شنبه, ۳۰ تیر, ۱۴۰۳ / 20 July, 2024
مجله ویستا

وزیر خارجه سیاهپوست آمریكا


وزیر خارجه سیاهپوست آمریكا

اینکه وزیر خارجه ایالات متحده, عامل هدفها و روشهای غیر انسانی حكومت این كشور باشد جای تعجب ندارد اصولاً جز این نمی تواند باشد آنچه در ابتدای امر باعث شگفتی می شود این است كه یك زن سیاهپوست كه از هر دو جهت مورد سوء استفاده و تبعیض در جامعه آمریكاست این سمت را بپذیرد

● زیربنای روان شناختی گفتار و رفتار

در آن چه می خوانید این موضوع بررسی می شود كه چرا یك زن سیاهپوست كه به علت هر دوی این متغیرها (زن بودن و سیاه بودن) مورد اجحاف دستگاه حكومتی آمریكا قرار داشته است به صورت مجری و تأیید كننده سیاست های تبعیض آمیز و تهاجمی ایالات متحده در می آید. و صرفنظر از عوامل ملموسی از قبیل قدرت طلبی و منافع مادی، عوامل ناخود آگاه روانی كه در این میان نقش عمده تری دارند برای توجیه این تناقض ظاهری مورد بحث قرار می گیرند و سازو كار دفاعی همانندسازی به عنوان محتمل ترین علت، مورد اشاره واقع می شود.

در ابتدا ضروری است اشاره شود در ساختار حكومتی ایالات متحده، رئیس جمهوری تعیین كننده خط مشی سازمان محل كار خویش نیست بلكه فقط جنبه مجری دارد و خط مشی توسط افراد ذینفوذ از قبیل سرمایه داران بزرگ تعیین می شود. این گمان كه برای نمونه، سیاست خارجی ایالات متحده آمریكا را وزیر خارجه تعیین می كند بی پایه است. اما این موضوع قابل توجه است كه چرا فرد ویژه ای به این مقام تمایل می یابد یا برای این مقام مناسب تشخیص داده می شود. به عبارت دیگر عوامل آشكار بیرونی و شخصی كه فرد را به كسب مقام خاصی می كشاند و در عین حال ویژگی های ناخود آگاه روانی كه بسیاری از اوقات انگیزه اصلی در میل به برتری و تسلط در هرم اجتماعی است، و نیز ویژگی های ذهنی و رفتاری فرد كه سبب می شود افراد ذینفع او را برای منصب خاصی مناسب تشخیص دهند، همه مهم است.

از جهت عوامل آشكار و بیرونی می توان به این نكته اشاره كرد كه وجود یك زن آنهم سیاهپوست در دولت آمریكا ممكن است به ظاهر این پندار را پدید بیاورد كه زنان و سیاهپو ستان از فرصت های برابری با مردان و سفید پوستان در حكومت ایالات متحده برخوردار هستند و در واقع نوعی تظاهر و تبلیغ برای فریفتن افكار عمومی در سراسر جهان است. آنگاه اگر این زن سیاهپوست بیانگر و مجری سیاستهای پرخاشگرانه و توسعه طلبانه حكومت آمریكاشود جامعه جهانی و حتی افكار عمومی مردم ایالات متحده در واكنش منطقی دچار تردید می شوند زیرا منطقاً انتظار می رود یك سیاهپوست و یك زن از روی همدردی و تفاهم با مردم مظلوم جهان اقدام كند و تازمانیكه مردم دریابند با گرگی در پوست میش روبرو بوده اند چندسالی طول می كشد و در آن زمان حكومت ایالات متحده از ترفند دیگری برای فریب مردم آمریكا و جهان استفاده خواهد كرد.

یك نكته مهم و تجربی آن است كه به جز موارد استثنایی، رؤسای جمهور ایالات متحده از نظر هوشبهر (ضریب هوشی) در حد بالایی قرار نداشته اند و آخرین نمونه آن رئیس جمهوری فعلی آمریكاست كه حتی در اینكه از هوش متوسط برخوردار باشد تردید هایی وجود دارد. در واقع دستگاه حكومتی ایالات متحده چنین افرادی را برای ایفای نقش رئیس جمهوری مناسب تر از یك فرد باهوش تلقی می كند زیرا هر چه هوش فرد كمتر باشد امكان استفاده ابزاری از او بیشتر می شود. در مقابل، منتقدان حكومت آمریكا عموماً افرادی باهوش و حتی نابغه هستند كه نمونه آن نوام چامسكی منتقد بزرگ سیاستهای تجاوزگرانه ایالات متحده است كه دیدگاههای او در زمینه زبانشناسی، انقلابی را ایجاد كرده است. هانری ثورو، فیلسوف آمریكایی قرن نوزدهم، در زمانی كه ماهیت ضد انسانی حكومت ایالات متحده هنوز برای عموم مردم روشن نبود به مخالفت با دستگاه حكومتی آمریكا پرداخت و به كلبه ای در میان جنگل پناه برد و همه حوائج خویش را باكشت و زرع رفع كرد تا مجبور به پرداخت مالیات به حكومت آمریكا كه موجب تقویت این دستگاه سمتگر می شد نباشد. هانری ثورو یكی از سلیم النفس ترین و انسانگراترین فیلسوفان محسوب می شود.

اكنون بازگردیم به موضوع اصلی بحث یعنی وزیر امور خارجه سیاهپوست و مؤنث ایالات متحده. علی الظاهر انتظار نمی رود یك سیاهپوست، آن هم زن مشوق و مجری سیاستهای غیر انسانی حكومت آمریكا باشد. به عنوان واقعیت می دانیم سیاهان به عنوان یك نژاد، و زنان به عنوان یك جنس در ایالات متحده مورد تبعیض، اجحاف ، محرومیت، پیشداوری های نادرست، استفاده ابزاری و زورگویی قدرتمندان قرار دارند. چه چیز باعث شده است كه زنی سیاهپوست در رأس وزارت خارجه ایالات متحده قرار گیرد؟

ممكن است جاه طلبی، قدرت مصالحه، و سازگاری را جزو عوامل شخصی این امر بدانیم یا نیاز حكومت جاری آمریكا را برای ارائه ظاهری فریبكارانه كه زنان و سیاهان هم در اداره امور این كشور نقش دارند عامل بیرونی فرض كنیم. اما این پرسش باقی می ماند كه چرا این زن كه استاد دانشگاه هم بوده است از توانمندیهای مفروض خود برای كمك به پیشبرد اهداف انسانی نظیر حمایت از ستمدیدگان و قربانیان تبعیض استفاده نمی كند و برای نمونه همچون مارتین لوتركینگ رهبر جنبش های عدالتخواهانه را برعهده نمی گیرد بلكه تواناییهای خود را در خدمت اربابان ستمگر و در جهت تحكیم سلطه آنان قرار داده است.

در اینجا نكته ای روانشناختی مطرح می گردد: انگیزه های ناخود آگاه، كه در روانپزشكی موضوعی شناخته شده و مهم است.

انگیزه احتمالی كاندولیزا رایس برای اعمال خویش به عنوان وزیر خارجه آمریكا، انگیزه ای ناخودآگاه است تحت عنوان همانند سازی كه در شرایط ویژه به صورت همانند سازی با مهاجم در می آید. فردی كه خود را مغلوب، ضعیف و بی پناه می بیند و قادر نیست با روشهای سازنده چون برنامه ریزی، پشتكار، و ایمان به قدرت لایزال خداوند، از اضطراب و رنج خویش به علت ناتوانی و شكست رها شود ناخود آگاه به این نتیجه می رسد كه افراد یا قوم مسلط و فاتح، برتر هستند و او هم باید خود را به شكل آنان در آورد و جزیی از آنان شود. این روش دفاعی او را از اندیشیدن و مبارزه كردن كه هر دو جزو كارهای طاقت فرساست رها می كند و به ظاهر نوعی آرامش به او می بخشد.

«همانند سازی با مهاجم» همان ساز و كار دفاعی روانی است كه باعث شد افرادی نظیر ملكم خان، و تقی زاده كه در برابر فرهنگ غرب احساس ناتوانی و شكست می كردند به این نتیجه برسند كه اصولاً راه صحیح این است كه خودما هم چه از نظر ظاهر و چه از نظر باطن غربی شویم.

همانند سازی با مهاجم باعث شد كه پس از شكست ژاپن از آمریكا، دهها هزار نفر ژاپنی با عمل جراحی چشمان مورب خود را به شكل سفید پوستان در آورند تا شبیه آمریكایی های مهاجم شوند و از بابت ژاپنی بودن خود كمتر دچار اضطراب شوند.

همانند سازی با مهاجم باعث می شود كه سیاهپوستان بكوشند با انواع ترفندها رنگ پوست خود را روشن و موهای مجعد خود را صاف كنند یا فوتبالیستهای سیاهپوست و زردپوست موهای خود را به رنگ طلایی درآورند.

اینكه مردم مناطق گوناگون جهان پوشاك سنتی خود را رها كنند و بی توجه به شرایط اقلیمی و فرهنگی خویش جامه مهاجمان اروپایی و آمریكایی را به تن كنند به معنی همانند سازی با مهاجم است.

این مجموعه بسیار طولانی است و نشان می دهد اگر انسان از هویت و ریشه های ملی و فرهنگی و تاریخی خویش آگاه نباشد یا از هویت دینی و ایمان راستین بی بهره باشد خیلی زود به دام همانند سازی باظاهر و محتوای فرهنگی می افتد كه به نظر او برتر یا مسلط است.

در مورد كشورما با توجه به غنای فرهنگی ملی و پیشینه تاریخی و هویت دینی، خوشبختانه همانند سازی با مهاجم هیچگاه از حد ظاهری و جزیی فراتر نرفته است و در مورد سایر كشورهای اسلامی هم، هویت دینی آنان را به میزان زیادی از همانند سازی با بیگانگان مصون داشته است.

در مورد سیاهپوستان آمریكایی، متأسفانه چون پیشینه تاریخی یا هویت ملی یا دینی كه به آنان اعتماد به نفس دهد ندارند و قرنها بردگی و تحقیر روحیه آنان را تضعیف كرده است، خیلی زود در دام فرهنگ مهاجمی می افتند كه آنان را به استضعاف كشیده است. از این رو تشبیه به ظاهر و رفتار اربابان سفید پوست و حتی كاسه داغتر از آش شدن در مورد بسیاری از آنان، از جمله وزیر خارجه فعلی ایالات متحده یا وزیر قبلی كه او هم سیاه بود صدق می كند. آنان مانند زندانیانی هستند كه برای خوشبختی به زندانبان، وظیفه گزارش دادن از سایر زندانیان یا تنبیه آنان را برعهده می گیرند یا شبیه به كدخدا و مباشری هستند كه با همانند سازی با ارباب، خود را متفاوت از توده روستاییان محسوب می كنند و حتی بیش از او در جهت استثمار روستاییان می كوشد.

اینكه وزیر خارجه ایالات متحده، عامل هدفها و روشهای غیر انسانی حكومت این كشور باشد جای تعجب ندارد. اصولاً جز این نمی تواند باشد. آنچه در ابتدای امر باعث شگفتی می شود این است كه یك زن سیاهپوست كه از هر دو جهت مورد سوء استفاده و تبعیض در جامعه آمریكاست این سمت را بپذیرد. امید است با توضیحاتی كه آورده شد روشن شده باشد كه با شناخت انگیزه های ناخود آگاه افراد، از جمله سازو كار دفاعی همانند سازی با مهاجم، این امر هم جای شگفتی ندارد. تمایل حكومت ایالات متحده برای ارائه تصویری فریبنده از خود، و ضعف های روانشناختی و سازوكارهای دفاعی روانی یك فرد موجب این امر شده است.

از: دكتر فربد فدایی- روانپزشك _ دانشیار دانشگاه