جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

آسیب شناسی جوانان در آیینه قرآن و امامان


آسیب شناسی جوانان در آیینه قرآن و امامان

در این نوشتار, تلاش شده تا نوجوانان و جوانان در دهکده جهانی مورد آسیب شناسی قرار گیرند قرآن کریم حضرت یوسف را به عنوان «سمبل » پاکی معرفی کرده و خطرها و آسیب هایی که این جوان پاک دامن را تهدید می کرده

در این نوشتار، تلاش شده تا نوجوانان و جوانان در دهکده جهانی مورد آسیب‏شناسی قرار گیرند . قرآن کریم حضرت یوسف را به عنوان «سمبل‏» پاکی معرفی کرده و خطرها و آسیب هایی که این جوان پاک دامن را تهدید می‏کرده، برشمرده و با کمک و با توسعه‏ای همه جانبه بر پیروانش عرضه شده است .

حقیقتا داستان بسیار شیرین حضرت یوسف ( علیه السلام) «زندگی نامه‏» واقعی جوانان حقیقت جو است و شیوه زندگی کردن نوجوانان و جوانان را در گستره خود قرار داده است . پس در جواب این سؤال که:

آیا داستان یوسف ( علیه السلام) قابل توسعه است؟

و آیا عنصری دانستن آن قابل اثبات می‏باشد؟ باید گفت: قرآن در روایات، کتاب «جری‏» معرفی گشته، یعنی مانند آفتاب و ماه در جریان است و بر انواع مصادیق قابل تطبیق است . از این رو هم طبق روایات یک آیه از قرآن نیز بر هر موردی که قابل انطباق باشد تطبیق می‏گردد; هرچند که ربطی به مورد نزول آیه نداشته باشد . عقل هم همین سلیقه و روش را صحیح می‏داند، چون قرآن‏برای هدایت همه انسان‏ها و در همه زمان‏ها نازل شده است .

بنابراین داستان حضرت یوسف ( علیه السلام) همان سرنوشت و فراز و نشیب زندگی یک جوان قدسی است و گستره زندگی تمام جوانان را در هر زمان و مکانی، تحت پوشش قرار می‏دهد . از این رو «جوانان قرآن‏» باید یوسف گونه با آسیب‏ها و آفت‏ها مقابله نمایند . از این رو سوره یوسف را - که سوره جوانان و زندگی نامه یوسف ( علیه السلام) است - مطالعه کرده و از آن الگو بگیرند .

● حد آسیب و آفت اخلاقی، در تهدید جوانان

همان طوری که صفات پسندیده، انسان را به معراج می‏برند، صفات ناپسند نیز انسان را به گمراهی می‏کشانند . یکی از صفات ناپسندی که زندگی انسان را به نابسامانی می‏کشاند، حسادت است . «حسد» نهال ایمان را می‏سوزاند و فرد و جامعه را با خطر جدی مواجه می‏سازد . آتش حسد، حد و مرزی نمی‏شناسد، بلکه فراگیر بوده و دامن‏گیر همه افراد می‏گردد . خداوند در همین زمینه می‏فرماید: «اذ قالوا لیوسف واخوه احب الی ابینا منا ونحن عصبهٔ ان ابانا لفی ضلال مبین‏» (۱) آنگاه که (برادران او) گفتند: همانا یوسف و برادرش (بنیامین) نزد پدرمان از ما که گروهی نیرومند هستیم محبوب ترند . همانا پدرمان (در این علاقه به آن دو) در گمراهی روشنی است .

اولین آسیبی که این جوان ملکوتی را با خطر جدی مواجه ساخت، «حسادت خودمانی‏» بود . حسادتی که از درون خانه شعله‏ور شده، حس حسادت، برادران را به طرح نقشه‏ای وادار ساخت، بعضی گفتند: «یا یوسف را بکشید و یا او را به سرزمین دوردستی بیفکنید تا محبت پدر یک پارچه متوجه شما بشود .» (۲) این بود دو پیشنهاد پلیدی که در بین برادران به خاطر حسادت مطرح شد:

«حسن یوسف دیده اخوان ندید

از دل یعقوب کی شد ناپدید» (۳)

لذا امام سجاد ( علیه السلام) می‏فرماید:

«اللهم سلم لی قلبی من البغی والحسد والکبر والعجب والریاء والنفاق و سوء الاخلاق; خدایا! قلب و جان مرا از سرکشی، حسد، خودبزرگ بینی، از خود راضی بودن، خودنمایی، دورویی، و اخلاق ناپسند، سلامت‏بدار .» (۴)

حسد، یک بیماری روانی ای است که جان و جامعه انسانی را نابود می‏کند . لذا باید با دعا و عوامل معنوی‏ای که ائمه معصومین ( علیهم السلام) بیان کرده‏اند آن را مداوا نمود .

بنابراین حسد را باید از طریق دعا درمان کرد، نه دارو و عوامل مادی .

حضرت علی ( علیه السلام) می‏فرماید:

«فان الحسد یاکل الایمان کما تاکل النار الحطب; (بر هم حسد مورزید که) حسد ایمان را می‏خورد - چنان که آتش هیزم را نابود می‏کند .» (۵)

البته حسادت‏های دشمنان معنویت، مرموزتر و شکننده‏تر از حسادت آدم‏های معمولی است، زیرا سرمنشااش مسائل سیاسی - اجتماعی است . دنیای امروز به صورت مجتمعی از همسایگان و دهکده‏ای کوچک درآمده است . به طوری که با همدیگر رفت و آمد داشته و از رفتار همدیگر آگاه و باخبرند . در یک چنین دهکده‏ای جهانی، دشمن به راحتی از همه چیز و همه کس اطلاع دارد . به راحتی می‏تواند قشرهای مختلف هر جامعه را شناسایی کرده و مورد هجوم فرهنگی و مانند آن قرار دهد . بنابراین آسیب‏شناسی جوانان باید با نگرشی جهانی و کلی مورد بررسی قرار گیرد، نه در یک جامعه بسته و محدود . به هر حال حسودان جهانی پیروان حضرت یوسف را در سراسر جهان مورد تهدید قرار داده، و برای تمام آن‏ها طرح و نقشه شومی تدارک دیده‏اند .

گرچه آسیب‏ها و آفت‏ها در حیاط خلوت منزل و درون خانه، پیروان حضرت یوسف راتهدید می‏کند . اما دشمنان خارجی و داخلی‏ای که با پاکی و معنویت مخالف اند، کمتر آنها را فراهم می‏کنند . به عنوان مثال می‏توان به پخش برنامه‏های مبتذل ماهواره‏ای و امثال آن اشاره کرد .

لذا امام سجاد ( علیه السلام) می‏فرمایند:

«بارخدایا! مشرکان را به مشرکان گرفتار ساز تا از دستیابی بر سرزمین‏های مسلمانان بازمانند، و آنان را با کاستن عددشان از کاستن مسلمین باز دار و رشته اتحادشان را بگسل تا از همدستی بر ضد مسلمین باز مانند .» (۶)

بنابراین باید برای محفوظ ماندن جوانان از خطر دوری از معنویت و فرار از حقیقت و اخلاق انسانی تلاش کرد و از هر نیرو و امکاناتی استفاده نمود; گرچه خود جوانان هم باید با هوشیاری و فراست‏با نقشه‏های ضد انسانی دشمنان و دوستان مقابله کرده و از دام آنها فرار کنند .

● چهره‏های دروغین، در کمین جوانان

خداوند در قرآن کریم می‏فرماید:

«قالوا یا ابانا انا ذهبنا نستبق وترکنا یوسف عند متاعنا فاکله الذئب وما انت‏بمؤمن لنا ولو کنا صادقین‏» (۷) گفتند: ای پدر! ما برای مسابقه رفتیم و یوسف را نزد اثاثیه خود گذاشتیم و گرگ او را خورد . هرچند ما راست‏بگوییم، اما تو باور نخواهی کرد .

گرگ‏ها، برای خوردن دست‏به درندگی نمی‏زنند، بلکه به خاطر شهوت رانی و خون آشامی است که خوی درندگی را در آنها تقویت کرده . از این رو هیچ وقت آرام نمی‏گیرند و تمام توان خود را به کار می‏بندند . در عین این که گرگ‏ها نسبت‏به بعضی از حیوانات دیگر مانند:

پلنگ، نهنگ، شیر و شتر، جثه کوچکتری دارند، اما به جهت صفت «خون آشامی‏» سمبل «درندگی‏» می‏باشند:

ای صبا در دل یوسف مگو یعقوب را

آشتی کردند یارانش ولی گرگ آشتی (۸)

گرگ صفتی و خوی درندگی در جامعه ناسالم جهانی امروز، موج می‏زند . امام علی ( علیه السلام) در نامه‏ای به عبدالله پسر عباس یا عبیدالله برادر عبدالله فرموده:

«. . . و ایتامهم اختطاف الذئب الازل دامیهٔ المعزی الکسیرهٔ . . . ; و چون مجال بیشتری در خیانت‏به امت، به دستت افتاد، شتابان حمله نمودی و تند برجستی و آنچه توانستی از مالی که برای بیوه زنان و یتیمان نهاده بودند بربودی . چنانکه گرگ تیز تک برآید و بز زخم خورده و از کار افتاده را برباید . . . به خدا اگر حسن و حسین چنان می‏کردند که تو کردی از من روی خوش نمی‏دیدند و به آرزویی هم نمی‏رسیدند، تا آن که حق را از آنان بستانم و باطلی را که به ستمشان پدید شده نابود گردانم .» (۹)

امام علی ( علیه السلام) زندگی رانت‏خواران و راحت‏خواهان را مورد آسیب‏شناسی و کالبد شکافی قرار می‏دهد و آنان را با گرگ تیز تکی که بز زخم خورده و از کار افتاده را برباید، مقایسه و تشبیه می‏کند .

به هر حال اگرچه جوانان یک جامعه مانند یوسف از شر گرگ صفتان روزگار در امان نیستند، اما با توکل به خدا و پیمودن راه انسانیت و حقیقت می‏توانند از موج حمله‏های آنها در امان باشند . خداوند هم پشتیبان و یاور انسان‏های پاک و ملکوتی است .

حضرت علی ( علیه السلام) در یک آسیب‏شناسی عمیق و دقیق، گرگ صفتان تمام زمان‏ها را مورد خطاب قرار می‏دهد، می‏فرماید:

«. . . و کان اهل ذلک الزمان ذئابا، و سلاطینه سباعا، و اوساطه اکالا، و فقراؤه امواتا . . ولبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا; پیشوای قوم باید با مردم خود به راستی سخن بگوید و پراکندگی مردم را به اجتماع تبدیل کند، و ذهن خود را آماده پذیرفتن گرداند [. . . در غیر این صورت] باطل بر جای استوار شود، و نادانی بر طبیعت‏ها سوار و کار ستمکار بزرگ گردد، و دعوت (به حق) اندک و کم خریدار شود، و روزگار چون درنده‏ای دیوانه حمله آرد، و باطل آرمیده برخیزد، و در کار دین جدایی پذیرند، در دروغ با هم وست‏باشند و در راست‏با یکدیگر دشمن شوند . و چون چنین شود، فرزند - با پدر - کینه ورزد و باران، کشت‏ها را بسوزاند، فرومایگان درهم پخش کنند، و جوانمردان تهدیدست مانند . مردم این زمان گرگانند، و پادشاهانشان درندگان، و فرودستان طعمه آنان، مستمندان همانند مردگان باشند . سرچشمه راستی خشک شود و چشمه دروغ جوشان گردد . راستی را به زبان به کار برند، ولی در دل با هم دشمن‏اند . گناه و نافرمانی سبب پیوند گردد و پارسایی موجب ریشخند، و اسلام به طور وارونه جلوه دهند و کسی سخن حق نگوید .» (۱۰)

بنابراین از دیدگاه امیرالمؤمنین ( علیه السلام) ریا و دورویی، گرگ صفتی و خوی درندگی، آسیب‏هایی هستند که می‏توانند افراد جامعه، خصوصا جوانان را به کام خود فرو برده و از مسیر انسانیت و پاکی منحرف سازند . لذا در عصر ما هیچ کس نمی‏تواند رهبری قافله جوانان جهان را بر عهده بگیرد مگر این که خود از تمام پلیدی‏ها و حیله‏ها به دور باشد و نفس خود را با صفات پاک انسانی آراسته گرداند . بنابراین بهترین راهنمای بشریت - در رسیدن به سعادت - همان رهبران معنوی‏اند .

● چالش‏ها و موانع رشد معنوی جوانان

در داستان حضرت یوسف ( علیه السلام) آمده:

«وجاءت سیارهٔ فارسلوا واردهم فادلی دلوه قال یا بشری هذا غلام واسروه بضاعهٔ والله علیم بما یعملون‏» کاروانی فرا رسید و آب آورشان را فرستادند . او دلوش را در چاه انداخت و گفت: مژده باد، این پسرکی است . . .» (۱۱)

چاه را تو خانه‏ای بینی لطیف

دام را تو دانه‏ای بینی ظریف (۱۲)

معمولا اشیای قیمتی - مانند طلا - و انسان‏های باارزش و اندیشمند - مانند جوانان فعال - در تیررس دشمنان و گرگ صفتان تیز دندان قرار دارند . جوانان هر مرز و بومی، سرمایه‏های انسانی و معنوی آن کشوراند، و انرژی‏های متراکم زیادی را در خود ذخیره دارند .

کیم - وو - چونگ می‏گوید:

«در میان تمام چیزهایی که جوانی به همراه دارد، مهمترینشان آرزوهاست . مردمانی که آرزو و هدف دارند فقر نمی‏شناسند، زیرا شخص به اندازه هدف‏هایش ثروتمند است، جوانی دورانی از زندگی است که حتی اگر شخص هیچ چیز نداشته باشد، ولی هدف داشته باشد، نیازی به اشک و غبطه خوردن ندارد . تاریخ متعلق به کسانی است که در زندگی هدف دارند، آرزوها، اهداف، آمال و امیدها قدرت هایی هستند که با آنها می‏توان جهان را متحول ساخت، ملت هایی که برنامه دارند سرانجام اهدافشان به واقعیت منتهی می‏شود .» (۱۳)

لذا این نیروهای سرشار از انرژی و تحرک، مورد هدف دشمنان قرار می‏گیرند . از این جهت‏برای به دام انداختن جوانان از «دام‏های متنوع‏» استفاده می‏کنند و از «تنوع دام‏ها» لذت می‏برند . گاهی گرگ منشی پیش می‏روند و زمانی هم از چاه‏ها و چالش‏های موجود در جامعه مدد می‏گیرند تا جوان روشن ضمیر را زمین گیر نمایند و به تباهی بکشند که عامل مهم افسردگی و بی‏انگیزه شدن جوانان است; چنان که برادران حضرت یوسف ( علیه السلام) نیز او را فدای بلهوسی و صفت زشت‏حسد و خودخواهی خودشان کردند و نوجوانی مثل یوسف (علیه‏السلام) را از بسیاری فرصت‏های نوجوانی محروم ساختند .

البته چاهی که دشمنان، در عصر جاهلیت جدید و عصر فضا در مسیر جوانان قرار داده‏اند شکل عوض کرده و با تنوع بیشتری جلوه نموده است . چاه و چاله، در عصر جاهلیت جدید، دارای لایه هایی متعدد و متنوع است و به شکل رسانه‏های جمعی‏ای مانند:

اینترنتی، ماهواره، رایانه و . . . درآمده است .

دشمنان کوردل، با ارائه ده درصد برنامه‏های منفی، موهوم، مهیج، مهمل و فحشا، در اینترنت، ماهواره و . . . نود درصد از جوانان جهان قربانی می‏گیرند . اگرچه در این میان جوانان و نوجوانان متعهد و متدین از این سقوط در امان می‏باشند، زیرا زندگی حضرت یوسف ( علیه السلام) را الگوی زندگی خود قرار می‏دهند .

آری! «خداوند بندگان مخلص خود را تنها نمی‏گذارد و آنها را در شداید و سختی‏ها نجات می‏دهد . نوح را روی آب، یونس را زیر آب، یوسف را در کنار آب، نجات داد . هم چنان که ابراهیم را از آتش، موسی را در وسط دریا و محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم) را در داخل غار و علی ( علیه السلام) را در لیلهٔ المبیت - که به جای پیامبر خوابیده بود - نجات داد . خداوند هر جا اراده کند، بدون خواست انسان عملی می‏شود . مثلا حضرت موسی رفت تا آتش بیاورد، ولی با وحی و پیامبری برگشت و این کاروان رفتند تا آب بیاورند، ولی یوسف را نجات داده و با او برگشتند .

با اراده الهی ریسمان چاهی وسیله شد تا یوسف از قعر چاه به تخت و کاخ برسد، پس بنگرید با حبل الله چه می‏توان انجام داد!» (۱۴)

«یا ایها الناس ضرب مثل فاستمعوا له ان الذین تدعون من دون الله لن یخلقوا ذبابا ولو اجتمعوا له . . . ; ای مردم به مثلی که زده شده است گوش فرا دهید:

کسانی که غیر از خدا می‏خوانیدشان هرگز قادر به خلق مگسی هم نیستند، اگرچه برای این کار متفق شوند و اگر مگس چیزی از آنها برباید قدرت پس گرفتنش را ندارند . آری طالب و مطلوب ناتوانند .» (۱۵)

پیام قرآن برای همیشه جاودانه است و دشمنان یوسف قرآن و جوانان قرآنی برای همیشه ناتوان‏اند . این پیام قرآنی را باور کنیم و باز باورهای خود را باور نمائیم و آن را پاس بداریم .

برده‏گیری جوانان در عصر فضا

«وشروه بثمن بخس دراهم معدودهٔ وکانوا فیه من الزاهدین; او را با بی‏رغبتی به بهایی اندک - چند درهم - فروختند .» (۱۶)

با رویکرد جدید به زندگی بشریت، «بازگشت‏به برده‏گیری و برده فروشی‏» به وضوح به چشم می‏خورد . بازار برده فروشی در عصر جاهلیت جدید، بسیار رایج است، یعنی با گرفتن اراده از آنها، تحت‏سیطره خود درآورده‏اند .

«جاهلیت مدرن‏» منشا همه فسادها است . اگر در جاهلیت اولی، تن انسان‏ها به بردگی افتاده می‏شد، در جاهلیت مدرن، اندیشه، باورها، اراده، انسانیت، شخصیت، عرض و آبروی افراد به بردگی گرفته می‏شود .

در جاهلیت قدیم در سه صورت، فرزندان خود را می‏کشتند:

از دختران نفرت داشتند، لذا آنها را می‏کشتند .

به خاطر نداشتن باور درست، مثلا: از ترس روزی فرزندان خودشان را می‏کشتند: «ولا تقتلوا اولادکم خشیهٔ املاق نحن نرزقهم وایاکم ان قتلهم کان خط‏ءا کبیرا; فرزندان خود را از ترس تنگدستی به قتل نرسانید، ما رازق آنها و شما هستیم و کشتن آنها گناه بزرگی است .» (۱۷)

عده‏ای فرزندان خود را برای بت‏ها، قربانی می‏کردند:

«وکذلک زین لکثیر من المشرکین قتل اولادهم شرک‏آؤهم لیردوهم ولیلبسوا علیهم دینهم ولو شاء الله ما فعلوه فذرهم وما یفترون; این چنین شریکانشان کشتن فرزند را در نظر بسیاری از مشرکان بیاراستند تا هلاکشان کنند و آیین آنها را مشتبه سازند، اگر خدا می‏خواست این کار را نمی‏کردند بنابراین آنها را با تهمت هایشان تنها بگذارید .» (۱۸)

اما در جاهلیت جدید، فرزندان و بچه‏های خیابانی وجود دارند، پدیده «بچه‏های خیابانی‏» ، پدیده بسیار پلید عصر فضا و زندگی ماشینی است .

بی‏سرپناهی، بی‏سرپرستی و بدسرپرستی سبب شده همه روزه شاهد کودکانی باشیم که در خیابان‏ها، میادین و پایانه‏های [شهرهای بزرگ] سرگردانند .

پایان سرگردانی هم پیوستن به گروه‏هایی است که کار آنها سوء استفاده از کودکان و از بین بردن کرامت انسانی آنها است .» (۱۹)

شکار بچه‏های بوسنی هرزگوینی، از ناحیه جهانگردان اروپای متمدن، آن هم جهت‏سرگرمی و تفریح، دست آورد پلید جاهلیت جدید است .

بی‏خانه مانی و آوارگی کودکان فلسطینی - بالغ بر پنجاه سال - از دست‏یهودیان منحرف صهیونیسم، هزاران برابر بدتر و پلیدتر از فرزندکشی و برده فروشی در عصر جاهلیت قدیم است . این «سرطان بی‏پایان و دنباله دار» ، به هیچ چیز رحم نمی‏کند . همانند گرگان خون آشام و سگان هار با هیچ کس سر آشنایی و سازش ندارند . خردسالان فلسطینی را همانند بره‏های نوپا زودتر و بهتر می‏درند . گرگ‏های خون آشامی که خود هم مدعی مدافع حقوق بشر هستند .

مثل

روزی گرگ خون آشامی که سرچشمه مشغول خوردن آب بود، با قلدری به ته چشمه آمد، با بره کوچکی که مشغول خوردن آب بود برخورد کرد و به او گفت:

چرا آب را گل آلود می‏کنی؟ !

بره گفت:

اولا من آب را گل آلود نکردم . ثانیا اگر هم آب را گل آلود کرده باشم، آسیبش به شما که سر چشمه هستید نمی‏رسد .

گفت:

نه، سال گذشته هم آب را گل آلود کرده بودی! !

بره گفت:

من که شش ماه بیشتر سن ندارم .

گرگ وقتی دید، بره دارد منطقی وقانونی حرف می‏زند، در جا، بره را پاره پاره کرد! !

آری، منطق گرگ صفتان عصر جاهلیت جدید، غیر از این نیست . آنها از منطق، قانون، قرآن و اسلام می‏ترسند و هر جا پای مسلمانان، به ویژه شیعیان به میان آید، آن جا را با خاک یکسان می‏کنند . . .

کودکان آواره و گرسنه عراق و افغانستان و دیگران هم با یک چنین سرنوشتی مواجه هستند و از دست گرگان بی‏امان‏ند .

هر جامعه‏ای که ارزش نیروهای جوان خود را نداند، آن را به طور ارزان از دست می‏دهد . به همین جهت قافله مذکور، یوسف ( علیه السلام) را به بهای اندکی به دیگران فروختند . (۲۰) جامعه‏ای که سالم نباشد، یوسف ( علیه السلام) و پیروان آن را به بهای اندک می‏فروشند و از نعمت‏های بزرگ خداوند سپاسگزاری نمی‏کنند . . . ولی آنهایی که قدر و ارزش این نوع جوانان را می‏دانند به هر شکلی آنها را در اختیار می‏گیرند:

«وقال الذی اشتراه من مصر لامراته اکرمی مثواه عسی ان ینفعنا او نتخذه ولدا» آن کس که او را از سرزمین مصر خرید به همسرش گفت: مقام وی را گرامی دار، شاید برای ما مفید باشد، و یا او را به عنوان فرزند انتخاب کنیم .» (۲۱)

منتها فروش جوانان در هر زمانی به شکل مختلفی صورت می‏گیرد . در گذشته به صورت برده و غلام، اما در زمان کنونی به صورت بی‏اراده کردن و بی‏هویت وانمود کردن جوانان است . به همین جهت دشمنان می‏کوشند تا این دوران حساس زندگی انسان‏ها را با تلاطم‏های روحی و جسمی نابود کنند و از حرکت تکاملی آنها جلوگیری نمایند .

به هر حال جوانان عزیز در تمام نقاط جهان در هر لحظه می‏توانند خود را پیدا کنند و از فرصت استفاده کرده و به سیر تکاملی روحی، انسانی و اجتماعی خود ادامه دهند، چنان که الگوی آنها یعنی حضرت یوسف ( علیه السلام) نیز چنین کرد .

● آتشفشان شهوت و جوانان

در ادامه داستان حضرت یوسف آمده:

«وراودته التی هو فی بیتها عن نفسه وغلقت الابواب وقالت هیت لک قال معاذ الله انه ربی احسن مثوای انه لا یفلح الظالمون‏» (۲۲)

و زنی که یوسف در خانه او بود از یوسف از طریق مراوده و ملایمت، تمنای کام‏گیری کرد و درها را (برای انجام مقصودش) محکم بست و گفت:

بیا که برای تو آماده‏ام . یوسف گفت: پناه به خدا که او پروردگار من است و مقام مرا گرامی داشته، قطعا ستمگران رستگار نمی‏شوند .» (۲۳)

یکی از مسائلی که برای انسان‏ها و مخصوصا جوان مشکل ساز است قوه شهوت است، لذا دشمنان روی همین مسئله سرمایه گذاری کرده‏اند .

بر سر راه غریزه شهوت، دو راه وجود دارد:

راهی که سر از آتش خروشان شهوت درآورد .

راه دیگر آن که، به جویباری مبدل گردد که آب زلال را به سوی سرزمین بکر هدایت کند، تا آن جا را به گلستان زیبا تبدیل سازد .

این دو راه، بی‏نهایت نسبت‏به هم فاصله دارند . راه اول صاحبش را به آتش ابدی و بی‏پایان می‏برد و او را از انسانیت دور می‏کند . راه دوم، صاحبش را تا به دیدار حق پیش می‏راند و او را به حقیقت ارشاد می‏کند . پدیده شهوت و غریزه جنسی، یکی از مهم‏ترین زمینه‏های آسیب‏پذیر و آسیب آفرین جوانان است .

دشمنان تیزدندان و شهوت پرستان شعبده باز، همیشه روی نکات آسیب‏پذیر انگشت می‏نهند و نسل صالح را به سوی یک نسل پلید فراخوانی می‏کنند . یکی از کارهایی که زمینه ساز آسیب پذیری جوان شده، عدم تشکیل خانواده و تبدیل زندگی فردی به اجتماعی خانوادگی و دشوار جلوه دادن آن است‏به طوری که می‏توان گفت: بی‏شباهت‏به میدان جنگ رفتن نیست، با این تفاوت که همواره احتمال شکست و مغلوبیت آن از پیروزی فزون‏تر می‏باشد .

گروهی از جوانان روی همین اصل و عوامل دیگری از همان ابتدا فکر تشکیل خانواده و زندگی اجتماعی را از مغز خود بیرون کرده و زندگی آزاد و تنهایی را اختیار نموده‏اند . جمعی دیگر به خاطر بعضی توقعات بی‏جا و تقاضاهای گوناگون کم کم عقب نشینی کرده‏اند . . . (۲۴)

نسلی که برای شهوت رانی به خاک می‏افتند و سرافکندگی را به جان می‏خرد، تا مرز نیستی و فدا کردن هستی و همه ارزشها پیش می‏رود . در برابر شهوت تعظیم می‏کند و برده می‏شود و همانند بت آن را پرستش می‏کند . در چنین حالتی، شهوت آفرینان از این زمینه‏ها استفاده می‏نمایند و با برنامه‏ریزی منظم، نود درصد قربانی می‏گیرد . مثلا در آیینه آمار آمده، شهوت آفرینان ده درصد فیلم مبتذل و فحشا پخش کرده و در سطح بین الملل نود درصد مشتری جذب می‏کنند .

امام سجاد ( علیه السلام) در این رابطه می‏فرماید:

شهوت آفرینان با شهوت و شبهه در جست‏وجوی فرزندان ما هستند و در راه‏شان دام شهوت و شبهه نصب می‏کنند و اگر آنها را وعده دهند، دروغ می‏گویند . خدایا عمر فرزندان را برای ما طولانی گردان، و بر ایام زندگی‏شان برای من بیفزا و خردسالان را برایم تربیت کن، و ناتوانشان را برایم نیرو ده، و بدن‏ها و دینشان و اخلاقشان را برایم به سلامت دار . (۲۵)

بسیاری از جوان‏ها بعد از آن که سلامتی، جوانی، ارزش‏ها و فرصت‏ها را از دست دادند، متوجه می‏شوند که چه نعمت‏های بزرگی را از دست داده‏اند . همیشه مریض‏ها حسرت سلامتی را دارند و کهنسالان حسرت جوانی . زندانی در زندان بهتر متوجه نادانی و لغزش‏های خویش می‏شود . اکثر جوانان، زندگی «آزمایش و خطایی‏» دارند . زندگی را از اول جدی نمی‏گیرند و با خطرها هم به صورت جدی برخورد نمی‏کند . «زندگی آزمایشگاهی‏» به جایی نمی‏رسد . زندگی باید از روی تدبر و تعقل آغاز شود . محور زندگی باید تفکر قرآنی باشد . برای زندگی و زنده ماندن باید برنامه داشت . زندگی را نباید رها ساخت . زندگی همانند پرنده در قفس نیست که از روی دلسوزی آن را رها سازیم . همسان زندانی نیست که آن را به حبس ابد محکوم نماییم . زندگی یعنی: «جاودانه شدن، جاودانه ماندن و جاودانه مردن‏» .

تفسیر درست زندگی را باید از زبان «زمان‏» شنید . با گذشت زمان روشن می‏شود زندگی یعنی چه؟ پرنده واقعی و پیروزمند میدان کیست؟ به هر حال باید نفس را به چیزی مشغول کنیم وگرنه او ما را به گناه مشغول می‏کند .

البته ممکن است که جوانی به خاطر بی‏گناهی به زندان بیفتد، چنان که حضرت یوسف ( علیه السلام) نیز به خاطر بی‏گناهی به زندان افتاد:

بی‏گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق

یوسف از دامان پاک خود به زندان می‏رود»

قرآن مجید در مورد یوسف ( علیه السلام) می‏فرماید:

«واستبقا الباب وقدت قمیصه من دبر والفیا سیدها لدی الباب قالت ما جزاء من اراد باهلک سوءا الا ان یسجن او عذاب الیم‏» (۲۶)

و هر دو به سوی در سبقت گرفتند و آن زن پیراهن یوسف را از پشت درید . ناگهان شوهرش را نزد در یافتند . زن (با چهره حق به جانبی برای انتقام از یوسف با تبرئه خویش) گفت: کیفر کسی که به همسر تو قصد بد داشته جز زندان و یا شکنجه دردناک چیست؟»

متاسفانه در بعضی از نقاط جهان با جوانان پاک دامن با خشونت رفتار می‏شود; مثلا به جرم آزادی خواهی، دفاع از وطن و ناموس خود و مانند آن به بازداشت گاه و زندان می‏افتند . منتها خداوند جبران پاکی و پاک دامنی خواهد کرد، چنان که یوسف ( علیه السلام) را پس از دوران سخت زندان به پادشاهی رساند .

