سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
تعیین ارزش اطلاعات در توجیه سیستمهای پشتیبان تصمیم
استفاده از سیستمهای اطلاعاتی در سازمان و مدیریت، مستلزم صرف هزینههایی است که باید با برآورد منافع آنها، توجیه شوند. توجیه این سیستمها در ابتدا که تمرکز آنها بر دادهها و خودکارسازی عملیات دستی بود، به آسانی انجام میگرفت اما با محور شدن اطلاعات در آنها، کار توجیه سرمایهگذاری لازم نیز به پیچیدگی گرایید. به همین دلیل، تحلیل هزینه ـ منفعت به یکی از مراحل توسعه سیستمهای اطلاعاتی مبدل گردید. این تحلیل بویژه درباره سیستمهای پشتیبان تصمیم، با دشواریهای بیشتری روبهروست. پیچیدگی و تعامل منافع و ناممکن بودن کمّی کردن بسیاری از آنها بهعلاوه مشکل تعیین ارزش اقتصادی برای اطلاعات به عنوان خروجی اصلی این سیستمها، اصلیترین این دشواریها به شمار میروند. در این مقاله، پس از بررسی سیر تحول سیستمهای اطلاعاتی و ماهیت متغیر منافع آنها، توصیف سیستمهای پشتیبان تصمیم و منافع آنها، مشکل تعیین ارزش اقتصادی برای اطلاعات مطرح و سپس با بررسی مفهوم ارزش در علم اقتصاد، مشکلات تعیین ارزش اطلاعات از دیدگاه اقتصاد اطلاعات بیان میشوند. در پایان نیز با ارائة مدل فضای اطلاعاتی، کاربرد آن در تعیین ارزش اطلاعات ارائه میگردد.
● مقدمه
تا پیش از دهة ۱۹۵۰، نه استادان دانشگاهی و نه مدیران اجرایی، هیچیک به سازمان به عنوان تصمیمگیرنده یا پردازندة اطلاعات نمینگریستند و این ایده که سازمانها اطلاعات را پردازش میکنند، ایدهای نسبتاً جدید است. پیش از آن، نظریههای رهبری به بحث دربارة مهارتهای تصمیمگیری یا مهارتهای ارتباطی نمیپرداختند و اقتصاددانان، بنگاهها را دارای اطلاعات کامل و قابلیتهای تحلیلی نامحدود میدانستند.
پس از این سالها بود که دیدگاه پردازش اطلاعات در سازمان مطرح شد و برخی از دانشمندان، مدیران را به عنوان تصمیمگیرندگانی با قابلیتهای محدود توصیف کردند. تعدادی از روانشناسان اجتماعی نیز به مطالعة حل مسئله از سوی گروههای کوچک پرداختند و تلویحاً با گروهها به عنوان پردازشگران اطلاعات برخورد کردند. برخی از روانشناسان استفاده از برنامههای رایانهای را به عنوان مدلهای حل مسئلة انسانی، آغاز کردند. تعدادی از اقتصاددانان دربارة محدودیتهای ممکن در نظریههای اقتصادی بحث کردند. در همین سالها بود که «مارچ» و «سایمون» سازمانها را به عنوان پردازشگران اطلاعات توصیف کردند (March and Simon ۱۹۵۸) و اطلاعات به عنوان تولیدکنندة کلیدی ثروت در جوامع پساصنعتی شناخته شد (Boisot and Canals ۲۰۰۴). در دهة ۱۹۷۰، بسیاری از مطالعات دربارة سازمانها به عنوان سیستمهای تصمیمگیری و پردازش اطلاعات به انجام رسید. ناظران به مشاهدة سازمانها به عنوان سیستمهایی با فعالیتهای قابل انعطاف و همچنین ساختارهای باثبات پرداختند و به تدریج کانون تمرکز در سازمانها از فعالیتهای فیزیکی به سمت فعالیتهای ذهنی و فکری سوق یافت (Laudon and Starbuck ۱۹۹۶, ۳۹۲۳).
بدین ترتیب، مدیران به عنوان افرادی مطرح شدند که تصمیمگیری و حل مسئله بخش عمده فعالیت آنان را تشکیل میداد. «سایمون» و همکارانش، تواناییها و مهارتهایی را که کیفیت تصمیمها و راهحل مسائل را تعییین میکنند، نه تنها در مغز و اندیشه انسانها بلکه در ابزارها و ماشینهایی نیز میدانند که امروزه به نام «رایانه» شناخته میشوند(Simon et al. ۱۹۸۷, ۱۲). تلاشهای اولیه برای کاربرد رایانهها در سازمانها، بر دادهها تمرکز داشتند. سپس این تمرکز به سمت اطلاعات و پشتیبانی تصمیم سوق یافت و امروزه بیشترین توجه به کاربردهای رایانهها، در ارتباطات و مشاوره معطوف است (McLeod ۱۹۹۵, ۱۸).
استفاده از رایانهها و توسعه سیستمهای اطلاعاتی مانند هر سرمایهگذاری دیگری در سازمان باید توجیه شده باشد (Alshawi, Irani, and Baldwin ۲۰۰۳). گزینش و پیگیری مؤثر سرمایهگذاریها در این زمینه به عاملی حیاتی در مانایی و کامروایی سازمانها بدل شده است (Gunasekaran, Ngai, McGaughey ۲۰۰۶). در دورة پردازش الکترونیکی دادهها[۲]، هزینههای استفاده از رایانهها بر اساس کاهش هزینههای نیروی انسانی توجیه میشدند. هر چند رایانهها، آنطور که برنامهریزی شده بود، نتوانستند هزینههای نیروی انسانی را کاهش دهند، اما به میزان قابلتوجهی باعث موفقیت در انجام بهتر کارها شدند که به دستیابی به کارایی بالاتر و سرمایهگذاری کمتر منجر میشد. اما توجیه کاربرد رایانهها با پدید آمدن سیستمهای اطلاعات ـ محور[۳] به دشواری گرایید، زیرا سنجش و تعیین ارزش اطلاعات امری مشکل است. بنابراین، با وجود اینکه مدیران، توجیه اقتصادی اقدامهای خود را ترجیح میدهند، اما همیشه چنین امکانی وجود ندارد، زیرا هزینهها را میتوان با دقت نسبی برآورد کرد، اما برآورد منافع به این صورت و با چنین دقتی امکانپذیر نیست. این مشکل دربارة سیستمهایی که اطلاعات تولید میکنند، بزرگتر است زیرا با موضوع تعیین ارزش برای اطلاعات مواجه هستیم (McLeod ۱۹۹۵, ۲۵-۲۶, ۷۳۶).
سیستمهای پشتیبان تصمیم یکی از انواع سیستمهای «اطلاعات ـ محور» هستند که به مدیران در حل مسائل و گرفتن تصمیمهای نیمه ساختیافته یاری میرسانند. این سیستمها رایانه را به نحوی با فرایند تصمیمگیری ترکیب میکنند که جزئی از آن میشود و بدینترتیب به مدیران اجازه میدهند به جای اینکه تنها دریافتکنندة ساده «اطلاعات» باشند، از آنها «استفاده» کنند (Floyed, Charles, and Davis ۱۹۸۹, ۴۸۲). هزینه توسعه چنین سیستمهایی، در صورتی که کوچک باشند نسبتاً ناچیز است و بنابراین توجیه آنها موضوع مهمی نیست. اما هزینه یک سیستم متوسط یا بزرگ میتواند بسیار بالا باشد. بنابراین، به این سیستمها باید به عنوان بدیلی در سرمایهگذاری نگاه کرد که نه تنها باید نتیجهای مطلوب در بر داشته باشند، بلکه باید نسبت به گزینههای دیگر سرمایهگذاری نیز (شامل انجام ندادن هرگونه اقدامی) مزیت داشته باشند Turban and Aronson ۱۹۹۸, ۷۷۴)). بنابراین، در توسعه سیستمهای پشتیبان تصمیم، باید برای سرمایهگذاری توجیه کافی وجود داشته باشد، زیرا از لحاظ عقلی میتوان با افزایش اطلاعات، تصمیم بهتری گرفت. اما از دیدگاه مدیریتی، پرسش بعدی این است که هزینه کسب اطلاعاتِ بیشتر چقدر است و نتایج بالقوة کسبِ آن چه هستند (Post and Anderson ۲۰۰۰, ۱۳۵). با وجود این، توجیه این سیستمها پیش از توسعه و ارزیابی نتایج حاصل از توسعه و کاربرد آنها، از جنبههایی با دشواری روبروست. از جملة این دشواریها میتوان به کیفی بودن بیشتر منافع حاصل از سیستمهای پشتیبان تصمیم (Turabn, Leidner, McLean, and Wetherbe ۱۹۹۶, ۵۶۱-۵۶۲; Alshawi, Irani, and Baldwin) ۲۰۰۳)) که اهمیت فزایندهای نیز یافتهاند (Ward, Taylor, and Bond ۱۹۹۶, ۲۱۵) و مشکلات موجود در تعیین ارزش اقتصادی برای اطلاعات به عنوان خروجی اصلی این سیستمها اشاره کرد که در ادامه به آنها پرداخته میشود.
