دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

ترجمه کتاب درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمن بخش ششم


ترجمه کتاب درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمن بخش ششم

در ژوئن ۱۹۸۲ ,دامنه ی پیروزی های ایران به قدری افزایش یافت که وسوسه ی حمله به عراق غیر قابل مخالفت می نمود ایران مقاومت های عراق در خوزستان را در هم شکسته و چند یگان از منظم ترین یگان های عراق را شکست داده ویا آن ها را کاملاً منهدم ساخته بود نیروی هوایی عراق در هیچ یک از این جنگ ها, تأثیر گذار نبود و آشکار بود که عراق به دلیل از دست دادن صادرات نفت خود با مشکلات اقتصادی, مواجه شده است نا آرامی های اندکی هم در شهر های شیعه نشین جنوب عراق دیده می شد و به نظر می رسید عراق در برابر حرارت انقلاب ایران, هیچ دفاع مشخصی ندارد

● مرحله سوم: تلاش های ایران برای فتح عراق: ژوئن ۱۹۸۲ ـ مارس ۱۹۸۴

۶) اولین حمله ی گسترده ی ایران علیه عراق:

مشخص نیست که ( امام) خمینی و حامیان او در تصمیم برای اشغال عراق تا چه اندازه جدی بودند. براساس برخی از گزارش هایی که در سال ۱۹۸۸ انتشار یافت، (امام) خمینی و اطرافیان او، تصمیم نداشتند که پس از آزاد سازی تمام قلمرو ایران، به جنگ ادامه دهند. این در زمانی بود که ایران متحمل خسارت های سنگینی شده بود. اما در مورد درستی این مسئله تردیدهایی وجود دارد.

( امام) خمینی طی اظهاراتی اعلام کرده بود ایران توانایی آن را ندارد که در ابتدای جنگ، عراق را فتح کند، و چنین جمله ای به این احتمال بر می گشت که صدام حسین از قدرت بر کنار خواهد شد و برخی قیام های صورت گرفته در عراق، شرایط این رژیم را تغییر خواهد داد. علاوه بر این، ( امام) خمینی در اختیار گرفتن اماکن مقدس عراق را یکی از اهداف انقلاب نام برده بود و آن را گام اصلی در آزاد سازی قدس می دانست.

در ژوئن ۱۹۸۲ ،دامنه ی پیروزی های ایران به قدری افزایش یافت که وسوسه ی حمله به عراق غیر قابل مخالفت می نمود. ایران مقاومت های عراق در خوزستان را در هم شکسته و چند یگان از منظم ترین یگان های عراق را شکست داده ویا آن ها را کاملاً منهدم ساخته بود. نیروی هوایی عراق در هیچ یک از این جنگ ها، تأثیر گذار نبود و آشکار بود که عراق به دلیل از دست دادن صادرات نفت خود با مشکلات اقتصادی، مواجه شده است. نا آرامی های اندکی هم در شهر های شیعه نشین جنوب عراق دیده می شد و به نظر می رسید عراق در برابر حرارت انقلاب ایران، هیچ دفاع مشخصی ندارد.

در ماه های ژوئن و جولای سال ۱۹۸۲ کمتر کسی از اطرافیان ( امام) خمینی حرف از اعتدال می زد. جنگ داخلی در پایتخت، و کودتاهای پی در پی، تمایل برای تشویق عملکرد نظامی را تقویت می کرد. در روز های پایانی ژوئن و اوایل جولای،(امام) خمینی و دیگر سخن گویان سرشناس ایران اشاره هایی هم به این واقعیت داشتند که به زودی ایران تهاجماتی را علیه عراق ترتیب خواهد داد.

۶-۱) وضعیت نیرو های ایرانی و عراقی در آغاز تهاجمات ایران به عراق:

این اشاره ها به زودی به واقعیت پیوست. سومین مرحله جنگ زمانی آغاز شد که ایران نزدیک به پنج لشکر را برای فتح بصره بسیج کرد. در این برهه از جنگ، تعداد نیرو های هر لشکر ایران بسته به تعداد پاسداران و بسیجی هایی که نیرو های «مهاجم» یا همان نیروهای حمله را تشکیل می دادند،۱۲۰۰۰ تا ۱۵۰۰۰ نفر بود. آنها از یگان های زره پوش و توپخانه بهره می بردند. همچنین از پیاده نظام قدرتمندی نیز برخوردار بودند که برای استفاده در حملات جبهه ای و حملات موج انسانی، سازمان یافته و می توانستند بر هر گونه مقاومتی غلبه کنند.

آرایش نیرو های ایرانی به گونه ای صورت گرفته بود که به فرماندهان اجازه می داد حجم عظیمی از نیروهای پیاده را در حملات پی در پی پلکانی و یا «موجی» به کار گیرند. همچنین این آرایش اجازه می داد تاکتیک هایی به کار گرفته شود که در بازپس گیری خوزستان و خرمشهر موفق عمل کرده بود. با این حال این آرایش مفید اشکالات عمده ای هم داشت.

این نیرو ها نمی توانستند سریع و مؤثر مانور دهند، خصوصاً زمانی که نیرو ها درگیر جنگ می شدند. فرماندهی و کنترل با دشواری هایی رو به رو بود. عناصر پاسدار در رهبری حمله، نیمه مستقل عمل می کردند و معمولاً هماهنگی میان پیاده نظام و توپخانه ضعیف بود. حرکت مستقیم نیروی های ایرانی به سمت خطوط دفاعی عراق، که در شب ممکن بود، عراق را در استفاده از نیروی هوایی و توپخانه ی خود دچار مشکل می کرد. ایران نیز توانایی حمایت هوایی و توپخانه ای را نداشت به جز زمانی که برای حمله پیاده نظام آماده می شد.

سازماندهی نیرو های ایرانی و تاکتیک های حمله به شدت با تجربه ی موفق آنها پیوند خورده بود. زمانی که موج نیروهای پاسداران و بسیج شروع به پیشروی می کرد، فراتر از کنترل تاکتیکی وفرماندهی ، بسیار عالی بودند.

فرماند هان نیز از نظر ایدئولوژیکی خود را ملزم به دست یابی به اهداف یا «شهادت» کرده بودند، در زمانی که عموما هیچ نقشه ی جایگزینی در دست نداشتند. همچنین فراخوان نیرو هایی که عقب نشینی کرده و یا اگر برای عقب نشینی موفق آموزش کافی ندیده بودند، کار دشواری بود. همچنین برای نیرو های زرهی، جدای از حمایت کردن از پیاده نظام، اغلب اوقات نقش دیگری تعریف نشده بود. نیروی زرهی ایران گاهی می توانست یک نیروی عراقی را دور بزند، اما توانایی آن را نداشت که بدون حمایت پیاده نظام علیه مقاومت های عراق دست به مانور های عمیق بزند و قسمت عمده ی نیروی پیاده نظام ایران فاقد تجهیزات و توانایی های کافی بود که بتواند همانند نیرویی مکانیزه عمل کند.

همچنین تاکتیک های ایران نشان داده بود که در فراهم آوردن و استفاده کردن از یک شکاف، مشکلات اساسی دارد. عموماً نیرو های پیاده نظام تجهیزات انفرادی شان را حمل می کردند و زمانی که در تک های پلکانی پیشروی می کردند، پشتیبانی آنها به کمک سیستمی کاملاً ابتدایی صورت می گرفت. سیستم پشتیبانی تا زمانی از کارایی بر خوردار بود که نیرو های ایرانی مجبور به عقب نشینی نبوده و یا نقشه ی خود را تغییر ندهند. اما زمانی که نیرو ها نیاز به سازماندهی مجدد داشتند و یا به سرعت پیش می رفتند، سیستم پشتیبانی فرو می ریخت. همچنین مرحله ای در نظر گرفته نشده بود که در آن نیرو های پیاده و زرهی، حمله ای مکانیزه را ترتیب دهند و به دنبال پاسداران که خط دفاعی عراق را در هم شکسته بودند، از پیروزی هاب اولیه خویش، بهره برداری کنند.

تا زمانی که ایران می توانست حجم نیروی انسانی و تجهزات خود را افزایش دهد و نسبت به عراق تمرکز نیروها و برتری خود را بالا ببرد، این مشکلات برای ایران جدی تلقی نمی شد. نسبت مطلوب نیرو ـ فضا در خوزستان و تاکتیک های دفاعی ایستای عراق، به ایران این امکان را داد که سرزمین های خود را آزاد سازد. این حقیقت را نیز باید در نظر داشت که نیرو های عراقی در ایران برای هدفی می جنگیدند که تقریباً غیر عملی بود. در حالی که نیرو های ایرانی برای دفاع از سرزمین خود مبارزه می کردند. در حالی که کسی نمی تواند قدرت جنبه های روحی و ایدئولوژیک جنگ را محاسبه کند، شکی نیست که نیرو های ایرانی طی سال های ۱۹۸۱ و ۱۹۸۲ با آرزوی مردن (شهادت) می جنگیدند و این برای نیرو های عراقی ترس آور و وحشت آفرین بود.

با این حال عراقی ها اینک برای دفاع از خاک خود می جنگیدند،اما همچنان به نگهداری خطوط دفاعی خود در خاک ایران ودرنزدیکی قصر شیرین، نفت شهر، سومار، مندلی، مهران و موسیان ادامه می دادند. همانند شوروی سابق در جنگ جهانی دوم، این جنگ، جنگ صدام حسین بود که به منازعه ای ملی تبدیل شده بود و هر یک از سربازان عراقی اکنون می توانستند آن را درک کنند.

با تمام خسارات وارد آمده، عراق در نیروی هوایی خود به نسبت۴ به۱ برتری داشت. برتری این کشور در نیروی زرهی و توپخانه ای مؤثر به نسبت ۳به۱ بود و در نیروی پیاده نظام و حوزه ی تدارکات خود از یک برتری کامل بر خوردار بودند. عراق اکنون به دفاع از مواضع خود می پرداخت و خطوط ارتباطی عالی به او کمک می کرد تا امکان پشتیبانی و تقویت بسیار سریع تر را مقدورسازد. عراق همچنین نیروی نظامی تقریباً مشابهی را در ارتش سوم خود در اختیار داشت و آن را در اطراف بصره مستقر ساخته بود : حدود ۷۰۰۰۰ تا ۹۰۰۰۰ نفر.

عراق یگان های ارتش مردمی خود را از فرماندهان نالایق پاکسازی کرد و همانطور که از پیش آموخته بود، به جای این که آنها را به خط مقدم اعزام کند و با این کار نقطه ی ضربه زدن برای ایران فراهم آورد، آنان را تحت فرمان نیرو های پرسنل ارتش خود درآورد. این امر همچنین ناشی از تجربه خوزستان و خرمشهر بود. همچنین عراق تمام نیزارهای جنوب هویزه را به سنگری مستحکم تبدیل کرد.

خط مستحکمی از خاکریز در ناحیه ی مرزی در قسمت شرقی جاده ی اصلی شمال جنوب عراق بنا شد. تعداد زیادی از جاده های فرعی به کمک جاده های کوچکتر شمال ـ جنوب، به خطوط مقدم می رسیدند. این جاده های بلافاصله در پشت خاکریز مرزی قرار می گرفتند. «کمربند آتش» مشخصی جلوی خاکریز وجود داشت و در تمام طول خاکریز برج دیده بانی و نقاط آتش مستقر شده بود. از این نقاط به کمک تانک های مستحکم دفاع می شد، و تعداد زیادی ضد هوایی و توپ مستقر شده بود که از آنها برای «شلیک» کردن به سمت نیروهای مهاجم ایرانی استفاده می شد. عراق از ادواتی چون خمپاره انداز، میدان مین و سیم خاردار استفاده ی بسیار گسترده ای کرد. در هر نقطه ای که ممکن بود، عراق آب را وارد منطقه می کرد تا بدین وسیله موانع دفاعی بیشتری به وجود آورد.

در عقبه ی هر خاکریز،یک یگان توپخانه قرار داشت و چینش آنها به گونه ای بود که در مواقع اضطراری می توانستند یکدیگر را تقویت کنند. مخازن مرکزی پشتیبانی مهمات و تدارکات در لایه ی بعدی قرار می گرفت. در تمام نقاط به منظور تغذیه ی جبهه و جلوگیری از اتمام مهمات، انبار ها سرریز شده بودند. استحکاماتی که برای بصره و دیگر مناطق شهری در جنوب ترتیب داده شده بود، متشکل از حلقه ها یا نیم دایره هایی مشابه بود. با اینکه عراق چنین سیستم دفاعی مستحکمی در عمق خاک خود بنا نکرده بود، اما در اواسط سال ۱۹۸۲ چنین استحکاماتی را برای بصره فراهم آورد.

این ساختار همچنین مشکل فرماندهی و کنترل را ساده می کرد، زمانی که عراق متوجه می شد ایران حمله ی اصلی خود را از کدام نقطه آغاز می کند. حمله ی ایران به استحکامات گسترده ی کاملاً مسلح و مجهز عراق نیز در این فهم مؤثر بود. فرماندهان عراقی می توانستند از توپخانه برای حمله به نقاط مورد نظر استفاده کنند. جنگنده ها و بالگرد ها ،کمربند آتش کاملاً تعریف شده ای را در اختیار داشتند. موانع دفاعی به عراق اجازه تقویت بیشتر شمال و جنوب را می داد. در حالی که نیرو های ایرانی از عقبه ی خود بسیار دور بودند وامکان ارتباط سریع با آن را نداشتند تا بتوانند از شکافهای تاکتیکی استفاده کنند.

خلاصه این که شرایطی که در چند ماه گذشته به نفع ایران رقم خورده بود، اکنون از فاقد استفاده خارج بود. همچنین لازم به ذکر است که هر دو طرف از انجام مانور های مدرن جنگی عاجز بودند. تحرکات نسبتاً کوچک و افزایش فاصله نیروها از همدیگر، بهم ریختگی بسیار و مشکلات فرماندهی و پشتیبانی قابل توجهی را به وجود آورد.

۶-۲) عملیات رمضان، به سمت بصره:

اولین تلاش ایران برای فتح عراق ،عملیات رمضان المبارک نام داشت. این عملیات در ماه رمضان و در شب ۱۳-۱۴ جولای ۱۹۸۲ آغاز شد. عناصر چهار لشکر که پاسداران هدایت آنها را بر عهده داشتند، استحکامات مرزهای شلمچه را مورد حمله قرار دادند. هدف آشکار حملات این بود که ارتباط جاده های جنوبی با بصره را قطع کرده و شهر را جدا کنند. برنامه ریزی حمله ی ایرانی ها تقریباً کامل بود. حمله در شب و از تالاب های جنوبی هویزه آغاز شد. نیرو های ایرانی به سرعت از استحکامات مرزی عبور کرده و به سمت خط اصلی دفاع در عقبه سپاه عراق، حمله بردند. نیرو های ایران تقریباً ۲۰ کیلومتر در عرض و کمتر از ۱۰ کیلومتر در عمق نفوذ کردند.

به هر حال نیرو های ایرانی رو در روی خط اصلی دفاع عراق قرار گرفتند. نتیجه این بود ایران مکرراً سعی کرد از موضعی عبور کند که عراق در آن مواضع استحکامات دفاعی خوبی داشت و در مجموع قدرت آتش، خصوصاً قدرت آتش توپخانه ای آنها برتری کامل داشت. هر دو طرف تلفات سنگینی متحمل شدند، اما تلفات نیرو های ایرانی سه تا چهار برابر بود. حمله ی ایران نیز به سرعت زمین گیر شد. این امر به عراقی ها اجازه داد نیرو های ایران را از دو جناح دور بزنند. در حالی که مانور عراقی ها فاقد سرعت و «ظرافت» کافی بود، اما تأثیر به سزایی داشت. نیرو های ایرانی در یک دام سه طرفه گرفتار شدند و تا نقطه ی آغاز حرکت خود عقب نشستند.

سپس جنگ تبدیل به جنگ فرسایشی توپخانه ای شد. این جنگی بود که عراق برای پیروزی در آن به خوبی تجهیز شده بود. برتری توان توپخانه ای و قدرت نیرو های زرهی عراق می توانست علیه نیرو های ایرانی به کار گرفته شود، نیرو هایی که اینک تقریباً انسجام خود را از دست داده بودند و به کندی حرکت کرده و عکس العمل نشان می دادند. جنگنده ها و بالگرد های عراق تلفات و خسارات چندانی را به بار نیاوردند، اما در انجام امور پشتیبانی بسیار خوب عمل کردند. آثاری در دست است که نشان می دهد در این دوره ، توپخانه ی عراق از «گاز اشک آور» (CS) و یا گاز های ناتوان کننده (incapacitating ) استفاده می کند. به نظر می رسد استفاده از این گاز ها در درهم شکستن نیرو های ایران مؤثر بوده است، و شاید بر تصمیم گیری عراق در استفاده های بعدی از گاز های سمی ، مؤثر بوده است.

با اینکه دو تیپ زرهی عراق متحمل خسارات سنگین شده بود،اما در مقابل ایران عناصر اصلی خود را هم در لشکر پیاده نظام و هم در لشکر زرهی از دست داد. ایران همچنین حجم عظیمی از نیروهای توپخانه ای و زرهی و انسانی خود را از دست داد. ایران باید حمله ی خود را متوقف می ساخت و در مورد آن، تغییر عقیده می داد. در عوض، ایران نیرو های خود را دوباره جمع کرده و از موقعیتی نزدیک به زید، در ۲۱ جولای حمله ای مشابه را ۱۵ کیلومتر به سمت جنوب، آغاز کرد.

این حمله ی ایران باز هم در شب انجام شد و این بار به جای یک محور، از دو محور صورت گرفت. این حمله موفق تر عمل کرد و خط دفاعی عراق را شکست. اما ایران در دفاع از جناحین خود شکست خورده و در مقابل ضد حمله ی آهسته ی عراق فاقد دفاع زرهی بود. ایران با حداقل دستاورد، عقب نشینی کرد و تقریباً ۱۰۰۰۰ نفر را از دست داده و ۳۰۰۰ نفر را هم از نیروهای عراق کشت.

علیرغم خسارات وارد آمده به ایران و اینکه ایران هیچ نشانه ای از حمایت شیعیان عراق بدست نیاورد، آنان در ۱ آگوست ۱۹۸۲ برای سومین بار دست به حمله زدند. با این حال، ایران متحمل خسارات بسیاری در نیروی انسانی و ادوات نظامی شد و تا حد زیادی برتری خود را نیز از دست داد. محور جدیدی که ایران وارد عملیات خود کرد، از حد فاصل میان زید و ماشوا کار خود را آغاز کرد، اما طی چند روز ساختار نیروهای ایران ، درهم شکست. در این زمان ۲۰۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰ نفر از نیرو های ایران کشته و یا به شدت زخمی شدند و ۲۰ تا ۲۵ درصد از تجهیزات نیز نابود گردید.

این خسارات نشانگر آن بود که هزینه ی ایران بیش از هزینه ی عراق در خرمشهر بود. ایران حجم قابل توجهی از نیروی انسانی آموزش دیده و با تجربه ی خود را از دست داد. همچنین تجهیزات ایران متحمل خسارات جدی شده بود. در واقع این خسارات باعث شد ایران در مورد دیگر حملات گسترده خود در بقیه فصل تابستان، تأمل کند. همچنین این خسارات،حاکی از دشمنی میان فرماندهان نظامی و ملاها بود و نیز مشکلاتی را در جذب نیرو نشان می داد.

