جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

الفبای رفتار سیاسی وسیاست ورزی


الفبای رفتار سیاسی وسیاست ورزی

اشخاصی كه در كرسی سیاست ورزی و حاكمیت بر اداره سیاسی, جامعه در حیطه مدیریتی آن قرار گرفته یا درصدد تصدی دستگاه های اجرایی كشور هستند خصوصاً برای آن دسته از ایدئولوگ های سیاسی احزاب و صاحبان منصب سیاسی كه جرأت عهده داری چنین سمت هایی را بدون تحصیل دانش و كسب تخصصی لازم در سر دارند

برخی معتقدند مدیریت سیاسی كشور میدانی است كه هر علاقه مندی خواهد توانست رهبری و هدایت آن را در دست گیرد. از این جهت اداره امور سیاسی را آنقدر سبك شمرده كه با اندك سوابق و تجارب كاری سكان آن را به دست هر ناآشنایی می سپارند.

اشخاصی كه در كرسی سیاست ورزی و حاكمیت بر اداره سیاسی، جامعه در حیطه مدیریتی آن قرار گرفته یا درصدد تصدی دستگاه های اجرایی كشور هستند. خصوصاً برای آن دسته از ایدئولوگ های سیاسی احزاب و صاحبان منصب سیاسی كه جرأت عهده داری چنین سمت هایی را بدون تحصیل دانش و كسب تخصصی لازم در سر دارند. ما درصدد تعریفی از سیاست و چگونگی دامنه و عرصه های سیاست و كار سیاست ورزی و در نهایت بیان سیستم حكومتی بر مبنای دیانت، اخلاق و تقوا و تقبیح سیاست ورزی بر مبنای غلبه و سلطه بر دیگران؛ یعنی سركوب رقیبان و انجام سیاست بر حسب تكلیف الهی هستیم.

●واژه سیاست:

در بررسی واژه سیاست و نقطه آغازین آن درمی یابیم كه به طور كلی تفكرات سیاسی به عهد پر طمطراق یونان باستان برمی گردد. اما «علم سیاست به عنوان یك رشته آموزشی بنیادین در تفكرات امروزین بشر تا حدی نو است و طی یكصد سال اخیر رشد یافته و با پیدایش مكاتب سیاسی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی به اوج خود رسیده است». اگرچه امروزه بسیاری برآنند تا از سیاست تصوراتی داشته باشند لیكن واژه سیاست چندان عامیانه و قابل فهم نخواهد بود. ما در كاربرد واژه سیاست و براساس واژه رایج در آكادمی یونان از آن اصطلاح به علم سیاست خواهیم رسید؛ یعنی این واژه هم به خود «سیاست» نظر دارد و هم به رفتار و عمل سیاسی به طوری كه دربرگیرنده سیاست نظری و عملی است. پایه و ریشه واژه «سیاست» (politics) از واژه یونانی پولیس: polis= شهر اتخاذ گردیده است؛ یعنی به مفهوم مصطلح دولت شهر، اما عده زیادی از واژه سیاست به معنای علم قدرت یا (فن اعمال قدرت) یاد كرده اند. از این جهت كه علم سیاست نه تنها اصول و بنیادهای مربوط به سازمان های سیاسی و رفتار سیاسی سیاستمداران را بررسی می كند بلكه درصدد آن است تا فعالیت احزاب، گروه های سیاسی و نهادهای گوناگونی را هم كه همواره به نوعی در تلاش و جست وجوی كسب قدرت، اعمال نفوذ در حاكمان سیاسی و یا حفظ قدرت نفوذ خود در قدرت (دولت) هستند را مورد مطالعه و كنكاش قرار می دهد به دیگر سخن علم سیاسی جنبه های نظری و عملی پدیده های سیاسی را بررسی می نماید.