البته نوع زندان و زندانی کردن در هر زمانی ممکن است متفاوت باشد . در عصر کنونی به طور عمومی همه را در محیط آزاد زندانی کرده‏اند، یعنی باعث دورماندگی جوانان از حقیقت و مانع رسیدن آنها به کمال انسانی می‏شوند . با پخش برنامه‏های ضد انسانی و ضد اخلاقی مانع دست‏یابی جوانان به چشمه انسانیت‏شده‏اند .

عصری که در آن زندگی می‏کنیم، «عصر جنگ روان‏» است همه نگران نگرانی‏های خود هستند، برای گم شده درونی، نگران و سرگردان هستند . زندگی را بسیار مبهم معنا می‏کنند . آه سرد می‏کشند . همه کار می‏کنند ولی نمی‏دانند چه کار می‏کنند . رقابت‏شدید است، اما نمی‏دانند برای چه؟ چون برای فلسفه زندگی جواب نیافتند .

باید بدانیم دنیا دریایی است مملو از رنج و مصیبت . زندگی نه یک مسیر روان صیقل یافته است و نه بستری است از گلهای سرخ، حتی اگر زندگی بستری پوشیده از گل‏های سرخ بود، فراموش نکنید، گل‏های سرخ هم پر از تیغ‏های تیز و برنده‏اند .

تقریبا کامیابی تمام افراد موفق امروز نتیجه محنت‏ها و مشقت‏های دیروز آنان است، نه به لحاظ گام نهادن در بستر گل‏های پر طراوت . (۲۷)

رفاه‏طلبی توام با تنبلی، راحت‏طلبی و رانت‏خواری، از جمله نشانه‏های یک جامعه بیمار است . همان زندان نامریی‏ای است که دیگران خواهان آن هستند .

بالاخره در چنین عصری و در چنین فضایی، وظیفه دینداران، جوانان، دولت‏مردان و دلسوخته گان این است که فضای حاکم بر جامعه را، «خدامحوری‏» قرار دهند . برای دست‏یافتن به چنین فضای معنوی‏ای در جامعه، به سرمایه‏گذاری کلان در زمینه‏های فرهنگی و تربیتی و مانند آن نیازمندیم .

● حب مقام و ریاست طلبی

خداوند در داستان حضرت یوسف می‏فرماید:

«رب قد آتیتنی من الملک وعلمتنی من تاویل الاحادیث فاطر السماوات والارض انت ولیی فی الدنیا والآخرهٔ توفنی مسلما والحقنی بالصالحین‏» (۲۸)

پروردگارم! تو به من فرمان روایی عطا کردی و علم تعبیر خواب آموختی، پدید آورنده آسمان و زمین تویی و در دنیا و آخرت کارساز خواهی بود، مرا مسلمان بمیران و به شایستگان ملحق فرما .

حضرت یوسف ( علیه السلام) بعد از عبور از گردنه‏های دشوار و عقبه‏های عبرت‏انگیز، تازه با خطر بسیار بزرگ «حب مقام‏» و «ریاست‏طلبی‏» مواجه شده است که برای نجات از آن به خدا پناه می‏برد و دعا می‏کند تا از نظر ایمان در امان بماند و مسلمان بمیرد .

با توجه به آن که حضرت یوسف (علیه‏السلام) در مواجهه با آسیب اخلاقی «حسد» ، گرگ‏صفتان بردگی، فرصت‏شهوت جنسی و زندان، چنین دعایی نفرمود، معلوم می‏شود خطر شهوت مقام چقدر شکننده است .

حضرت علی ( علیه السلام) در مورد درمان حب مقام و جنون قدرت می‏فرماید:

«مالک . . . مانند جانور شکاری‏ای مباش که خوردنشان را غنیمت‏شماری! چون رعیت دو دسته‏اند:

دسته‏ای برادر دینی تو و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند . گناهی از ایشان سر می‏زند، یا علتهایی بر آنان عارض می‏شود، یا خواسته و ناخواسته خطایی می‏کنند . به خطاشان منگر و از گناهشان درگذر، چنان که دوست داری خدا بر تو ببخشاید .» (۲۹)

اگر با دقت تاریخ را مطالعه کنیم، روشن می‏شود که «جنون مقام‏» چه تعداد قربانی گرفته است و چقدر جنایت آفرینی کرده است . منشا و ریشه «سناریوی سقیفه‏» ، جنون مقام پرستی بوده است . در حادثه کربلا، صف مقابل امام حسین ( علیه السلام) «صف شهوت‏» و «جنون مقام‏» بوده است . اکثر پیامبر کشی‏ها را، همین صفت ضد انسانیت‏بوده است .

«هسته مرکزی‏» و «خرج‏های‏» تمام سلاح هایی که تا به حال اختراع شده جنون مقام تشکیل می‏دهد . پشت تمام بمب‏های اتمی و سلاح‏های هسته‏ای، همین نوع شهوت خوابیده است . بمب اتمی در «هیروشیما و ناکازاکی‏» عین شهوت بوده است .

حادثه فلسطین، عراق، بوسنی، افغانستان و . . . همه ریشه در ریاست‏طلبی دارد .

از گرگان همیشه گرسنه و فرهنگ بی‏بند و باری، غیر از این هم انتظار نمی‏رود . پشت‏سر دهکده جهانی و جهانی شدن، زندان نامریی و جهنم سیاهی طراحی شده است که همه آنها در کمین جوانان است .

به هر تقدیر، جوانان و پیروان یوسف (علیه‏السلام) از طرفی باید در پست‏های کلیدی و کلان کشوری خدمت‏بکنند، از طرف دیگر با آسیب و آتشفشان حب مقام مواجه هستند . حال در چنین حالتی چه باید کرد؟

دو مشکل بزرگ بر سر راه هر جوان فداکار وجود دارد:

رها ساختن مسؤولیت مشکل، پذیرفتن مسؤولیت مشکل‏تر . جای قرعه زدن هم نیست . بالاخره عده‏ای از جوانان باید در بدنه نظام و حکومت دینی مسؤولیت‏بپذیرند و در خدمت‏خلق باشند . به اضافه آن که خطر شهوت مقام هم وجود دارد . امام علی در این مورد می‏فرماید:

«اصناف السکر اربعهٔ:

۱) سکر الشباب

۲) و سکر المال

۳) و سکر النوم

۴) و سکر الملک; مستی بر چهار قسم است:

مستی جوانی، مستی ثروت، مستی خواب و مستی ریاست .» (۳۰)

از همه مهم‏تر این است که این چهار نوع مستی در یک نفر جمع شود و او را تهدید کند . در چنین حالتی چه باید کرد؟ در جواب باید گفت: در این صورت، راهکار دینی آن است که همانند یوسف خودمان را بر قرآن عرضه کنیم و «خدامحوری‏» را در زندگی حاکم نماییم و بگوییم:

<<توفنی مسلما والحقنی بالصالحین‏» (۳۱) مرا مسلمان بمیران و به شایستگان ملحق فرما .

قرآن مجید هم در نفی خودکامگی و سلطه پذیری می‏فرماید:

«تو (شیطان) هرگز بر بندگان من سلطه‏ای نخواهی داشت و تنها پروردگارت برای نگهبانی آنها کافی است .» (۳۲)

به هر حال آخرین آسیب و آفتی که یک جوان قرآنی را تهدید می‏کند، آفت و آسیب ریاست‏طلبی است که تنها با «توکل به خدا» می‏توان آن را مهار کرد . در صورت حفظ کردن خود از این خطر و خدمت‏به خلق، می‏توان بزرگترین دست آورد را از این طریق به دست آورد; چه این که بزرگترین وظیفه مردان خدا، «خدمت‏به خلق خداست‏» که خود بزرگترین عبادت است .

اصغر بابایی ساخمرسی

۱ . سوره یوسف، آیه‏۸ .

۲ . همان، آیه‏۹ .

۳ . مثنوی معنوی، دفتر ۵، بیت ۳۹۳۳ .

۴ . صحیفه سجادیه جامعه، دعای ۱۳۵، ص‏۴۹۷ .

۵ . نهج البلاغه، خ‏۸۶ .

۶ . صحیفه سجادیه، دعای ۲۷، دعای مرزداران .

۷ . یوسف، آیه‏۱۷ .

۸ . آصفی .

۹ . نهج البلاغه، نامه‏۴۱ .

۱۰ . نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸ .

۱۱ . یوسف، آیه‏۱۹ .

۱۲ . مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت ۳۶۹ .

۱۳ . کیم - وو - چونگ، «سنگ فرش هر خیابان از طلاست‏» ، محمد سودی، تهران: سیمین، نوزدهم، ۱۳۸۰، ص‏۲۴ .

۱۴ . تفسیر نور، ج‏۶، ص‏۴۰ .

۱۵ . سوره حج، آیه ۷۳ .

۱۶ . سوره یوسف، آیه ۲۰ .

۱۷ . سوره اسراء، آیه ۳۱ .

۱۸ . سوره انعام، آیه ۱۳۷ .

۱۹ . روزنامه کاروکارگر ۲/۱۰/۸۰

۲۰ . تفسیر نور، ج‏۶، ص‏۴۱ .

۲۱ . سوره یوسف، آیه ۲۲ .

۲۲ . سوره یوسف، آیه ۲۳ .

۲۳ . عبدالمجید رشیدپور، چرا رنج می‏بریم .

۲۴ . صحیفه سجادیه، دعای فرزندان .

۲۵ . سوره یوسف، آیه ۲۵ .

۲۶ . کیم - وو - چونگ، همان .

۲۷ . سوره یوسف، آیه ۱۰۱ .

۲۸ . نهج البلاغه، نامه ۵۳ .

۲۹ . تحف العقول، ص ۱۲۶ .

۳۰ . سوره یوسف، آیه ۱۰۱ .

۳۱ . سوره اسراء، آیه ۶۵ .