● تحول سیستمهای اطلاعاتی و ماهیت متغیر منافع آنها
اولین رایانهها برای محاسبة فرمولهای علمی و کاربردهای نظامی در طول جنگ دوم جهانی و بلافاصله پس از آن در دهة ۱۹۴۰ طراحی شدند، اما کاربرد تجاری آنها در اوایل دهة ۱۹۵۰ آغاز شد. کار آنها بر روی «دادهها» متمرکز بود و مخصوص عملیاتی پرحجم و تکراری بودند که توجیه آنها وجود دادههای پرحجم و تکراری بود. چنین سیستمهایی با عنوان «سیستمهای پردازش دادهها یا عملیات» شناخته میشوند.
با کاهش هزینههای سیستمهای رایانهای و افزایش قابلیتهای آنها، استفاده از سیستمهای اطلاعاتی برای انجام کارهایی که حجم کمتری از عملیات تکراری داشتند نیز توجیه یافت. در دهة ۱۹۶۰، نوع جدیدی از سیستمهای اطلاعاتی به وجود آمد که اطلاعات مربوط به تصمیمها را در حوزههای علمیاتی سازمان، گردآوری، سازماندهی، خلاصه و ارائه میکنند. این سیستمها که تمرکزشان بر «اطلاعات» است، با نام «سیستمهای اطلاعات مدیریت» شناخته میشوند.
استفاده از رایانهها در اواخر دهة ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ افزایش یافت و ارتباطات الکترونیکی را نیز در برگرفت این ارتباطات، بخشی از سیستمهای اتوماسیون اداری به شمار میآمدند. در اوایل دهة ۱۹۷۰، با کاهش بیشتر هزینهها و افزایش قابلیتها، کاربرد پشتیبانی رایانهای برای تعداد روزافزونی از امور غیرمعمول توجیه یافت. در آن زمان، سیستمهای پشتیبان تصمیم متولد شدند که هدف اصلی آنها، ارائة پشتیبانی رایانهای برای تصمیمهای پیچیده، غیرمعمول و نیمه ساختیافته است. تمرکز اصلی این سیستمها بر پشتیبانی تصمیم است. استفاده گسترده از این سیستمها، در آغاز به دلیل هزینههای زیاد ایجاد آنها، مقدور نبود اما با انقلاب رایانههای شخصی که در حدود سال ۱۹۸۰ پدید آمد، این وضع تغییر یافت. در اواسط دهة ۱۹۸۰، در رشته رایانه حوزة جدیدی با عنوان «هوش مصنوعی» پدید آمد که پایة بسیاری از سیستمهای هوشمند سیستمهای مبتنی بر دانش است. تمرکز این سیستمها بر تشخیص مسئله، پیشنهاد راه حل و یادگیری کارکنان است.
تمامی سیستمهای یاد شده، بسیار مفید، اما نسبتاً منفعل هستند. حتی سیستمهای خبره به خودیِ خود، قادر به یادگیری نیستند. در اوایل دهة ۱۹۹۰، نوع جدیدی از سیستمها پدید آمد که قابلیت یادگیری داشتند. سیستمهایی مانند «شبکههای عصبی مصنوعی» و «الگوریتم ژنتیک» از این جملهاند که قادر به یادگیری از گذشته هستند. چنین قابلیتی، رایانهها را قادر میسازد حتی اطلاعات ناقص و مبهم را نیز پردازش کنند (Turban, Rainer, and Potter ۲۰۰۵, ۳۸-۳۹; McLeod ۱۹۹۵, ۱۸-۱۹; Watkins ۱۹۹۸, ۵۸-۶۰).
«توربان»، «گوناسکاران» و همکارانشان، بر اساس سیر تحول سیستمهای اطلاعاتی، ماهیت متغیر منافع آنها را توصیف کردهاند. از نظر آنان سیستمهای اطلاعاتی در ابتدای کاربرد فناوری اطلاعات، بیشتر برای افزایش کارایی استفاده میشدند و سیستمهای دستی را به خودکار تبدیل میکردند که در نتیجه، هزینهها کاهش مییافت. منافع ناشی از چنین کاهش هزینهای محدود و مشخص بودند؛ بهعلاوه، اندازهگیری میزان این منافع بیشتر به صورت مستقیم انجام میپذیرفت.
در سالهای اخیر، منافع بالقوة فناوری اطلاعات، رو به افزایش مؤثری است. این منافع، هر روز ناملموستر میشوند و تأثیر مستقیمی بر هزینه ها ندارند، یا تأثیر آنها بسیار ناچیز است. بدینترتیب، نه تنها تشخیص منافع دشوارتر است، بلکه کمّی کردن آنها نیز مشکل است. افزون بر این، منافع این فرآیند نه فقط در قلمرو فناوری اطلاعات، بلکه در تمامی فرایند قابل مشاهده است. از این گذشته، منافع مربوط به اثربخشی، ماهیتی همافزا دارند. بدین ترتیب ممکن است یک سود عمده که از کاربرد فناوری اطلاعات در یک زمینه حاصل میشود، با منفعت بیاهمیت ناشی از یک مورد دیگر، ترکیب شود و منفعتی قابلتوجه پدید آورد که بسیار بیشتر از مجموع بخشهای کم اهمیتتر آن باشد. ویژگی دیگر منافع بسیاری از سیستمهای اطلاعاتی امروزی، این است که سازمانها را قادر میسازند منافع دیگری را نیز از طریق آنها تحقق بخشند که این منافع ثانویه میتوانند به تنهایی توجیهکننده استفاده از آنها باشند.
نتیجة چنین تحولی در ماهیت منافع فناوری اطلاعات، این است که سازمانها باید خلاقیت و زمان بیشتری را برای یافتن منافع ناپیدای آنها به خرج دهند و بویژه تأثیرات نامشهود آن را بر بهرهوری کارکنان، نه تنها با دنبال کردن افزایش مشهود و بیواسطة بهرهوری، بلکه با یافتن تأثیرات جانبی و با واسطة آن بررسی نمایند و به منافع همافزا و قدرتبخش آن توجه خاصی کنند (Turban, McLean, and Wetherbe ۱۹۹۶, ۳۹۴-۳۹۵, Gunasekaran at al. ۲۰۰۱). «زوبوف» این تحولات را در سه مرحله همراه با انواع منافع مربوط به آنها چنین خلاصه میکند: خودکارسازی (کارایی)، آگاه سازی (اثربخشی) و دگرگون سازی (کسب و کار جدید) (Zuboff ۱۹۸۸, ۸-۱۲). البته باید توجه داشت که کاربرد سیستم یا فناوری اطلاعات به خودی خود منفعتی ندارد، اما فرصتی را برای انتفاع فراهم میکند. برای بهره برداری از چنین فرصتهایی باید در روش کار سازمان و چگونگی استفاده از اطلاعات، تغییراتی ایجاد شود (Ward, Taylor, and Bond ۱۹۹۶, ۲۱۵).
● توجیه سیستمهای پشتیبان تصمیم
اگر تمام هزینهها و منافع مربوط به سیستمهای پشتیبان تصمیم، قابل کمی کردن بودند، با مقایسه این هزینهها و منافع، تحلیل هزینه و بهره برای توجیه آنها به سادگی امکانپذیر بود. در این صورت، چنانچه منافع بیشتر از هزینهها باشند، سیستم توجیه خواهد داشت (Turbam, Mclean, and wetherbe ۱۹۹۶, ۳۹۲; Laudon and Laudon ۱۹۸۸, ۶۷۹). با وجود این، مشکل از آنجا ناشی میشود که بسیاری از منافع، ناملموس[۴] هستند (Irani ۲۰۰۲; Oppenheim and Stenson ۲۰۰۳) و منافع ناملموس را به دشواری میتوان تخمین زد (O۰۳۹;Brien ۲۰۰۰, ۳۸۸). «پیترکین» با بررسی نتایج پژوهشهای موردی انجام شده، منافع سیستمهای پشتیبان تصمیم را به این شرح فهرست میکند. (از میان این منافع، تنها پنج مورد اول را میتوان به آسانی اندازه گیری کرد) (Keen ۱۹۹۳, ۶۳-۶۶).
۱) امکان پاسخ سریع به وضعیتهای پیشبینی نشده را فراهم میکنند.
۲) توانایی انجام تحلیلهای بدون سابقه را ایجاد میکنند.
۳) درهزینهها صرفه جویی میکنند.
۴) در زمان صرفه جویی میکنند.
۵) ازمنابع دادهها، استفاده بهتری میکنند.
۶) تعداد گزینههای آزمون شده را افزایش میدهند.
۷) درک بهتری از حوزه کسبوکار ایجاد میکنند.
۸) دیدگاهها و یادگیریهای جدیدی ایجاد میکنند.
۹) ارتباطات را توسعه و بهبود میدهند.
۱۰) امکان کنترل ایجاد میکنند.
۱۱) تصمیمها را بهتر میکنند.
۱۲) اثربخشی کارِ گروهی را افزایش میدهند.
به دلیل دشواری کمّی کردن و برآورد این منافع، در اندکی از موارد، توسعة سیستمهای پشتیبان تصمیم براساس تحلیل رسمی هزینه ـ منفعت انجام شده است. نتایج مطالعات موردی نشان میدهند که در بیشتر موارد، سیستم در پاسخ به مواردی مانند نیاز به افزایش مهارتهای مدیریت، تمرکز و سرعت در تحلیل، استفاده از فرصت بالقوهای که یک منبع اطلاعات رایانهای یا قابلیت مدلسازی ارائه میکنند، ساخته شده است. از آنجا که هزینهها و منافع این سیستمها از پیش تشریح نشدهاند، نتایج ایجاد (یا توسعه) آنها نیز خیلی کم ارزیابی شده است. برخی از سیستمهای پشتیبان تصمیم در دستیابی به هدفهای خود ناکام ماندهاند، اما در جایی که این سیستمها موفق بودهاند، بهندرت تحلیلی رسمی از نتایج آنها به عمل آمده و بسیاری از منافع آنها به اثبات نرسیدهاند. به طورکلی، مدیران، این سیستمها را با عنوان «غیرقابل اجتناب» یا «گریزناپذیر» توصیف میکنند، بدون اینکه تلاش کنند برای آن ارزشی اقتصادی تعیین نمایند (Keen ۱۹۹۳, ۶۶).
● مشکل تعیین ارزش اقتصادی اطلاعات
هر چند رویکردهای گوناگونی در ارزیابی سیستمهای پشتیبان تصمیم انجام شدهاند (Phillips-Wren, Jahn, and Forgionne ۲۰۰۴)، اما یکی از دشواریهای اساسی در تحلیل هزینه ـ منفعت این سیستمها، تعیین ارزش اقتصادی برای اطلاعات به عنوان خروجی آنهاست. هرچند ارزش چنین اطلاعاتی به توانایی آن در بهبود تصمیمها و افزایش کارایی سازمانی است (Post and Anderson ۲۰۰۰, ۱۳۴, Oppenheim and Stenson ۲۰۰۳) ، اما تعیین ارزش اطلاعات از این دیدگاه برای توجیه سیستمهای پشتیبان تصمیم چندان ساده نیست. با وجود این، خدمات اطلاعاتی باید بتوانند ارزش افزودهای در قالب واحد پول ایجاد کنند (Fattahi and Afshar ۲۰۰۶).
«آهیتوو» و «نیومن» موضوع ارزش اطلاعات را از نظر تصمیمگیری به تفصیل بیان کردهاند. از نظر آنان، هر تلاشی برای سنجش ارزش اطلاعات باید با تصمیمی که با این اطلاعات پشتیبانی میشود، گره بخورد. به عبارت دیگر، از نظر آنان، اطلاعات دارای ارزشی جهانی و مطلق نیست و بستگی به این دارد که چه کسی، چه زمانی، و در چه موقعیتی از آن استفاده میکند. بدین ترتیب، اطلاعات ارزشی نسبی دارد که بر مقایسة نتایج حاصل از مجموعههای مختلف اطلاعات مبتنی است. بر این اساس، ارزش اطلاعات به سه روش تعیین میشود (Ahituv and Neuman ۱۹۹۰, ۴۴-۵۲):
۱) ارزش هنجاری اطلاعات[۵]
فرض اساسی ارزش هنجاری اطلاعات ـ که اغلب به عنوان «نظریة هنجاری تصمیم انفرادی»[۶] خوانده میشودـ ، این است که انسان همیشه مقداری دانش اولیه دربارة وقایعی که به تصمیمهای او مرتبطند، دارد. بازتاب این دانش در احتمال پیشآمدی که به هر واقعه نسبت میدهیم، آشکار میشود. این احتمال ممکن است عینی[۷] (مانند پرتاب سکه) یا ذهنی[۸] (مانند پیشگویی برندة یک مسابقه) باشد. اطلاعات اضافی (مانند همگن نبودن سکه) ممکن است دید ما را دربارة احتمال وقوع تغییر دهد و بنابراین تصمیم و نتیجة مورد انتظارمان را تغییر دهد. بنابراین اطلاعات اضافه عبارت از تغییر در نتیجه مورد انتظاری است که حاصل تغییر در احتمال است.
امکان کاربرد این رویکرد، کم است زیرا برای استفاده از آن باید تمام عوامل به دقت اندازه گیری شوند که در دنیای واقعی، بویژه دربارة احتمال وقایع، امکانپذیر نیست. افزون بر این، تمامی نتایج را نمیتوان با واحد پول بیان کرد و در نتیجه امکان محاسبة ریاضی آنها وجود ندارد. در این رویکرد، تصمیم گیرنده بدون عیب و نقص و خطا فرض میشود در حالی که در عمل، تمییز بین سیستم بد و تصمیم بد دشوار است و تصمیم بد ممکن است ناشی از درک نادرست اطلاعاتی باشد که توسط سیستم ارائه میشود. گذشته از اینها، این مدل، فرد ـ محور است و این در حالی است که در سطح سازمان، افراد گوناگونی وجود دارند که ترجیح و تصمیمهای گوناگونی دارند، بنابراین سیستمی که برای یک فرد مناسب است، ممکن است به کار دیگری نیاید.
۲) ارزش واقعی اطلاعات[۹]
اطلاعات، تصمیمها را پشتیبانی میکند، تصمیمها اقدامها را موجب میشوند، و اقدامها بر موفقیت استفاده کننده از اطلاعات (فرد یا سازمان) تأثیر میگذارند، بنابراین با اندازهگیری تغییر میزان موفقیت، امکان قیاسی منطقی وجود خواهد داشت و میتوان تأثیر اطلاعات را دنبال کرد، مشروط بر اینکه اندازهگیری به دقت انجام شود، روابط بین متغیرها خوب تعریف شود و تأثیرات احتمالی عوامل نامربوط خنثی شده باشد. واژة معمول برای موفقیت، «عملکرد»[۱۰] است و به تفاوت اندازه گیری شده در عملکرد براساس عوامل اطلاعاتی، ارزش واقعی اطلاعات گفته میشود. در کاربرد این رویکرد، یک مانع اساسی وجود دارد. این مانع، ناشی از ماهیت «پس از عمل» بودن آن است. به عبارت دیگر، ارزش اطلاعات در این رویکرد، پس از استقرار و استفاده از سیستم، قابل سنجش و ارزیابی است.
۳) ارزش انتزاعی اطلاعات[۱۱]
ارزش انتزاعی، تأثیر کلی اطلاعات را بر افراد منعکس میکند. این ارزش بر اساس حدس و شهود انسان تعیین میشود. در این رویکرد، هر فردی بر اساس قضاوت ذهنی خود، ارزش اطلاعات را تعیین میکند. بدین ترتیب، تصمیم گیرنده هزینهای را که حاضر است بابت اطلاعات خاصی بپردازد، براساس قضاوت شهودی دربارة میزان تأثیر آن بر تصمیم تعیین میکند.
کاربرد این رویکرد نیز با دشواریهایی همراه است. اول اینکه ارزش انتزاعی به افراد بستگی دارد؛ بدین ترتیب نمیتوان بدان اتکا داشت، زیرا با تغییر افراد، این ارزش نیز تغییر میکند. دیگر اینکه در بسیاری از موارد، ارزش انتزاعی، نوعی متغیر ترتیبی است که قضاوت براساس آن دشوار است. در نهایت، این رویکرد نیز ماهیتی «پس از عمل» دارد. براین اساس تنها وقتی امکان سنجش ارزش اطلاعات هست که اطلاعات در دسترس باشد.
برخی برای تعیین ارزش اطلاعات، متغیرهای بیشتری را دخیل کردهاند. «لی بووتیز» هشت تکنیک مطرح را ارائه کرده است که برای ارزشگذاری اطلاعات و دانش استفاده میشوند. بر اساس یکی از این تکنیکها، ارزش اطلاعات با استفاده از فرمول زیر محاسبه میشود (Liebowitaz ۱۹۹۹, ۲۹-۳۵):
در این فرمول داریم:
▪ ارزش اطلاعات مورد نظر
▪ داراییهای ناشی از اطلاعات در هنگام ورود
▪ داراییها، در صورتی که اطلاعات وارد نشود
▪ بدهیهای ناشی از اطلاعات در هنگام ورود
▪ بدهیها، در صورتی که اطلاعات وارد نشود
▪ هزینة تولید اطلاعات
▪ هزینة پیکربندی اطلاعات
▪ هزینة بازپیکربندی اطلاعات
▪ هزینة تکثیر اطلاعات
▪ هزینة انتقال و توزیع اطلاعات
▪ هزینة ذخیرهسازی اطلاعات
▪ هزینة بازیابی و استفاده از اطلاعات.