علم سیاست به تحلیل و بررسی جنبه های سیاسی از پدیده های اجتماعی و رفتار حاكمان و دولتمردان نظر دارد. بر این اساس مركز ثقل بررسی علم سیاست بر محور state= دولت است. عده ای برآنند كه علم سیاست را به حكومت government اطلاق نمایند. گروهی دیگر به مانند پل ژانت (متفكر و محقق فرانسوی) نظر بینابینی از سیاست ارائه می دهد. وی می گوید: علم سیاست در حقیقت آن بخشی از علوم اجتماعی است كه درباره بنیادهای دولت (اقتدار حاكمیت) و اصول حكومت بحث و بررسی می كند. اما محققان و متفكرانی چون: هارولد لاسول، چارلز مریام، ماكس وبر، برتراند راسل، واتكینس و هانس مورگنتا همواره بر «سرشت پویایی سیاست» تأكید می ورزند. این دسته از دانشمندان معتقدند كه قدرت مفهوم اساسی سیاست است و همه شاخه های علم سیاست را به هم پیوند می دهد. از طرفی دیوید ایستون بر آن است تا سیاست را به «توزیع آمرانه ارزش ها برای جامعه» مرتبط نماید. نولی، تعریف های متفاوتی از سیاست ارائه می دهد و می گوید:

۱- سیاست؛ یعنی: «هنر استفاده از امكانات» موجود.

۲- سیاست؛ یعنی: «حكومت بر انسان ها» بهتر است بگویم سیاست یعنی هنر مردمداری.

۳- سیاست؛ یعنی: «مبارزه برای كسب قدرت».

۴- سیاست؛ یعنی: «دانستن اینكه: چه كسی می برد، چه می برد، چه موقع می برد، چگونه می برد، و چرا می برد؟» این تعریف از هارولد لاسكی از سیاست كه بیشتر جنبه شعارین و عملكرد احزاب سیاسی می تواند باشد.

۵- سیاست؛ یعنی: «توزیع آمرانه ارزش ها».

نولی با استفاده از تعابیر فوق از سیاست تعریفی مستقل از علم سیاست ارائه می دهد و می گوید: «همه آن فعالیت هایی كه مستقیماً یا به طور غیرمستقیم با كسب قدرت دولت، تحكیم قدرت دولت و استفاده از قدرت دولت همراه است» البته عده ای از دانشمندان علوم سیاسی سیاست را هنر «هنر اداره حكومت» و عده ای نیز آن را به فن «فن اعمال سلطه» یاد كرده اند كه از این مقال خارج است. اما آنچه از مفهوم سیاست می توان گفت: سیاست را فن و هنر مردمداری باید دانست. این تعریف جنبه رفتاری سیاستمدار را مدنظر قرار می دهد. طبق این تعریف از سیاست هر شخصی غیر عالم سیاسی اگرچه یك كدخدای روستا باشد می تواند بر عرصه سیاست تكیه زند.

اما آنچه از مفهوم سیاست و مستفاد از سیاست می توان تعریف كرد. عبارتست از: سیاست یعنی علم قدرت (علم اعمال قدرت مشروع)، علم كسب قدرت، هنر حكومت كردن و فن مردمداری؛ بهتر است بگوییم: شیوه رفتار هژمونی و برتری جویی بر دیگران. این تعریف: از مفهوم سیاست هم دربردارنده معنای مثبت از سیاست؛ یعنی هنر حكومت كردن، فن مردمداری و ایجاد محبوبیت بر دل ها و هم به معنای منفی آن، یعنی به شیوه رفتار هژمونی و اعمال سلطه و برتری جویی بر دیگران اشاره دارد كه در آن به اطاعت درآوردن بی چون و چرای رفتار دیگران بر خواسته خویش به هر طریق ممكن مدنظر است. این روش از سیاست در قالب تیمارشی یا تیرانی (كه توسط یك فرد) و الیگارشی (توسط عده ای به نام طبقه اشراف) در مقابل حكومت دموكراسی عامه مردم متصور است. اما تفصیل این بحث خارج از این مقاله است. زیرا ما درصدد تقسیم بندی انواع و اقسام حكومت ها نیستیم.

●عرصه علم سیاست:

برخلاف مفاد مطروحه در فرهنگستان علوم سیاسی و اجتماعی آمریكا در تاریخ ۲۸ و ۲۹ دسامبر ۱۹۶۵ كه در آن به منظور بحث درباره عرصه، هدف ها و روش های علم سیاست طی كنفرانسی در فیلادلفیا و با حضور اندیشمندان صاحبنامی چون: دیوید ایستون، هری ایكشن، هانس مورگنتا، نورمن پالمر، و آلفردو گرازیا تشكیل گردید كه در آن كنفرانس، عرصه سیاست را «پویا، توضیح حال، فهم گذشته و پیشنهاددهنده» بررسی كردند. اما ما در این مقال سیاست را در عرصه های داخلی و بین المللی و مدیریت بر بحران ها و نیز سازمان های جهانی جست وجو می كنیم. بر این اساس عرصه های سیاست عبارتند از:

الف) علم سیاست: دانش و فن تصمیم سازی است كه در آن حاكم با استفاده از متدهای اعمال قدرت و سلطه (مشروع یا غیرمشروع) تصمیماتی را بر اشخاص (جمعیت تحت سیطره) و قلمرو (سرزمین تحت حكومت) به همراه ابزار حقوقی لازم الاجرا می سازد. این تصمیم سازی ممكن است توسط حاكم، رئیس اداره، مدیریت شركت برای افراد تحت مدیریت، كاركنان و كارگران باشد و ممكن است عالی ترین مقام های اجرایی و حكومتی اعم از شخص رئیس جمهور، نخست وزیر، وزیر یا هیأتی از وزیران، فرماندار شهری، و یا نمایندگان منتخب مردم براساس اختیاراتی كه به او تفویض گردیده است. برای اداره امورجامعه انجام گیرد ویا ممكن است توسط تعدادی از سران یا نمایندگان دولت ها در صحنه بین المللی و منطقه ای با ایجاد سازمانی مشترك ومركب به منظور رسیدن به هدفی مشخص و مشترك. مثلاً هماهنگی و همدستی به منظور پیشگیری یا جلوگیری و خاتمه دادن به بحران منطقه ای یا جنگ داخلی همچنین به منظور كاهش اثرات تخریبی بر محیط زیست یا تلاش كشورها به منظور جلوگیری از سرایت بیماری مسری از كشوری به قلمرو كشور یا برقراری امنیت مشترك در مرزها و یا كمك رسانی برای آسیب دیدگان حوادث و بلایای طبیعی، مضاعدت جهانی، به منظور كاهش عقب ماندگی كشورهای فقیر و جلوگیری از گسترش و شدت فقر اقتصادی و فرهنگی بر كشورهای عقب نگه داشته شده باشد.

●فرایند پروسه سیاستگذاری

۱- درك واقعیات موجود (مبتنی بر مطالعه و تحقیق میدانی).

۲- تبیین و ترسیم خط مشی ها.

۳- بررسی روند تصمیم گیری و جهت گیری جریان های تصمیم سازی.

۴- جلوگیری از اتلاف فرصت ها و زمان (سرمایه و منابع انسانی).

۵- كنترل مجدد هزینه ها و اعتبارات تخصیصی (كنترل بر نحوه توزیع منابع).

۶- تألیف خواسته ها: بررسی روند تحقق خواسته ها و انطباق آن با محیط.

۷- جلب رضایتمندی و حمایت ها و نیز بیان راهكارهای مناسب ساختاری به منظور جلوگیری از نارضایتی عمومی و بروز بحران اجتماعی.

ب) اعمال قدرت: یكی از ابزارهای اجرایی تصمیمات سیاسی اعمال قدرت است. بی شك در هیچ حكومتی بلكه در هیچ سیاستی بدون اعمال قدرت و استفاده از ابزارهای حقوقی و سازمانی رسیدن به سیاست ثبات و اداره حاكمیت بر كشور و یاحتی یك شركت تولیدی، سازمان اقتصادی و یا سازمان بین المللی عملاً ممكن نخواهد بود.

ج) تدوین قوانین و مقررات حكومتی: یكی دیگر از میدان عمل سیاست را باید در صحنه ایجاد قوانین مربوط به اعمال حاكمیت جست وجوكرد. امروزه حتی در تشكیل و هدایت یك تیم ورزشی با نوعی سیاستگذاری، سیاسترانی و وضع مقررات همراه است.

