یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
یک فرصت تاریخی
یکی از برنامهها و قولهایی که حسن روحانی در تبلیغات انتخاباتی ۹۲ مورد تاکید قرار داد، بازنگری در سیاست خارجی و ارائه نگاهی جدید به رابطه ایران و نظام بینالملل در صورت انتخاب وی و راه یافتن به پاستور بود؛ نگاهی که بر احترام متقابل بین ایران و کشورهای دیگر تاکید داشت و در عین حال به منافع ملی به عنوان مهمترین عنصر تاثیرگذار در سیاست خارجی نگاهی ویژه داشت. قانونگرایی، احترام به خواست اکثریت و رعایت ادب و اخلاق در گفتمانی که انتخاب کرده بود از دیگر وجوه بارز نگاه حسن روحانی بر عرصه سیاست به حساب میآمد.
در این میان نوع روابط تنشآلودی که میان ایران و کشورهای غربی و در راس آن ایالات متحده امریکا پس از وقوع انقلاب اسلامی به وجود آمد که بیش از ۳۵ سال به درازا کشید نیز، رفته رفته به یکی از پروندههای شاخص روابط بینالملل مبدل شد که بسیاری از نگاهها را در این عرصه معطوف به خود کرده است. اگر روابط ایران و امریکا را به عنوان مهمترین برگ پرونده روابط ایران و کشورهای باختری بدانیم مشاهده میشود که این روابط در این ۳۵ سال عموما بر مجموعهیی از چالشها و رفتارهایی که موجب افزایش تنش متقابل بر آن میشود مبتنی شده است که در عین حال با نگاهی به تاریخ این روابط میتوان پی به ریشههای این چالش برد. انقلاب اسلامی ۵۷ که انقلابی علیه استبداد و خودکامگی خاندان پهلوی به شمار میرفت رفته رفته ابعادی بینالمللی به خود گرفت و شعار«استقلال، آزادی ،جمهوری اسلامی» با شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» پیوندی ثقیف خورد. فرار شاه از کشور و پیروزی انقلابیون به رهبری امام(ره) در ۲۲ بهمن به مثابه پایان برگهای استبداد در ایران با مظهریت حکومت شاهنشاهی بود و در این رویکرد اگر مقامات امریکایی در سال ۵۸ بحث سفر شاه را به ایالات متحده در دستور کار خود قرار نمیدادند، شاید ما شاهد چنین روابط تنشآلودی در سالهای پس از انقلاب تا به امروز نمیبودیم. این سفر یادآور دخالت مشترک امریکاییها و انگلیسیها در مخاصمه با دولت ملی دکتر مصدق به حساب میآمد که منجر به سقوط دولت در ۲۸ مرداد ۳۲ شد.
فلذا با واکنش دانشجویان پیرو خط امام وحمله آنان به سفارت این کشور در تهران مواجه شد و این آغاز ماجرایی شد که در ادبیات سیاسی و روابط میان دو کشور به یکی از مهمترین اتفاقات تبدیل شد؛ ماجرایی که ۴۴۴ روز به درازا کشید و پس از آن با تحلیلهای یکجانبه امریکا و قطع روابط کشورهای غربی با ایران و نهایتا حمله عراق به ایران و آغاز جنگی هشت ساله انجامید؛ جنگی که عموم کشورهای غربی و امریکا از طرف جنگ حمایت کردند. تنش میان ایران و امریکا به این محدود نشد و نهایتا ابعادی منطقهیی به خود گرفت. حمایت ایران از نیروهای مقاومت در منطقه خاورمیانه و مقابله با زیادهخواهیها و تعرضات رژیم صهیونیستی که مورد حمایت غربیها بود از دیگر ابعاد این مقابله در سه دهه اخیر به حساب میآید. تلاشهایی که در دولت هاشمیرفسنجانی صورت گرفت .
که بتواند روابط ایران را با این کشورها به سامان برساند، تنها توانست در منطقه رخ دهد و روابط تیره ایران با کشورهای عربی را بهبود ببخشد. گرچه در سالهای پایانی دوره سازندگی این روابط با حادثه میکونوس و ترور رهبران کرد در آلمان به بدترین وضع خود در آن سالها منجر شد. اما حماسه دوم خرداد و ظهور دولت خاتمی در فضای سیاسی ایران همچون آبی بود که بر این آتش پاشیده شد. گفتوگوی سید محمد خاتمی با سیانان و طرح گفتوگوی تمدنها و اعلام سال ۲۰۰۱ به این نام و رفت و آمد ایران و مقامات غربی بین تهران و پایتختهای غربی مثل رم، مادرید، پاریس و برلین حکایت از آغازی دیگر داشت. اما دوره دوم ریاستجمهوری خاتمی با ظهور جرج بوش پسر در ایالات متحده امریکا همراه بود که ایران را در کنار کره و عراق به عنوان محور شرارت قلمداد میکرد و از سویی دیگر آشکار شدن پرونده هستهیی ایران در این دوره فضای پیشرونده به سوی اعتماد میان ایران و کشورهای غربی را با ابهامات سنگین روبهرو ساخت. گرچه انتظار میرفت حضور خاتمی و سیاست
تنش زدایی وی در این دوره به عنوان یک فرصت طلایی برای ایران و ایرانیان از دست نرود اما پیروزی گروه تندرو در امریکا این موقعیت را از طرفین گرفت. پایان دوره اصلاحات به رهبری سید محمد خاتمی و ظهور محمود احمدینژاد در عرصه سیاسی ایران وضعیت را به سمت بحرانیترین دوران سیاست خارجی در عصر جمهوری اسلامی سوق داد. طرح موضوع هلوکاست و حتی برگزاری همایشی بسیار پر هزینه بر وزارت امور خارجه در نخستین دوره ریاستجمهوری احمدینژاد و طرح شعارهای پرهزینهیی موجب شد تا هجمهیی بسیار سنگین علیه جمهوری اسلامی در سیاست خارجی دولت احمدینژاد بهکار بسته شود و فرصتی را برای غربیها و دشمنان این سرزمین فراهم کند تا میان پرونده هستهیی جمهوری اسلامی و امنیت اسراییل پیوندی ناگسستنی برقرار کنند. و بدین وسیله اهداف ایران را در این پرونده ملی، تحقیقاتی و قانونمدار به اهدافی ماجراجویانه و نظامی تعبیر کرده و تبلیغات شدیدی را علیه سیاستهای جمهوری اسلامی در رسانههای بینالمللی مطرح کند.