از نظر «ون وگن» و «دیهوگ» (Van Wegen and De Hoog ۱۹۹۶) تعیین ارزش افزودة اطلاعات و سیستمهای اطلاعات، موضوع پیچیدهای است که نیازمند پاسخ به سه پرسش است: ۱ـ چه چیزی باید ارزشگذاری شود ۲ـ ارزش چگونه تعریف میشود و ۳ـ چگونه میتوان این ارزش را اندازهگیری کرد. آنان برای پاسخ به این پرسشها از رویکرد «کالای اطلاعاتی» بهره بردند. بر اساس این رویکرد، تعیین ارزش اطلاعات، مستقل از رسانهای که آن را دربردارد و پردازش میکند، ممکن نیست. به بیان دیگر، در تعیین ارزش افزودة اطلاعات، هم محتوای اطلاعات و هم رسانهای که اطلاعات در قالب آن ریختهشده است، نقش دارند. هر چند این محتوای اطلاعات است که در تصمیمگیری نقش دارد، اما ارزش افزودة آن به چگونگی سازماندهی[۱۲] اطلاعات نیز وابسته است. یک مثال ساده، اهمیت سازماندهی اطلاعات را روشنتر میکند. فرض کنید دو فرهنگ واژگان وجود داشته باشندکه یکی از آنها قالببندی شده و دارای نمایه باشد. روشن است که چنین فرهنگی دارای ارزش بالاتری برای کاربر است. از این رو، در ارزیابی اطلاعات، دو جنبة سازماندهی محصول اطلاعاتی و ارزش اطلاعات در تصمیمگیری باید لحاظ گردند.
«ارزش تقاضای»[۱۳] یک سیستم اطلاعاتی در بازار، میانگین ارزشی است که از کاربرد آن در سازمان حاصل میشود. بنابراین، در سازمان به وجود معیاری برای اندازهگیری چنین ارزش افزودهای، نیاز است. بدین ترتیب، ارزش تقاضای یک سیستم اطلاعاتی برای یک سازمان، ناشی از میزان سهم آن سیستم در دستیابی به اهداف آن سازمان است. با وجود این، هدفهای سازمانهای مختلف، بسیار متفاوت است. هدف یک سازمان تجاری، افزایش سقف سود است. از این رو، برای چنین سازمانی، پیشینة ارزش تقاضا برای یک کالای اطلاعاتی، برابر با افزایش سود حاصل از کاربرد، یا زیان ناشی از عدم استفاده از آن است.
در رویکرد کالای اطلاعاتی میتوان میزان منافعی را که از عملکرد مؤثر یک سیستم اطلاعاتی حاصل میشود، تعیین کرد. منافعی از این دست که در تصمیمگیری مؤثرند، آنهایی هستند که هزینههای فرآیند را کاهش میدهند، یا در آینده به کاهش خروج نقدینگی از سازمان منجر میشوند. روش اندازهگیری ارزش در این رویکرد، بر فرایند تولید، تمرکز دارد و ارزش تقاضای کالای اطلاعاتی معادل کاهش هزینة تقریبی فرآیند تولید، بر اثر استفاده از سیستم است. در این روش، فرآیند تولید اولیه و اصلاح شده با یکدیگر مقایسه میشوند.
با وجود روشهایی که مطرح شد، تعیین ارزش اقتصادی اطلاعات به دلیل ماهیتی که دارد و تفاوتهای آن با کالاهای فیزیکی، همچنان یکی از دشواریها محسوب میشود که آن را در حوزة اقتصاد اطلاعات بهتر میتوان درک کرد.
سیروس علیدوستی[۱]
منابع
- Ahituv, N. and S .Neumann (۱۹۹۰). Principles of Information systems for Management. USA: WCB.
- Alshawi, S., Z. Irani, and L. Baldwin (۲۰۰۳). Benchmarking Information Technology investment and benefits extraction. Benchmarking: An international Journal ۱۰ (۴): ۴۱۴-۴۲۳.
- Ashford, J (۱۹۹۷). An information-space model for the development and application of computer-based tools in information creation and dissemination. Journal of Documentation ۵۳ (۴): ۳۵۱-۳۷۳.
- Boisot, M. H (۱۹۹۸). Knowledge Assets: Securing Competitive Advantage in the Information Economy. New York: Oxford.
- Boisot, M., and A. Canals (۲۰۰۴). Data, information and knowledge: Have we got it right? Journal of Evolutionary Economics ۱۴: ۴۳-۶۷.
- Braman, S (۱۹۹۹). The information economy: An evolution of approaches. In Information and organization, edited by S. Macdonald and J. Nightingale. Amsterdam: Elsevier. ۱۰۹-۱۲۵.
- Fattahi, R., and E. Afshar (۲۰۰۶). Added value of information and information systems: A conceptual approach. Library review ۵۵ (۲): ۱۳۲-۱۴۷.
- Floyd, S. A., C. F. Turner, and K. R. Davis. ۱۹۸۹. Model-based decision support system. Computer Operations Research ۱۶ (۵): ۴۸۱-۴۹۱.
- Gunasekaran , A., P. E. D. Love, F. Rahimi, and R. Miele (۲۰۰۱). A model for investment justification in information technology projects. International Journal of Information Management ۲۱: ۳۴۹–۳۶۴
- Gunasekaran, A., E.W.T. Ngai, and R.E. McGaughey (۲۰۰۶). Information technology and systems justification: A review for research and applications. European Journal of Operational Research ۱۷۳: ۹۵۷–۹۸۳
- Irani, Z (۲۰۰۲). Information systems evaluation: Navigating through the problem domain. Information & Management ۴۰: ۱۱-۲۴.
- Keen, P. G. W (۱۹۹۳). Value analysis: Justifying decision support systems. In Decision Support Systems. edited by R. H. Sprague and H. J. Watson. New Jersey: Prentice-Hall. ۵۷-۷۳.
- Laudon, K C. and J. P. Laudon (۱۹۸۸). Management Information Systems. New York: Macmillan.
- Laudon, K. and W. H. Starbuck (۱۹۹۶). Organizational information and knowledge. In International Encyclopedia of Business and Management, edited by M. Warner. London: Rutledge.
- Liebowitz, J (۱۹۹۹). Information technology management: A knowledge repository. Baca Raton: CRC Press.
- Mandeville, T (۱۹۹۹). Codified knowledge and innovation: A model. In Information and organization, edited by S. Macdonald and J. Nightingale. Amsterdam: Elsevier. ۱۵۷-۱۶۶.
- March, J. G. and H. A. Simon (۱۹۵۸). Organizations. New York: Wiley.
- McLeod Jr., R (۱۹۹۵). Management Information Systems. New Jersey: Prentice-Hall.
O’Brien, J. A (۲۰۰۰). Introduction to information systems: Essential for the international enterprise. Boston: Irwin/McGraw-Hill.
- Oppenheim, C., and J. Stenson. ۲۰۰۳. Studies on information as an asset I:definitions. Journal of Information Science۲۹(۳):۱۵۹-۱۶۶.
- Phillips-Wren, G. E., E. D. Hahn, and G. A. Forgionne. ۲۰۰۴. A multiple-criteria framework for evaluation of decision support systems. Omega ۳۲: ۳۲۳-۳۳۲.
- Post, G. V., and D. L. Anderson. ۲۰۰۰. Management Information Systems. Boston: Irwin/McGraw-Hill.
- Simon, H. A. et al. ۱۹۸۷. Decision making and problem solving. INTERFACES ۱۷ (۵): ۱۱-۳۱.
- Turban, E., and J. E. Aronson. ۱۹۹۸. Decision Support Systems and Intelligent Systems. New Jersey: Pentice-Hall.
- Turban, E., E. Mclean, and J. Wetherbe (۱۹۹۶). Information Technology for Management. New York: John Wiley & Sons.
- Turnan, E., R. K. Rainer Jr., and R. E. Potter (۲۰۰۵). Introduction to information technology. ۳rd ed. NJ: John Wiley & Sons.
- Turnan, E., D. Leidner, E. McLean, and J. Wetherbe. ۲۰۰۶. Information technology for management: Transforming organizations in the digital economy. ۵th ed. NJ: John Wiley & Sons.
- Van Wegen, B., and R. De Hoog (۱۹۹۶). Measuring the economic value of information. Journal of Information Technology ۱۱: ۲۴۷-۲۶۰.
- Ward, J., P. Taylor, and P. Bond (۱۹۹۶). Evaluation and realization of IS/IT benefits: An empirical study of current practice. European Journal of Information Systems ۴ (۴): ۲۱۴-۲۲۵.
- Watkins, J. ۱۹۹۸. Information technology, organizations and people: Transformations in the UK retail financial services sector. London: Routledge.
- Zuboff, S. ۱۹۸۸. In the Age of the Smart Machine: The Future of Work and Power. USA: Basic Books.
۱. دکترای مدیریت، استادیار پژوهشگاه اطلاعات و مدارک علمی ایران
۱. Electronic Data Processing (EDP).
۲. Information-oriented systems.
۱. Intangible.
۱. The normative value of information.
۲. Normative theory of individual decisioo.
۳. Objective.
۴. Subjective.
۱. The realistic value of information.
۲. Performance.
۳. The subjective value of information.
۱. Furnishing.
۲. Demand value.
۱. Boisot.
۱. Electronic communities.
۲. Product.
۳. Commodity.
۴. Transaction.
۵. Perishable.
۶. Cumulative.
۱. Foreign Direct Investment (FOI).
۲. Material.
۱. Heterogeneity.
۲. Inappropriability.
۱. Private good and public good.
۲. Leaky.
۳. Self-refexivity.
۴. Agent.
۱. Information space.
۲. Codification.
۳. Abstraction.
۴. Diffusion.
۱. Reductionism.
۱. Prototyping.
۲. Surrogate measures.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست