهودیت و مسیحیت متفاوت است. در یهودیت، مسیح واقعی درآخرالزمان ظهور خواهد كرد. پس اكنون مسیح وجود ندارد تا فیضی به عالم افاضه كند و تاریخ را به آخرالزمان رهنمون سازد.
پس تاریخ از دیدگاه یهود، تاریخی برهنه و خالی و تابع عملهای انسانی است؛ ولی در مسیحیت تا زمان ظهور، مسیح درآسمان است و فیض خود را برای هدایت انسانها افاضه میكند، پس فلسفهٔ تاریخ یهود بر عمل انسان بر یك مقارنت وقایع تاریخی استوار است؛ ولی در فلسفهٔ تاریخ مسیحی، وقایع تاریخی دارای دو سطح است: یكی سطح «فیضی» (روح در تاریخ هگل) و دیگری سطح «مقاومت» وقایع تاریخی.
در عالم اسلامی، تشیع قائل به وجود فیضبخش امامان(ع) در حضور و غیبت است كه از آن به «ولایت» تعبیر میشود و اهل سنت نیز به تاریخی واقعی بدون ولایت؛ پس تشیع به عالم مسیحیت نزدیك است و اهل سنت به یهود. بنابراین روشنفكران سكولار در جهان تشیع، برای روشنفكری خود ناچار به رجوع به عقل كانتی یا عقل یهودی و یا عقل معتزلی (اهل سنت) هستند، عقلی كه مجرد و جدای از ولایت باشد و تاریخ را در جهت انسانی بازسازی كند.
نفی فیض امام زمان(ع) زندهٔ در پردهٔ غیبت فضای زیادی برای روشنفكران سكولار در عالم تشیع ایجاد میكند. برای آنكه عقل كانتی یا معتزلی، خود را به جولان درآورند، همان عقل كانتی كه بهائیت در قرن نوزدهم به وجود آورد و فیض امام غایب را منكر شد تا فردگرایی معرفتی را در عالم تشیع به وجود آورد. (هر چند در نهایت پیروان خود را به پرستش رهبر مذهبی خود واداشتند.)
روشنفكران سكولار در عالم تشیع با ایجاد مناطق و فضاهای فراغ ([خالی و تهی] از عقیده و شریعت) برای تحقق نظریههای بازی معرفتی انگلوساكسونی تلاش میكردند كه در مرحله اول به مناطق الفراغ از ولایت ناشی از انسان كامل و نفی نظریهٔ انسان كامل رسیدهاند (مدیریت سكولار و نفی حكومت اسلامی) و در نهایت، نفی فیض انسان كامل حاضر و غایب و تفسیر انسان كامل به ذهن فعال.
با تحویل انسان كامل به عقل كانتی، میتوان در احكام و اخلاقیات و عقاید صادره از او تشكیكی عقلی كرد و سپس نشاندن روشنفكران سكولار بر جای او و صدور احكام و اخلاقیات بر عقاید از جانب روشنفكر معاصر كه از آن به دین سكولار شده، تعبیر میشود و روشنفكران سكولار، به جای روحانیت خواهد نشست و این همان بهائیت جدید است.
بهائیت جدید دارای مبانی خاصی است:
۱. نفی عقل شیعی و ولایی و پناه بردن به عقل معتزلی یا عقل كانت یا یهودی.
۲. نفی حجیت لفظی قرآن و جدایی لفظ قرآن از معنای آن وارد شدن در این جدایی و نظریه پردازی سكولاریستی.
۳. نفی امامت ظاهر و غایب و جایگزینی عقل مفسر به جای آن.
۴. ایجاد فضای لازم برای یهودیت معرفتی به منظور ایجاد فضای لازم برای نظریهٔ جهانیسازی انگلوساكسونی.
۵. سیاست معرفتی دینی برای پذیرش اندیشههای جهانیسازی لیبرالیستی انگلولاساكسونی، و سپس پذیرش ارزشهای زرسالاران یهودی جهانی و مصرفزدگی جهانی.
ابراهیم فیاض
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست