شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
زمان ظهور زرتشت از نگاهی دیگر
منابع سنتی تاریخی، زمان ظهور زرتشت را درست ۲۵۸ سال پیش از اسکندر، و در عهد گشتاسب، پدر داریوش اول هخامنشی، آوردهاند لیکن این تاریخگذاری به دلیل مطرح شدن پارهای ابهامها، مورد تردید بسیاری از دانشوران قرار گرفته است. از این رو، برخی با استفاده از شواهد زبانشناسی و نیز یافتههای باستانشناسی، زمانه زرتشت را به قرنها پیش از آن عقب بردهاند. کسانی هم به روایتهای یونانیان کهن دلبستهاند که ظهور پیام آور نامدار ایرانی را عمدتا ۶ هزار سال پیش از افلاطون دانستهاند. به این ترتیب و با وجود انبوه کاوشهای پیگیرانه، میتوان گفت که زمان دقیق ظهور زرتشت، به سان چیستانی ناگشوده سبب دلمشغولی و اختلاف نظر پژوهندگان دین و فرهنگ کهن ایران زمین شده است; به طوری که امروزه تعداد آرا و نظرهای گوناگون ابراز شده، واقعا بیرون از حد شمار مینماید. اما صرف نظر از این مساله، میتوان به فراست دریافت که گاه در لابهلای اظهار نظرها، گرایشهای معنیداری، برای انتساب زمانه رتشتبه دورانی خاص وجود دارد. به سخن دیگر، گفتهها و نظریهها درباره زمان ظهور زرتشت همواره بر مبنای گواهیهای تاریخی نبوده، بلکه در موارد قابل توجهی، این مساله در چارچوب ایدئالها و پیش فرضهای خاصی «گنجانده» شده است. در نوشتار حاضر، بعضی از این گرایشها و پیش فرضها را مورد بررسی قرار میدهیم.
● گرایش به باز گرداندن زمانه زرتشتبه هزاران سال پیش
▪ اشاره کردیم که یونانیان کهن، زمان ظهور زرتشت را به هزاران سال قبل و عمدتا ۶ هزار سال پیش از افلاطون برگرداندهاند. اینان به واقع، سردرگمی فراوانی پدید آوردهاند; زیرا بسیار بعید استبشر در آن عهد به درجهای از آگاهی و دانش دستیافته باشد که قادر به سرودن آثاری چون «گاثاها» [گاتها، گاهان، نام سرودهای ناب زرتشت] گردد. به علاوه سرودهای زرتشت، نشان از زندگی شبانی در عصر برنج داشته و به هیچ وجه با دورانی آن چنان دور که یونانیان آوردهاند، تطابق ندارد. با این همه، ناگفته پیداست که باید انگیزه و حسابگری خاصی در پیدایش این تاریخگذاری وجود داشته باشد. چنین نیز هست; زیرا بر طبق شواهد موجود، جریانهای فکری ایرانی به ویژه جهان بینی مزدیسنی نه فقط در یونان شناخته شده بود، بلکه بسیاری از دانشمندان یونانی، از همه این جریانها ملهم نیز شده بودند. افلاطون در کتاب الکبیادس نخست (First Alcibiades) برای نخستین بار در یونان، هم صراحتا نام زرتشت را برده و هم آشکارا به جهانبینی ثنوی ایرانیان، علاقه نشان داده است. افزون بر این، باور افلاطون را به وجود «بن بد» در گیتی -چنان که از کتاب «دادها» برمیآید- نشانه تاثیرپذیری او از تفکر ثنوی زرتشتی دانستهاند. علاوه بر او، در آثار و افکار «اودوکسوس» (Eudoxus) ، «پلوتارک» (Ploutarxos) ، «هکاتئوس» (Hekataeas) ، نیز ارسطو و فیثاغورث، میتوان به آشنایی با باورهای کهن ایرانی و حتی تاثیر پذیری از آن همه را باز شناخت. با این مقدمه، میتوان اندیشید که کهن نشان دادن زمانه زرتشت توسط یونانیان، در واقع تلاشی بوده برای آنکه به باورهای خود قدمتی هر چه بیشتر ببخشند، یا حتی تحت تاثیر باور به اجتنابناپذیر بودن اصل رجعت ادواری، افلاطون را تجسم دگرباره زرتشت معرفی کنند، که در صورت اخیر، رقم ۶ هزار سال ما را به یاد اعتقاد به سال کیهانی ۱۲ هزار ساله -با دو دوره ۶ هزار ساله- در اندیشه زرتشتی میاندازد، که بیگمان در یونان شناخته شده بوده است. به این ترتیب، یونانیان در مساله زمان ظهور زرتشت، با دستکاری عجیبی که روا داشتهاند، منظور از پیش تعیین شدهای را میجستهاند.
▪ از اینها گذشته اصرار برخی از زرتشتیان معاصر برای درست نشان دادن روایتهای یونانیان در خور تعمق است. «فرهنگ مهر» و «جمشید کاووس جی کاتراک» دو نمونه از این زرتشتیان اند. اینان در یک رویکرد قابل درک، تلاش کردهاند با اتکا به همان روایتهای یونانی و نیز جنبه تاریخی بخشیدن به سرگذشت اساطیر زمانه زرتشت را به هزاران سال پیش از میلاد، یعنی دوران نو سنگی، و هنگامی که هنوز آریاییان تا مهاجرت به سرزمین ایران، زمان درازی در پیش داشتند، برسانند. به نظر میرسد این زرتشتیان مؤمن نوعی غرورطلبی و کسب افتخار را در پس هر چه کهن نشان دادن رسالت زرتشت، جسته باشند، که این رویکرد از پیروان دینی که روزگاری دراز عظمت داشته، بعید نیست. به عبارت دیگر، در نظریه این زرتشتیان نیز میل باطنی و علایق خاص دینی و ملی، بر روحیه پژوهشگری تقدم دارد.
● گرایش به تاریخ سنتی زرتشتی
این تاریخگذاری خود منشا بحث و جدل فراوانی بوده است «کریستن سن» از بافت اسطورهای آن ناخشنود بود و حیرت میکرد چگونه کسانی پیدا شدهاند که به روایتسنتی، جنبه تاریخی بخشیدهاند; و در مقابل «هنینگ» از آن جانبداری میکرد و با دلایلی آن را مورد تایید قرار میداد... اما اگر اینان از سر دانشپژوهی و اعتنا داشتن به گواهیهای تاریخی، هر یک به راهی جداگانه رفتند، کسانی هم بودهاند که تاریخگذاری سنتی را به دلایل خاص خود پذیرفته و نقل کردهاند.
▪ «کارل یاسپرس» و «علی شریعتی»، زمانه زرتشت را از منظری دیگر نگریستهاند. این دو قبل از اعتنا به ادله تاریخی یا شواهد زبانشناسی، نظر به مفهوم ضرورت تحولات فراگیر اجتماعی داشتند. به عبارت دقیقتر، شریعتی رسالت زرتشت را در سده هفتم پیش از میلاد (مطابق روایتسنتی)، یک «ضرورت اجتماعی» میشمرد و همزمانی آن را با مصلحانی چون بودا، لائوتسو و حکمای سبعه یونان، نوعی «تقارن» مهم و پر معنی میدانست: در تاریخ میبینیم که بعد از طی ادوار ادیان بدوی (ادیان ابتدایی) که خلاصه آن را در درسهای اولیه گفتهام در تاریخ جامعهها و فرهنگهای بزرگ، به یک نوع تقارن بسیار مهم میرسیم. تقارن چه؟ تقارن در بعثتهای بزرگ، و در این زمینه، در چین دو پیامبر بزرگ را مشاهده میکنیم که به فاصله یک نسل با هم اختلاف دارند: یکی لائوتسو که «فردگرا» است و یکی کنفوسیوس که بر خلاف سلف خود «جامعهگرا» است. در هند، بودا که بنیانگذار یکی از گستردهترین مذاهب جهانی است که اکنون پیروان او بزرگترین شماره را در شمار پیروان مذاهب دارند باز در قرن ششم است (اواخر قرن ششم و اوایل قرن پنجم). زرتشت که در ایران بنیانگذار مذهب معروف است، نیز در اوائل قرن هفتم است. میبینیم که از خاور دور یعنی از چین که آغاز کنیم و به هند و بعد به ایران برسیم همه پیامبران بزرگی که ادیان پر نفوذ شرق را بنیان نهادهاند، در قرن ششم و هفتم قبل از میلاد به فاصله بیست، سی سال، و در واقع معاصر هم ظهور کرده و مذاهب بزرگ جهان قدیم را پدید آوردهاند. از ایران با یک جهش دیگر به یونان میرویم. در یونان میبینیم شبه پیامبران و فرزانگان و معلمان اخلاقو حکمتیونانی، که در نزد یونانیان به اعتبار و حیثیت پیامبران شرقی هستند، و اوصیای آنانند; سقراط و سایر فرزانگان و حکمای سبعه در قرون چهارم و پنجم و ششم و هفتم پیش از میلاد در یونان میزیستهاند; یعنی به فاصله یک قرن و دو قرن پس از ظهور بودا و زرتشت و کنفوسیوس و لائوتسو، و چون تمدن یونان اندکی به فاصله چند قرن بعد از تمدن هند و ایران و چین است، این یک یا دو قرن تاخیر ولادت و ظهور امثال سقراط نسبتبه پیامبران شرقی، یک چنین فاصلهای را توجیه میکند (این فواصل با اصل کلی که من میخواهم استنباط کنم تعارض ندارد). پس معلوم میشود بزرگترین بنیانگذاران مکتبهای مذهبی و اخلاقی جهان، در شرق و غرب و در تمدنهای بزرگ با هم مقارن و معاصر هم بودهاند و این تقارن نمیتواند تصادفی باشد، برای اینکه وقتی همه مکتبهای مذهبی و فلسفی و اخلاقی جهان را (غیر از یک استثنا که بعدها به ذکر آن خواهم پرداخت) بررسی میکنیم، در طول ۵ هزار و ۶ هزار و ۱۰ هزار سال تاریخ تفکر و شناختی که داریم، نمیتواند تصادفی باشد که همه بنیانگذاران اساسی به فاصله چند سال یا حد اکثر به فاصله یک قرن در شرق و غرب و بین جامعههایی که در آن اوقات با هم ارتباط فرهنگی نداشتهاند، ظهور کرده باشند. چرا؟ باید دلیلی داشته باشد. به عقیده من تنها چیزی که توجیه کننده بعثت این بنیانگذاران و رهبران مهم مذهبی و فکری جهان است، یک واقعیت اجتماعی عمیق و عظیمی میتواند باشد که در این دورهها، هم جامعه شرق و هم جامعه غرب، طی تحولات اجتماعی خودشان به این واقعیت اجتماعی و حادثه جبر زمانی رسیدهاند و بعد بین این واقعیت اجتماعی و این مرحله خاص تاریخی و حصول این بعثتهای بزرگ مذهبی یک تقارن بوده و میان همه آنها یک رابطه علت و معلولی وجود دارد. پس با قید یک استثنا، همه مذاهب و همه نهضتها را بر اساس نظام اقتصادی آن چنان که فلسفه علمی تاریخ تعیین کرده میتوان توجیه نمود و میان آنها رابطه علت و معلولی یافت، جز نهضتی که ریشهای در عمق نظام اقتصادی نداشته و منبع ماورای اقتصادی و اجتماعی و تاریخی دارد که آن دیگر بحثش در جامعهشناسی نمیگنجد. زرتشت در سال ۶۶۰ ناگهان قیام میکند، و به دلایلی قیامش انتظار میرود. یکی به این دلیل که نظام تمدن و مالکیت، دردها و نیازهای تازهای به جان بشریت میریزد و بعد مصلحانی را به درمان کردن میانگیزد. اینکه، کنفوسیوس، لائوتسو، بودا، زرتشت، حکمای سبعه و فلاسفه یونان همه در یک عصرند، به همین دلیل است، و زرتشت در آن دوره، پاسخی بود به دردها و نیازهای تازه ایرانی. از سوی دیگر «کارل یاسپرس» نیز دیدگاهی کمابیش نزدیک به شریعتی دارد; به این معنا که او همزمانی زرتشت را با سایر پیامبران و مصلحان و دانشمندان به فال نیک میگیرد:
چنین مینماید که این محور تاریخ جهان، در حدود ۵۰۰ پیش از میلاد مسیح قرار دارد; یعنی در جنبش و جریان روحی و معنویای که میان سالهای ۸۰۰ و ۲۰۰ پیش از میلاد روی نموده است. در این دوره، بزرگترین و ژرفترین دگرگونی در مسیر تاریخ روی داد، و انسانی پدیدار شد که ما تا امروز با او زندگی میکنیم. این دوره را به نحو اجمال «دوره محوری» مینامیم. این دوره آکنده از رویدادهای خارق العاده است. در چین کنفوسیوس و لائوتسه به دنیا آمدند و همه شعبههای فلسفه چین پدیدار شد، و مو تی، چوانگ تسه، لی تسه، و متفکران بیشمار دیگر، اندیشههای خود را بیان کردند; در هندوستان اوپانیشادها به وجود آمد و بودا پیدا شد و در آنجا نیز مانند چین، همه امکانهای تفکر فلسفی تا شکاکیت و مادیگری و سوفسطاییگری و «نیست انگاری» شکفته گردید; در ایران، زرتشت نظریه تکلیفآور خود را درباره نبرد خوب و بد به میان آورد; در فلسطین پیامبرانی مانند الیاس، اشعیا، ارمیا و یشوعا برخاستند و یونان هومر را پرورد و فیلسوفانی چون پارمنیدس و هراکلیت و افلاطون را به بار آورد و همچنین تراژدی پردازان بزرگ و توسیدید و ارشمیدس را. همه آن جنبشهای معنوی که این نامها به منظور اشارهای بر عظمتشان به میان آورده شد، در طی این چند قرن، در چین و هند و باختر زمین تقریبا همزمان روی دادند، بی آنکه ارتباطی با یکدیگر داشته باشند. به این ترتیب، در شیوه برخورد شریعتی و یاسپرس با مساله زمان ظهور زرتشت، ما به نوعی دیگر، با تقدم پیشفرضها بر نگرش تاریخی مواجهیم; به طوری که میتوان گفت در نگاه اینان، حقایق (آنچه بایستی روی دهد)، مهمتر از وقایع (آنچه به راستی رخ داده است) مینماید. البته باید گفت اگر در ظهور زرتشت در قرن هفتم پیش از میلاد، تردیدی نبود، چنان اظهار نظرهایی هرگز مطرح نمیشد و مورد بحث قرار نمیگرفت. لیکن در جایی که زمانه زرتشت، آن همه بحث و جدل بر انگیخته آن چنان که بین دو نظریه متفاوت هزاران سال فاصله زمانی وجود دارد بدیهی است که گزینش یک نظریه یا روایت، آن هم برای نشان دادن شمول «تقارن تاریخی» یا «دوره محوری» در ایران زمین، چندان علمی نیست.
▪ علاوه بر آنچه که گذشت، شریعتی در مواجهه با مساله زمان ظهور زرتشت، دیدگاه منحصر به فرد دیگر نیز دارد. وی مینویسد: ... اعتقاد به قیامت در اسناد اولیهای که از مذهب زرتشت داریم، وجود ندارد، اما در اسناد دوره ساسانی... پیدا میشود و من فکر میکنم که مساله قیامت، و تقسیم دنیا به گیتی و مینو... و بعد مساله ترازو و دوزخ و بهشت... مسائلی باشند که در مذهب زرتشت قدیم وجود داشته است، گرچه ممکن است در مذهب زرتشت وجود نداشته باشد، ولی بعدها در تماس با فرهنگ اسرائیلی و فرهنگ آریایی، در بینالنهرین، و فرهنگ اسلام، به تدریج پیدا شده است، و این درستبر خلاف گفته مستشرقانی است که با حقه بازی عجیبی، تاریخ تولد زرتشت را از ۳۲۹ تا ۶۰۰ پیش از میلاد به ۶ هزار سال پیش از میلاد و حتی ۶ هزار سال پیش از حمله اسکندر عقب میبرند، تا به یک نتیجهگیری نژادی دستبزنند! چرا که اروپایی هر دین و مذهب و مکتبی داشته باشد با نوعی «اگوسانتریسم» (خود پرستی) خود را منشا و دلیل وجودی هر مذهب و مکتب و فلسفهای میداند... سپس در ادامه مینویسد: تاریخ نژادها را که نگاه کنید، میبینید که آریاییها... بعد از سامیها و آرامیهای بین النهرین... به توحید رسیدهاند; چرا که بزرگترین پیامبری که در میان آریاییها میتوان موحدش خواند، زرتشت است; اما بنیانگذار مکتب صریح توحید که تبر را برداشته و در معبد، بتها را یک به یک شکسته است، ابراهیم است، که متعلق به بیش از ۱۸۰۰ سال قبل از میلاد است، یعنی ۱۲۰۰ سال پیش از تولد زرتشت... پس چه باید کرد؟ باید برای زرتشت، کبرسن گرفت! بنابراین او را ۸ هزار و ۲۰۰ سال به عقب بردهاند تا افتخار توحید را از نژاد سامی بگیرند و به نژاد آریا ببخشند!. این رویکرد حاد و شدید شریعتی، و مبدل کردن یک مبحثبه کلی تاریخی، به موضوعی با جنبههای استعمار ستیزانه، قطعا حاکی از «شرایط زمانی و مکانی» است. کافی است دوران بیان این مطالب (سال ۱۳۵۰) را به یاد آوریم: دوران رژیم پهلوی که آکنده بود از تبلیغات باستانگرایی و جنجال ناسیونالیستهای افراطی; اینکه پیوسته از ستم اعراب مسلمان در حمله به ایران، داد سخن میدادند و قصد کم ارج نهادن به اسلام، زرتشتیگری را مورد توجه روزافزون قرار میدادند. این مساله به خوبی در گفتار شریعتی هویدا است: من خواهم گفت که ایران دوستانی که فریاد بر آوردهاند که باید ایران به دوران طلایی پیش از اسلامش باز گردد و شکوه و قدرت باستانیاش را احیا کند و این ایمان بیگانهای را که دوازده قرن پیش، پس از شکست مقاومتهای پیگیرش پذیرفته است، از خود دور سازد، چه کسانیاند و این نداها از حلقوم چه عناصری برمیآید و غرض اصلی از این هیاهوهایی که به ظاهر رنگ دوستی ایران و تعصب ملی و قومی دارد و دفاع از استقلال و آزادی ایران تلقی میشود، چیست؟ و نیز خواهم گفت که آن استقلال و شکوه و جلال دوره باستان و آن عدل انوشیروان و اقتدار کورش و اندیشه بزرگمهر حکیم چه بود و این تمدن شگفت و ظریف و عمیق و فرهنگ پخته و زیبا و روح پر از لطافت، و اندیشه سرشار از حکمت، و دل مملو از عرفان، و هنر و ادب غنی و دقیق و پر از رقتی که ایران قبل از اسلام دارا شد، چه هست، تا معلوم گردد آنان که میگویند: اسلام، تمدن و استقلال و اقتدار ایران را به زوال کشاند و اندیشهاش را پریشان کرد و از آن پس به انحراف و انحطاط دچار شد، تا چه اندازه... نادانند. مطمئنا شریعتی نمیتوانستبا جریانهای باستانگرایی افراطی -که در عهد پهلوی رواج زیادی یافته بود ـ سازگاری داشته باشد; لیکن محور اساسی چنان جریانی، جعل تاریخ و کبر سن گرفتن برای زرتشت، نبوده است; بلکه آنچه هدف گرفته میشد، غرور ملی و مبانی اعتقادی مردم بود. به علاوه، آن تاریخگذاری توطئهآمیزی که شریعتی از آن سخن گفته، همانطور که اشاره رفت، بیشتر از جانب برخی زرتشتیان مومن مقبولیتیافت; و اروپاییان یا به روایتسنتی پای فشردند یا محدوده زمانیای حوالی هزاره یکم پیش از میلاد را مطرح ساختند.
▪ یکی از جالب توجهترین صورتهای پافشاری بر روایتسنتی را میتوان در آثار برخی زرتشتشناسانی یافت که نه تنها درباره صحت و سقم روایت مذکور بحث چندانی ندارند، بلکه سعی کردهاند به مدد خیالبافی، کاستیهای تاریخی آن را جبران کنند و بر شاخ و برگ آن بیفزایند. به عنوان مثال میتوان از «اومستد»نام برد که در کتاب خود، از گفت و گوی داریوش جوان با زرتشت در بارگاه گشتاسب و از همراهی این دو، سخنها گفته است. اما مورد جالبتر، کتاب زرتشت و جهان او اثر «هرتسفلد» است که به راستی حیرتآور است. او در قالب روایتسنتی چنان پیش میرود که زرتشت را پسر اژی دهاگه (ضحاک، آستیاگ مادی) میشمرد و گمان میبرد که او به دلیل مبارزات سیاسیاش توسط «گئومات مغ» (بردیای دروغین) محاکمه و به طوس، محل حکفرمایی گشتاسب، تبعید میشود، که در آنجا مورد استقبال گشتاسب و پسرش داریوش قرار میگیرد! به این ترتیب، داریوش اول و پدرش منجی بزرگ زرتشتیگری میشوند. به این ترتیب، فرض همزمانی زرتشتبا نخستین شاهان هخامنشی، برای برخی نویسندگان، آن چنان پر شکوه و جذاب مینموده است، که به جای هر گونه بحث و نقادی علمی، به انواع خیالپردازیها متوسل شدهاند، و به واقع، بر دشواری درک قضیه زمانه زرتشت افزودهاند. بنابر آنچه گذشت، با برخی از انواع رویکردهای غیر تاریخی به مساله زمان ظهور زرتشت آشنا شدیم و دیدیم که در این رویکردها، بیش از آنکه دغدغهای برای «واقعیتهای تاریخی» وجود داشته باشد، سر آن بوده تا از این مساله برای اهداف خاص و معینی بهره برده شود یا زمانه خاصی به دلیل «مطلوب و مناسب» بودن، پذیرفته شده است و متاسفانه باید گفت در بسیاری از مباحث تاریخی مورد منازعه چنین دشواریای وجود دارد
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
دولت سیستان و بلوچستان چین انتخابات مجلس شورای اسلامی دولت سیزدهم حسن روحانی جنگ نیکا شاکرمی رهبر انقلاب معلمان مجلس
سیل هواشناسی ایران تهران آتش سوزی باران سازمان هواشناسی اصفهان شهرداری تهران پلیس قوه قضاییه معلم
خودرو قیمت خودرو قیمت دلار تورم مسکن قیمت طلا بازار خودرو سهام عدالت دلار حقوق بازنشستگان ایران خودرو بانک مرکزی
صدا و سیما مهران غفوریان تلویزیون ساواک سریال موسیقی بی بی سی سینمای ایران عفاف و حجاب دفاع مقدس
هوش مصنوعی
رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین غزه جنگ غزه آمریکا روسیه ترکیه حماس اوکراین انگلیس نوار غزه
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر سپاهان باشگاه استقلال علی خطیر باشگاه پرسپولیس بازی تراکتور جواد نکونام لیگ قهرمانان اروپا
آیفون اپل ناسا گوگل صاعقه سوئیس تماس تصویری عکاسی تلفن همراه
کبد چرب فشار خون طول عمر