با این وجود بعضی از عناصر رهبری در ایران، عملیات رمضان را به نوعی پیروزمند می دیدند، از این جهت که عراق را مجبور کرد وارد جنگی فرسایشی گردد که احساس

می کردند عراق توان ادامه دادن آن را نخواهد داشت. با این حال به نظر می رسید که استراتژی اساسی ایران نوعی پتک بر سندان کوبیدن است. ایران در نهایت با یورش به استحکامات عراق، نیرو های خود را در هم شکست و تنها دستاورد هایی سمبلیک کسب کرد و پس از آن ماه ها به انتظار نشست تا توانایی های تهاجمی خود را بهبود ببخشد. این حملات مکرر همچنین کادر فرماندهی، نیروی انسانی آموزش دیده و تجهیزات ایران را کاهش داد. این حملات ایران را از ادواتی که باعث برتری نیروی انسانی می شد، محروم کرد و حمایت مردمی از جنگ، روحیه ی نظامیان و بستر نیرو گیری را کاهش داد.

همچنین در نظر داشتن این نکته مهم است که عملیات رمضان حاکی از تغییر اساسی در اعتقادات مستبدانه ی رهبران عراق و ایران بود. موفقیت های عراق در اوایل سال ۱۹۸۲، به نظر می رسید (امام) خمینی را متقاعد کرده است که نیرو های انقلابی زمانی به موفقیت دست می یابند که از تاکتیک قربانی شدن و شهادت بهره بگیرند. این دیدگاه همچنین به وسیله ی اصول مذهبی وی و مشکلات دائمی که در وفاداری پرسنل نیروی نظامی ایران وجود داشت، تقویت می شد. با اینکه احتمالاً بعضی از اطرافیان (امام) خمینی با او هم عقیده نبودند، و رهبرانی چون منتظری و رفسنجانی در موقعیت های معینی، احتیاط بیشتری به خرج می دادند، درمجموع به نظر می رسید بسیاری از فرماندهان و مقامات رسمی پاسداران، به اندازه ی کافی با او هم عقیده هستند و این باعث می شد تغییر شیوه ی جنگ و سازماندهی نیرو های ایرانی، بسیار دشوار شود.

در نتیجه ایران نتوانست توجه کافی بر حرفه ای ساختن ارتش خود مبذول دارد. همچنین در نیرو گیری، آموزش و سازماندهی پاسداران نیز همین اتفاق افتاد. ادامه یافتن نیرو گیری تا پایان جنگ بستگی به شور و اشتیاق انقلابی و فشار ایدئولوژیکی داشت، اما هیچگاه ایران به حد اعلای نیروی کار خود نرسید. دشمنی و فقدان همکاری میان پاسداران و نیرو های پرسنل، هرگز به پایان نرسید. برای پاسداران، وفاداری و اعتقاد جای خود را به تخصص گرایی داده بود. اما انطباق سازمان نظامی با تاکتیک ها که می توانست باعث موفقیت ایران در اوایل سال ۱۹۸۲ شود، موفقیت ایران را در ادامه جنگ محدود کرد.

در مقابل، بسیاری از مشکلاتی که باعث شده بود صدام حسین در حمله به ایران متحمل هزینه ی بسیاری شود، کمتر از آنی بود که باعث شود عراق نتواند به دفاع از خود بپردازد. در حالی که رویکرد ایستای عراق به جنگ، برآن بود که جنگ را برای چندین سال ادامه دهد ـ و این کار هزینه های سنگینی را در جزایر مجنون، فاو و بعد ها در محاصره ی بصره بر عراق تحمیل کرد ـ اما آنان در توزیع نیرو های خود،روز به روز موفق تر عمل میکردند. همچنین عراق قادر بود با استفاده از توان آتش خود به موفقیت های بزرگتری دست یابد.

در حالی که هیچ یک از دو طرف ، رهبری سیاسی روزآمدی که شایسته یک جنگ باشد را از خود به نمایش نگذاشتند، این صدام حسین بود که مسئله ی پشتیبانی و تاکتیک را بهتر از رقبای ایرانی خود درک کرد. عراق در تمام طول جنگ مواضع مقاومت و استحکامات خود را بهبود می بخشید. این کشور انبار های سلاح و تدارکات بسیار غنی را بنا کرد و مدام به دنبال افزایش سطح کیفیت تکنیکی آنها بود. عراق دائماً شبکه ی

جاده ای خود را گسترش داده و به تعداد وسایل ترابری خود می افزود و توان ترابری و پشتیبانی از نیرو های خود را بالا می برد. در حالی که عراق تا آخرین سال های جنگ تنها به موفقیت هایی محدود دست یافت، این کشور همواره می کوشید سطح آموزش نیروی زرهی، پیاده، توپخانه ای و هوایی خود را افزایش دهد. رهبری سکولار عراق نه تنها از توسعه و ترفیع نیرو های خود حمایت کرد، بلکه در تغییر شرایطی که رهبری مذهبی ایران دچار آن بود، عملگراتر بود.

در ضمن، موفقیت عراق در دفاع چندین تأثیر استراتژیک بر جای گذاشت. این حاکی از آن بود که در ادامه جنگ از حمایت مردمی و توانایی نظامی برخوردار است. این مسئله نشان داد که اعراب ایرانی در حمایت از عراق مهیا تر از شیعیان عراق در حمایت از ایران هستند. همچنین روشن شد که ایران در صدد فتح عراق است و به همین خاطر،دیگر کشورهای دنیا کمک های با ارزشی را به صدام حسین و رژیم وی کردند. این حمایت ها باعث شد بعد ها انتقاد هایی به کمک های اعراب شود و نیز غرب و شوروی که تلاش می کردند مطمئن شوند ( امام) خمینی در فتح عراق و استیلا یافتن بر خلیج موفق نخواهد بود، زیر سؤال رفتند. این مسئله همچنین باعث شد شوروی دوباره به سمت عراق متمایل گردد، البته بخشی از این مسئله به دلیل افزایش روز افزون نگرش ضد شوروی ایران و تعقیب قضایی اعضای حزب توده بود. از سوی دیگر ، به همین دلیل فرانسه حمایت ها و تجهیزات بیشتری در اختیار عراق قرار داد و ایالات متحده با به راه انداختن «عملیات بدون روزنه» (operation staunch)، هر چه بیشتر تلاش کرد که مانع انتقال تسلیحات به ایران شود.

۶-۳) کاهش تهاجمات ایران در سال ۱۹۸۲ :

حمله ی بعدی ایران، به جای عراق کرد های ایرانی را مورد هدف قرار داد. کرد ها ،تنها قومیتی بودند که همچنان با حکومت (امام) خمینی در حال جنگ بودند و مشخص بود که به صورت روز افزون تبدیل به سلاحی برای عراقی ها می شوند. ایران نیرو های خود در نزدیکی ارومیه را تقویت کرد و در سپتامبر پرسنل ارتش به همراه پاسداران حمله ی گسترده ای را علیه آنان ترتیب دادند. این حمله تبدیل به جنگ بزرگی شد و در ماه نوامبر نامساعد بودن هوا در ادامه ی آن وقفه افکند. حمله ی نیرو های ایرانی، نیرو های مبارز کرد را عقب راند و تعدادی از شهرها و جاده ها باز پس گرفته شد، اما پیشمرگ های باقی مانده ،کنترل مرز های کوهستانی را در اختیار داشتند.

حمله ی بعدی ایران به عراق در ۱ اکتبر سال ۱۹۸۲ صورت گرفت. این حمله "مسلم بن عقیل" نام داشت. در این حمله ایران برآن بود با اشغال چند بلندی استراتژیک که بر شهر مندلی ـ شهری در ۶۵ کیلومتری بغداد ـ مسلط بودند، موقعیت خود را در نزدیکی مرز منتهی به بغداد ، توسعه بخشد. این حمله در حوالی نفت شهر رخ داد که این منطقه، همانند مناطق اطراف قصر شیرین، یکی از مناطق نادر مرزی در شمال بود که در سمت ایران دشت های گسترده ای را شامل می شد و شبکه ی جاده ای مناسبی در این دشت ها به سمت شمال بغداد قرار داشت. اگر این منطقه اشغال می شد، نیروی مهاجم می توانست در جنوب شرقی به سمت مندلی و بغداد و در شمال به سمت اسدیه و کرکوک حرکت کند.

تعداد نیرو های ایران در این حمله ۴۰۰۰۰ نفر بود که آن را چند لشکر از پاسداران و یک لشکر زرهی از پرسنل ارتش تشکیل می دادند. عراق چند روز مانع پیشروی این نیروها شد و سپس ارتش دوم خود را در منطقه حاضر ساخت. پاسداران این حرکت را با انجام حمله در جبهه ای عریض پاسخ گفتند و با کمک گرفتن از پوششی که عوارض طبیعی برای آنها فراهم می کرد، توانستند تا نزدیک مواضع عراقی هایی که قصد حمله به آنها را داشتند، نفوذ کنند.

پاسداران در ابتدا موفقیت هایی بدست آوردند و توانستند عراقی ها را مجبور کنند تا جاده سومار- مندلی عقب نشینی کنند. با این حال نیرو های عراقی به آرامی عقب نشینی کردند و به امید این موقعیت نشستند که پاسداران از موج حمله های انسانی خود بهره بگیرند. به نظر می رسد باز هم عراق برای در هم شکستن حملات ایران، از گازهای شیمیایی کمک گرفته است. همچنین نیرو های عراقی پس از هر حمله ی پاسداران، دوباره جمع شده و ضد حملاتی را صورت می دادند. نیرو های ایرانی تا ۶ اکتبر به پیشروی ادامه دادند، اما تلفات سنگینی را متحمل شدند و تنها دست آورد هایی سمبلیک را کسب کردند. در بهترین حالت، ایران ۵۰ کیلومتر مربع از قلمرو کوهستانی عراق را در مرز های شمالی دشت های مندلی، فتح کرد.

سپس ایران حمله ای را در نزدیکی بصره به راه انداخت. این حمله که در۱ نوامبر آغاز شد ، محرم نام داشت. هدف این عملیات بازپس گیری خاک ایران در نزدیکی مرز مشترک بود که همچنان در دست عراقی ها قرار داشت. همچنین ایران درصدد بود با مستقر ساختن نیرو های خود در این منطقه، قسمتی از جاده ی بغداد ـ بصره را قطع کند. قسمتی که کوت و بخش شمال شرقی المحره را به هم متصل می ساخت.

این بار به نظر می رسید عراق با خطر مواجه شده است و عوارض طبیعی هم اجازه پشتیبانی سریع را نمی داد. حمله ی رسته های پاسداران در شب انجام می شد. پس از یک هفته جنگ شدید، که بیشتر آن نیز جنگ پیاده نظام بود، نیرو های ایرانی از رودخانه دوعیجی عبور کرده عراقی ها را تا نزدیکی مرز Beid ؟ عقب راندند. آنها ۳۵۰ مایل مربع را اشغال کردند که ۱۹۰ مایل مربع آن متعلق به خاک عراق بود. ایران ادعا کرد در این عملیات ، ۳۵۰۰ اسیر جنگی، ۱۴۰ تانک، ۴۰ توپ و تعدادی دیگر از وسائل نقلیه را به غنیمت گرفته است.

ایران مجدداً در ۷ نوامبر به مندلی حمله کرد و حملات متفرقی را نزدیک مرز موسیان صورت داد. جنگ تقریباً ده روز به طول انجامید. ایران منافع محدودی را کسب کرد، اما به هیچ نتیجه ی قاطعی دست نیافت. بارش باران به صورت گسترده ای، تهاجمات را با وقفه رو به رو ساخت، اما عملیات های گشتی در قسمت اعظم جبهه انجام می شد و تبادل آتش توپخانه نیز موضوعی عادی بود.

این وقفه به نفع عراق بود. عراق با سرعت هر چه تمام تر شبکه ی دفاعی خود را در سراسر مرز تقویت کرده و گسترش داد. انبارهای پشتیبانی و استحکامات عراق تا آنجا که ممکن بود تقویت شدند. بسیاری از این استحکامات دارای فضای سرگرمی، آموزش، کلینیک های درمانی کوچک و حتی آرایشگاه بودند. رژیم عراق همچنین مواضع نیروهای خود را به تجهیزات و تسهیلاتی همانند تلفن و تلویزیون، مجهز ساخته بود.

با گذشت زمان عراق برای دفاع از خود از مین ها و موانع بیشتری استفاده می کرد. حجم حمایت توپخانه ای هم افزایش یافت و تانک های بیشتری به منظور مهیا ساختن آتش مرگبار، به کار گرفته شدند. با اینکه ایران نیز خاکریز هایی تدافعی بنا کرده بود، اما آنها هرگز به سطح قدرت دفاعی عراق نزدیک نشدند و حتی در روحیه دادن به سرباز ها هم با عراقی ها برابری نمی کردند.

شرایط داخلی عراق نیز بهتر از ایران بود، با اینکه هر دو رژیم به شدت سرکوب گر مخالفانشان بودند. در ایران تعقیب و پیگرد مجاهدین در تمام طول تابستان و پاییز سال ۱۹۸۲ ادامه داشت. با اینکه حکومت ایران ادعا کرده بود مجاهدین را در اواخر جولای کاملاً متوقف ساخته است ـ و قریب به ۵۰۰۰ تا ۶۰۰۰۰ نفر هم در طول این جنگ کشته و یا به اعدام شدند ـ اما بمب گزاری ها تا ماه دسامبر همچنان ادامه داشت. کمیته های محلی انقلاب هم در سراسر ایران مستقر شده بودند و مردم را برای تطبیق با معیارهای اسلامی یا حداقل وفاداری ظاهری به انقلاب ، تحت فشار قرار می دادند. آنها مردان جوان را به حضور داوطلبانه در جبهه وادار می ساختند و برای کمک به جنگ، پول جمع

می کردند.

درهمین زمان، (امام)خمینی سخت گیری خود نسبت به حزب توده را افزایش داد.رسانه ها در ماه آگوست ،حزب توده را به عنوان عنصری ضد انقلاب مورد حمله قرار دادند و دستگیری های گسترده در ماه نوامبر آغاز شد. پاسداران هر گونه مخالفت های قومی را بویژه در تهران و تبریز بصورتی ظالمانه و خونبار سرکوب می کردند .

تلفات جنگ به حدی رسیده بود که خانواده های ایرانی را تحت تأثیر قرار دهد. در حالی که رژیم تلاش می کرد از شهادت تجلیل به عمل آورد و فواره ای را با نام «فواره خون» بنا کرد، آشکار بود که بسیاری از شهروندان عادی ایرانی، تمایلی به از دست دادن پسرانشان نداشتند. هزینه های جنگ ایران را وادار کرد واردات خود را کاهش دهد و بازار سیاهی را به راه اندازد که تا اواخر جنگ عمر کرد. تورم و فساد معضلات اصلی بودند.

در اواسط سال ۱۹۸۳ رژیم (حضرت امام خمینی) خمینی دچار فسادی مشابه فساد رژیم شاه شده بود.

مردم عراق هم از سرکوب های رژیم رنج می بردند. رژیم با دراختیارنهادن پست های سطح بالای حکومتی و سرمایه گزاری در پروژه های قومی و مذهبی، در پی راضی کردن کرد ها و شیعیان بود. در همین زمان پلیس مخفی، هر گونه مخالفت سیاسی را سرکوب می کرد. با این حال سطح زندگی مردم عراق بالاتر از ایران بود و مواد مصرفی و خدمات ارزان تر و در دسترس تر بود. حکومت به خانواده هایی که کسی را در جنگ از دست داده بودند، غرامت می داد، البته کیفیت این گونه غرامت ها پایین بوده و بعضی از پاداش های ویژه ـ مانند اتومبیل هایی که برای خانواده ی فرماندهان کشته شده در نظر گرفته می شد ـ هرگز به دست افراد نمی رسید.

۶-۴) تأثیر فروش جنگ افزار و پیشرفت های جدید در نیروی هوایی عراق:

عراق میان واردات جنگ افزار و پشتیبانی تمایز قائل می شد. عراق قادر بود در سال ۱۹۸۱، ۳.۸ میلیارد دلار و در سال ۱۹۸۲، ۴.۳ میلیارد دلار جنگ افزار وارد کند. ایران در سال ۱۹۸۱، ۱ میلیارد دلار و در سال ۱۹۸۲ ۱.۵ میلیارد دلار جنگ افزار وارد کرد.

این بدین معنی بود که عراق بیش از سه برابر ایران تسلیحات بدست آورد و قادر بود در ازای هر دلار ،کمک و تکنولوژی بیشتری را بدست آورد. سختگیری های ( امام) خمینی نسبت به حزب توده باعث شده بود که روابط حسنه ی ایران با شوروی بر هم خورده و این مسئله به نفع عراق تمام شود. از ماه سپتامبر به بعد اتحادیه جماهیر شوروی تمام سفارشات معوقه ی عراق را فراهم کرد و تجهیزاتی که عراق توانایی پرداخت مبلغ آن را داشت، در اختیار این کشور قرار داد. این باعث شد عراق بتواند تانک های تی۷۲ ساخت شوروی را خریداری کند، جنگنده های خود را تعویض نماید، موشک های زمین به هوای جدید بدست آورد و توپخانه ی خود را تقویت کند.

در همین زمان فرانسه نیز ۴۰ درصد از صادرات نظامی خود را به عراق ارسال می کرد. یگان های میراژ اف۱ سریع وارد عمل شده و عراق از این جنگنده ها بهره برداری کرد. موشک های هوا به هوای مجیک ۱ فرانسه نیز توسط عراق به کار گرفته شد. این باعث شد که عراق در نیروی هوایی خود نسبت به ایران برتری یابد، چرا که ایران فاقد قطعات یدکی و حمایت های تکنولوژیکی بود. همین امر سبب شد عراق در جنگهای هوایی خود پیروز باشد. در همین زمان، جنگنده های میراژ اف۱در ارتباط های هوایی عملیات های هوا به زمین، بسیار بهتر از جنگنده های شوروی عمل کردند. همچنین فرانسه موشک های اگزوست آ.ام۳۹را در اختیار عراق گذاشت که امکان آن را داشتند که از بالگرد های سوپرفلرون شلیک شوند. این وضعیت باعث شده بود که عراق در حمله به ناوگان کشتی رانی ایران، توانایی جدیدی را کسب کند. این بالگرد ها برد تقریباً کوتاهی داشتند و امکان دسترسی به خطوط حمل و نقل دریایی نفت ایران را نداشتند. اما فرانسوی ها نوعی سیستم پرتاپ موشک هوا به دریا را در اختیار عراق قرار دادند که این کشور را قادر می ساخت بدون این که موشک هایش رهگیری شوند، ناوگان ایران را هدف قرار دهد.

عراق استراتژی حمله ی موشکی به ایران را از سر گرفت. این کار در پاسخ به تهاجمات تابستانی ایران بود. عراق ادعا کرد حملات هوایی و موشکی جدید در پاسخ به حملات هوایی ایران به بغداد در ۲۱ جولای می باشد. اما اهداف عراق در این حملات بسیار گسترده تر بود. عراق تلاش می کرد با استفاده از برتری قدرت هوایی خود، ایران را به آتش بس و یا صلح وادار سازد ، تلاشی که در آن زمان به مسئله ای بسیار مهم تبدیل شد.

عراق موج جدید بمباران های استراتژیک خود را با جنگده ها و بمب افکن ها و بهره گیری از موشک های فراگ۷علیه شهر های ایران، آغاز کرد. در ۱۲ آگوست اعلام شد که قسمت شمالی خلیج، منطقه ی نظامی نیست. اما عراق در ۱۸ آگوست، ۲۵ آگوست و ۱۷ سپتامبر، حملاتی هوایی را بعلیه جزیره خارک انجام داد. عراق در حمله به ناوگان کشتی رانی ایران در آبهای شمالی خلیج، هر چه بیشتر از موشک های اگزوست استفاده می کرد. در این دوره، حجم حملات هوایی عراق علیه ایران بسیار بالا، اما برنامه ریزی و هدف گذاری آنها ضعیف بود. اما همچنان حملات هوایی عراق بسیار کمتر از آنی بود که بتواند تأثیر گذار باشد و در نتیجه این کشور در تداوم جنگ ضعف داشت. در نتیجه تلاش های هوایی عراق هیچگونه دستاورد استراتژیکی را به بار نیاورد.

عراق همچنین در سال ۱۹۸۲ اولین موشک های اسکاد بی را به سوی ایران شلیک کرد. این کشور در ۲۷ آگوست اولین بار این موشک ها را علیه شهر دزفول به کار گرفت و در ۱۸ دسامبر از دو نوع موشک اسکاد و فراگ۷ برای حمله به این شهر دزفول بهره برد. این موشک ها کمتر از آنچه که انتظار می رفت تلفات به بار آوردند ،اما مورد جدیدی از سلاح های «تروریستی» در لیست دارایی های عراق به حساب می آمدند.

عراق در طول ماه های دسامبر و ژانویه به حملات خود علیه شهروندان و اهداف اقتصادی ایران، ادامه داد. در ۱۸ ژانویه حمله ی تقریباً گسترده ای را صورت داد. عراق ادعا کرد ۶۶ هواپیمای بمب افکن را به کار گرفته است. اما تعداد واقعی بیشتر بود. عراق بدون اینکه تعداد کافی جنگنده برای اسکورت بفرستد و توجه به پایگاه های ضد هوایی ایران داشته باشد، بمب افکن های خود را اعزام می داشت. همچنین حفاظت کافی را از هواپیما های خود به عمل نمی آورد و در پاره ای از موارد ،هواپیما های حاضر در عملیات سوخت خود را به پایان می بردند.

در روز های ۲۵ تا ۳۰ ژانویه نیروی هوایی ایران حملات عراق را پاسخ گفت و نشان داد همچنان در انجام پرواز های کم ارتفاع و هدف قرار دادن بسیاری از مواضع عراقی، موفق است. با این حال ایران در حمله به هر یک از اهداف عراقی به ندرت بیش از دو تا چهار هواپیما را به کار می گرفت و دفاع هوایی ارتفاع پایین عراق و جنگنده های این کشور تلفات سنگینی را بر نیرو های ایرانی وارد آوردند. هدف نهایی این بود که حریف در بمباران های استراتژیک خود با بن بست مواجه شود. با اینکه عراق در حملات هوایی خود از مشاورهای هندی، اردنی و مصری بهره می برد و حمایت های تکنیکی شوروی و فرانسه را در اختیار داشت، اما به جای این که به مثابه ی یک واحد هوایی منسجم عمل کند، همانند گروهی تار و مار شده حمله می کرد. در مقابل ایران همچنان به اندازه کافی قدرتمند بود که با به پرواز در آوردن هواپیما های خود، مانع عراق شود. اما این حملات برای بدست آوردن نتیجه ای واقعی ضعیف بود. همچنین از دست دادن هر کدام از هواپیما ها، از قدرت هوایی ایران می کاست. بر اساس برخی از منابع آماری، در جنگ های هوایی ماه ژانویه، عراق ۸۰ و ایران ۵۵ هواپیمای خود را از دست داد.

در این برهه از جنگ، عراق ۳۳۰ هواپیمای جنگی فعال و تعداد فراوانی بالگرد زرهی در اختیار داشت. این رقم شامل ۷تا۹ فروند بمب افکن توپولف۲۲و ۵ تا۸ فروندبمب افکن ایلوشین۲۸ می شد.

نیروی هوایی تهاجمی عراق شامل اسکادران های زیر می شد: چهار اسکادران با ۷۰ فروند MIG-۲۳BM، شش اسکادران با ۷۰فروند Su-۷ و ۲۰فروندSu-۱۷ و یک اسکادران با ۱۲ هواپیمای شکاری فرسوده.

نیروی هوایی دفاعی عراق شامل موارد زیر می شد: پنج اسکادران با ۱۴ فروند MIG-۲۵، ۴۰ فروند MIG-۱۹/F-۶، ۷۰ فروند MIG-۲۱/F-۷ و بیش از ۳۰ فروند هواپیمای جدید Mirage F-۱EQ و F-۱BQ که از فرانسه وارد شده بود. عراق همچنین ۸ هواپیمای شناسایی MIG-۲۵ بلند پرواز در اختیار داشت.

قدرت نیروی هوایی عراق بسته به میزان تلفات و پشتیبانی به شدت متغیر بود، اما معمولاً قادر بود ۱۵۰ تا ۲۰۰ تک هوایی در روز ترتیب دهد. تخمین قدرت بالگرد های توپدار عراق دشوار است چرا که بیشتر این بالگرد ها بهسازی شدند. به هر حال عراق بالگرد های زیر را در اختیار داشت: ۱۳تا۴۱ فروند بالگرد مهاجم فعال Mi-۲۴، ۴۷فروندAlouette ۹۲۱;۹۲۱;۹۲۱; که مجهز به توپ و موشک های هوا به زمین AS-۱۲ بودند و تا۵۰۱۵ Gazelles که مجهز به موشک های هدایت شونده ی ضد تانک هات بودند.

عراق همچنین ۱۱فروندهواپیمای Super Frelon که توانایی پرتاب موشک AM-۳۹ به سمت کشتی ها را داشت، بدست آورد.

تخمین قدرت هوایی ایران سخت تر است. تعداد هواپیماهای فعال ایران در آغاز سال ۱۹۸۳، بین ۷۰ تا ۱۲۰ فروند بود. با اینکه به نظر می رسید در آغاز سال بیش از ۱۰۰ هواپیما در نیروی هوایی ایران قرار داشت اما در پایان سال این رقم به کمتر از ۸۰-۷۰ فروند رسید.

۱۲ تا ۳۵ فروند F-۴D/E، ۴۰ تا۶۵ فروند F-۵E/F، ۵ تا۱۵ فروند F-۱۴A و۳تا۵ فروند RF-۴E قابل استفاده در ناوگان هوایی ایران وجود داشت. تعداد بالگرد های جنگی فعال نیز از این قرار بود: ۱۰۰ فروند AH-۱J، ۱۵۰ فروند Bell ۲۱۴A، ۳۰ فروند

AB-۲۰۵A و ۲۰۶A و ۷۰ فروند CH-۴۷.

مفهوم نیروی فعال ایران در مقایسه با این مفهوم در عراق بسیار متفاوت بود. ایران می توانست سطح توان هوایی خود را تا مرز ۱۰۰ هواپیما در روز و ۳۰ تا ۵۰ هواپیما در هفته بالا ببرد، اما این کار باعث می شد ایران به سرعت توان عملیاتی خود را پس ازیک ماه و یا بیشتر از دست دهد. نیازی ایران به ترمیم هواپیما های خود، اغلب مشکلاتی جدی را به وجود می آورد. ایران در طول جنگ همواره به دروغ ادعا کرد که توانسته است قطعات یدکی را بدست آورده و آنها را در کشور تولید کند، اما این در حالی بود که هرگز موفق نشد مشکل قطعات یدکی را حل کند. بسیاری از هواپیما های ایران به علت اینکه نیازمند قطعه ی یدکی مهمی بودند، کنار گذاشته می شدند و اگر هواپیما با همان قطعات به کار خود ادامه می داد، ایران باید چندین روز یا چندین هفته در بازار جهانی به دنبال قطعه یدکی می گشت.

در طول جنگ نیروی هوایی ایران آموخت که در جنگ، این تعداد دارایی ها نیست که شمارش می شود ، بلکه این توان عملیاتی و توان مقاومت یک کشور است که مورد محاسبه قرار می گیرد.

نیروی هوایی ایران همچنین قادر نبود اعتبار نیرویی «انقلابی» را کسب کند. در اواخر سال ۱۹۸۲ تعدادی از کارکنان هواپیمایی نظامی و غیر نظامی ایران ترک خدمت کردند و در طول سال ۱۹۸۳ وقفه های گاه و بی گاهی رخ داد. (حضرت امام) خمینی در ماه آوریل بار دیگر فرماندهان نیروی هوایی را تغییر داد و تلاشی هم در ماه می برای کودتا صورت گرفت که در آن پرسنل نیروی هوایی مقصر شناخته شدند. بر خلاف سایر نیروهای ارتش ایران، نیروی هوایی قادر نبود که عناصر «انقلابی» را آموزش دهد و این به دلیل ظن و گمان های سیاسی و مراقبتی بود. با گروگان گرفتن خانواده های خلبانان و خدمه ی هوایی، دستگیری ها نیز ادامه یافت و به منظور جلوگیری از پناهندگی ، میزان سوخت دهی نیز محدود شد. بسیاری از افسران، خلبانان و نیرو های ماهر زندانی شده و یا از دست رفتند و ایران بسیاری از هواپیما های خود را در اثر حوادث و یا عدم نگهداری مناسب از دست داد.

۶-۵) ادامه ی تلاش های ایران برای اشغال عراق در اوایل سال ۱۹۸۳:

ایران در سال ۱۹۸۳ و با شروع اولین عملیات والفجر، جنگ زمینی خود را آغاز کرد. این عملیات در ۷ فوریه ۱۹۸۳ از قسمت غربی دزفول و بخش موسیان آغاز شد. حمله به شمال نیزارهای هویزه کشیده شد و در طول دشتی خشک و هموار به سمت العماره ادامه یافت. به گفته ایرانی ها، پنج تا شش لشکر در این حمله حضور داشتند، اما در واقع آنها تیپ هایی تقویت شده بودند. قسمت اعظم نیرو های ایرانی را یگان های پاسداران تشکیل می دادند که حمایت مکانیزه ی کمی را در اختیار داشتند و هیچ لشکر و یا تیپ زرهی هم وجود نداشت. تعداد کل نیرو های ایرانی بین ۴۰۰۰۰ تا ۵۰۰۰۰ نفر بود. نیرو های عراقی در این منطقه را ارتش چهارم و هفت لشکر تشکیل می دادند که تعداد آنها به ۵۰۰۰۰ تا ۵۵۰۰۰ نفر می رسید.

ایران عملیات خود را در شب آغاز کرد، هنگامی که باران مانع فعالیت عمده ی هوایی و بالگرد ها می شد. حملات ایران به یورش متوالی توسط دو لشکر تقسیم می شد. به نظر می رسد ایران در پی آن بود که عراق تمام نیروی خود را صرف حمله ی اول کرده و با به انجام رساندن حمله ی دوم، جاده بصره- بغداد را قطع کند. با این حال در صحنه عمل، فرمانده هان عراقی نیرو های خود را پشت خط اصلی دفاع عراق نگاه داشتند. این خط یکی از بهترین مواضع جبهه ی شمال بصره بود و عراق آن را به قتلگاه صفوف پیشروی پاسداران تبدیل کرد.

هنگام صبح عراق قادر بود از بالگرد ها و هواپیماهای جنگی خود استفاده گسترده ای به عمل آورد،خصوصاً هواپیما های جدید Mirage F-۱ را امتحان کند. دید نسبت به نیرو های ایرانی کافی بود و حملات هوایی عراق معمولاً مؤثر واقع می شد. عراق قادر بود در این منطقه ،بالگرد های توپ دار خود را با تأثیر بیشتری به کار گیرد و اهدافی را که به سمت جبهه ی ایستای واقع در خاک عراق پیش می رفتند، هدف قرار دهد. همچنین زمان آن را داشت که بتواند خاکریز های گسترده ای را بر پا کند و نیروی زرهی و توپخانه ای قدرتمند خود را در پشت آنها مستقر ساخته و با انجام ضد حمله، نیرو های ایرانی را به عقب براند. عراق ادعا کرد که در هر روز بیش از ۱۵۰ تک هوایی را انجام داده است که این ادعا، صحیح به نظر می رسد. همچنین عراق در پاسخ به نیرو های ایرانی، تعداد محدودی عملیات علیه شهر های ایران به انجام رساند و مواضعی را در اهواز، دزفول و خرمشهر مورد هدف قرار داد.

محسن داوری

مترجم بخش ۶-۷-۸: سیدرضا مرزانی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.