پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

جنبش اسلامی مردم بوسنی و هرزگوین


جنبش اسلامی مردم بوسنی و هرزگوین

بررسی روند شکل گیری هویت مسلمانان منطقه بالکان

کشور «بوسنی و هرزگوین» که در منطقه «بالکان» و در قلب اروپا قرار گرفته است، سال‎ها جمعیتی مسلمان را در خود جای داده است؛ جمعیتی که مدت‎ها از دید دنیای اسلام دور مانده است و به فراموشی سپرده شده بود. وقایع خونین دهه پایانی قرن بیستم و نسل‎کشی گسترده مسلمانان در اروپا از طرفی و بیداری دنیای اسلام از سوی دیگر، سبب شد توجه مسلمانان به این منطقه معطوف شود. در این مقاله تلاش می‎شود شکل‎گیری هویت اسلامی مردم بوسنی و بالکان در سده‎های گذشته، واکاوی و تأثیرات فرهنگی که منجر به ایجاد هویتی اسلامی در گروهی از مردم این منطقه گردید شناسایی شود.

● آشنایی با منطقه بالکان

شبه‎جزیره بالکان یکی از مناطق حساس و بحران‎خیز قاره اروپا به‎شمار می‎رود. بحران سال ۱۹۱۳ و سرانجام قتل ولیعهد اتریش در «سارایوو» منجر به آغاز جنگ جهانی اول شد. حساسیت و شکنندگی ثبات در بالکان به این نکته عمده باز می‎گردد که این شبه‎جزیره خاستگاه ملل گوناگون با فرهنگ‎ها، رسوم و اعتقادات مختلف است. منطقه بالکان کشورهای زیادی را در برمی‎گیرد که عبارتند از: آلمان، بخشی از بلغارستان و ترکیه، یونان، رومانی، قبرس و یوگسلاوی سابق که اکنون شامل کشورهای اسلوونی، کرواسی، مقدونیه، صربستان و مونتنگرو و نهایتا بوسنی و هرزگوین است که کانون توجه جهانی و درگیری‎های خونین در قلب اروپا در دهه پایانی قرن بیستم بود. کشور بوسنی و هرزگوین از ۷/۴۳ درصد مسلمان، ۴/۳۱ درصد صرب و ۳/۱۷ درصد کروات و یوگسلاو تشکیل شده است. بوسنی پس از قرارداد دیتون به دو جمهوری صربی و جمهوری فدرال مسلمان و کروات تحت حاکمیت جمهوری بوسنی و هرزگوین تقسیم شد؛ تشکیلاتی سیاسی که در تمام دنیا بی‎نظیر است و فقط این کشور کوچک اروپایی بدین‎گونه اداره می‎شود.

● فرآیند تاریخی شکل‎گیری مسلمانان بوسنی

در این بخش، تلاش می‎کنیم با مرور بر تاریخ بوسنی، عوامل شکل‎گیری هویت مردم این کشور را بشناسیم. در این مقاله، به ورود و تأثیر عناصر فرهنگی، فکری و دینی ایران بر هویت بوشیاک‎ها در اثر ارتباط میان‎فرهنگی، عنایت ویژه‎ای شده است.

محققان و مورخان مسیحی (اعم از صرب‎ها، کروات‎ها و یا اندیشمندان کشورهای غربی) کوشیده‎اند روند مسلمان شدن بوسنیایی‎ها را پدیده‎ای اجباری و منفی تلقی کنند و اصولا مسلمانان این منطقه اروپا را پیروان اجباری دین تحمیلی و یا آن‎ها را خارجی (ترک) قلمداد کنند. بر این اساس در تحقیقات آن‎ها ورود اسلام به منطقه همزمان با ورود لشکر عثمانی به آن‎جا تفسیر و تحلیل می‎شود. این گروه از مورخان و محققان، مسلمانان و حیات فرهنگ اسلامی در منطقه را آن هم قرن‎ها پیش از ورود عثمانی‎ها به منطقه بالکان انکار می‎کنند. در این حال شوربختانه نویسندگان مسلمان منطقه که عمدتا از عثمانی‎ها یا کارگزاران آن‎ها بوده‎اند نیز کوشیده‎اند این افتخار را منحصر به عثمانی‎ها کنند. این تحریف‎گری در حالی است که مستندات بسیاری درباره حضور مسلمانان و اسلام در قرن‎های ده و یازده میلادی در منطقه وجود دارد که به آن‎ها اشاره می‎شود.

