سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

سندرم سنجاب در ایتالیا


سندرم سنجاب در ایتالیا

ایتالیا در سال ۲۰۰۶ با انتخابی دشوار روبه رو خواهد بود منظور ما این نیست که چه کسی قرار است جانشین رئیس جمهور کارلو آزگلیو سیامپی شود, آن هم پس از هفت سال فعالیت وی در این سمت مقصود ما انتخابات سراسری در این کشور که نوعی همه پرسی درباره سیلویو برلوسکونی شمرده می شود هم نیست نظرسنجی ها حاکی از رتبه پایین برلوسکونی است, اما وی هنوز طرفدارانی دارد

●زمان بیرون آمدن از لانه فرارسیده

ایتالیایی ها در این سال باید به چیزی فراتر از اینها بیندیشند: این کشور باید تصمیم بگیرد که می خواهد چگونه باشد. ایتالیایی ها ممکن است تصمیم بگیرند که هیچ کاری انجام ندهند و تبدیل به کشوری رو به کهنسالی شوند که سابقاً جزء کشورهای تولیدکننده بوده است. سپس لابی های محلی و منافع خاص آنقدر ریخت و پاش کنند که پول کشور تمام شود. اما ایتالیا ممکن است تبدیل به کشوری شود که با روی خوش به ارائه خدمات به دیگران می پردازد و طراحی، گردشگری و فناوری در این امر موثر خواهند بود. کشوری که خاک آن به آسانی در دسترس است، به راحتی می توان با آن وارد معاملات تجاری شد و میزان تحمل پذیری، خلاقیت و اشتیاق آن در این موارد قابل اطمینان خواهد بود. گرفتن چنین تصمیمی اصلاً کار آسانی نیست. انسان به بیکاری وسوسه می شود. زندگی در ایتالیا چنان خوشایند است که حالت نشئگی به وجود می آورد. اقتدار خانواده های ایتالیایی - یکپارچگی، پس انداز مالی، ارتباطات - ممکن است بسیاری از آنها را متقاعد کند که هر چه پیش آید خوش آید. اما الگوی اجتماعی فعلی در حال نابودی است. تمام شاخص های اقتصادی نشان می دهند که ایتالیا در حال واگذاری زمین بازی به بریتانیا، فرانسه و آلمان است.

نرخ افزایش سن جمعیت در ایتالیا بسیار بالاست. تنها خانواده های مهاجر هستند که فرزندان زیادی دارند و نیروی کار مورد نیاز با حقوق کم را تامین می نمایند. اما این کشور هنوز تصمیم نگرفته که رویکردی حاصل از اختلال چند فرهنگ - مانند رویکرد بریتانیا - را اتخاذ کند و یا یکپارچگی را انتخاب کند. انتخاب دوم با شخصیت ایتالیایی ها هماهنگی بیشتری دارد. در این صورت تنش ها افزایش خواهند یافت و باید گفت که با تازه واردها همیشه برخورد خوب نخواهد شد. (در نه ماه اول سال ،۲۰۰۵ حدود ۱۶هزار نفر از بندر سیسیلی وارد ایتالیا شدند که آنها را می توان پیشتازان مهاجران آفریقایی به این کشور دانست.)

ایتالیا همچنین برای پیوستن به منطقه یورو هزینه هایی را متحمل شد. قیمت ها برخلاف دستمزدها به شدت افزایش یافتند. صنعت دیگر قادر نبود به ضعف استراتژیک لیره تکیه کند. رقابت چینی ها صنعت نساجی ایتالیا را نابود کرده است. صنعت مد در میلان هنوز بازدیدکنندگان را تحت تاثیر خلاقیت خود قرار می دهد، اما این صنعت طی ده سال گذشته نیمی از میزان صادرات خود به آلمان را از دست داده است. صنایع کوچک و متوسط ایتالیا که به طور سنتی ستون مهره های اقتصاد این کشور را تشکیل می دهند، هنوز قابل ترمیم اند. اما بسیاری از کارخانجات در خارج به تولید محصولات می پردازند و تعداد بسیار کمی از آنها توانایی - یا تمایل - دارند تا در تحقیقات و توسعه سرمایه گذاری نمایند. بانک ها و دانشگاه ها که دوتا از محافظه کارترین لابی های این کشورند نیز چندان کمکی نمی کنند. برعکس، بسیاری از بانکداران و دانشمندان موفق ایتالیا این کشور را ترک کرده اند و در تصمیم به بازگشت، نگاه خود را معطوف به میزان توسعه این کشور در سال ۲۰۰۶ کرده اند. دولت فعلی که میانه رو مایل به راست است برخی از این مشکلات را حل کرده است. (تلاش هایی در زمینه اصلاح بازار کار و نظام آموزشی صورت گرفته است.) اما چنین به نظر می رسد این دولت بینش - و جرأت - رهبری کشور به سوی آینده را ندارد. دولت در حل و فصل طرح هایی که برای رئیس جمهور و فعالیت های اقتصادی خانوادگی اش مشکل ساز بودند، واقعاً عملکرد موثری داشت. اما برای مثال نمی توانست طرح اصلاحات اداره مالی را پس از مدتی طولانی به تصویب برساند. حتی دولت قادر نبود رئیس بانک ایتالیا را که متهم به ترجیح دادن ایتالیایی ها به خارجی ها در تصاحب های بانکی بود، از کار برکنار کند.

چنین اتفاقاتی، به قول ماریو مونتی، یکی از اعضای سابق کمیسیون اروپایی، با فراهم آوردن دلایل محکم برای عدم احترام چندان به ایتالیا، به بدترین وجه ممکن به این کشور آسیب می رسانند. آقای مونتی یک ایتالیایی است که در سال ۲۰۰۶ در مورد وی چیزهای بسیاری خواهید شنید. (شاید به عنوان وزیر اقتصاد، رئیس بانک ایتالیا و شاید هم به عنوان رئیس جمهور این کشور. البته گیولیانو آماتو نخست وزیر سابق ایتالیا برای تصدی ریاست جمهوری گزینه مطلوب تری است.)

از دیگر افرادی که در سال ۲۰۰۶ شاهد فعالیتش خواهیم بود رومانو پرودی رئیس سابق کمیسیون اروپایی است. احتمال دارد وی به پالاتزو چیگی بازگردد، جایی که در فاصله سال های ۱۹۹۶ تا ۱۹۹۸ نخست وزیر بود و در آن زمان توسط ائتلاف میانه رو مایل به چپ خودش بیرون انداخته شده بود. او در کل می داند که چه کارهایی لازم است انجام شود - اما احتمال کمی وجود دارد که وی جرأت کافی برای مقابله با عاداتی را داشته باشد که عموم مسئولان و مردم از داشتن آنها خوشحالند. (از ریخت و پاش و فساد دولت گرفته تا حمایت های سیاسی که در همه جا مشهود است.)

مشکلات ایتالیا مانند راه حل آنها، واضح و روشنند. آنچه که کمبودش حس می شود، خواستن اجرای آنهاست. سیاستمداران می دانند که این روند، آهسته، دردناک و در ابتدای کار نامطلوب خواهد بود. رای دهندگان نیز موافقند. آنها به جای خواستن پاسخ مشکلات معمول، آرامش را در خرید زیاد (لباس زیر و وسایل خرده ریز در این کشور فروش خوبی دارند)، در لذت همراهی با دیگران، در زیبایی شهرهای این کشور و غذاها و نوشیدنی های عالی اش می یابند. مردم هرچند شکایت می کنند، اما از تغییر هراسانند. بسیاری حرفه ها از رقابت دور نگه داشته می شوند و باری بر دوش تجارت محسوب می شوند. اکثر مشاغل عمومی نیز برای گذران زندگانی اند. در ده سال گذشته از هر پنج ایتالیایی تنها یک نفر منزلش را تعویض کرد، که این میزان نصف میانگین اروپاست. از هر دو جوان بالغ نیز یک نفر با والدینش زندگی می کند. به نظر می رسد که ایتالیا از «سندرم سنجاب» رنج می برد. هرکس لانه ای گرم و نرم پیدا می کند و در آن می خزد. مشکل این است که در این درخت ملی آنقدر لانه و سوراخ وجود دارد که ممکن است باعث افتادنش گردد، مگر اینکه به زودی اقدامی در این مورد صورت گیرد.