شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

«مهدعلیا», آمیزه ای از دسیسه و دانش


«مهدعلیا», آمیزه ای از دسیسه و دانش

«مهدعلیا» مادر «ناصرالدین شاه» در تاریخ دوره قاجار, حضوری همه جانبه و انکارناپذیر داشته است اگر شاه قاجار بر تخت سلطنت می نشسته و به امیران و وزیران خویش در رابطه با کارهای مملکتی دستور می داده است, «مهدعلیا» در قصر خویش, دور از تاج و تخت رسمی شاهانه, سررشته نادیدنی و گاه حتی ناخواندنی بسیاری از کارها را در دستان خود داشته است

«مهدعلیا» مادر «ناصرالدین شاه» در تاریخ دوره قاجار، حضوری همه جانبه و انکارناپذیر داشته است. اگر شاه قاجار بر تخت سلطنت می نشسته و به امیران و وزیران خویش در رابطه با کارهای مملکتی دستور می داده است، «مهدعلیا» در قصر خویش، دور از تاج و تخت رسمی شاهانه، سررشته نادیدنی و گاه حتی ناخواندنی بسیاری از کارها را در دستان خود داشته است.

ای کاش این قدرت نادیدنی و گسترده، تنها در جهت آبادانی کشور به کار می رفت. دریغ عمیق انسان بر آن است که نادانی و فساد، آن همه هوشیاری و توانایی انسانی را در راه بیداد و ویرانگری به کار انداخته بود.

نفوذ زنان درباری و خواجه سرایان حرم در امور مملکتی، بدون تردید در ساختار سیاسی کشور نیز تأثیر داشته است. شوراهای غیر رسمی که در حرم با حضور زنان و سوگلی ها و به ویژه شخص «مهدعلیا» مادر «ناصرالدین شاه» صورت می گرفته، در بسیاری مواقع نقشی مخرب داشته است.

در این زمینه نیز نکات بسیاری ناگفته مانده است. نکاتی که همیشه به صورت عوامل کارساز پشت پرده و ظاهراً نادیدنی خود را نشان داده است. در این میان نقش «مهدعلیا» در بسیاری از دسیسه ها و دهن بینی های ویرانگر، بیشتر از هر زنی به چشم می خورد. «امیرکبیر» وزیر دلسوز و کاردان این دوره، بارها از دخالت بی مورد او در کارهای خطیر کشوری، نزد شاه شکایت برده بود.

«مهدعلیا»، همسر «محمدشاه» و مادر «ناصرالدین شاه قاجار» است که پس از به سلطنت رسیدن شوهرش، لقب «مهدعلیا» یافت. ناصرالدین شاه، مادر خود را بیشتر «نواب» یا «خانم» خطاب می کرد. این زن در سن شانزده سالگی با «محمد شاه» ازدواج کرده بود، در بیست و هفت سالگی، «ناصرالدین میرزا» را به دنیا آورده بود و آنگاه در چهل سالگی بیوه شده بود.

«دوست علی خان معیرالممالک» (نتیجه پسری مهدعلیا) درباره اخلاق و رفتار او می نویسد:

«مهدعلیا، به ظاهر زیبا نبود ولی از موهبات معنوی بهره ای بسزا داشت. بانویی پرمایه و باکفایت بود. ادبیات فارسی و قواعد زبان عربی را نیک می دانست و خط درشت و ریز، هر دو را خوب می نوشت. به مطالعه تاریخ و دیوان اشعار شعرا رغبتی وافر داشت و کتابخانه خصوصی او را، این دو نوع کتاب تشکیل می داد.

گاه سخن، شیرین گفتار و به وقت محاوره، حاضرجواب بود. امثال و حکایات و اشعار بسیار، از بر داشت و ضمن گفتگو، آنها را در جای خود به کار می برد.»

«فریدون آدمیت» در کتاب «امیرکبیر و ایران» در این مورد چنین آورده است:

«بسیار باهوش، جاه طلب و تجمل پرست و از زیبایی بی بهره بود. خط و ربطی داشت و به شیوه چلیپا (خط منحنی)، خوب می نوشت. به علاوه در فن مکر زنانه، استاد بی بدیلی بود. منش او را قدرت پرستی و جنون جنسی می ساخت. زندگی او، پرورده آن دو عنصر بود.»

«لیدی شیل» همسر کلنل «شیل»، وزیر مختار انگلیس در تهران، در کتاب خاطرات خود نظر دیگری در مورد زیبایی ظاهری او دارد. او می نویسد:

«مادر شاه زن زیبایی است که به زحمت سی ساله به نظر می رسد، در حالی که سن واقعی او باید لااقل چهل سال باشد. او خیلی باهوش است و در اغلب کارهای مملکتی دخالت می کند».

«دوست علی خان معیر الممالک» در مورد خدم و حشم «مهدعلیا» چنین می آورد:

وجود «مهدعلیا» در دربار، پناهگاه متخلفین بود. همیشه تنی چند از شاهزاده های بیکار و تن پرور قاجار در این بزم و بساط به مفتخوری و ارتکاب انواع هرزگی ها می پرداختند. جالب آن که مادر شاه، در واقع، معرکه گردان این دار و دسته ها بود. ناگفته نماند که بسیاری نشانه ها حکایت از آن دارد که او خود نیز در پاره ای از هرزگی ها و خوشگذرانی های آنان شرکت داشته است.

یکی از دلایل دشمنی «مهدعلیا» با «امیرکیبر»، این بود که او در دوران صدارت خود، دایره عمل درباریان و از جمله مهدعلیا را بسیار محدود کرده بود تا آنجا که بسیاری از جیره و مواجب هایی را که این عده به خود اختصاص داده بودند، به کلی قطع کرده بود و آنها را از اطراف مادر شاه تارانده بود.

«ملکه ای بی اندازه خوشگذران و عشرت طلب بوده است. اغلب موسیقیدان ها و رقاصه ها را به قصر خود دعوت می کرده و با معشوق های خویش مشغول معاشقه می شده است. اما جالب آن که همان مطرب ها و رقاصه ها خبر این خوشگذارنی ها را در شهر پخش می کرده اند.

البته این امر بر «امیرنظام» سنگین می آمده و از این رو به عناوین مختلف، جلوی این کارهای او را می گرفته است. در این میان، «مهدعلیا» نیز بیکار ننشسته است و با بدگویی ها و دسیسه های خود در حضور ناصرالدین شاه، باعث برکناری امیر از صدارت شده است.»

«امیرکبیر» بر اثر اصلاحات مفیدی که انجام داد و نیز بر اثر نفوذی که در کلیه شؤون کشوری و لشگری به هم رسانید قدرت او نزد درباریان روز به روز بیشترشد. پس از آنکه مستمریهای گزاف آنان را قطع کرد در برابر او صف آرایی کردند و با تملق و چرب زبانی افکارشاه جوان را، که خود از نفوذ و قدرت روزافزون «امیر» به وحشت افتاده بود، علیه او تحریک کردند.

«ناصرالدین شاه» سرانجام تحت تأثیر بدگویی های اطرافیان، «امیرکبیر» را از صدارت برکنار و به حکومت کاشان منصوب کرد. اما دشمنان او چون از تعلق خاطرشاه به وی آگاه بودند، از بیم آن که مبادا بار دیگر او را بر مسند صدارت برگرداند، شاه را واداشتند تا فرمان به قتل او دهد. اما لازم است اشاره شود که در این میان، دو شخص، بیشترین نقش را در عملی کردن این قتل به عهده داشتند. یکی از آنها «میرزا آقاخان نوری» بود و دیگری «مهدعلیا» مادر «ناصرالدین شاه».

«مهدعلیا» از همان آغاز صدارت «امیرکبیر» به او نظر خوشی نداشت. چگونه می توان مادر شاه بود و از آن همه خدم و حشم برخوردار، اما شخصی از کنار وارد ماجرا شود و زیر عنوان «صدراعظم»، تمام حقوق و مستمری های شاهزادگان، اعیان، نجبا و روحانیون را قطع کند و دست آنان را از همه کارها کوتاه گرداند؟

اما برخلاف همه این دسیسه ها که به مرگ «امیرکبیر» منجر شد، «مهدعلیا» در تلاش بود تا با دست زدن به کارهایی از قبیل درست کردن و تعمیر بناهایی مانند مسجد، کاروانسرا، مدرسه و باغ، نام نیکی از خود به یادگار بگذارد. از جمله آنها می توان به باغ «مهدعلیا»، مدرسه «حکیم باشی» در ارگ، بقعه و بارگاه «زبیده خاتون» در نزدیکی شهر ری، تعمیر مسجدی معروف به نام مسجد «مادر شاه» اشاره داشت.