گرچه در سالهای پایانی دولت احمدینژاد شاهد ظهور باراک اوباما در مدیریت کاخ سفید هستیم - مردی که با شعار تغییر توانست برای نخستین بار زمینه حضور یک رنگین پوست را در این بنای تاریخی فراهم کند - اما شعارهایی که احمدینژاد داده بود راهی بیبازگشت را برای سیاست رقم میزد. گرچه به نظر میرسید احمدینژاد به نوعی از سیاست قبلی و اولیه دست کشیده و حتی با ارسال تبریک برای حضور اوباما در کاخ سفید و با سفرهای هشت دورهیی که در نیویورک و حضور در مجمع عمومی سازمان ملل کرد اما طرف غربی حاضر نشد پاسخی درخور دهد. این تلاشها نتیجهیی نگرفت و غرب بنای خود را بر افزایش یکجانبه تحریمها گذاشته و صنعت نفت ایران را و همچنین ارزهای ناشی از فروش نفت را وارد تحریمهای یکجانبه و غیر عادلانه کرد و این روند تا پایان دوره هشت ساله ریاستجمهوری احمدینژاد تداوم یافته و تشدید شد. اما انتخابات سال ۹۲ و عزم یکپارچه مردم ایران که با حضوری ۷۵ درصدی در انتخابات شرکت کرده و با حمایت از دکتر حسن روحانی به عنوان چهره مقبول جریان اصلاحطلب و اعتدالگرا که مورد حمایت بخش خردگرای اصولگرایان نیز بود انتخابات را در نخستین مرحله آن به نتیجه رساندند و این زمینهیی شد تا سیاستمداران مغرب زمین دچار حیرت شده و فضایی را برای بازنگری در سیاست خود در رابطه با ایران مورد توجه قرار دادند.
اینک در آستانه برگزاری اجلاس سالانه مجمع عمومی ملل متحد به نظر میرسد با موضعگیریهای رهبری معظم جمهوری اسلامی در روزهای اخیر، فضا برای اعتمادسازی مجدد ایران و کشورهای باختری فراهم شده است و فرصتی تاریخی و طلایی برای ایران و امریکا پیش آمده تا با یک بازنگری در این گذشته پر فراز و فرود و مبتنی بر احترام متقابل و منافع ملی حداکثری به تجدید نظر در روابط پر تنش گذشته بپردازند. رابطهیی که بنا بر تعبیر حسن روحانی میتواند بر اساس بازی برد برد میان دو کشور تعریف شده و اجازه دخالت را به کشورهایی که از این رابطه متضرر میشوند، ندهد. مسوولان سیاست خارجی نباید از این موضوع مهم غفلت کنند که برقراری ارتباط میان دو کشور همچون تمامی روابط میان کشورها دارای موافقتها و مخالفتهایی در عرصه روابط بینالمللی خواهد بود و در این میان مطمئنا کشور اسراییل در مقام اول و پس از آن کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و در راس آن عربستان و پس از آن کشورهای بزرگی چون روسیه و چین هستند که از بهبود رابطه ایران و امریکا ضرر دیده و خواهان روابط تنشآلود میان این دو کشور هستند.
ایران به عنوان بزرگترین قدرت منطقه خاورمیانه و امریکا به عنوان قدرت بزرگ بینالمللی به شمار میآیند و بهتر است حسن روحانی بتواند در فرصتی که توسط مردم بزرگ ایران در اختیار وی قرار گرفته و اعتمادی که رهبری جمهوری اسلامی به وی کرده و تازمانی که اوباما قدرت را در اختیار دارد و در کاخ سفید حضور دارد این موقعیت تاریخی را در یابد و امکان بهبود شرایط برای دو طرف و تحقق بازی برد برد برای ما به وجود بیاورد و البته در این میان وظیفه نخبگان دو کشور و رسانهها که در حوزه منافع ملی قلم میزنند این است که فضای گفتوگو و مسامحه را با حمایت از جریان اعتدالگرا و خردمند فراهم کرده و اجازه ندهند که جریان افراطی و تفریطی امکان گفتوگو را زیر سوال و پرسش ببرند.
محمدجواد حقشناس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست