پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
شکافهای بزرگ مبانی فرهنگی, شناختی و اجتماعی انقیاد زن
تقسیم بندی بر پایه جنس بنیادی ترین تفکیک اجتماعی است. این شالوده سازمان یافته، اغلب نهادهای اصلی همچون تقسیم کاردر خانه، محل کار، سیاست و مذهب است. از جنبه جهانی، نقشهای جنسیت زده زنان نیز در مقابل نقش مردان، فرمانبردار است.
تفکیک جنسیت نقشهای زنان را در باز تولید و فعالیتهای حمایتی تقویت و استقلال انها را در معرض خطر قرار می دهد. ساز و کارهای اجتماعی، فرهنگی و روان شناختی از این فرایند حمایت می کنند. تمایزگذاری ها با توجه به ثبات گروهها و موفقیت جنبشهای اجتماعی متفاوت است. تحلیل های جنسیتی در حال به حاشیه رانده شدن هستند. بنابراین پیشنهاد می شود که همه جامعه شناسان، مسائل جنسیتی را در مطالعات خود، برای فهم بهتر نهادهای اساسی و روابط اجتماعی د رجامعه مورد توجه قرار دهند.
جهان مملو از تفکیک های بزرگی - تقسیم های میان ملت ها، ثروت، نژاد، مذهب، آموزش، طبقه، جنسیت و جنس - است که همگی ساخته "عامل انسانی "است. مرزهای مفهومی که چنین دسته بندیهایی را تعریف می کنند، همیشه نمادین هستند و احتمالا موجب شکل گیری مرزهای فیزیکی و اجتماعی می شود (Gerson and Peiss ۱۹۸۵;Lamont and Molnar۲۰۰۲). امروز نیز همچون گذشته این ساخته ها ( یا بر ساخته ها )نه تنها نظم اجتماعی موجود را سامان می دهند که ظرفیت ایجاد نابرابری های جدی، گسترش منازعات و ترویج رنج و انقیاد انسانی را نیز در دست دارد.
دراین مقاله، من معتقدم که مرزهای مبتنی بر جنس موجب بوجود آمدن بنیادی ترین تفکیک اجتماعی می شود - تفکیکی که اگر دانشگاهیان درصدد فهم شایسته ای از پویش های اجتماعی و نقش موثر این قشر بندی ها باشند، باید باید به عنوان مسئله ای ریشه ای در تمام تحلیل های جامعه شناختی مد نظر قرار گیرد. تلاش بسیاری از جامعه شناسان کمک و همصدایی با این ادعاست، علیرغم اینکه در یک تک مقاله من تنها می توانم به بخشی از آنها رجوع کنم.
مرزهاو قلمروهای مفهومی که دسته بندی های اجتماعی را تعریف می کنند به کلی حرفه ما را با ساختارشکنی روبرو می کنند. شاید عده ای سابقا فکر می کردند که اینها وجه توصیفی ویژگی های بیولوژیکی یا ارثی هستند. اما، امروزه دسته بندیهای اجتماعی همچون نژاد و قومیت توسط شماری از اندیشمندان به بحث گذاشته می شود (Barth۱۹۶۹;Brubaker۲۰۰۴;Telles۲۰۰۴). در حقیقت جامعه شناسان ازدلیل اساسی پنهان شده در پشت تفاوتهای جزمی پرسش می کنند و " مطلقیت " و" جزمیت " آن را در کنار راههایی که آنها را ضروری و طبیعی می کنند، زیر سوال می برند(۱). با این وجود، هنوز بسیاری از این نظریه پردازان انتقادی [مسئله ]جنسیت را در این نوع تحلیل دخیل نکرده اند (۲). [و زمانی هم که ]در این حوزه کارکرده اند [بیشتر]متمایل بوده اند که- نه با هدف به حاشیه راندن آن ولی- آن را به "مطالعات جنسیتی "محول کنند. (۳)
البته دسته بندی های نژادی، قومیتی و جنسیتی به معنای واقعی - همانطور که دابلیو. آی.توماس می گوید : اگر انسان موقعیت ها را همانند واقعیت تعریف کند، آنها در پیامدهایشان [حداقل] واقعی هستند (Cited in Merton[۱۹۴۹]۱۹۶۳:۴۲۱). دسته بندی بر اساس ویژگیهای بصری (قابل دیدن)اغلب بعنوان راهبرد بسیج کردن اقدام له یا علیه مردمی بکار گرفته می شود که به یک دسته تعلق دارند و یا تلاش می شود آنها را بصورت یک شبه گروه در آورند (Bourdieu۱۹۹۱;Brubaker۲۰۰۴). متناوبا، خود دسته بندی نیز ممکن است بوجود آورنده همنوایی و انطباقی برای یک کلیشه [الگوی غالب ]در فرآیندی باشد که به رسالت "خود تکمیلی "معروف است. (Merton [۱۹۴۹]۱۹۶۳).
اما برای افراد در گیر شدن در تفکر جزمی یک چیز است و سایر مسائل، موضوع اندیشمندان علوم اجتماعی است که این دسته بندی ها و تقسیم سازی ها را با جایگاه فرضیاتی اش بپذیرند.امروزه بسیاری از اندیشمندان حوزه اجتماعی، باورهای عام زده از نژاد، قومیت و جنسیت را مورد استفاده قرار می دهند و آنها را توصیفاتی از ویژگیهای بدست آمده پایدار و ذاتی از مفاهیم فوق الذکر می دانند و با آنها همچون متغیرهای تغییر ناپذیری که دسته بندی افراد- آنانی که دارای ویزگیهای مشترک هستند - را تشریح می کنند، روبرو می شوند. بر این روال، دانشمندان علوم اجتماعی تفاوتی با سایر مردمی که در فعالیت های روزمره و نحوه تفکرشان با این دسته بندی ها همچون شاخصه های قابل اعتمادی از مشترکاتشان روبرو می شوند، ندارند.
برای مثال رنگین پوستان از طرف پلیس بسیار بیشتر از سفیدان در مظان اتهام هستند و اساتید برگزیده مرد در مقام ارزشیابی با اساتید زن از صفات با هوش و دانشمند منتفع می شوند در حالیکه اساتید زن نیز همانند آنان عالی هستند(Basow ۱۹۹۵). با اینحال بر خلاف مبنایی که گروههای اجتماعی بر آن اساس تعریف می شوند، دسته بندی ها شامل افرادی است که ممکن است اصلا همدیگر را نشناسند و یا با هم تعامل نداشته باشند. با این وجود، ممکن است که آنها دارای ویژگیهای فیزیکی یا روابط خاص مشترک باشند.
رنگ پوست، بافت مو، اندامهای تناسلی، محل تولد، نسبت و دودمان [هم] می تواند از عناصر تعیین کننده دسته بندی ها باشد.
من جنسیت را بعنوان بنیادی ترین و متداولترین دسته بندی در زندگی اجتماعی در سراسر دنیا، مورد توجه قرار می دهم. من در جستجوی پیامدهای زندگی هستم که بدنبال این نقش برای نیمی از بشریت (زنان) بدنبال دارد. البته جنسیت بر پایه جنس بیولوژیکی است که با شناسائی هر فردی در بدو تولدش بعنوان دختر یا پسر با نگاه به اندامهای تناسلی تعریف می شود.
همین نگاه اولیه است که بیشترین تفکیک اساسی را در همه جوامع بوجود می آورد و کیفیت زندگی افراد، موقعیت هرم اجتماعی. شانس بقائشان را تعریف می کند. این نگاه اولیه افراد را برای زندگی، مشخص و نشانه گذاری می کند و به تناسب هوش، گرایش ها، استعدادها یا علائق خاصشان، به آنها مزیت می دهد. البته، افراد دگر جنسیت خواه، دگر جنسیتی و هرمافرودیت یا هردوجنس نما (۴)در این جداسازی دو بخشی قرار نمی گیرند. اما نسبت به دسته بندی های زنان و مردان ما، شناخت کمی از دسته بندی های مبنتی بر جنس تقریبا در تمامی جوامع داریم (Butler۱۹۹۰:Lorber۱۹۹۴, ۱۹۹۶).
● تفکیک جنسیتی و انقیاد
تفکیک جنسیتی پایا ترین و در عین حال بنیادی ترین تقسیم قابل بحث در جهان امروز است. البته، یکی از چندین و چند تقسیم بزرگ. مرزها بیانگر قلروهای روابط انسانی هستند. قلمروهایی که توسط "موسسان فرهنگی"ایجاد می شوند، کسانی که مفاهیم را به رویه بر می گردانند : حاکمان نشسته در پشت در های بسته کاخها و ادارات اجرایی، قضات دادگاهها، کشیشان، راهبه ها و ملاها ،معلمان، والدین و مردم کوچه و خیابان.
تقسیمات بزرگ جامعه با داد و ستد، رسوم، زور و تهدید زور تقویت می شوند. (Epstein۱۹۸۵)تا آنجایی که قلمروها نفوذ پذیر و شخصی باشند، می توانند از ورای دسته بندی بگذرند وبه این معنی که، تعلق آنها به نقشها و وضعیت های اجتماعی خاص، عملکردی از نهاد جامعه، ثبات نهادی و توان تغییر است. رویه هایی که از این قلمروها تخطی می کنند و آنها را نادیده می گیرند، همان مسیر تغییر اجتماعی و محدودیت های ان است که بنیان آزادی بشر هستند.
از میان تمامی دسته بندی هاو تقسیمات اجتماعی ایجاد شده، تفکیک جنسیتی، بنیادی ترین و یکی از مقاوم ترین آنها در برابر تغییر اجتماعی است. همانطور که پیشتر اشاره کردم (Epstein۱۹۸۵;۱۹۸۸;۱۹۹۱b;۱۹۹۲) ، دسته بندی های دو گانه همانند آنچه میان سفیدان و سیاهها قائل به تمایز است، افراد آزاده و برده ها و زنان /مردان ف همیشه منزجر کننده هستند. این دسته بندی های دوگانه بویژه در جریان حفظ برتری دسته بندی ویژه یا دارای امتیاز ویژه قوی عمل می کنند - گاه این شکافها باریک و کاه بسیار عمیق هستند. بعضی از افراد و گروههای کوچک زنان ممکن است که بتوانند پیامدهای منفی این تقسیم بندی را کنار یا دور بزنند و در بعضی موارد حتی ممکن است به تحصیلات یا موقعیت مالی بهتری از مردانی که در گروهشان هستند ، دست پیدا کنند. در میان زنان، انانیکه در یک طبقه، نژاد یا ملیت با موقعیت بهتری قرار دارند، احتمالا بهتر از سایرین می توانند به این موقعیت ها دست پیدا کنند.
اما در سراسر جهان و در تمامی جوامع، زنان گروه مطیع و مورد انقیاد مردان هستند.
بعدا اشاره خواهم کرد که تفکیک جنسی از لحاظ بیولوژیکی شکل دهنده شاخصی است که حول آن تمامی نهادهای اصلی جامعه، شناسایی می شوند. تمامی نهادهای اجتماعی، نقشها را بر اساس جنس بیولوژیکی اعضای ان اختصاص می دهند. تقسیمات کار در خانه، نیروهای کار محلی و جهانی، موجودیت های سیاسی در اکثر نظامهای مذهبی و دولت - ملت ها با توجه به تفکیک جنسی به رسمیت شناخته می شوند.
مفاهیم فرهنگی نیز به دسته بندی زنانه/مردانه پیوند می خورد، تقسیماتی که در بر دارنده گرایشهای شخصی و صلاحیتی هستند(Epstein۱۹۸۸;see Ridgeway۲۰۰۶). اینها افراد را در دسته بندی های ویژه ای همچون نقش های نمادین و اجتماعی قرار می دهند. البته در این میان نقشهای مشترکی هم وجود دارد که میان زنان و مردان تقسین شده اند، اما در تمامی جوامع وضعیت جنسی، اصلی ترین تصمیم گیرنده و تعیین کننده است - در واقع موقعیت مافوقی است که دسترسی به اکثر دیگر موقعیت ها را تعیین می کند.
البته جنس بیولوژیکی به تعیین نقشهای بازتولیدگرانه (همچون بارورنده کودک و تلقیح کننده آن) نمی پردازد. اما در عین حال هیچ ضرورت بیولوژیکی نیز برای یک زن وجود ندارد که مادر شود ،حتی با وجود اینکه تنها زنان می توانند مادران بیولوژیکی شوند و یک مرد شاید [و شاید نه] بتواند، پدر بیولوژیکی بودن را انتخاب کند. بعلاوه می توان چنین نتیجه گیری کرد که همه وضعیت های اجتماعی و نقشهای پیوند خورده با انها به لحاظ اجتماعی تعیین می شوند. وانگهی، هنجارها، رفتارهای مشخص تعیین شده ای را برای تمامی نقشهای اجتماعی تعیین و حتی ممنوع می کنند و از آنجایی که مقام ها و پست ها بصورت جهانشمولی رده بندی می شوند، وضعیت زنان در مقابل وضعیت مردان در حالت انقیاد بسر می برد. در کنار اینکه، نقشهای زنان نیز در سراسر دنیا در کنار نقشهای اختصاصی مردان در خانواده، محل کار و در سیاست تعریف می شوند. در واقع هیچ یک از مقام یا پست ها یا موقعیت های اجتماعی در جامعه قائم به ذات نیستند و بر فعالیتهای متقابل و دو جانبه ای که موقعیت های تکمیلی را در دست دارند، وابسته هستند. نقشهایی که بشدت اجتماعی و رده بندی شده و معمولا از تفاوت های منزجر کننده که "مذکر " و "مونث " را یاد آوری می کنند، پیروی می کند.
این ملاحظات من را با ارائه پیشنهادهای ضروری برای تحلیل جامع جامعه شناسی امروز و درخواست برای ریشه کنی مرزهایی که مطالعات به اصطلاح جنسیتی را از جریان اصلی جامعه شناسی منفصل کرده است، فرا می خواند و هدایت می کند. (۶)
با توجه به طبیعت موقعیتهای اجتماعی جنسی طبقه بندی شده، رفتارهای نمادین و اجتماعی، پیشنهاد می کنم پویشهای افتراق تفکیک جنسیتی همچون موضوع پایه ای تحلیلی جامعه شناختی مرئ توجه قرار گیرد و دقت ویژه ای به سازو کارها و فرآیندهای تمایز گذاری، فرق گذاری جنسیتی و نفشهای آنان در تشکیل گروه، گرایش اصلی گروه و قشر بندی و دسته بندی [مشتق از آن] معطوف شود. (۷)ورای این مسائل معتقدم که :
▪نقشهای نمادین و واقعی زنانه /مردانه در ساختار اجتماعی به مثابه بستر رشد و نمو و شکل گیری گروه و حفظ گروه مرزی هستند.
▪تمامی جوامع و نهادهای بزرک اجتماعی ریشه در انقیاد زنان دارند.
▪ماهیت همبستگی گروههای اجتماعی بسیار جای بحث دارد، بویژه اینکه قوی ترین اینگونه همبستگی های میان گروهی در جامعه متوجه تمایز گذاری زنانه /مردانه و جدی ترین ان وضعیت انقیاد زنان است.
اعمال این فرق گذاری ها از طریق ابزارهای فرهنگی و ایدئولوژیک صورت می گیرد که در واقع این تمایز گذاریها را تو جیه می کند. این بر خلاف این حقیقت است که، بر خلاف سایر دسته بندی های دو گانه از مردم، دسته بندی زنانه/مردانه، بصورت اجتناب ناپذیری در کنار هم جفت شده اند و با اشغال مکانهای مشابه، موقعیت طبقه اجتماعی و نژادی را بین خود تقسیم کرده اند. ارئه تحلیل هایی در باب این روابط با توجه به مناسباتی که این موقعیت ها را در هم تنیده می کنند و با توجه به اینکه اینها در تمامی نهادها، مبانی اصلی را تشکیل می دهند، دشوارتر می شود.
البته، ناپایداری در جوامع و زیر گروهها و حلقه پیوستگی در شدت و حدت انقیاد زنان وجود دارد. در واقع، انقیاد یک فرآیند ایستا نیست و تفاوتهای جزئی تا کلی را در بر می گیرد. این فرایند هم در شکل و هم در سطح بشدت پویاست.زنان بر پایه عناصر متعددی - همچون وضعیت اقتصادی، سیاستهای هویتی گروهها یا ملت ها، انتخاب حکومتهای لیبرال یا محافظه کار و نیاز برای کار زنان در بخشهای دولتی یا خصوصی، سطح تحصیلات آنها، رنگپوست آنها (۸)، قدرت رهبران مذهبی در جوامع آنها و تواناییشان برای پیشبرد حرکتهای اجتماعی، برابری را بدست می آورند یا از دست می دهند. حتی در برابر خواه ترین جوامع، تی افراد پوشیده و بگونه ای است که براحتی می تواند به سکوت سپرده شود.
نوشته : سینتیا اپستین
ترجمه : محبوبه بیات
پی نوشت ها :
۱) برابیکر از تلاشها. کمکهای Gil- White۱۹۹۹;Hirshfield۱۹۹۶;Rothbart &Taylor۱۹۹۲ به این دیدگاه یاد می کند.
۲) Duster۲۰۰۶جنسیت را هم ذکر می کند.
۳) برای مثال به Epstein۱۹۸۸;Lorber۱۹۹۴;Connell۱۹۸۷;Ridgeway۲۹۹۶;Bussey&Bandura۱۹۹۹;Tavris۱۹۹۲ نگاه کنید.
۴) من این اصطلاح بسیار رایج را بکار بردم ولی ینظر می رسد، عناوینی همچون "دگرجنسی "یا "میان جنسی خواهان "که توسط دانشمندان و وکلا مورد استفاده قرار می گیرد، مناسب تر باشد.
۵) من این وازه را به تبعیت از بکر (۱۹۹۳)بکار می برم. وی از" موسسان اخلاقی "، برابیکر(۲۰۰۴) از "موسسان سیاسی - قومی "و فاین (۱۹۹۹) از "موسسان خوشنام " نام می برد.
۶) شمار زیادی از جامعه شناسان بطور خاص خواستار همگرایی بیشتر تئوری فمنیستی و مطالعات جاری در جریان اصلی جامعه شناسی امریکایی شده اند. (e.g.,Chafetz۱۹۸۴,۱۹۹۷;Laslett۱۹۹۶;Stacey&Throne۱۹۸۵)
۷) من اواین کسی نیستم که چنین پیشنهادی را مطرح می کند. (e.g.,see Acker ۱۹۷۳;Blumberg۱۹۷۸;Chafetz۱۹۹۷)
۸) البته تشکیلات در حال رشدی، از زنان رنگین پوست دانشگاهی در حال شکل گیری است. نگاه کنید به :Baca Zinn ۷ Dill۱۹۹۶;Collins ۱۹۹۸;Hondagneu Sotelo۲۰۰۳
۹) مارتین (۲۰۰۴)و اوربر(۱۹۹۴) هر دو جنسیت را نهادی اجتماعی فرض کرده اند.
۱۰) واضح ترین مثال در این مورد، حق سقط جنین است که بنابر Roe vs Wade(۱۹۷۳) قدرت ممنوع سازی سقط جنین در شش ماهه اول حاملگی را از دولتها باز پس گرفت. Webster v.Reproductive Health Services موجب باز پس گیری بعضی از این اختیارات شد. از آن زمان به بعد، رئیس جمهور و دیگر قانون گذاران با پیشنهاد یک لایحه قانون اساسی بدنبال منع سقط جنین و اعطای حقوق به futues بیش از زنان هستند. این مسئله سالهاست که به شکل عمیقی مورد بحث و مجادله است. (Kaminer۱۹۹۵)مرکز ملی حقوق زنان، نگرانی خود را در باب اینکه نمی توان بروی دیوان عالی کنونی در دفاع از دستاوردهای حقوقی دشوار زنان - بویژه در حوزه های حقوق قانون اساسی برای حفظ حوزه خصوصی و حمایت برابرگر - حسابی باز کرد، ابراز کرده است. (۲۰۰۶) در نقاط دیگر، زنان مورد حمایت حکومت ها نیستند. در سال ۲۰۰۵ سازمان بهداشت جهانی، در یافته است که خشونت خانگی و جنسی بسیار جدی است. سازمان عفو بین الملل گزارش کرده است که، دهها هزار زن مورد خشونت خانگی قرار داشته اند. در کشورهایی مثل بنگلادش و گرجستان، در مراجعه زنان به دادگاهها، که عموما مورد خشونت، ضرب و شتم و حتی جرح قرار گرفته اند، دعوت به سازش با شوهرهایشان می شوند. (Lew & Moawad۲۰۰۶)
۱۱)بنابر اطلاعات www.asanet.org/governances/pastpres.html. رئیس کنونی فرانس ماکس گیوان، تعداد زنان رئیس را در طول ۱۰۲ سال، ده نفر ذکر می کند.
۱۲) این نکته بسیار جالبی است که مشاهدات بیشتر وی مبتنی بر اینکه، "روابط نیز سر منشاءمهمی از محدودیت "هستند. (۱۹۱p.)ندرتا مورد توجه قرار گرفته است و علیرغم اینکه، فرید من این نکته را در "زن عرفانی "ذکر نمی کند
۱۳) این در برگیرنده کارکسانی چون، جان استوارت میل و در سالهای اخیر کتاب فریدمن، سیمون دوبوار ۱۹۴۹، و میرراکماروسکی (۱۹۴۶;[۱۹۵۳]۲۰۰۴)است.
۱۴) در سال ۱۹۹۴ با فریدمن درباره ریشه های NOWبرای تالیف یک مقاله، مصاحبه کردم و برای Dissentنوشتم.(Epstein۱۹۹۹a)
۱۵) یکی Gloria Steinem است که یا فرید من برای پایه گذاری انجمن ملی سیاسی زنان همکاری می کرد. وی یکی از سخنگویان قابل توجه در حمایت از حقوق زنان شد و کمکهای زیادی در تاسیس مجله ملی M.Sکه موضوعات بسیاری جدی را در باب مسائل زنان مطرح می کرد - انجام داد.
۱۶) فریدمن در سال ۱۹۶۶ من را برای تحقیق و شکل گیری فصل نیویورک NOWاستخدام کرد. تحت توجهات وی، مقاله ای را در مورد پیامدهای منفی اجتماعی برای زنان
۱۷) برای تحقیقاتی که در خصوص مردان صورت گرفته شده می توانید به :Kimmel(۱۹۹۶);Connell(۱۹۸۷);Collinson& Knights,Collinson(۱۹۹۰);Collinson&Hearn(۱۹۹۴)
۱۸) آخرین جلسه آن، جلسه بین المللی گروه پیوند سیاست- علوم اجتماعی در ۲۴- ۲۰فوریه ۲۰۰۶.
۱۹) برای مثال، جان استوارت (۱۸۶۹) : انقیاد زنان.
۲۰) یک سیاست خیلی دقیق که اخیرا اجرا شده است بدنبال لغو قانون ۱۹۷۲ فذرال مبتنی که تبعیض جنسی را در آموزش ممنوع می کند، است(ماده ۹ قانون حقوق مدنی ۱۹۶۴)،حکومت بوش به منطق آموزشی ملی اختیارات بیشتری را برای تشکیل مدارس دخترانه و پسرانه با کلاسهای جداگانه داد (Schemo۲۰۰۰)مطالعات من در خصوص امزشهای تبعیضی [جداگانه]هیچ مزیت خاصی را نشان نمی دهد. Gambs&Epstein۲۰۰۶;Epstein۱۹۹۷
۲۱) در اینجا به شماری از دیدگاههای تئوریسین هایی همچون Belenky et al.۱۹۸۶;Smith۱۹۹۰;Hartstock۱۹۹۸ & Carol Gillingan۱۹۸۲- که مطالعاتشان تقاوتهایی را در میان ارزشهای اخلاقی پسرها و دخترها و پیشرفت اخلاقی دریک جامعه آماری متشکل از ۸ دختر و ۸پسر در یک مدرسه و ۲۷ زنی که خواهان سقط جنین بودند - رجوع می کنم.
۲۲) تحلیل من در باب این ادبیات را می توان در Epstein۱۹۸۸دید.
۲۳) برای ترس بیشتر به Cummings(۲۰۰۶)۷ Parrot مراجعه کنید.
۲۴) شاید بهترین شنتخت از این دنیا، متعلق به Nikolas Kristof، نویسنده نیویورک تایمز باشد کسیکه در باب بیم ها و ترس های زنان افریقا و انفعال و بی کنشی جوامع غربی در فریادرسی ازآنها می نویسد.(برای مثال، ایالات متحده پشتیبانی مالی را از صندوق جمعیت ملل متحد، قطع می کند ،آژانسی که کمکهای زیادی را برای کاهش فوت مادران انجام داده است ،اما در این میان اظهارات کذبی وجود داشت که این اژانس یه سقط جنین کمک زیادی گکرده است. Kristof۲۰۰۶
۲۵) بیش از سی میلیون از کارهای جان گری ۱۹۹۲ مثل " مردان مریخی و زنان ونوسی "در امریکا به فروش رقته است. به کارهای Deborah Tannen (۱۹۹۵)که با فرض ناتوانی زنان و مردان در درک همدیگردرابعاد مختلف است که با یک پژوهش دانشگاهی Elizabeth Aries (۱۹۹۶) رد شد.
۲۶)گزارش جسته و گریخته ای در مورد تفاوتهای مغزی زنان و مردان گزارش شده است. (cf.Brizendine۲۰۰۶; Bell et al.۲۰۰۶)و گزارشهایی هم، تفاوت ۴- ۳درصدی از بهره هوشی را نشان داده است. مطالعات مغز عمدتا بروی نمونه های محدود و مطالعات بهره هوشی مبتنی بر آزمایشهای استاندارد است و تفاوتهای گزارش شده بیشترضرورتا تایید کننده شباهت هاست. (Epstein۱۹۸۸)
۲۷) یک گزارش در۲۰۰۶در نیویورک تایمز نشان داد که در امریکا زنان بیشتر از مردان موفق به اخذ کارشناسی ارشد می شود. با اینحال بنابرشورای آموزش ایالات متحده در خانواده هایی که دارای بالاترین در آمد هستند، مردان بالای ۲۴ سال سن و کمتر، برابر یا کمی بیشتر از خواهرانشان متمایل رفتن به کالج هستند. این مقاله گزارش می کند که زنان شمار قابل توجهی از عناوین و افتخارات را در مقام نخبگان دانشگاهی در موسساتی همچون هاروارد، دانشگاه ویسکانسین، U.C.L.Aو مدرسه آتلانتا فلوریدا بدست می آورند. (Lewin۲۰۰۶a) مقایسه ای در میان نمرات ریاضی با توجه به نوع امتحانات متفاوت بوده است. زنان نمرات کمتری را در SAT- M گرفته اند ،اما تفاوتها در آموزش کالج امریکا (ACT) یا انواع نا محدود زمانی SAT- Mوجود ندارد.(Bailey n
۲۸) زمانیکه در کانالهای مناسب آموزشی هدایت شوند، نوعا دختران ریاضیات بهتری در دبیرستان دارند. بررسی توانایی زنان برای حضور در رشته هایی مثل ریاضیات یا تحقیقات علمی در بریتانیا، نشان داد، دختران به مراتب بهتر از پسران - همانطور که در گزارش A.S.A نیزبه آن اشاره شده است ومورد تایید رئیس هاروارد نیز قرار گرفته است - کار می کنند.(American Sociological Association۲۰۰۵; see also Boaler & SenguptaIvring۲۰۰۶)
۲۹) هیات به سرزنش محیط هایی می پردازد که با حمایت از مردان همچنان توانایی و تعهدات زنان را در بدست گرفتن مشاغل دانشگاهی زیر سوال می برد و نظامی که مدعی است برپایه لیاقت پاداش می دهد اما در مقابل، ویزگی هایی به زنان می دهد که از لحاظ اجتماعی برای آنان کمتر قابل قبول است، را تقبیح می کند.(Fogg ۲۰۰۰)
۳۰) Hertmann,Lovell وWerschkul(۲۰۰۴) نشان داده اند که چگونه در بحران اقتصادی مارس تا نوامبر ۲۰۰۱، فرصتهای شغلی از دست رفته زنان برای اولین بار در طول چهل سال گذشته، ثابت مانده است. رکود اقتصادی بر اشتغال زنان، مشارکت نیروی کار و ۳۴ ماه دستمزد بعد از بحران اقتصادی، تاثیر گذاشته است.
۳۱) در کشورهای اسکاندیناوی، زنان دارای بالاترین حضور در صحنه سیاسی هستند :فنلاند :۳۷.۵ در صد از کرسی های پارلمان، نروژ۳۶.۴، سوئد۴۵.۳، دانمارک۳۸.(UN.Common Database۲۰۰۴) البته زنان در بعضی جوامع حتی حق رای دادن و در بعضی دیگر اخیرا به آن دستیافته اند (کویت) ،ولی هنوز مشخص نیست که تا چه میزان می توانند بصورتی مستقلانه قادر به اعمال قدرت خود باشند.
۳۲) اینها مواردی است که در مصر، ایران، عراق، غزه و لبنان از سوی گروههای بنیادگرایی که قدرت را دست دارند، دیده می شوند ،حتی در میان رژیم هایی که ظاهرا سکولار هستند.
۳۳) میزان کنونی مشارکت زنان در موسسات حقوقی بزرگ (با بیش از ۲۵۰ خقوقدان )در امریکا، ۱۷ درصد است ،علیرغم اینکه، نیمی از این زنان در چنین موسساتی استخدام می شوند. National Association for Law Placement cited in O Brein ۲۰۰۶;Nicholson
۳۴) یک تحقیق ملی از ۱۵۰۰ استاد (که هنوز چاپ نشده است )در تمامی موسسات در ایالات متحده که توسط Neil Gross هاروارد و Solon Simmons از دانشگاه جرج میسون صورت گرفت نشان می دهد، اکثر اساتید موافق این نیستند که تبعیض - خواه عمدی یا با انگیزه های دیگر - دلیل اصلی است که مردان موقعیت های بیشتری را نسبت به زنان در علم احراز کرده اند (Jaschik۲۰۰۶)
۳۵) در مطالعات شغلی که اغلب در دست مردان است، ویژگی های الزامی دیده می شود که مردان را به لحاظ ذهنی و قدرت بدنی برتر از زنان تقسیم بتدی می کنند و معتقدند که حضور زنان در این رشته ها غرور مردان را خدشه دار می کند. ( See Chetkovich ۱۹۹۷ on firefighters ,Collinson.Knight and Collinson ۱۹۹۰ on managers )
۳۶) برای مثال زمانیکه، علی محقق روزنامه نگار افغان در سال ۲۰۰۴ بعد از یک تبعید طولانی به افغانستان بر می گردد، بدنبال طرح پرسشهایی درباره حقوق زنان در این "دموکراسی جدید "به زندان می افتد. دادگاه افغان جرم او را تخطی از آموزه های اسلامی عنوان کرد که تلاش داشته است، تبعیض قانونی علیه زنان را به چالش بکشد. (Witte۲۰۰۵)
۳۷) زنان در مزارع خانوادگی و بازرگانی های کوچک و یا شبانه روزی یا کارخانجات، (معمولا )کارگران بی دستمزدی بوده اند.
۳۸) منابع متعددی در اینترنت برای موارد شبیه این، نشان از ازدواج آنها با دیگر قبائل و گروهها دارد.گزارشهایی که عفو بین الملل غالبا آنها را ارائه داده است. موارد گزارش شده ای از پاکستان، افغانستان و گینه نو وجود دارد.
۳۹) ویزگی های زنان، در مقام "دیگری" بطور خاصی در کتاب جنس دوم سیمون دوبوار ([۱۹۴۹]۱۹۹۳) می بینیم.
۴۰) هنوز کشمکشهای بسیاری میان فعالان حقوق بشر و رژیم های بنیادگرا بر سر سن ازدواج وجود دارد. بطور مثال، پادشاه افغانستان امان الله خان دردهه ۱۹۲۰، نلاشهای بسیاری را برای افزایش و تثبیت نهاد اموزش انجام داد. اما این تلاشها به نارضایتی قبائل پدرشاهی و مخالفت با رژیم او منجر شد. پنجاه سال پس از جنبش اجتماعی که قانون استخدام، آموزش وحق انتخاب شوهر را تصویب کرد در اوایل دهه ۱۹۹۰ با ظهور رقابتهای داخلی و فضای خصمانه بین المللی علیه این کشور با شکست روبرو شد (Moghadam۲۰۰۳:۲۷۰) و عملا طالبان قدرت را در دست گرفت. در اوایل دهه ۹۰، طالبان با تبعید زنان به خانه هایشان و منع دسترسی به آموزشی و فرصت هایی شغلی دستمزدی، حتی حق آنان در نگاه کردن از پنجره ها را سلب کردند.
۴۱) یک گزارش سازمان ملل ۲۰۰۲در یافت که موارد قانونی وجود دارد که دفاع کامل یا نسبی از موارد قتل شرافتی را در کشورهایی همچون :آرژانتین، بنگلادش، اکوادور، مصر، گواتمالا، ایران، اسرائیل، اردن، لبنان، پرو، مصر، ترکیه، ونزوئلاو حکومت خود مختار فلسطینی(که البته در اینجا رویه های برابری وجود ندارد )، مجاز می شمارد. برای مثال در پاکستان و اردن قتلهای شرافتی ممنوع اعلام شده اند ولی با اینحال همچنان گزارشهای مبنی بر وقوع آنها دریافت می شود.
۴۲) در جوامعی که توسط مقامات مذهبی اداره می شود، نوعا مردان در پوشش و لباسهاوتی شرت های غربی و روحانیون با عبا و عمامه دیده می شوند.رهبران کشورهای خارج از مدار غرب اغلب پوششهای خاص با ریش، یت حتی بلوزهای یقه باز و کت شلوار را برای مراسم و اظهارات رسمی می پوشند.
۴۳) در یک تماس شخصی که با هلا وینستون در ۳۰ سپتامبر ۲۰۰۶ داشته ام، وی به من یادآور شد که در جامعه ارتدوکسی یهودی در نیو اسکور نیویورک طل فرمانی که توسط رابی (Rabbi)اعلام شده، زنان از پوشیدن لباسهای باز منع شده اند و بخصوص تاکید شده است که آستین ها باید تا مچ باشد و زنان حق پوشیدن لباسهای تنگ و کوتاه را ندارند. نمی توانند دوچرخه سواری کننو و بناید بلند صحیت کنند.
۴۴) زمانیکه قوانین مذهبی، بر چنین حوزه هایی از زندگی اجتماعی مثل روابط خانوادگی، ارثو مجازات و بزه حکرانی می کند، به شکل تغییر ناپذیری وضعیت انقیاد و تبعیض زنان را نهادینه می کند.
۴۵) یکی از چندین مثال ممکن این است که :زمانیکی هزاران زن در مرکزشهر تهران در ۳۱ جولای ۲۰۰۶ در اعتراض به تبعیض جنسی نهادین در ایران ( نا برابری هایی همچون حق طلاق، حضانت کودکان، حقوق اشتغال، سن بلوغ و روند حقوقی رسیدگی دادگاهها و نصف بودن اعتبار شهادت زنان در مقابل شهادت مردان )گرد آمده بودند، توسط پلیس ضد شورش زن و مرد مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. این گزارشها حاکی از این است که قانون سختگیرانه پوشش و تبعیض و بدرفتاری با زنان در بعضی مناطق عمومی شهر مثل پارکها، پیاده روها و آسانسورها دیده می شود. تظاهرات دیگری در ۸ مارس ۲۰۰۶ نیز مجددا مورد هجوم و پرتاب آشغال از سوی پلیس علیه زنان گزارش شده است.
۴۶) کتاب اخیر(Louann Brizendine۲۰۰۶)، که ادعا می کند مغز زنان و مردان کاملا با هم متفاوت هستند ودر اظهارات نه چندان محکم می نویسد که "زنان مثل هوا، متغیر و غیر قابل پیش بینی " و"مردان مثل کوه "هستند، در میان ده کتاب پرفروش برتر قرار گرفت و با موفقیت های زیادی در برنامه های صبحگاهی و۲۰/۲۰ ABCروبرو شد. از Troy Duster در تکمیل این بخش سپاسگزارم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست