جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

رؤیاهای ناظم حكمت و استعمار


رؤیاهای ناظم حكمت و استعمار

ناظم حكمت از زندان, نامه ای به خواهرش می نویسد و می گوید كه در ادعا نامه دادستان برایش حكم اعدام تقاضا شده اما جرم هایی كه به او نسبت داده اند به او ربطی ندارد

جهان رؤیاهای شاعر، جهانی است پنهان، جهانی كه نمی توان آن را به سادگی دید، لمس كرد یا بر آن نامی گذاشت. اما نمودهای این «جهان» وقتی در نوشتار (شعر) او حس و دیده می شود، دیگر دور از دسترس نیست، رؤیاهای ما، دلگرمی ها و امیدهای ما هستند و دریچه هایی كه می توانیم با آن به اطراف بنگریم و امیدوار باشیم.

اما جهان شاعر، همیشه به یك شكل پدید نمی آید، رویدادها و حوادث، غم ها و شادی ها، بودها و نبودها، حسرت ها و... مجموعه عواملی هستند كه بخش هایی از جهان شاعر را تشكیل می دهند. در جهان شعر معاصر و در همسایگی سرزمین مان شاعری متولد می شود كه روزگار زیستن اش را صرف رسیدن به هدفش می كند، او می نویسد برای آزادی و استقلال سرزمین اش.

استعمار و استبداد، سلطه فاشیزم، دیكتاتوری و فضای خفقان كشورش را اشغال كرده اند و ناظم حكمت نمی تواند از این پدیده ها به آسانی بگذرد و آن را نادیده بگیرد. پس می نویسد و این نوشتن حوصله زمامداران وقت سرزمین اش را سرمی برد. از این به بعد بارها او را به دلایل مختلف دستگیر می كنند. در یكی از این بازداشت ها كه متعلق به زمانی است كه او بیكار بوده و تازه در مجله «ماه مصور» كاری پیدا كرده بود او را به اعدام محكوم می كنند.

ناظم حكمت از زندان، نامه ای به خواهرش می نویسد و می گوید كه در ادعا نامه دادستان برایش حكم اعدام تقاضا شده اما جرم هایی كه به او نسبت داده اند به او ربطی ندارد. در واقع مسأله اصلی همان است كه یك روز «ناظم حكمت» به مادرش می گوید. ناظم در نامه ای به مادرش می نویسد: «بزرگترین مشكل این است كه نام من «ناظم حكمت» است، اما من به این نام افتخار می كنم.» آری این گونه است كه نام ناظم حكمت دیگر این قدر اعتبار اجتماعی دارد كه دولت كشورش نمی تواند او را نادیده بگیرد.

ناظم حكمت هم شاعری نیست كه با استعمار و استبداد كنار بیاید. «حكمت» ۲۷ ساله با دو حبس ۲۰ و ۱۵ ساله به ۳۵ سال زندان محكوم می شود. بدون جرم قطعی و معلوم! سرانجام با تغییرات در حكم و جابه جایی قوانین این احكام تا ۲۸ سال تقلیل می یابد و ناظم حكمت شاعر آزادی به زندان می رود. او در این ایام روزگار سختی را می گذراند اما چاره ای نیست پس جهان رؤیاهایش را از زندان و دیوارهای بلندش به بیرون می فرستد و آزادانه در جهان خارج به كند و كاو و زیستن ادامه می دهد.

پس از مدتی اما با به پایان رسیدن جنگ جهانی دوم كه دنیا شكل دیگر می یابد و فاشیزم در دنیا به نابودی كشیده می شود در حالی كه دیگر دشمنان «ناظم حكمت» از مرده متحرك شدن او یقین حاصل كرده اند و در جهان خارج هم به ظاهر نامی از او نیست.گروه های مختلفی تلاش می كنند تا پرونده او را دوباره به جریان بیندازند و این اتفاق هم می افتد.

سرانجام با اتفاق هایی كه در مجلس تركیه رخ می دهد، لایحه ای تصویب می شود كه به همه مجرمان عفو عمومی بخورد و واضح است كه ناظم حكمت هم شامل این عفو خواهد شد، با این كه دشمنان شوكه شده او مشكلاتی بر سر تصویب این لایحه ایجاد كردند اما سرانجام «ناظم حكمت» پس از ۱۳ سال از زندان آزاد شد همراه با بیماری قلبی و ذات الریه ای كه سال ها او را عذاب می داد.

در این سال ها ناظم حكمت شعر سرود، شعرهایی برای آزادی و انسانیت. روزگاری كه او در زندان بود وقتش سراسر صرف شنیدن حرف های انسان هایی شد كه به دلایل گوناگون در زندان به سر می بردند، آنهایی كه حرف های زیادی برای گفتن داشتند و نمی دانستند چگونه باید آن را به گوش همگان برسانند، ناظم حكمت حرف آنها را می شنید و در جهان رؤیاهایش آن را برای ذهن های آگاه دیگر می سرود. دغدغه ضداستعماری «حكمت» و درون مایه های مردمی ای كه شعر او از آنها برخوردار بود، وضعیتی برای نوشته هایش پدید می آورد كه هم عوام را علاقه مند می كرد هم خواص را.

یكی از ریشه های مردمی شعر «حكمت» ترانه هایی بود كه «عاشیق»های ترك می خواندند، این عاشیق ها كه بخشی از فرهنگ فولكلور تركیه محسوب می شوند تأثیر بسزایی در شعر «حكمت» داشتند و این تأثیر در شعر او بر مردم عوام است كه نشانه های خود را به منصه ظهور می رساند. بخش دیگری از تأثیرگذاری شعر «حكمت» بر سبك و سیاق ادبی او وابسته است.

شعری كه او می سراید ادامه سنت ادبی ادبیات تركیه نیست یا دست كم ادامه تام و تمام آن نیست و سنت ادبی تركیه به نوعی درگیر مستقیم با ادبیات ایران و عرب بوده و وجه تمایز قابل توجهی نداشته است اما ناظم حكمت به شعر تركیه تشخص ادبی ویژه ای می دهد و به نوعی نگاه معاصر جهان شعر را به ادبیات شعری تركیه تغییر می دهد. ناظم حكمت شاعری كه فرهنگ سرزمین اش را با نگاه دقیق و موشكافانه و در عین حال متعهد بارورتر كرد پس از آزادی از حبس دانست كه او را این گونه آزاد نخواهند گذاشت.

پس از آزادی اش به او گفتند باید به خدمت نظام وظیفه برود و او كه حدود پنجاه سال داشت، دانست كه این دسیسه ای است برای از بین بردنش و چون در آن سن و سال نه توان مقابله داشت نه حوصله درگیری، تصمیم گرفت از سرزمین اش كوچ كند. دسیسه دشمنانش این بود كه او را به خدمت سربازی در منطقه ای بد آب و هوا ببرند و در آنجا او را از بین ببرند یا شاید او خود به خود به دلیل بیماری هایش از بین برود.

ناظم حكمت كه در پلیس دریایی تركیه خدمت كرده بود و دیگر خدمت سربازی برای او قانونی نبود از همسر و پسرش - محمد - خداحافظی كرد و از تركیه مهاجرت كرد. سفر او سیزده سال به طول انجامید، سفری كه از دریا شروع شده بود و سپس با یك كشتی رومانیایی به روسیه ختم شده بود. ناظم حكمت در این ۱۳ سال به كشورهای زیادی رفت، شعر خواند و سخنرانی كرد در همین ایام بود كه در فستیوال جوانان برلین با «پابلو نرودا» شاعر شیلیایی آشنا شد همو كه پس از مرگ ناظم حكمت مرثیه ای دردناك برای او سرود، سرانجام شاعر آزادی سرزمین تركیه در سال ۱۹۶۳ در مسكو درگذشت و شعرش سرود جاودانگی او را تا همیشه در جان ها خواهد دمید.

حسن گوهرپور