سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

فلسفه اخلاق رواقی مسلط بر قرون وسطی


فلسفه اخلاق رواقی مسلط بر قرون وسطی

آموزه های رواقی مذهب رواقی در طول قرون وسطی کاملاً معروف بود و مستقیماً از طریق آثار نویسندگان و مقالات و کتاب های فیلسوفان و به طور غیر مستقیم از طریق نوشته های روحانیون کلیسا …

آموزه های رواقی مذهب رواقی در طول قرون وسطی کاملاً معروف بود و مستقیماً از طریق آثار نویسندگان و مقالات و کتاب های فیلسوفان و به طور غیر مستقیم از طریق نوشته های روحانیون کلیسا که باورهای اخلاقی رواقی را با عقاید اخلاقی مسیحی سازگار یافته بودند، منتقل شد. اوضاع نابسامان و هرج و مرج این دوران زمینه را برای رواج اخلاقی سختگیرانه رواقی در جامعه فراهم ساخت.‏

از نظر رواقیان، خیر اعلی، فضیلت بود. در واقع فضیلت یگانه خیر و رذیلت یگانه شر بود. آنان هر چیز دیگری، از جمله خیرهای به اصطلاح جسمانی و خارجی همچون تندرستی و ثروت را از نظر اخلاقی بی اثر می دانستند. رواقیان معتقد بودند که حکیم حقیقی اجازه نمی دهد تا چنین عوامل اتفاقی در سعادتش تاثیر گذارد و در عوض سعادت خود را بر اساس حالت فردی ذهن خودش یعنی تنها عنصری که در زندگی اش کاملاً در تحت کنترل آگاهانه اوست، سامان می دهد. برای رفتار فضیلت آمیز داشتن باید از طبیعت پیروی کرد، طبیعتی که رواقیان آن را تجلی ذاتی عقل الهی می دانند. فضیلت از دیدگاه آنان راهی به سوی یک هدف والاتر نیست، بلکه خود فضیلت، هدف یگانه و مستقل وجود انسان است.‏

در دوران رنسانس، اخلاق سختگیرانه رواقی، با این اعتقاد که فضیلت به تنهایی برای خوب زیستن کافی است، حامیان بسیاری پیدا کرد. اما سرشت افراطی و ناسازگاری اخلاق رواقی، بیش از معمول موجب رهیافت متناقض شد. تحسین معیارهای والای رواقی با شک و تردید درباره خشکی دستورات آن گره خورده بود. نویسندگان برجسته این دوران، از رواقیان در آثار و نوشته های خود تمجید می نمودند، اما در دوران بعد، عملی بودن آموزه های خود را از دست داد. در حالی که می پذیرفت فضیلت و رذیلت تنها خیر و شر اخلاقی هستند، اصرار می ورزید که خوش شانسی و بدشانسی های مختلفی که برای آدمی پیش می آید خیرات طبیعی اند.‏

نهضت نورواقی‎ ‎به عنوان دیدگاهی مسلط در طول برخی جنگ های اروپا از جمله جنگ های مذهبی و داخلی اروپای شمالی بود، چرا که در این اوضاع و احوال تعدیل ارسطویی کافی نبود تا از عهده هرج و مرج سیاسی و بی نظمی های اخلاقی برآید. در چنین شرایطی اخلاق طاقت فرسا و سختگیرانه رواقیان دیگر افراطی به نظر نمی رسید و می توانست راه کنترلی برای جامعه باشد.

اما در سال های بعد، نویسندگان و اندیشمندان خاطر نشان کردند که تاکید رواقی بر فضیلت صرف بر خلاف این باور است که بدبختی برای سعادت مضر است. این عقیده که حتی با تحمل حبس و فقر و شکنجه می توان سعادتمند بود نه تنها غیر واقع گرایانه می نماید بلکه ظاهراً غیر انسانی است. این آموزه ارسطویی که سعادت مبتنی بر خیرهای جسمانی و خارجی و نیر فعالیت فضیلت آمیز است، بسیار نزدیک تر به راه و رسمی به حساب می آید که مردم از آن سخن می گویند و آن را احساس می کنند. ممکن است فضیلت، مهمترین جزء سازنده سعادت باشد اما فقط افراد اندکی تا آنجا پیش می روند که بگویند فضیلت یگانه عامل سعادت است.‏

رواقیان عواطف را محرک های غیر عقلانی می دانند که هیچ نقشی در رفتار فضیلت آمیز، که عبارت است از مطابقت با قانون عقلانی طبیعت، ندارند. برای نیل به سعادت و فضیلت دستیابی به حالت بی احساسی که در آن همه عواطف ریشه کن شده اند، ضروری است. این بی احساسی لازمه دوران رنسانس و اوضاع آشفته قرون وسطی بود. ‏

اما در دوران بعدی نکوهش مکتب رواقی نسبت به عواطفی خاص مانند دلسوزی، همواره مورد انتقاد بود. نویسندگان از آموزه های رواقی انتقاد می کردند زیرا از دید آنها کسانی که اصلاً احساسی ندارند، عموماً به عنوان افرادی که فاقد حس مسئولیت در جامعه هستند به شمار می آیند. بسیاری از فیلسوفان معتقدند بی احساسی مورد نظر رواقیان برای انسان ها غیر قابل دسترس است، چرا که احساسات و عواطف، در کنار عقل نیمی از وجود انسان را تشکیل داده اند که فطری و ذاتی هستند. انسان باید سعی نماید که در زندگی واقع بینانه و معقول باشد، ولی اینکه عواطف و احساس انسان دوستانه خود را رها سازد غیر منطقی است.

‏رضا نصیرپور