پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به «اسلامی سازی معرفت»


نگاهی به «اسلامی سازی معرفت»

قریب ربع قرن, در جهان اسلام دعوتی پدیدار شده است كه رویكرد نوینی را در تدوین علوم در جهان اسلام تبلیغ می نماید این رویكرد بر آن است تا از رهگذر پژوهشهای متعدد, علوم را از نقطه نظر اسلامی بازنویسی كند و مبانی اسلامی علم را بازیابد و علوم اجتماعی را بر شاكله ای اسلامی برسازد و جامعه شناسی را اصالتی اسلامی بخشد, چكیده این رویكرد در پی آن است كه معرفتی اسلامی برسازد و اصطلاحا به اسلامی سازی علوم بپردازد

اسلامی سازی شناخت در ابتدا جز بازسازی علوم اجتماعی در پرتو رویكرد اسلامی را دنبال نمی كرد، اما در نوشته های بعدی دایره این فرآیند گسترش یافت و علاوه بر علوم انسانی علوم طبیعی و تطبیقی را نیز دربرگرفت. از همین رو اصطلاح «اسلامی سازی معرفت» به اصطلاحی برای صورت بندی اسلامی تمام علوم و دانشها بدل شد. «اسلامیه المعرفهٔ» به رویكردی اندیشه ای و اسلامی تبدیل شده بود كه بخشی از آكادمیسینهای اسلامگرا در دانشگاهها و برخی از دانشمندان و روشنفكران بدان پیوسته و در باب آن به نگارش كتاب و مقاله می پرداختند. پس از چندی آوازه این رویكرد به اقصی نقاط جهان اسلام رسید و نظریه پردازیهایی كه در این باب به نگارش درمی آمد، فراتراز جهان اسلام رفت. در خلال این فرآیند دایره داعیان و مبلغان این رویكرد از یك مجموعه محدود و معین خارج شده و بسیاری از روشنفكرانی كه به اصلاح اندیشه اسلامی اهتمام می ورزیدند نیز این اصطلاح را وام گرفته یا از آن تأثیر پذیرفتند.

چیستی اسلامی سازی شناخت

داعیان اندیشه اسلامی سازی شناخت تعاریف متعددی را از این مفهوم ارائه می كنند كه هر یك بعدی از ابعاد محتوای آن را نشان می دهد. حاج حمد در تعریف اسلامی سازی شناخت می نویسد: «اسلامی سازی شناخت به معنی گسستن رابطه دستاوردهای علم بشری و احاله های فلسفی پوزیتیویستی به اشكال مختلف آن و بازتعریف كاركرد علم بشری در سایه سار نظام روش شناختن غیرپوزیتیویستی دین است، به دیگر سخن مفهوم اسلامی سازی شناخت به معنی اسلامی سازی علم تطبیقی و قواعد و قوانین علم نیز می باشد، كه از رهگذر ایجاد پیوند میان قوانین علوم طبیعی و قوانین هستی به مثابه زیرساخت ارزشهای دینی محقق می شود. از همین روست كه اسلامی سازی احاله های فلسفی نظریه های علمی، بعد پوزیتیویستی را نفی می كند و شاكله نظریه پردازی علمی را بر مبنای بعد هستی شناختی آن كه متضمن غایت گرایی الهی در وجود و حركت است، برمی سازد. این سنخ اسلامی سازی به معنی آن نیست كه با استمداد از آیات قرآن كریم تنها عباراتی دینی را كه با مباحث علوم اجتماعی و یا علوم انسانی مورد بحث در اسلامی سازی همخوان اند، بدان مباحث بیفزاییم، بلكه سخن از بازتعریف صورت بندی روش شناختی و معرفت شناختی علوم و قوانین آن است.همچنانكه این پروژه بدین معنی هم نیست كه تمام موضوعات را ذاتا منسوب به دین كنیم تا مشروعیتی دینی بر فرآورده های علم بشری بیفزاییم و برمبنای منطق فراگیر لاهوتی و زبانی نتایج علم را برای دین مصادره كنیم.»اما مفهوم«اسلامیه المعرفه» نزد دكتر عمادالدین خلیل عبارت است از:« پیگیری فعالیتهای شناخت شناسانه در گونه های گردآورانه، تركیبی، اكتشافی و انتشاری آن از زاویه نگاه رویكرد اسلامی به هستی و انسان و حیات بشری.... این پروژه تنها علوم محض را دربرنمی گیرد، بلكه الزاما دامنه آن تا آنچه بدانها علوم انسانی اطلاق می شود نیز كشیده می شود، این در حالی است كه به نظر می رسد پیوستن علوم انسانی به این پروژه ضروری تر از پیوستن دیگر علوم به آن باشد، چرا كه علوم انسانی هستند كه به موضع شناسی انسان در جهان هستی می پردازند و تلاش می كنند تا حیات انسان را در جهت توانا ساختن انسان بر به انجام رساندن خواسته ها و اهدافش سامان بخشند... در این میان اسلامی سازی شناخت تنها به معنی تحقق گونه ای همداستانی میان داده های علوم انسانی و خواسته های دینی در سطحی تطبیقی نیست، بلكه به معنی فراگرفتن تمام فعالیتهای معرفت شناسانه بشری در دو سطح تئوریك و تطبیقی می باشد، تا فعالیتهای شناختی در دایره اقناعات مؤمنانه سامان یافته، همساز با خواسته ها و تصورات فضای ایمانی نضج یابند.»

از سوی دیگر محمدعماره این نظریه را نگره ای قایل به وجود پیوند میان اسلام و معارفت انسانی تلقی می كند كه معرفی واقعیت یا جهان مادی را به مثابه تنها منبع برای علم بشری و دانش انسانی، قبول ندارد. این رویكرد شالوده معرفت را بر دو ستون استوار می سازد: وحی و علوم وحیانی، جهان و علوم همبسته با جهان واقع.از سوی دیگر دكتر عرفان عبدالحمید اسلامی سازی معرفت را اینگونه تعریف می كند:« اسلامی سازی »عنوانی برای روشی فكری برای گفتگوی تمدنی است. این پروژه دو بعد یا دو معنی متضایف دارد: نخستین بعد آن نشانگر تلاش اندیشه اسلامی معاصر در هضم تمام فرآورده های اندیشه غربی در دو وجه مادی _ تمدنی و معنوی _ فرهنگی ان است؛اما بعد دوم دغدغه مند رهاسازی فراورده های علوم غربی از زیرساختهای فلسفی مادی و الحادی و لائیك سرچشمه های آن علوم و بازتولید آنها از طریق پیونددادن فرآورده های علوم با چارچوب ارزشی اسلام، به مثابه نقطه كمال هدایت الهی است... رویكردهای ذكر شده، تلاش می كنند تا ابعاد این نظریه را از رهگذر بیان منابع معرفت اسلامی و كشف فضا و ارزش این منابع روشن سازند و ابتنای این نظریه را بر دو قرائت؛ یعنی قرائت كتاب الهی و قرائت هستی نشان دهند. این رویكردها علاوه بر این در تلاشند تا برخی عناصر زنده و پویای میراث اسلامی را با علوم انسانی غربی _ البته پس از غربال این علوم و تفكیك و بازتعریف آنها بر مبنای نوینی كه این علوم را از صبغه الحادی و پوزیتیویستی خود رها ساخته و با منظومه توحیدی شناخت پیوند می دهد _ در هم آمیزند.

جمع بین دو قرائت

داعیان و مبلغان اسلامی سازی شناخت با وام گرفتن پاره ای از اصطلاحات میراث اسلامی و غنابخشی به مضامین و ترقی بخشیدن به دلالتهای این اصطلاحات تلاش می ورزند تا مفاهیم مورد نظر خود را تبیین كنند. اصطلاح« كتاب تدوینی» و«كتاب تكوینی » بارها در صفحات میراث اسلامی تكرار شده اند. متصوفه و عرفا نیز كتاب دیگری موسوم به«كتاب نفس » را به این دو كتاب اضافه می كنند. علمای مسلمان همواره از همسازی و هم آوایی این كتابها با یكدیگر سخن به میان آورده اند. از این رهگذر كتاب تكوین (جهان) با دقت و ظرافت در كتاب تدوینی (قرآن كریم) تجلی یافته است. در مقابل كتاب تدوینی نیز در كتاب تكوین خودنمایی می كند، در واقع این دو ساحت كه دو روی سكه و وجوه یك حقیقتند كه برای دست یافتن به این حقیقت و كشف افقهای مختلف آن جز از رهگذر شناخت تجلیات و وجوه گوناگون آن حقیقت نمی توان عمل كرد. از سویی معرفت یافتن به هر یك از این كتابهای تدوین و تكوین جز با یاری جستن از كتاب دیگر امكان پذیر نمی باشد، بدین معنی متشابهات هر یك از این كتابها را علاوه بر اینكه می توان با بهره مندی از محاكمات همان كتاب تفسیر كرد، همچنین میِ توان با استناد به محكمات كتاب دیگر نیز به تفسیر نشست. از این رهگذر متشابهات كتاب تدوین را می توان با بازخوانی محكمات كتاب تكوین دریافت و بالعكس.

این روش شناختی متداول در میراث اسلامی در رهیافت اسلامی سازی شناخت نیز تبلور یافته، تا رویكرد آن نظریه و ابزارهای آن را در شاكله ای جدید و بصورت یك چارچوب محدود نظری ترسیم سازد و عناصر اصلی این روش را با آب و تاب تبیین كند و از نتایج این روش در جهت رهایی انسان از چالشهای موجود و بازتعریف حیات بشری در چارچوب بخشی مغفول ولی حساس و سرنوشت ساز از میراث اسلامی پرده بردارد. چكیده كلام اینكه صاحبان این رهیافت برآنند كه بحران فكری امروز جهان اسلام و بلكه تمام عالم تنها از طریق سامان بخشیدن به روش اسلامی سازی شناخت قابل حل است. از این رو، برای برون رفت از چالشهای فكری راهی جز بازخوانی دو كتاب وحی و هستی وجود ندارد، در واقع از رهگذر جمع میان این دو قرائت است كه معرفتی متكامل فراچنگ می آید و علوم انسانی می توانند از لغزشگاهها و گره های ماده گرایانه خود رها شوند و از پیامدهای مادی ولی تهی خود از هر مضمون معنوی و اخلاقی، خلاصی یابند؛ چرا كه علوم جدید در سیكل بسته قرائتی تك ساحتی یعنی تنها بازخوانی جهان گرفتار آمده اند، این در حالی است كه جهان تنها قسمتی محدود از هستی است نه بیشتر. در واقع این علوم فضای وسیعی كه در پس این عالم، وجود دارد را نادیده انگاشته، پیوندهای موجود میان ساحتهای مختلف وجود را درك نكرده اند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.