د) كشف بحران های احتمالی و مدیریت خنثی سازی زمینه های ایجاد بحران: بحران چیست؟ بحران پدیده ای است حادث و می توان بحران را به رخدادی غیرمترقبه و محتمل در آینده توصیف كرد. ما در كتاب در دست اقدام: «ماهیت بحران در دموكراسی های انفعالی» به توضیح این مفهوم همراه با انواع و اشكال بحران و زمینه های ایجاد آن به تفصیل سخن گفته ایم و مستفاد از آن بحث بیان این نكته را بسنده می داریم كه یك سیاستمدار باهوش باید از این دو صفت برخوردار باشد: نخست اینكه بحران شناس باشد؛ یعنی بحران ها را قبل از وقوع آن پیش بینی نماید و سیاست خود را براساس چنین محتملاتی طرح ریزی و اقدام نماید. دیگر اینكه به محض وقوع بحران با استفاده از درایت و تدبیر خود به رمزگشایی و حل بحران به احسن وجه فایق آید.

به طوری كه آن را صرفاً به مشاور، معاون، مافوق و دیگران نسپارد. از مشورت با دیگران یا رفتار گذشتگان بهره گیرد. اما با توجه به نوع بحران از نبوغ و تراوشات فكری خود بهره جسته و بیشتر به تدبیر و اندیشه خود اعتماد نماید. البته این نه به این معنا كه خودرأی باشد. از این جهت باید سعی شود تا اداره امور سیاسی در دستگاه های حساس سیاسی به سیاسیون و سیاستمداران و دانش آموختگان علم سیاست سپرده شود تا بحرانی توالی بحران دیگر نینجامد.

باید كار سیاست ورزی به فیلسوفان و نظریه پردازان سیاسی متخصص و آشنایان به علم ریاضیات در حكمت سیاسی سپرده شود. چرا كه سیاست به مانند حرفه خطیر پزشكی است كه هر كس را یارای انجام آن نباشد كه به حكم عقلا برای نجات جان بیمار باید او را به متخصص فن پزشكی سپرد نه هر طبیب مدعی و تجربی. حال چگونه می توان جرأت كرد كه سرنوشت جامعه ای یا كشوری و یا سازمانی حتی اداره سیاسی شهری را به دست شخصی غیرمتخصص مثلاً مهندس، پزشك، كارمند حرفه ای مجرب یا تاجری سپرد بلكه صرفاً به تجارب گذشته شخص بسنده داشت؟ بنابراین مدیریت سیاسی كشور باید به دست سیاستمداران متخصص سیاسی اداره شود و یك سیاستمدار كسی است كه به محیط سیاست ورزی،كارویژه های سیاست، اصول سیاست علم و آگاهی داشته و در كنار بینش و آگاهی با دانش و فن سیاست از دیگر علوم چون: روانشناسی، جامعه شناسی، مردم شناسی، فلسفه و اخلاق، تاریخ و تدابیری از چگونگی كشف و مقابله با شورش، اغتشاش و انواع بحران های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی واقف باشد. علاوه بر صفات اختصاصی مذكور یك سیاستمدار باید دارای ویژگی های عمومی زیر باشد:

۱- التزام به عدالت و تقوا، كرامات اخلاقی و عزت نفسانی.

۲- دارا بودن جرأت و جسارت لازم.

۳- در رفتار سیاسی شهره صداقت در گفتار و درستكاری باشد.

۴- طرد اشخاص سخن چین و تفرقه افكن و متملق

۵- داشتن خلوص نیت و هدف فقط برای رضایت خداوندی.

۶- مسؤولیت پذیری نه ریاست طلبی.

۷- عامل به قول و وعده خویش و مردمدار باشد.

۸- دوستدار علم و دانش باشد.

۹- ساده زیست باشد.

۱۰- به دور از تكاثر و زراندوزی باشد.

اهداف سیاست ورزی

۱- جلوگیری از هرج و مرج همراه با ایجاد نظم و امنیت عمومی و برقراری قسط و عدل در جامعه.

۲- اجرای قوانین موضوعه.

۳- برقراری روابط دیپلماسی با كشورهای متحد و سایر كشورها و سازمان های بین المللی.

۴- هدایت جامعه به سمت خداپرستی، وفاق ملی، تعالی، سعادت، پیشرفت، كمال و رشد استعدادهای بشری.

۵- ایفای تعهدات انتخاباتی.

نقی عاشوری نیا

كارشناس مسائل سیاسی

دانش آموخته از دانشگاه مفید قم


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.