شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
مجله ویستا

تکرار؛ هم در فرم هم در محتوا!


تکرار؛ هم در فرم هم در محتوا!

● درباره سریال‌های ماه رمضان
سریال‌های مناسبتی ماه‌رمضان اکنون نه صرفا از حیث مضمون و درونمایه داستانی که حتی از حیث فرم و تبدیل شدن به یک آیین و سنت رسانه‌ای نیز در ورطه تکرار …

درباره سریال‌های ماه رمضان

سریال‌های مناسبتی ماه‌رمضان اکنون نه صرفا از حیث مضمون و درونمایه داستانی که حتی از حیث فرم و تبدیل شدن به یک آیین و سنت رسانه‌ای نیز در ورطه تکرار افتاده است. ازمنظر جامعه شناسی رسانه اگربخواهیم به تحلیل این پدیده بپردازیم می‌توانیم به تاثیرات عناصر برون‌متنی موثر برکیفیت یا بازنمایی یک متن هنری و مثلا در اینجا فیلم و سریال اشاره کرد. بدین معنی که تهیه و تولید این مجموعه‌های تلویزیونی دقیقا به دلیل مناسبتی بودن واجد یکسری مناسبات و مولفه‌های خاصی شده که به تدریج در حال تبدیل شدن به امری ضد خود است. در ابتدا و تا همین چند سال پیش سریال‌های مناسبتی به‌ویژه در ماه رمضان از ظرفیت نمایشی و قابلیت‌های مخاطب پذیری بالایی برخوردار بود و هنوز تازگی آن کهنه نشده بود اما در یکی، دو سال اخیر به‌ویژه امسال، خارج از ساختار درونی این آثار و روان‌شناسی مخاطب نیز انگیزه و میل کافی برای تاثیرپذیری از این مجموعه‌ها وجود ندارد یا دست‌کم به‌شدت کاهش یافته است. یک عامل بسیار مهم در این اتفاق به تکراری شدن فرم و مضمون قصه‌ها و حتی شیوه روایت آنها برمی‌گردد. شمایل و شاکله این سریال‌ها طی این سال‌ها تصویر واحد و مشابهی از این آثار ترسیم کرده که مخاطب از پیش با حال و هوا و مولفه‌های آن آشناست و دیگر قرار نیست که مثل «او یک فرشته است» یا «اغما » مخاطب، غافلگیر شده و با تصویر تازه‌ای از سریال سازی مواجه شود. به همین دلیل « ملکوت» حتی با بهره‌گیری از جلوه‌های ویژه بصری و بازنمایی برخی مفاهیم و امور انتزاعی نمی‌تواند، مخاطب را مجذوب قصه ماورایی خود کند یا حتی جذابیت بصری آن برای تماشاگر، دیدنی باشد! مخاطب از پیش می‌تواند همه این مناسبات ماورایی را حدس بزند و فرآیند قصه برایش قابل پیش بینی شده است. لذا نه خیلی شگفت زده و متاثر می‌شود و نه به هیجان و التهاب می‌افتد. از سوی دیگر سریال‌هایی که واجد پیام‌های اخلاقی است یا قصه‌ای اجتماعی را روایت می‌کند نیز واجد همین ویژگی است.

بازهم مخاطب می‌داند که قرار است برخی مفاهیم تربیتی و آموزه‌های اخلاقی در قالب قصه و حکایتی دیگر به او عرضه شود تا در این ایام خودسازی، به کمکش آمده و او را متنبه سازد. این مفاهیم و انگاره‌های اخلاقی نیز حول برخی کنش‌ها و ارزش‌های مشترک می‌چرخد و ساحت‌های متفاوتی از زیست اخلاقی را نشانه نمی‌گیرد. نفی حرص و طمع، دنیاطلبی و مادی‌اندیشی در کنار توجه به معنویت و آخرت گرایی، شالوده اصلی این پیام اخلاقی است که حالا در اشکال مختلف داستانی روایت می‌شوند. معناگرایی در این مجموعه آنقدر لبریز شده و به‌واسطه مدشدگی ژانری، پررنگ می‌شود که مخاطب را دچار اشباع‌شدگی کرده و حتی گاه ساختار دراماتیک سریال را شکسته و به‌نفع پیام نابود می‌سازد. به‌واسطه این الزامات ژانری که برساخته اجبار مناسبتی بودن است مخاطب با این ذهنیت به تماشای این مجموعه‌ها می‌نشیند که حتما یک گزاره اخلاقی را در یک فرآیند ذهنی به عنوان یک الگو و پارادایم رفتاری بپذیرد. عناصر دیگر یک درام نیز باید خود را با این اصل از پیش تعیین شده هماهنگ کننده تا میزان و نسبت آنها با مناسبتی بودن سریال، تایید شود. به همین دلیل است که کمتر می‌توان نشانه‌ای از شخصیت سازی در این مجموعه‌ها سراغ گرفت و بیشتر با صورت تیپیکالی از کاراکترها مواجه می‌شویم که در یک ساختار قطب بندی شده به سیاه و سفید بودن مزین می‌شوند تا هر کدام حق و باطل بودن یک اندیشه و رفتار را نمایندگی کنند لذا در این مناسبات کلیشه‌ای، کمتر پیش می‌آید که شخصیتی ماندگار خلق شود که در کسوت یک قهرمان ظاهر شده و در ذهن مخاطب ماندگار شود. شاید بیش از همه این کاستی‌های تکنیکی؛ آنچه که فقدان آن در سریال‌های مناسبتی امسال احساس می‌شود نبودن حس و حال معنوی و برساخته از روح معنایی این ماه در اغلب آثار است. چنانچه انگار مجموعه‌های قدیمی تر مثل گمگشته، او یک فرشته بود، خانه به‌دوش، متهم گریخت، اغما و... به یک نوستالژی مناسبتی بدل شده‌اند که با تماشای سریال‌های امثال قابل تداعی نیستند و میان فضای بیرونی و فرامتنی اثر و حال‌و‌هوای درونی قصه‌ها، نسبتی معنادار ایجاد کنند. شاید به همین دلیل است که حتی مناسبتی بودن این مجموعه‌ها نیز احساس نشود و سفره افطار تا پایان سریال پهن نباشد.