● دوران پیش از ورود اسلام و ردپای تمدن ایرانی و زمینه‎های مسلمان شدن بوسنیایی‎ها

در این بخش تلاش می‎شود که تأثیر فرهنگی ایران قبل از اسلام را بر این منطقه که نهایتا در شکل‎گیری نوعی مسیحیت خاص در منطقه بوسنی سببب شد بررسی کنیم؛ تأثیری که در دوره‎های بعد از اسلام به راحتی مورد پذیرش قرار می‎گیرد.

از ۸۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، «کیمری‎ها» که از اقوام هندو – اروپایی به شمار می‎رفتند و در شمال قفقاز ساکن بودند بر اثر درگیری‎ با اقوام «سکا» به‎اجبار به سمت غرب رو آوردند و در اروپای مرکزی و بالکان ساکن شدند. آن‎ها از همان زمان با پادشاهان سلسله هخامنشی حاکم بر ایران در جنگ و گریز بودند. در زمان پادشاهی داریوش، ایران نقش مؤثری در این منطقه داشت. تعامل ایرانیان با مردم بالکان علاوه‎بر ابعاد سیاسی و نظامی، از ابعاد فرهنگی گسترده و پایداری نیز برخوردار بود و تا سالیان متمادی در فرهنگ ایرانی بر مردم این منطقه سایه داشت. این مسئله بیش از هر چیز در اعتقادات و ادیان مردم بالکان در دوران یاد شده متبلور بود. دو قرن پیش از میلاد مسیح، مذهب میترائیسم از ایران به ایتالیا و در نهایت به بالکان رسوخ یافت.

ابتدای قرن دوم قبل از میلاد، امپراطوری روم، منطقه بوسنی و هرزگوین را به‎تصرف خود درآورد و بیش از پنج قرن بر این منطقه حکومت کرد.

تقسیم امپراطوری روم به دو بخش شرقی و غربی در اواخر قرن چهارم میلادی منطقه بالکان را در میانه مرز این دو بخش قرار داد. از اواخر قرن ششم میلادی امپراطوری روم شرقی، مناطق صرب و بوسنی را تحت اشغال خود درآورد، ولی مناطق تحت کنترل کروات‎ها زیر سلطه امپراطوری روم غربی و اقوام ژرمن قرار گرفت. پس از اشغال‎گری‎های یاد شده، اقوام صرب و کروات و پوشنیاک که همگی اسلاو بودند تحت فشار رومی‎ها مسیحی شدند، ولی به‎علت انشعاب در درون امپراطوری روم به دو بخش ارتودوکس و کاتولیک، صرب‎ها ارتودوکس و کروات‎ها کاتولیک شدند. مردم بوسنی به‎علت واقع شدن در موقعیت جغرافیایی بین قلمرو امپراطوری روم شرقی و غربی و نیز طبیعت کوهستانی‎ و ضعف سیستم ارتباطی این موقعیت، صاحب نوعی استقلال از امپراطوری‎های شرق و غرب و مناطق تحت نفوذ آن‎ها شدند. مردم بوسنی اگرچه مسیحی بودند، ترکیب دین تازه با ادیان قبلی، (که نشئت گرفته از ایران بود) موجب شکل‎گیری تدریجی نوعی کلیسای مستقل در این منطقه شد.

این کلیسا در واقع از بلغارستان نشئت گرفته بود و با نام کلیسای «بوگومیل» شناخته می‎شد که دارای اعتقادات کاتولیک‎ها و ارتدوکس‎ها بود. بعضی آن‎ها را دوگانه‎پرست (شیطان - خدا) و برخی دیگر از نویسندگان دیدگاه‎های آنان را متأثر از اسلام می‎دانستند. بوگومیست‎ها حضرت عیسی را فرزند خدا نمی‎دانستند، احترام به صلیب را نفی می‎کردند، با عیاشی، خوشگذرانی و نوشیدن مسکرات مخالف بودند، پنج‎بار در روز عبادت می‎کردند و رکوع‎های متعددی داشتند. پیدایش بوگمیلیست‎ها در بلغارستان با گسترش نفوذ مسلمانان در این کشور همزمان بود.

رواج این گرایش‎ها‎ی دینی در بوسنی، توسط کلیسای کاتولیک مورد انتقاد شدید قرار گرفت و پاپ تلاش‎های مکرری در مقابل این کلیسا انجام داد. در قرن‎های ۱۳ و ۱۴ حاکمیت دینی با کاتولیک بود، ولی این مذهب هیچ پایگاهی میان مردم نداشت.

● دوران ورود اسلام (با توجه به انتقاد فرهنگ ایرانی - اسلامی)

منطقه بالکان به‎دلیل واقع شدن در منطقه بین دو امپراطوری روم شرقی و غربی؛ بین کلیسای ارتدوکس و کلیسای کاتولیک و نزدیکی به متصرفات مسلمانان در جنوب ایتالیا، آندلس و بیزانس، همواره متأثر از جریان‎های فکری و فرهنگی مختلف بوده است. جنگ‎های مذهبی میان گرایش‎های مسیحی رقیب و فشار شدید از سوی کاتولیک‎ها و ارتدوکس‎ها بر مسیحیان بوسنی و همچنین نوع مسیحیت بوسنیایی‎ها، بستر پذیرش اسلام را میان آن‎ها کاملا آماده کرد؛ به‎گونه‎ای که مسلمانان از قرن ۱۲ به‎تدریج وارد منطقه شدند و عقاید آنان گسترش یافت. برخلاف دیدگاه‎های رایج که ورود اسلام به منطقه را تنها از زمان ورود نظامیان عثمانی می‎پندارند، مستندات متعددی حکایت از نفوذ و گسترش اسلام در دوران پیش از ورود عثمانی‎ها به میان مردم بوسنی دارد.

● ورود اسلام پیش از عثمانی؛ اسلام شیعی - ایرانی، تصوف ایرانی

تلاش کسانی که سعی دارند روند مسلمان شدن مردم بوسنی را پیش از ورود عثمانی انکار کنند از دو آبشخور نشئت می‎گیرد؛ اولا نشان دادن اسلام به‎عنوان دین شمشیر و ثانیا توان ایدئولوژیک اسلام و نقش محوری غلبه فرهنگی اسلام به‎دلیل جاذبه‎هایش در ارتباطات میان‎فرهنگی در حوزه بالکان.

اما شواهد و اسنادی اعم از خاطرات، سفرنامه سیاحان در قرن‎های ۱۲ و ۱۴ میلادی، اسناد کلیسای کاتولیک و نوشته‎ها و همچنین آثار تاریخی به‎جا مانده از مسلمانان و فعالیت‎های آنان قبل از ورود عثمانی به منطقه بیانگر حضور و نفوذ مسلمانان در منطقه بالکان، آن هم قرن‎ها قبل از تهاجم عثمانی است.

برخی اعتقاد دارند مسلمانان نخستین‎بار با فتح جزیره سیسیل (که در مجاورت این منطقه قرار دارد) در دوران حکومت فاطمیون و در قرن اول هجری، وارد منطقه بالکان شده‎اند. در این‎حال با توجه به این‎که جاده ابریشم تا شهر «دوبرونیک» (غرب بوسنی و جنوب کرواسی) امتداد داشت و بسیار فعال بود، حتی پیش از ورود فاطمیون به بوسنی، تجار ایرانی و فرهنگ ایرانی به منطقه نفوذ کرده بودند و ایرانیان آثار ماندگاری در فرهنگ منطقه به‎جا گذاشته بودند. حضور ایرانیان در بالکان از دیرباز گسترده و مؤثر بود. حمله مغول به ایران باعث مهاجرت تجار، عرفا و علمای ایرانی به قونیه می‎شود و از این طریق فرهنگ ایرانی به کمک تاجران، فرقه‎های مذهبی، مبلغان دینی و اهل تصوف از شرق آسیا تا مرکز و غرب اروپا و از جمله بالکان گسترش می‎یابد. در این دوران اسماعیلیه و فرقه‎های صوفیه مانند مولویه، نقش‎بندیه و... در بالکان صاحب نفوذ می‎شوند؛ نفوذی که هنوز ادامه دارد.

«عمر باشیچ» مفتی زاگرب که خود محقق برجسته‎ای در مسایل تاریخ منطقه است در اواخر دهه ۹۰ بیان کرد: «قبل از ورود ترک‎های عثمانی به منطقه، شمار زیادی از مردم این منطقه مسلمان (شیعه) بوده‎اند و نخستین گروه مسلمانان این ناحیه که تحت تأثیر ایران قرار داشتند، شیعیان پیرو مذهب اسماعیلیه بودند.»

هنوز هم در بین فرقه‎های دراویش بوسنی اعتقاد به اهل بیت(ع) و مهدویت قابل استخراج است. آن‎ها بعضا ده روز ماه محرم را روزه می‎گیرند و در مناقب اهل‎بیت و عاشورا مدیحه‎سرایی می‎کنند و مدعی‎اند بزرگان آن‎ها شیعه بودند و تقیه می‎کردند.

عامه مردم بوسنی نیز به اهل‎بیت‎ احترام می‎گذارند و ارادت خاصی به امام علی(ع) دارند؛ به‎گونه‎ای که یکی از عیدهای مهم بوسنیایی به‎نام «شب علی جان» (با همین نام) است که هرساله در دوم آگوست، جشن گرفته می‎شود.

بیشترین اسم زن‎های بوسنی فاطمه است و حتی در بعضی خانواده‎ها چندین نام فاطمه وجود دارد. بوسنیایی‎ها معتقدند جایی که چهار فاطمه باشد مبارک است و به این استناد می‎کنند که وقتی امام علی(ع) زمان هجرت در مکه مانده بود، مأموریت یافت تا چهار فاطمه را با خود به مدینه بیاورد.

اخیرا حروف حک شده بر یک مهر چوبی که متعلق به ۵۰۰ سال پیش است، نشان داد که مردم بوسنی به چهارده‎معصوم اعتقاد داشته‎اند. این مهر متعلق به یک خانواده روحانی بوده است که در اواخر قرن گذشته در موزه شهر گلاموچ نگهداری می‎شد و عکس آن در مجله رسمی موزه‎های جهانی در سال ۱۹۸۹ به چاپ رسید؛ گرچه حروف آن چندان خوانا نبود، ولی اخیرا با کمک رایانه نوشته‎های مهر، خوانا و اسامی چهارده‎ معصوم در آن کاملا نمایان شده است. این مهر مدور نشان از حضور تفکر شیعی در ۵۰۰ سال پیش در این سرزمین دارد. (اکبری، ۱۳۸۴)

علاوه‎بر این مردم بوسنی ارادت خاصی به شعرای ایرانی دارند؛ تا جایی که آن‎ها را شیخ سعدی، شیخ حافظ و حضرت مولانا خطاب می‎کنند. اطلاق لفظ شیخ در جامعه بوسنی، دلالت بر جایگاه و شأن ویژه‎ای دارد.

دوران حاکمیت عثمانی (انتقال فرهنگ و اسلام ایرانی توسط عثمانی و مسلمان شدن جمعی بوسنیایی‎ها)

امپراطوری عثمانی از سال ۱۳۶۱ میلادی شروع به تصرف بالکان کرد و در سال ۱۳۶۸ میلادی پادشاهی صربستان را تحت کنترل درآورد. امپراطوری عثمانی در تداوم فتوحاتش در بالکان، در سال ۱۴۶۳ میلادی بوسنی و هرزگوین را تسخیر کرد و بیش از چهار قرن (۱۹۰۸-۱۴۶۳) به‎طور رسمی بر قلمرو بوسنی و هرزگوین حکومت کرد و به حاکمیت فرهنگ و تمدن رومی پایان داد. حضور عثمانی‎ها بر آینده این منطقه تأثیر زیادی داشت به طوری که مظاهر اسلامی و به‎ویژه معماری به‎سرعت در منطقه رواج یافت. یکی از نخستین اقدامات عثمانی‎ها احداث شهر بزرگی بود که بعد‎ها «سارایوو» نام گرفت (گفته می‎شود سارایوو از لغت فارسی سرای اخذ شده است).

نکته قابل توجه این‎که از زمان استقرار سلجوقیان در آناتولی و پیش از تشکیل امپراطوری عثمانی، زبان فارسی، زبان رسمی مردم آناتولی بود. دیوانیان و کارگزاران دولتی ایرانی بودند و فارسی می‎نوشتند؛ چراکه زبان ترکی در مراحل ابتدایی خود بود و پیشرفت لازم را نداشت و زبان رومی نیز زبان کافران بود.

حمله مغول در قرن ۱۲ باعث هجرت شاعران و صوفیان بزرگ از ایران به آسیای صغیر شد. این بزرگان (مانند مولوی) تأثیر فرهنگی گسترده‎ای در سلوک و آینده سلجوقیان و عثمانی‎ها گذاشتند؛ به‎طوری‎که در دوره عثمانی‎ها علاوه‎بر طبقات بالای اجتماعی، زبان فارسی به خانقا‎ه‎ها و زندگی روزمره مردم نیز راه‎ یافت. حتی شاهنامه‎خوانی به شاعران، درباریان و نظامیان عثمانی اعتبار می‎بخشید. زبان رسمی و درباری همه دوران سلجوقیان و بخشی از دوران عثمانی‎ها فارسی بود. به‎این ترتیب در چنین فضای فرهنگی و تأثیر گسترده زبان فارسی بود که بوسنی تحت تسلط امپراطوری عثمانی قرار گرفت. البته پس از استقرارا سلسله صفوی و رسمیت یافتن شیعه در ایران و جنگ‎های گسترده ایران و عثمانی، زبان فارسی به‎تدریج غلبه و برتری خود را در قلمرو عثمانی نشان داد و سبب گسترش فرهنگ و ادب فارسی در منطقه شد و بدین ترتیب جایگاه گذشته‎اش را توسعه داد و تثبیت کرد. در حال حاضر هنوز صدها لغت فارسی اصیل در زبان بوسنیایی ( و حتی زبان صربی و کرواتی) به‎کار می‎رود؛ در این مورد آثار تحقیقی متعددی وجود دارد، از جمله پایان‎نامه کارشناسی ارشد الویر موسیج با عنوان «سابقه حضور زبان و ادبیات فارسی در بوسنی و هرزگوین» که در مهرماه ۱۳۸۱ در دانشگاه تربیت مدرس دفاع شده است. علاوه‎بر تأثیر زبان فارسی در منطقه بالکان به‎دلیل گرایش فرماندهان و صاحب‎منصبان عثمانی به تصوف، به‎ویژه عرفای ایرانی، فرقه‎هایی چون مولویه، نقش‎بندیه و قادریه در بوسنی نفوذ کردند و صاحب پیروان متعددی شدند. پیروان این فرقه‎ها عموما ارادت و گرایش عمیقی به اهل‎بیت(ع) داشتند. این مهم، حتی در دوران حکومت کمونیست‎ها در منطقه بالکان به‎صورت مخفیانه ادامه داشت.

بنابراین در این مرحله روند تعامل و ارتباطات میان‎فرهنگی ایران با منطقه بالکان در غیاب ایرانیان و این‎بار توسط نیروهای عثمانی و سپس فرقه‎های صوفیه تداوم یافت. این تأثیر چنان گسترده و عمیق بود که ده‎ها شاعر فارسی‎زبان در بوسنی پرورش یافتند. افرادی مانند فوزی موستاری، نرگسی، مینایی موستاری و... (امینیان، ۱۳۸۵)

البته طی قرن‎ها حضور عثمانی در منطقه بالکان و بخش‎های گسترد‎ه‎ای از اروپای مرکزی و شرقی، تنها مردم دو منطقه بوسنی و آلبانی به‎طور گسترده مسلمان شدند و پس از خروج عثمانی‎ها بر اسلام خود باقی ماندند. یکی از دلایل این امر شباهت‎های فرهنگی مسیحی و فرهنگ اسلامی، به‎ویژه قرابت اسلام با آموخته‎های «فوگومیل‎ها» بود که پیروان آن‎ها را به گرایش به اسلام تشویق کرد. یکی دیگر از دلایل مسلمان شدن بوسنیایی‎ها فشار کاتولیک‎ها و دستگاه پاپ بود. بوسنیایی‎ها همچنین زیر فشار کلیسای ارتودکس نیز قرار داشتند و این دو به مسلمان شدن آن‎ها به‎عنوان یک راه نجات کمک کرد.

● دوران حاکمیت مسیحیان

با این‎که امپراطوری عثمانی تا سال ۱۹۰۸ میلادی ادامه یافت، ولی به‎دلیل ضعف این امپراطوری، منطقه بوسنی از سال ۱۸۷۸ مورد اشغال اتریشی‎ها واقع شد، تا این‎که سرانجام در ۱۹۰۸، امپراطوری اتریش – مجارستان به‎طور رسمی این منطقه را به خاک خود منضم کرد. از این تاریخ به‎بعد دیگر تعامل خاصی در عرصه فرهنگی بین دول اسلامی، از جمله ایران با منطقه دیده نمی‎شود. مسلمانان بوسنی با وجود این‎که تحت فشارهای زیادی قرار داشتند از هویت اسلامی خود دست نکشیدند و آن را حفظ کردند. حوادث خونین قرن بیستم از جمله دو جنگ جهانی، بسیاری از مسلمانان را به کام مرگ فرستاد.

همچنین مسلمانان در یک قرن اخیر فشارها و سرکوب‎های متعددی را که از سوی نظام سوسیالیستی یوگسلاوی سابق بر آنان تحمیل می‎شد، تحمل کردند تا این‎که با فروپاشی یوگوسلاوی در ۱۹۹۰ دوران جدیدی در شکل‎گیری هویت اسلامی و ملی بوسنیایی‎ها آغاز شد که البته برای به‎دست آوردن آن بهای سنگینی نیز پرداخت گردید. با مرگ تیتو در ۱۹۸۱ درگیری داخلی سراسر یوگسلاوی را فراگرفت. مسلمانان بوسنی نیز در این میان به تکاپو افتادند. آن‎ها با رهبری افرادی همچون علی عزت بگوویچ، عمر بهمن، عصمت قاسم و حسین ژیون راه خود را برای نیل به استقلال ادامه دادند. علی عزت از سال‎های جنگ جهانی دوم گرایشات اسلامی داشت. وی در رشته حقوق درس خوانده بود و به وکالت مشغول بود. بگوویچ در دوره تیتو و پس از آن چند‎بار به‎جرم فعالیت‎های سیاسی زندانی گشت. او در سال ۱۹۸۳ و به هنگام بازگشت از ایران در فرودگاه دستگیر شد؛ بگوویچ که برای شرکت در مراسم دهه فجر به ایران آمده بود به‎اتهام بنیان گذاشتن حکومتی شبیه به حکومت ایران، به ۱۴ سال زندان محکوم شد.

اما دیری نپایید که در سال ۸۸ میلادی از زندان آزاد شد و به تشکیل حزب اقدام دموکراتیک مبادرت کرد. او همواره بر حضور فعال اسلام در صحنه‎های مختلف تأکید می‎کرد؛ چنانکه در سال ۱۹۷۶ میلادی کتاب اسلام در میانه شرق و غرب را به رشته تحریر درآورد. علی عزت پس از استقلال بوسنی و برگزاری انتخابات در سال ۱۹۹۲ میلادی به‎عنوان رییس شورای ریاست‎جمهوری بوسنی برگزیده شد. بین سال‎های ۹۰ تا ۹۲ و با شکست احزاب کمونیست، اسلوونی و کرواسی مستقل شدند. مسلمانان در فوریه سال ۹۲، برای استقلال رأی‎گیری کردند که طی آن ۹۹ درصد به استقلال بوسنی رأی دادند. در این حال صرب‎ها که از مدت‎ها پیش مقادیر زیادی سلاح و مهمات از ارتش فدرال دریافت کرده بودند، نبرد خود را با مسلمانان بوسنی شروع کردند. این جنگ تا سال ۹۵ ادامه یافت که طی آن فجیع‎ترین قتل‎عام‎های تاریخ علیه مسلمانان به‎دست صرب‎ها شکل گرفت. هدف از این جنگ پاک‎سازی منطقه بالکان از مسلمانان بود. صرب‎ها با به‎کارگیری خشونت، تجاوز به زنان، آتش‎زدن کشتزارها، منازل، کارخانه‎ها و شهرها، کشتار وحشیانه و ایجاد اردوگاه‎های وحشت، موفق به قتل‎عام مسلمانان بوسنی شدند.

● نتایج جنگ بوسنی

۱) مشخص شدن دشمنی اروپا با اسلام؛

۲) بازیابی هویتی مسلمانان بوسنی؛

۳) به نمایش درآمدن تفکر اسلام سیاسی و حکومت دینی در اروپا؛

۴) الگوگیری مسلمانان بالکان از بوسنیایی‎ها؛

۵) تأسیس نمازخانه در ارتش بوسنی؛

۶) ایجاد مدارس اسلامی در شهرها و استان‎های مهم؛

۷) گسترش حجاب اسلامی؛

۸) شکل‎گیری جمعیت‎های اسلامی؛

۹) اعزام روحانی به تمام شهرها و روستاها؛

۱۰) رشد شخصیت‎های اسلامی در پست‎های اقتصادی و سیاسی؛

۱۱) ترجمه کتب اسلامی از جمله قرآن و نهج‎البلاغه؛

● بازتاب انقلاب اسلامی ایران در بوسنی

پیروزی انقلاب اسلامی ایران بار دیگر احساس هویت اسلامی را میان مسلمانان بوسنی تقویت کرد. مسلمانان و به‎ویژه نخبگان که با علاقه‎مندی مسایل ایران را دنبال می‎کردند، امام خمینی(ره) را به‎عنوان یک رهبر بزرگ در دنیای اسلام پذیرفتند. این در حالی بود که نظام کمونیستی حاکم می‎کوشید تصاویری مخدوش از انقلاب ایران در افکار عمومی ارایه دهد. البته ارتباط مستقیم فرهنگی بین ایران با جامعه بوسنی تا زمان فروپاشی یوگسلاوی بسیار کم‎رنگ بود. با این حال، مسلمانان این سرزمین تحت فشار نظام‎های مسیحی و کمونیستی، تنها راه حفظ تمامیت و تثبیت هویت خود را پی‎گیری اهداف اعلام شده انقلاب اسلامی و اسلام سیاسی می‎دیدند.

فروپاشی نظام کمونیستی و اعلام استقلال بوسنی در ۱۹۹۲ و در پی آن، جنگ داخلی خونین در بوسنی و تلاش ایران جهت حفظ و صیانت از هویت مسلمانان و جلوگیری از نسل‎کشی گسترده، زمینه ارتباطات عمیق فرهنگی را به‎ویژه در دوران جنگ و چند سال پس از آن به‎وجود آورد. ایران همچنین با رایزنی‎های دیپلماتیک با کشورهای اسلامی و غیر‎اسلامی و همچنین با کمک نظامی و آموزشی به بوسنیایی‎ها باعث شد تا مسلمانان بوسنی بهتر بتوانند از خاک خود دفاع کنند. در طول چهار سال جنگ خونین در این منطقه، اتحادیه اروپا و ایالات متحده طرح‎های مختلفی را برای صلح مسلمانان و صرب‎ها ارایه کردند. نکته جالب این بود که عموما این طرح‎ها در ایام زمستان یعنی هنگامی که مسلمانان بوسنی در سختی فراوان به‎سر می‎بردند، ارایه می‎شد. از نمونه این طرح‎ها می‎توان به طرح صلح لیسبون در سال ۹۲، طرح صلح ونس – اوتن، اشاره کرد که هیچ‎کدام منافع مسلمانان را در نظر نمی‎گرفتند. در نهایت، در سال ۹۵ صلح «دیتون» با میانجی‎گری آمریکا بین بوسنیایی‎ها و صرب‎ها و کروات‎ها منعقد شد.

براساس این طرح که در شهر دیتون آمریکا به امضاء رسید، مسلمانان و کروات‎ها ۵۱/۰ و صرب‎ها ۴۹/۰ از سرزمین بوسنی را تحت نفوذ خود می‎گرفتند. پس از برقراری صلح، انتخابات ریاست‎جمهوری برگزار شد. اروپا و آمریکا فکر می‎کردند که مردم مسلمان بوسنی به‎علت خستگی از جنگ در انتخابات شرکت نخواهند کرد و در نهایت نتیجه به‎نفع صرب‎ها و کروات‎ها رقم خواهد خورد. در همین‎حال، عزت بگوویچ طی یک فراخوان عمومی از مسلمانان، آن‎ها را از نقاط مختلف بوسنی به میدان اصلی شهر سارایوو فراخواند و توصیه‎های لازم را به آن‎ها کرد. در نتیجه این فراخوان که رقم آن را تا صدها‎هزار نفر می‎زنند، انتخابات به‎نفع جریان اسلامی به اتمام رسید و این خود حاکی از درونی‎شدن مسایل اسلامی در مردم بوسنی بود.

● ارتباطات ایران و بوسنی در دوران معاصر

بیداری‎ جهان اسلام و احساس دین و تکلیف مسلمانان برای دفاع کیان کشور اسلامی بوسنی و هرزگوین در دوره جنگ چهارساله قومی در این کشور که از سال ۱۹۹۲ تا ۹۶ ادامه یافت، سبب شد علاوه‎بر تلاش بین‎المللی، کشورهای اسلامی برای فشار بر صربستان، کمک‎های مالی و تجهیزات نظامی به بوسنی ارسال کنند. از سوی دیگر، صدها نفر از کشورهای مسلمان به‎صورت داوطلبانه به بوسنی و هرزگوین رفتند تا در کنار هم‎کیشانشان از کیان مسلمانان این سرزمین جنگ‎زده دفاع کنند.

ایران نیز نقش برجسته‎ای در این عرصه ایفا کرد. علاوه‎بر کمک‎های نقدی مردمی، کمک‎های تسلیحاتی ایران به بوسنی نقش مؤثری در تداوم مقاومت مردم داشت. استراتژی جمهوری اسلامی در کمک به بوسنی، کمک به آن‎چه بوسنیایی‎ها نیاز دارند بود، نه آن‎چه دیگران تشخیص می‎دهند. به اعتراف خود بوسنیایی‎ها ایران در آن مقطع نه به‎دلیل منافع سیاسی، بلکه واقعا از سر احساس تکلیف و انجام وظیفه دینی به بوسنی کمک می‎کرد. علاوه‎بر این، حضور مؤثر ایران نقش تعیین کننده‎ای در تقویت جریان‎ها و گرایش‎های اسلام‎گرایانه بوسنی داشت. در سال‎های پس از جنگ نیز تلاش گسترده‎ای صورت گرفت تا ارتباطات فرهنگی میان ایران و بوسنی تقویت شود. از جمله آن‎ها مبادله دانشجو و طلبه بود که البته به‎صورت یک‎طرفه دنبال می‎شد. هم‎اکنون تعدادی دانشجو و طلبه بوسنیایی در ایران مشغول به تحصیل هستند. از دیگر اقدامات، تلاش جهت افزایش تبادلات انسانی و توریسم بین دو کشور بود.

به‎همین منظور، پرواز مستقیم بین فرودگاه مهر‎آباد و سارایوو، برقرار و روادید بین دو کشور نیز لغو شد، لیکن متأسفانه از آن‎جا که این وضعیت شرایط مناسبی را برای مهاجرت غیرقانونی آسان از طریق مرزهای بوسنی به کشورهای اروپایی به‎وجود آورد و در پی آن تعدادی مهاجر ایرانی در رودخانه ساوا که مرز بین بوسنی و کرواسی است، غرق شدند، جهت تردد بین دو کشور شرایط سخت‎گیرانه‎ای از طرف جمهوری اسلامی وضع گردید که عملا منجر به قطع ارتباط مردمی بین دو کشور شده است.

از طرف دیگر، پس از خاتمه جنگ و عقد قرارداد دیتون، حضور نیروهای اروپایی و آمریکایی در بوسنی اجازه تحرک و فعالیت گسترده به ایران را چه در ابعاد سیاسی و چه فرهنگی نمی‎داد. لذا نقش ایران در منطقه بار دیگر کمرنگ شد و عملا روابط در سطح دیپلماتیک و به‎صورت محدود باقی ماند.

عامل دیگری که به فرآیند کاهش نفوذ فعالیت ایران در منطقه کمک کرد، فاصله نسبتا زیاد دو کشور و کوچک بودن کشور بوسنی است که عملا امکان فعالیت اقتصادی بین دو کشور را محدود کرد و باعث شد. تلاش‎ها جهت برقراری یک رابطه محکم و مداوم اقتصادی به شکست بینجامد و به همان نسبت، امکان ایجاد روابط عمیق فرهنگی نیز کم شود.

● نتیجه‎گیری

اسلام معرفی شده از سوی ایرانیان به بوسنی در دوره‎های گذشته تأثیرات فرهنگی عمیق بر این منطقه باقی گذاشته و باعث شده است تا بوسنیایی‎ها سال‎ها پیش از ورود عثمانی به این منطقه با اسلام آشنا شوند و هویت اسلامی در منطقه بالکان شکل گیرد؛ آن‎هم اسلام شیعی که ایرانیان به ایشان معرفی نمودند؛ اسلامی که نه با زور شمشیر، بلکه از طریق تأثیرات فرهنگی شکل گرفت. پس از ورود عثمانی‎ها نیز این تأثیرات به‎ویژه در رابطه با زبان فارسی و فرهنگ تصوف ادامه یافت.

در قرن بیستم متأسفانه این ارتباط فرهنگی قطع شد، ولی مسلمانان بوسنی هویت خود را از دست ندادند؛ تا این‎که سرانجام در اواخر همین قرن، این روابط مجددا برقرار گشت و مسلمانان با کمک کشورهای اسلامی، به‎ویژه جمهوری اسلامی ایران توانستند هویت مستقل اسلامی و ملی خویش را هرچه بیشتر تقویت و تثبیت کنند؛ هویتی که البته با فداکاری‎ها، مبارزات و تحمل مصائب و تهدیدات متعدد در طی چند قرن گذشته همراه بود.

نویسنده: محمد - جمیری

منبع: هفته نامه - پنجره - ۱۳۸۸ - شماره ۶

منابع:

۱. امینیان، بهادر، مسلمانان، هویت و جامعه بین‎الملل؛ بوسنی و هرزگوین، مؤسسه مطالعات اندیشه‎ساز؛ نور. تهران ۱۳۸۵؛

۲. اکبری، حسین، بوسنی در گذر زمان، مؤسسه مطالعات اندیشه‎سازان نور، تهران ۱۳۸۴؛

۳. موسیج، الویر، سابقه حضور زبان و ادبیات فارسی در بوسنی و هرزگوین.