جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

غربت مسلمانان در سرزمین های غربی


غربت مسلمانان در سرزمین های غربی

هرگاه که انسان مسلمان به سرزمینی از سرزمین های غربی پای می گذارد, با دشواری های متعدد و سختی های فراوانی در زندگی روزانه و در محیط های عمومی و خصوصی و در دو بعد فردی و اجتماعی, رو به رو می گردد

هرگاه که انسان مسلمان به سرزمینی از سرزمین‏های غربی پای می‏گذارد، با دشواری‏های متعدد و سختی‏های فراوانی در زندگی روزانه و در محیط‏های عمومی و خصوصی و در دو بعد فردی و اجتماعی، رو به رو می‏گردد. بدگمانی‏ها و دودلی‏ها اندک اندک او را فرا می‏گیرد؛ پرسش‏ها، نادانسته‏ها و دیدگاه‏های پرسشگر او را از هر طرف محاصره می‏کنند و به تدریج وی را در چنبره شکاکیت، ناامنی، بی‏اعتمادی و بیم و هراس گرفتار می‏سازد.

پس از آن و بی‏درنگ خود را در زنجیره‏ای از تبعیض نژادی، نکوهش، تحقیر، پایمالی حقوق و ستم‏های گوناگون دیگر می‏بیند، سپس کوشش‏هایی را در دفاع از الگوها و ارزش‏های خود آغاز می‏کند، و برای این کار، می‏کوشد تا شرح دهد، قانع کند، بفهماند، اعتراض کند و توجیه نماید. اما بیش‏تر مواقع در برابر غربیان نتیجه‏ای جز تنگ‏تر شدن حصار و افزون گشتن رنج‏ها و مشقت‏هایش به دست نمی‏آورد. هرگاه که شخص مهاجر یا مسلمان فریفته می‏کوشد تا از این زنجیره رهایی یابد، بیش‏تر گرفتار می‏شود؛ و هرگاه که می‏کوشد از فراز این موانع و دشواری‏ها بگذرد دشواری‏ها و موانع دیگری را در پیش روی خود می‏بیند، چرا که غرب حتی بر آنان که چشم به رحمت وی دوخته‏اند، رحم نمی‏کند، آنان هم با تخلّی از فرهنگ و آداب و رسوم و عقاید خود عهد می‏بندند که همسو با سیاست «انحلالی» غرب در آن حل شوند. مسلمان، همواره «خارجی» می‏ماند و رفتاری بیگانه با وی در پیش گرفته می‏شود. هرگاه بخواهد این را از یاد ببرد، هرچند که به «تابعیت» آن کشور نیز درآمده باشد، آن را به او یادآوری می‏کنند؛ حتی اگر در آن سرزمین ذوب شده و به تمام عادت‏ها و رسوم آن، خو کرده باشد.

مسلمان همواره در معرض این تهدید می‏ماند که ممکن است هر لحظه از آن کشور رانده شود. این برخورد پایه رفتار با او می‏شود و هر از چند گاه به آن یادآوری می‏شود. اگر چه «برگ‏های اقامت» وی قانونی، کامل و بی‏عیب و نقص باشند. مسلمان هم چنین ـ همواره ـ سبب اصلی بی‏کاری، ازدیاد جرایم، داد و ستدهای مواد مخدر، رکود اقتصادی و سایر آفات اقتصادی و اجتماعی غرب قلمداد می‏شود.۱

این سفرِ پر رنج، در بُعد فردی وقتی آغاز می‏شود که فرد مسلمان هویت و نام خود را برای طرف مقابل ذکر می‏کند و می‏کوشد تا اولین پله‏های اجتماعی را به آن طرف امتداد دهد. آن گاه درهای مشکلات متعدد به روی او باز می‏شوند و دو طرف در زنجیره‏ای از حلقه‏های تو در تو و گره خورده با اشکال‏های پیچیده فرو می‏روند، که ما بدین گونه مهمترین عناصر آن را بررسی می‏کنیم:

الف) هویت

آن گاه که یک غربی به هویت فرد مسلمانِ مهاجر پی می‏برد نگاهش عوض می‏شود، چین‏های چهره‏اش ناگهان دگرگون می‏گردد، عقل، فکر، قلب و تمام احساس‏های درونی و بیرونی او به سرعت به کار می‏افتند و بر اساس «برنامه» رسانه‏های خبری و فرهنگی سرزمینش، که از زمان کودکی او را پرورده۲ و مفاهیم و فرد غربی بنابر اندیشه‏ها و پیش داوری‏های خود درباره مسلمانان عدم اعتماد و ناخوشایندی خود را نسبت به آنان و حتی تنفر خود را نسبت به اعتقادها و فرهنگ فرد مسلمان ابراز می‏کند و تمام درها را به روی او می‏بندد.

اهداف انسانی او را بر اساس آن شکل داده است، به برنامه‏سازی و نتیجه‏گیری می‏پردازد. در آن صورت، انسان مسلمان «انسانی درجه سوم یا چهارم است» یا انسان مسلمان «انسانی نامتمدن، بی‏اخلاق و فاقد اندیشه است» یا این که «انسانی است دارای سرشتی وحشی و عوامانه» یا انسان مسلمان کسی است که «در مصالح عمومی و اهداف والا اختلال ایجاد می‏کند» یا انسانی است که در دیگر تعریف‏های استحکام یافته در عقول شهروندان غرب به تصویر کشیده شده است.۳

دومین عاملی که جلب توجه می‏کند، نادانی فراوان غربیان به وجود قومیت‏ها یا فرهنگ‏های خاصی است که هر منطقه و هر کشور و هر سرزمین از سرزمین‏های اسلامی از آن برخوردارند. تعداد اندکی از شهروندان معمولی غرب می‏توانند یک ترک یا عرب، ایرانی، هندی، پاکستانی، بنگالی و یا افغانی را از هم باز شناسند، اکثر آنان همه این قومیت‏ها، فرهنگ‏ها، عادت‏ها و تقلیدها را یکسان می‏دانند. بیش‏تر آنان حتی قادر به درک اختلاف موجود در آب و هوا و طبیعت محلی سرزمین‏های گوناگون اسلامی نیستند؛ چه بسا باور نکنند که در ایران یا افغانستان یا ترکیه یا لبنان کوهستان‏های پربرف وجود دارد. تصویری که از دنیای اسلام در باورهای آنان نقش بسته همان «صحرای بی‏آب و علف و سوزانی است که قبایل صحرانشین به همراه شتران خود در آنها می‏زیند»، و نیز تصویر «چادرهای نصب شده میان نخلستان‏ها که بزها و گوسفندان و مردان نقاب زده در آن میان می‏لولند»، هم چنین تصاویر دیگری که با دیدن آنها از طریق دستگاه‏های تبلیغی و فرهنگی خود رشد کردند و تربیت یافتند.

عامل سومی که در این میانه رخ می‏نماید، واکنش‏های سخت و تنگناهایی است که انسان مسلمان در تمام کشورهای غربی از نظام‏های حاکم می‏بیند. هنگام اجرای هرگونه کار رسمی، شک‏ها، اشکال‏ها و پرسش‏های گوناگون درباره جزء جزء زندگی و هستی او آغاز می‏گردد، چرا که مسلمان، ویرانگر و تروریست و برای امنیت عمومی «عنصری خطرناک» است، از این رو باید بر او تنگ گرفت و به دنبال او بود، و انواع و اقسام موانع و گرفتاری‏ها را برایش ایجاد کرد تا همواره سرگردان، نگران، گرفتار و خسته بماند و رنگ آرامش و سکون را نبیند.

علی‏رغم تمامی ادعاهای غربیان برای رعایت حقوق بشر و برابری و عدالت، بسیاری از آنان، مهاجران مسلمان را به رستوران‏ها، مجتمع‏های مسکونی، ادارات و حتی زبانکده‏ها راه نمی‏دهند.

ب) پیوندهای اجتماعی

هنگامی که معاشرت‏های اجتماعی میان فرد مسلمان و شهروندان، مؤسسه‏ها و دستگاه‏های غرب آغاز می‏گردد دلالت‏های حاکم بر این روابط اندک اندک آشکار می‏گردند. فرد غربی بنابر اندیشه‏ها و پیش داوری‏های خود درباره مسلمانان عدم اعتماد و ناخوشایندی خود را نسبت به آنان و حتی تنفر خود را نسبت به اعتقادها و فرهنگ فرد مسلمان ابراز می‏کند و تمام درها را به روی او می‏بندد. بنابراین دیگر مجال تهیه مسکن، یافتن کار و یا ادامه تحصیل و یا برآوردن نیازهای ضروری نخواهد بود. علی‏رغم تمامی ادعاهای غربیان برای رعایت حقوق بشر و برابری و عدالت، بسیاری از آنان، مهاجران مسلمان را به رستوران‏ها، مجتمع‏های مسکونی، ادارات و حتی زبانکده‏ها راه نمی‏دهند.۴

هنگامی که فرد مسلمان می‏کوشد تا از میان این موانع و دست اندازها راه خود را بگشاید، تازه از سوی رسانه‏های تبلیغی و اداره‏های رسمی با هجومی سهمگین به آیین و فرهنگ ملّی خود، روبه رو می‏گردد؛ برای نمونه تحقیر و استهزای نام «محمد» در تمامی جوامع غربی فراگیر شده است و استفاده از ترکیب‏ها و نام‏های کمدی ساخته شده از این نام، گوش و دل هر مسلمانی را می‏آزارد. استهزای آداب و رسوم و فرهنگ مسلمانان در تمامی سرزمین‏های غربی شایع است، شاید آشناترین نمونه آن، لطیفه‏ها و نکته‏های خنده‏آوری باشد که راجع به سجود مسلمانان در نماز گفته می‏شود؛۵ یا داستان‏های خیالی درباره «حرمسراها»، «کنیزکان»، «تعدد زوجات»، «ختنه» و مسائلی از این قبیل که برگرفته از حال و هواهای شرقی «هزار و یک شب» گونه است.

ج) رویارویی فرهنگی و عقیدتی

هنگامی که فرد مسلمان این موانع و دیوارها را می‏شکافد و از تمام سختی‏ها و دست‏اندازها می‏گذرد و شروع به ساختن پل‏های اجتماعی برای تعریف خود و فرهنگ و آداب خویش می‏کند و می‏کوشد تا عقاید و رسوم خود را برای طرف دیگر شرح دهد، با موجی از انتقادها، اتهام‏ها و محکومیت‏هایی مواجه می‏شود که رو در روی هر آنچه با فرهنگ و عقاید غربی متفاوت است، می‏ایستد. مهمترین این مسائل که دامنه آن تاکنون نیز بر جای مانده قضیه «حجاب» با همه نمودها و شاخه‏های آن است. غرب حجاب را در رویارویی و تعدّی شدیدی با اصول [به‏اصطلاح] «آزادمنشانه» خود می‏داند و آن را کوششی «واپس گرایانه» برای اثبات وجود و پاسبانی از جامعه تلقی می‏کند و نیز «سلاحی» اسلامی برای محافظت از اصالت و مقدسات. از این رو غرب تمامی رسانه‏های تبلیغی خود را برای مبارزه با حجاب و ریشه‏کن ساختن آن به کار می‏گیرد. چه از طریق ناپسند نمایی تبلیغاتی و آفرینش داستان‏ها، گزارش‏ها و برنامه‏هایی درباره بهره‏کشی از زن و در فشار بودن وی در اسلام و سپس فراخوانی مخاطبان به آزاد سازی زن از بندهایش، و چه از طریق «کار مستقیم» یعنی منع حجاب و کوشش در عدم ترویج آن؛ یعنی همان کاری که چند سال پیش در فرانسه رخ داد و طی آن مدارس، دانش آموزان باحجاب را از حضور سر کلاس‏ها باز داشتند.

مسأله دیگری که خشم غرب را برمی‏انگیزد «تحریم شراب» است. که غربیان تحریم آن را علاوه بر «متحجرانه و واپس گرایانه» بودن، اهانتی به نظام پیش‏گیری بهداشتی و اجتماعی خود می‏دانند! در همان هنگام که غرب می‏کوشد تا نتایج و پیامدهای مشروبات الکلی و زیان‏های آن را محدود سازد، مسلمانان را می‏بیند که با تحریم آن در کمال سادگی مشکلات خود را در این زمینه از سر راه برداشته‏اند.۶

مسأله «تحریم مصافحه» میان زن و مرد نامحرم از دیگر مواردی است که شدیدا آن را تقبیح می‏کنند. غربیان این کار را تحقیر و استهزای عرف‏های اجتماعی متداول خود می‏دانند، چرا که بر اساس هنجارهای رفتاری آنان، مرد و زن تنها به مصافحه اکتفا نمی‏کنند و هر چه احترام متقابل بالاتر باشد آنان به بوسیدن همدیگر می‏پردازند و احساسات و عواطف خود را بدون هیچ قید و بندی با دیگری قسمت می‏کنند.۷

تحریم گوشت خوک و دیگر گوشت‏های تحریم شده نیز از مسائلی است که انتقاد و یورش‏های فراوان غربیان را متوجه مسلمانان ساخته است. غربیان این دستورها را بر اساس [به‏اصطلاح[ فرهنگ پیشرفته غذایی و محصولات کشاورزی گوناگون خود و نیز سرپیچی از اِعمال اندیشه‏ها و عادت‏های خاص می‏دانند.

از جنبه اجتماعی نیز هرگاه غرب گروهی از مسلمانان را می‏بیند که پیمان‏های دینی و برادری و آشنایی، آنها را گردهم آورده است و می‏کوشند با همیاری مصلحت خود را بجویند و عقاید خود را پایدارتر کنند، با روش‏های گوناگون و به صورت مستقیم و غیر مستقیم آنها را زیر نظر می‏گیرد. اولین کاری که در این راه صورت می‏گیرد مراقبت و پی‏گیری کارها و فعالیت‏های آنان است؛ به خصوص اگر این گروه‏ها از رنگ و بویی عقیدتی و فرهنگی برخوردار باشند، غرب با تمام توان خویش می‏کوشد تا موانعی برای جلوگیری از انجام فعالیت‏های این گروه قرار دهد. برای رسیدن بدین هدف، غرب به تمام وسایل دستگاه بوروکراتیک خود دست می‏یازد و شرط‏هایی می‏گذارد، باید و نبایدهایی وضع می‏کند، ضمانت‏ها و کفالت‏هایی می‏طلبد و دستاویزهای نومیدکننده دیگری در پیش پای این گروه‏ها می‏گذارد.

این اشکال‏های همیشگی و متداوم میان غرب و گروه‏های مسلمانی که می‏کوشند در برابر شکوه و چیرگی غرب سرشت و اصالت خود را حفظ کنند، در سه گستره به طور آشکار و روز افزون رخ می‏نماید؛ که در این جا به شرح این سه می‏پردازیم:

۱) گستره کارگری

کارگران مسلمان در سرزمین‏های غربی با موانع متعدد و دشواری‏های گوناگونی دست به گریبانند از آن میان بهره‏کشی و محرومیت کارگران مهاجری را که «کارگران ارزان» لقب گرفته‏اند می‏توان مثال زد. «کارگران ارزان» در غرب از تمامی گونه‏های ستم و بهره‏کشی رنج می‏برند. آنها در تمام کارهای شاق و خطرآفرینی که شهروندان معمولی غرب بدان تن در نمی‏دهند به کار گرفته می‏شوند۸ و در این

غرب تمامی رسانه‏های تبلیغی خود را برای مبارزه با حجاب و ریشه‏کن ساختن آن به کار می‏گیرد. چه از طریق ناپسند نمایی تبلیغاتی و آفرینش داستان‏ها، گزارش‏ها و برنامه‏هایی درباره بهره‏کشی از زن و در فشار بودن وی در اسلام و سپس فراخوانی مخاطبان به آزاد سازی زن از بندهایش، و چه از طریق «کار مستقیم» یعنی منع حجاب و کوشش در عدم ترویج آن.

میان در معرض حوادث گوناگون ناشی از کار و توهین‏های روحی و اجتماعی نیز قرار می‏گیرند. در مقابل تمام این کوشش‏ها و سختی‏ها، بی‏هیچ ضمانت اجتماعی یا بیمه معیشتی تنها مزدهای ناچیزی دریافت می‏کنند. سرانجام نیز از سوی همه افراد مسؤول و غیر مسؤول، عامل افزایش بی‏کاری در جوامع غربی قلمداد می‏شوند.۹

اما بازرگانان مسلمان ناچار به پرداخت مبالغ هنگفتی در کفالت‏ها، داد و ستدها و مالیات‏های رسمی به شهرداری‏ها و حکومت‏ها می‏گردند؛ آن هم برای انجام معامله‏هایی تجاری که در بیش‏تر مواقع سودی کمتر از آنچه سرمایه گذاری کرده‏اند بدان‏ها می‏رساند. احساس نگرانی و ترس از گره افکنی و سودجویی دستگاه‏های غربی رسمی و غیررسمی به تدریج بر آنها سایه می‏اندازد و توانایی، استقامت و امکانات آنان را کم کم تحلیل می‏برد تا آن که جز اندکی، که غرب وفاداری کاملی را در آنها نسبت به مصالح و اهدافش می‏بیند، همه توانایی خود را در برپا ماندن از دست می‏دهند و یک به یک سقوط می‏کنند.

۲) گستره دانشجویی

دانشجویان مسلمان در غرب عموما از دشواری‏های گوناگون در رنجند: یکی از آنها یافتنِ کار است، چون آنان در بیش‏تر مواقع برای تأمین نیازهای مادی مجبورند که کار کنند. مشکل دیگر، تهیه مسکن است. هم چنین بی‏اعتمادی آنان به رستوران‏های دانشگاهی به علت نبود گوشت‏های حلال و نیز دشواریِ تهیه غذا در منزل ـ البته اگر قدرت خریدشان اجازه دهد ـ است. دشواری دیگر، ناتوانی آنان در هماهنگی روزانه با درس‏های دانشگاهی به علت ضعف زبان یا اجبار به کار است. از اشکال‏های دیگر، معاشرت دانشجویان مسلمان با دوستان غربی خود در دانشگاه‏هاست که همواره زبان به انتقاد و یورش و شبهه‏انگیزی و نیز تعدی به معتقدات دانشجویان مسلمان دارند. در این میان ستیز دانشجوی مسلمان با درون خود مزید بر علت است. انگیزش‏های مادی به طور عام و انگیزش‏های جنسی به طور خاص فراوان و پراکنده است و او را در میان خود محاصره کرده‏اند. و دست آخر ـ که این خود نیز مشکل پایانی نیست ـ احساس پی گردِ دائمی از سوی سازمان‏های امنیتی حاکم و اجبار آنان برای تجدید برگ اقامت که با تحقیرها و سختی‏های گوناگونی قرین است.

۳) دشواری‏های دعوت

هنگامی که مسلمانان در غرب می‏کوشند تا به صورت گروهی و سازمان یافته به دعوت به دین اسلام و گسترش فرهنگ اسلامی بپردازند، غرب گام‏های سریع و مصممی برای رویارویی با این امر برمی‏دارد و برای این کار به شیوه‏ها و وسیله‏های گوناگون دست می‏یازد. دانش غربی به طور کلی دیگر آنچه را که در اوایل سده بیستم در اسلام می‏دید نمی‏بیند. اسلام دیگر دینی نیست که همچون کیش‏های برادروارش نظیر مسیحیت، یهودیت و بودیسم هر آنچه از نکات مثبت و منفی ـ از دید غربیان ـ دارد، درون خود داشته باشد. غرب و جنبش‏های موسیقایی، ادبی و هنری‏اش آنچه را که در دهه‏های پنجاه و شصت از اندیشه‏ها و احساسات «صوفیانه» و زیبایی شناختی «شرقی» در اسلام می‏دید و خوش می‏داشت دیگر نمی‏بیند.۱۰ غرب در این دوران وسایلی را در اسلام نمی‏یابد که او را

غرب همچنین سعی دارد با یاری جستن از برنامه‏های تبلیغی، تربیتی و فرهنگیِ سازمان‏یافته، غربیان را «شست و شوی مغزی» دهد و آنان را تا حد امکان از هر آنچه به نوعی با اسلام مرتبط است دور و دورتر سازد.

در رویارویی با خطر کمونیسم در سرزمین‏های اسلامی ـ که تهدیدگر امنیت و آرامش و نفوذ غربیان در آن مناطق است ـ یاری رساند،۱۱ بلکه به عکس در اسلام تحدّی شدیدی برای غرب و سازمان‏های سیاسی و نظامی‏اش می‏بیند و اسلام را در همه زمینه‏های فرهنگی، تبلیغی و اقتصادی هماوردی نیرومند برای خود می‏داند. اسلام برای آنان خطری عظیم است، چون مصالح استراتژیکی آنان را در سرزمین‏های تحت سلطه به مخاطره می‏اندازد.

از آغاز دهه هفتاد میلادی، غرب بر همین اساس، سیاست و برخوردهای دیپلماتیک خود را با این عقیده تغییر داد و تمام نیروها و سلاح‏های تبلیغی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی خود را سازمان‏دهی کرد، و علاوه بر این کوشید تا به مناطقی که تن به سلطه استکباری او نمی‏دهند ضرباتی وارد کند و در آنها توطئه‏های نظامی به وجود آورد.۱۲ غرب هم چنین سعی دارد با یاری جستن از برنامه‏های تبلیغی، تربیتی و فرهنگیِ سازمان‏یافته، غربیان را «شست و شوی مغزی» دهد و آنان را تا حد امکان از هر آنچه به نوعی با اسلام مرتبط است دور و دورتر سازد. از این روست که کتاب‏هاو رمان‏های تشویش برانگیزی چون «آیات شیطانی»، که زیربنایی‏ترین ارکان اسلام را به باد ریشخند گرفت، افزایش می‏یابند؛ هم چنین آن دسته از کتاب‏های تاریخی که با مقارنه و یکسان‏سازی بیدادگری اسلامی با جنبش‏های تاریخیِ مبهمی همچون جنبش «حشیشیون» [فدائیان اسماعیلی[ به فرماندهی حسن صبّاح۱۳ و دیگر جنبش‏های نژاد پرستانه مسیحی، یهودی، فاشیستی و نازیسمی می‏پردازد. فزونی یافتن فیلم‏های سینمایی و برنامه‏های تلویزیونی عهده‏دار کاشتن اندیشه‏های سیاه درباره مسلمانان «متعهد» از دیگر پیامدهای این ستیزه‏جویی است. نمونه بارز آن فیلم «بدون دخترم هرگز» است که در غرب، تأثیر گسترده‏ای به جای نهاده است،۱۴ و دیگر برنامه‏های مستندی که با بهره‏جویی از رخدادهای گوناگون ـ همچون قضیه گروگان‏های غربی در لبنان ـ می‏کوشند «اصول‏گرایی» اسلامی را وحشیانه و عوامانه جلوه دهند.

این گونه است که غرب، این چنین مفاهیمی را در تمام رسانه‏های روزانه تبلیغاتی خود به طور مستقیم و غیر مستقیم وارد کرده و در انواع برنامه‏های خود بر تمامی طبقات جامعه اسلامی تعمیم داده است.

در این اواخر غرب به این اکتفا نکرده و به طور رسمی و بوروکراتیک گام‏هایی را برای بستن راه‏های تکوین یافتن هر نوع تجمع اسلامی ـ فرهنگی یا مؤسسه‏های دعوت‏گر اسلامی و یا هر نوع فعالیت اسلامی آشکار در سرزمین‏های خود برداشته است. در این گیر و دار و در بعضی از مواقع ابراز رضامندی خود را از بعضی از مذاهب اسلامی هوادار غرب، به فراموشی نمی‏سپارد و تبعیض آشکاری را در برخورد با این گروه‏ها و گروه‏های «مسأله‏دار» و دشمن بروز می‏دهد. غرب تمامی شرط‏های لازم و ضروری را در به انجام رسیدن هرگونه فعالیت اسلامی اعمال می‏کند و با بهره‏جویی از وسایل گوناگون به متوقف ساختن هرگونه فعالیتی که احتمال خطری در آن ببیند می‏پردازد. به خصوص اگر این کار داخل مرزهای فرهنگی و سیاسی او و مخاطبان آن، ملت خودش باشند. هرگاه هم که یکی از شهروندان غربی جرأت کند و با پی بردن به ماهیت دین اسلام به آغوش آن روی آرد، همان رفتارها را خواهد دید و همان نتایج در انتظار او خواهد بود.۱۵

پایان سخن

هدف از این بررسی گذرا و سریع این بود که خوانندگان به این جنبه از پیوند با غرب در حال حاضر و در دو بعد فردی و جمعی توجه کنند و پژوهش‏گران برای بررسی همه جانبه و دقیق این مسأله با دیدگاه معاصر تشویق و ترغیب شوند تا زیربنای لازم و اساسی برای تعیین و توضیح مسیر و مشخصات آینده این پدیده نهاده شود. به خصوص پس از دگرگونی‏های اخیر جهانی و فروپاشی بلوک شرق و رونمودن «نظم نوین جهانی» که در سایه آن کشتارهای هولناکی همچون حوادث بوسنی و سلب حق مسلمانان بی‏گناه برای دفاع از خویشتن ـ با زمینه چینی‏های غرب و نظارت‏ها و همیاری‏هایش ـ روا و موجه جلوه می‏نماید.

۱۱ ) این امر در بعضی از مواقع نوعی آسان‏گیری را در غربیان ایجاد می‏کرد که روزنه‏ای برای گسترش گروه‏های اسلامی می‏گشودند تا از این راه فعالیت‏های کمونیستی را محدود کرده باشند، نمونه بارز آن، کشور افغانستان است.

۱۲ ) همان گونه که در رفتار غرب با جمهوری اسلامی ایران و نهضت‏های اسلامی در لبنان، فلسطین و الجزایر مشهود است.

۱۳ ) کتاب‏هایی که به این گونه مواضع می‏پردازند بسیارند که در هر یک مؤلفین به مقارنه و یکسان بینی این موضوع‏ها با «اصولی گری» اسلامی پرداخته‏اند. بعضی نیز بر شخصیت دینی «حسن صبّاح» تأکید و گفتارهای دینی «شیعی» اسماعیلی وی را با سخنان دینی حضرت امام خمینی(ره) مقایسه کرده‏اند.

۱۰ ) در این جا اشاره‏ای داریم به اسلامِ بعضی از موسیقی‏دانان و آوازه‏خوانان آن دوره همچون «کات استیونس» (یوسف اسلام) و اسلام مورد اعتراف رقاص مشهور فرانسوی «موریس بژار» و نیز اهتمامی که بعضی از گروه‏های موسیقی معروف به «صوفی گری» و ادبیات شرقی اسلامگون، و نیز اهتمام ادبای آنان به تاریخ و فلسفه اسلامی.

۱ ) وزارت کشور اسپانیا مدتی پیش تحقیقی رسمی را درباره عوامل جنایت و به هم خوردن امنیت عمومی در اسپانیا و به خصوص در مادرید منتشر کرد که در آن، دلیل اصلی را ازدیاد تعداد بیگانگان و مهاجران می‏داند. این تحقیق در اشاره‏ای آشکار مهاجران شمال آفریقا را مورد بحث قرار داده است. «روزنامه ال موندو ، شنبه نوزدهم سپتامبر ۱۹۹۳م.»

۱۵ ) مسلمانان «غربی» علاوه بر تمامی فشارها و تنگناهایی که مسلمانان «خارجی» مشاهده می‏کنند، سختی‏های فراوانی را نیز در محیط خانواده، دوستان و جامعه خود می‏بینند و در بعضی از مواقع ناچار به جدایی و کناره گرفتن تدریجی از دایره خانواده و اجتماع خود می‏شوند. این تنها به علت فشار و حقارتی است که در میان جامعه خود حس می‏کنند؛ آن گاه که غرب، تصویر و جایگاه اجتماعی آنان را از طریق دستگاه‏های تبلیغی خود و در قالب مفاهیم اجتماعی سازمان یافته، نمودِ بدی می‏بخشد و از آنان با نام‏های «دیوانه»، «بیماران روانی» یا «انسان‏های دارای عقده‏های اجتماعی» یاد می‏کند.

۱۴ ) فیلم مذکور در اسرائیل تهیه شد و بازیگرانی آمریکایی، اسرائیلی و ایرانی (از دشمنان انقلاب) در آن به ایفای نقش پرداخته‏اند. این فیلم داستان زنی آمریکایی را به نام «بتی محمودی» به تصویر می‏کشد که می‏کوشد دختر خود را از چنگ همسر ایرانی خود نجات دهد، همسری که پس از بازگشت به ایران ـ بعد از انقلاب ـ و آشنایی با تعهد دینی، با خلق و خوی وحشی و بربرگونه و با کینه‏ای بر انسانیت و زن و دخترش به آمریکا باز

۲ ) تصویر شکل یافته در ذهنیت انسان غربی از اسلام و مسلمانان به راستی تصویر «وحشتناکی» است. به ندرت دیده می‏شود که در نوشته‏ها یا فیلم‏های سینمایی یا برنامه‏های تلویزیونی غرب، فرد مسلمان خائن، دزد، فرومایه یا وحشی معرفی نشود. آشکارترین نمونه، «اسپیلبرگ» و «بروکس» کارگردانان یهودی و نیز رمان‏های «کیپلینگ» انگلیسی است که در آنها ماجراجویی‏های مستعمران انگلیسی را در هند و آسیای شرقی بازگو می‏کند. خواننده هم چنین هنگام خواندن بسیاری از آثار برجسته دنیا از دیدن عبارت‏های مذموم و سفیه درباره مسلمانان شگفت‏زده می‏شود.

۳ ) بسیار دشوار است که یک شهروند غربی را پیدا کنید که چنین «رسوباتی» در عقل و قلب خود نداشته باشد. چه دانشگاهی باشد، چه روشنفکر و چه حتی کارشناس امور اسلامی، چرا که تصویر «ترکیب یافته» از مسلمانان در ذهن آنان سخت استوار گشته است و نه دانش‏های اکتسابی و نه بحث‏های واقع‏گرایانه هیچ یک ـ مگر در حالت‏های استثنایی ـ توانایی دگرگون ساختن آن را ندارند.

۴ ) غرب برای محروم ساختن مهاجران مسلمان از تحصیل، کار و زندگیِ رضایتمند، شیوه‏های گوناگونی را به کار می‏گیرد: از آن میان گذاشتن شرط‏های سخت هنگام درخواست کار مانند «سند» یا «کفالت‏نامه»های دور از دسترس، یا خواستن «اجازه» رسمی یا کفالتی بانکی با مبلغی هنگفت هنگام درخواست ادامه تحصیل در مقاطع عالی و تخصص‏ها، یا درخواست «تعهدنامه»هایی خاص یا تضمین‏های مادی و رسمی پیش از اجاره آپارتمان و دیگر شرط‏های ناامیدکننده و ناممکن.

۵ ) لطیفه‏هایی که عمل «سجود» را به باد ریشخند می‏گیرند فراوانند و این رکن از ارکان نماز بیش از سایر ارکان به سخره گرفته می‏شود؛ برای مثال «هورژیه» گرافیست داستان‏های معروف و پر تیراژ ماجراهای «تن تن» ـ که علاوه بر غرب در کشورهای اسلامی نیز پراکندگی و شهرت فراوانی دارند ـ در یکی از این داستان‏های مصور یکی از شخصیت‏های داستان را در حالی به تصویر کشیده است ـ که در فضایی طنزآمیز مسلمانی در حال سجود را «تیپا» می‏زند.

۶ ) اتفاقی که در دوره ریاست جمهوری «کندی» در آمریکا اتفاق افتاد فراموش نمی‏شود که پس از منع شدن مشروبات الکلی و شکست خوردن این قانون، جنگ‏هایی معروف به جنگ‏های مشروب یا جنگ‏های الکل میان پلیس، مافیا و تجار درگرفت. تا این که قانون مذکور ملغی شد و امور به روال سابق بازگشت.

۷ ) قابل ذکر است که در میان آنان بوسیدن جز در میان زن و مرد متداول نیست. آنان بوسیدن همدیگر دو مرد یا دو زن را امری عجیب و سؤال برانگیز می‏بینند. و چه بسا که در فرودگاه‏ها یا ایستگاه‏های قطار، شهروندان غربی به مسلمانانی که یکدیگر را در آغوش می‏گیرند یا می‏بوسند با دیدگانی متعجب، پرسش‏گر و مشکوک می‏نگرند.

۸ ) همچون کارهای ساختمانی، کار در معدن و کارهای شهرداری مانند جمع‏آوری زباله و دیگر کارهای شاق در کارخانه‏ها، مزارع، بندرها، فرودگاه‏ها و ایستگاه‏های قطار.

۹ ) با استناد به این ادعا که مهاجرین جای کار آنان را اشغال کرده‏اند. این در حالی است که این شهروندان غربی، از دولت، حقوقی به عنوان بیمه بی‏کاری دریافت می‏کنند که بسیار بالاتر از دستمزدهای ناچیز کارگران مسلمان است. شایان ذکر است که علت اصلی آدم‏کشی و سوزاندن مهاجران ترک در آلمان به دست نازی‏ها و کشتارکارگران مغربی در اسپانیا، فرانسه و ایتالیا به دست فاشیست‏ها، همین بهانه افزایش بی‏کاری است که دولت‏ها به مدد آن مهاجران را از کشورهای خود می‏رانند.

می‏گردد! پس از گره خوردن قضیه گروگان‏ها اکران فیلم موقتا متوقف شد و نویسنده اصلی رمان «بتی محمودی» در فضایی آکنده از تبلیغات پر سر و صدا به اکثر کشورهایی که فیلم در آنها اکران شده بود رفت و مشکل انسانی خود و ابعاد آن را در مجامع گوناگون با روشی ستیزه‏جو به هر آنچه به نوعی با اسلام مرتبط است شرح داد.