جمعه, ۲۸ دی, ۱۴۰۳ / 17 January, 2025
فاصله تئاتر تا سینما
اقتباس، ستاره سهیلی است که هر چند گاه یک بار از آسمان سینمای ما گذر میکند. این بار بهرام توکلی دست به چنین کاری زده و «اینجا بدون من» را بر اساس یک نمایشنامه مشهور به نام «باغ وحش شیشهای» از تنسی ویلیامز نگاشته است.
شکل یک فیلمنامه اقتباس شده از یک نمایشنامه در مرحله اول متاثر از چگونگی برخورد فیلمنامهنویس با اثر اولیه است. آیا او نمایشنامه را یک متن تئاتری دیده یا این که با آن به عنوان یک اثر دراماتیک برخورد کرده است؟ اثری که بسیاری از عناصر تشکیلدهنده آن (شخصیت، گرهافکنی، طرح، موضوع، تم، داستان و...) با عناصر تشکیلدهنده سینما مشترک است و تنها به واسطه زبان متفاوت هر دو رسانه، باید برای اقتباس سینمایی مورد ترجمه قرار گیرد. سومین حالت هم این است که فیلمنامهنویس با نمایشنامه تنها به عنوان یک ایده اولیه برخورد کند. از اقتباسهای نوع اول به عنوان تئاتر فیلم شده یاد میشود، حالت دوم اقتباسهای ترجمهشده نام میگیرد و سومی را اقتباس از ایده مینامند.
● تئاتر فیلم شده
تئاترهای فیلم شده مانند آثاری همچون فلوت سحرآمیز (اینگمار برگمان) یا مرگ یزدگرد (بهرام بیضایی) هستند. هنگام تماشای این فیلمها گویی تماشاچی مشغول دیدن تصاویر ضبط شده اجرای یک تئاتر است و عناصری همچون طراحی صحنه و بازیگری، با توجه به تعاریفشان در رسانه تئاتر مورد استفاده قرار میگیرد. اگر چه حتی در بعضی از این آثار، مثل فیلم هملت (لارنس اولیویر) از ترفندهایی چون فلاشبک برای نزدیکتر شدن به زبان بیانی رسانه سینما استفاده میشود، اما کلیت این آثار همچنان تحت تاثیر رسانهای همچون تئاتر قرار دارد. جنس بازیهای ارائه شده یا طراحی صحنه و نورپردازی این آثار نیز ماهیتی تئاترگونه دارد که اتفاقا همین نکته باعث تضاد در زبان بیانی اثر میشود. اتفاقا در چنین فیلمهایی تاکید روی زبان تئاتری اثر میتواند، بیشتر به سود اثر باشد. آلفرد هیچکاک در این ارتباط میگوید: گاهی اگر شخصیتی در نمایشنامه ذکری از یک مسافرت کرده باشد در این فیلم مسافرت را به صورت رجوعی به گذشته نشان میدهند. کسانی که این روش را در پیش میگیرند از این واقعیت غافلند که خاصیت اساسی هنر نمایشنامهای محدود بودن اجرای آن در محوطه صحنه تئاتر است.
این تاکید روی جنبههای تئاتری این گونه آثار (تئاتر فیلم شده) در فیلم مرگ یزدگرد ساخته بهرام بیضایی کاملا مورد استفاده قرار گرفته است. تمامی رجوع به گذشتههایی که در نمایشنامه وجود دارد، در نسخه سینمایی این اثر و با توجه به امکانات زبان بیانی رسانه سینما میتوانست با شیوه فلاشبک ارائه شود. اما بیضایی در نسخه سینمایی مرگ یزدگرد نیز از شیوه و ترفند تئاتری برای این رجوع به گذشتهها استفاده میکند.
در این گروه اقتباسها، فیلم اتوبوسی به نام هوس (الیا کازان) چون نمایشنامه اصلی آن هم یک پله به زبان رسانه سینما نزدیکتر است، در نگاه تماشاگر کمتر در قالب یک تئاتر فیلم شده به نظر میرسد.
علت را میتوان در ماهیت نمایشنامه تنسی ویلیامز جست. جنس بازی و نوع طراحی صحنهای که نمایشنامه تنسی ویلیامز میطلبد یک پله به تعریف این عناصر در زبان سینما نزدیکتر است یا به عبارت دیگر ماهیت درام تنسی ویلیامز به زبان رسانه سینما نزدیکتر است.
● اقتباسهای ترجمه شده
در اقتباسهای ترجمه شده، بر تفاوت زبان بیانی سینما و تئاتر تاکید میشود. این فیلمها بیشتر آثاری هستند که به منبع اقتباسی خود وفادارند و کارگردان و فیلمنامهنویس تنها نمایشنامه را بر اساس ویژگیهای هنری و بیانی سینما تغییر میدهند. با این حال عناصری چون تم (جانمایه)، موضوع، شخصیتمحوری و از همه مهمتر طرح در هر دو اثر ثابت میماند. فیلم «رومئو و ژولیت» از فرانکوز فیره لی که بر اساس نمایشنامهای با همین نام از شکسپیر ساخته شده، نمونهای بارز از این گروه اقتباسهاست. این فیلمها در ماهیت خود تفاوتی با منبع اولیه نداشته و تنها شکل ظاهری آنها با توجه به شرایط رسانه جدید دستخوش تغییر میشود.
● وفاداری به ایده
در گونه سوم از اقتباسها، فیلمساز با منبع اقتباس خود تنها به عنوان یک ایده اولیه برخورد میکند. در این دسته فیلمها، وقتی فیلمنامه اقتباس شده را با نمایشنامه اولیه تطبیق میدهیم، متوجه بعضی از تفاوتها میشویم و بعضا با ایدههای جدیدی در فیلمنامه برخورد میکنیم که به هیچ عنوان در نمایشنامه وجود ندارد. این ایدههای جدید را میتوانیم از ۲ دیدگاه مورد بررسی قرار دهیم؛ یکی این که آیا در امتداد منبع اقتباسی هستند یا از جهان خارج از متن وارد اثر شده و حتی در مقابل منبع اقتباس قرار گرفتهاند. در ارتباط با ایدههایی که در امتداد هسته اصلی منبع اقتباس شکل میگیرند میتوانیم به فیلمنامه «جعفرخان از فرنگ برگشته» نوشته علی حاتمیکه اقتباسی است از نمایشنامهای با همین عنوان از حسن مقدم اشاره کنیم. در فیلم میبینیم که جعفر تصمیم به ایجاد یک شهر مدرن میگیرد و برای این منظور یک روستای کوچک را انتخاب میکند که البته نتیجه کار چیز مضحکی از آب در میآید. جعفرخان فیلم در دهکده نیوخف سابق، چراغ راهنمایی برای عبور و مرور گوسفندان نصب میکند و... .
ایده ساخت شهری مدرن به شکل عملی چیزی است که در نمایشنامه حسن مقدم وجود ندارد، اما ایده موجود در فیلمنامه در امتداد هسته اصلی نمایشنامه جعفرخان از فرنگ برگشته است که همان تقابل سنت و مدرنیته را بازتاب میدهد.
اشاره کردیم ایدههای جدیدی که در یک فیلمنامه اقتباسی مورد استفاده قرار میگیرد، میتواند از جهان خارج از متن وارد اثر شده باشد و ارتباط محتوایی با منبع اقتباس نداشته باشد که در این ارتباط میتوانیم به فیلم مکبث (رومن پولانسکی) اشاره کنیم.
در سکانس پایانی این فیلم میبینیم که سرداران معترض سر مکبث را به شکل وحشیانهای از تن جدا میکنند و بر سر نیزه میکنند و مشغول شادمانی میشوند و در اینجا این ذهنیت به مخاطب القا میگردد که همین سرداران معترض در خشونتورزی دست کمی از مکبث ندارند. در واقع اگر مکبث فیلم دست به قتل و کشتار میزند به خاطر این است که در یک فضا و جامعه خشن زندگی میکند. این در حالی است که در نمایشنامه اصلا چنین ایدهای وجود ندارد. در نمایشنامهها ما با عدهای از سرداران مظلوم مواجهیم که در پایان علیه مکبث دست به شورش میزنند یا با پادشاه مهربانی روبهرو میشویم که قربانی اعتماد خود به مکبث میشود، در حالی که در فیلمنامه شخصیت دیگری از این شاه به تصویر کشیده میشود. در یکی از سکانسهای آغازین او را مشغول تماشای شکنجه اسرای جنگ مشاهده میکنیم. در فیلمنامه شاه به همان میزان از خشونت بهره برده که مکبث به آن آلوده است.
● ایدههای اصلی یا فرعی
اما ایدههای نو به کار گرفته شده در یک فیلمنامه اقتباسی را از یک دیدگاه دیگر هم میتوانیم بررسی کنیم، آیا آنها جزو ارکان فرعی اثر اقتباسی هستند یا این که در جایگاه عناصر و ارکان اصلی فیلمنامه قرار میگیرند. در ارتباط با مورد اول (جایگاه فرعی) میتوانیم به فیلم آمادئوس (میلیوش فورمن) اشاره کنیم. در نمایشنامه آمادئوس (پیتر شفر) شخصیت سالیاری، آدمی است که بر حسب شرایط تبدیل به یک فرد خبیث میشود. در حالی که در فیلمنامه که اتفاقا نوشته خود پیتر شفر است، خباثت سالیاری ذاتی است، اما چه این خباثت ذاتی باشد، چه برحسب شرایط زندگی سالیاری، او در پایان باعث مرگ تراژیک آمادئوس میشود. یعنی ایده نو به کار گرفته شده در فیلمنامه، ارکان اصلی و هسته اصلی نمایش را دچار دستخوش تغییر نمیکند.
اما آثار اقتباسی نیز وجود دارند که ایدههای نو و جدید به کار رفته در آنها باعث تفاوت و تضادشان با منبع اقتباسی خود میشود. این ایدههای نو در ارکان اصلی فیلمنامه جای گرفتهاند و به هیچ عنوان نقش و جایگاه یک کاتالیزور را ندارند. به طور مثال میتوان به فیلم مهر هفتم (اینگمار برگمان) اشاره کرد که اقتباسی است از نمایشنامه «نقاشی روی چوب» نوشته خود او. فیلم «مهر هفتم» ماجرای شوالیهای است که با مرگ روبهرو و با او وارد یک بازی میشود. حتی در بعضی از مواقع مرگ را فریب میدهد و بر او پیروز میشود، هر چند در پایان در مقابل او شکست میخورد. همانطور که از همین خلاصه مختصر مشهود است، مرگ یکی از شخصیتهای اصلی فیلم مهر هفتم محسوب میشود. این در حالی است که حضور او در فیلمنامه به عنوان یک ایده نو و جدید به کار گرفته شده و در نمایشنامه هیچگاه روی صحنه ظاهر نمیشود و بین او شخصیتهای نمایشنامه کشمکش رخ نمیدهد، اما حضور این ایده نو به عنوان یک رکن اصلی، باعث به وجود آمدن یک تفاوت عمده میان فیلمنامه و نمایشنامه میشود.
چهره نو و ناآشنای تعدادی از نمایشنامهها در بعضی از فیلمنامههای اقتباسی بیش از آن که نتیجه استفاده از ایدههای نو باشد، نتیجه تصویرسازی و انتخاب تصویر متفاوت از سوی فیلمنامهنویس و کارگردان است.
از تصویرسازی میتوانیم به عنوان یکی از شیوههای اقتباس نیز یاد کنیم. یعنی فیلمنامهنویس و کارگردان یک فیلم اقتباسی با توجه به تاویلهای خود یا زیر متنهای موجود در نمایشنامه، یک تصویر جدید درون یک نمایشنامه را انتخاب میکنند.
● نگاهی به فیلم «اینجا بدون من»
بعد از شناخت گونههای متفاوت اقتباس سینمایی از نمایشنامهها، میتوانیم بگوییم که «اینجا بدون من» از بهرام توکلی، اثری معلق بین گونه دوم و سوم است؛ فیلمی که هم از بازیگران آشنای تئاتر بهره میگیرد و هم به دلیل پارهای محدودیتهای بومی ـ فرهنگی دست به اینجاییکردن برخی شخصیتها میزند. یلدای اینجا بدون من، اگرچه دقیقا شخصیت اول «باغ وحش شیشهای» نیست، اما میتوان گفت که در امتداد اوست و از نمونه ایرانی « لورا» به شمار میآید. شخصیت مادر در باغ وحش شیشهای قابل نمایش و قابل انعکاس در فرهنگ ایرانی نیست، ایدههای احسان (صابر ابر) در آن نمایشنامه جایی ندارد و... شاید بتوان از رهگذر همین فیلم به گونهای جدید در اقتباس سینمایی برسیم و آن هم، تغییر در متن اولیه برای رسیدن به نشانههای بومی ـ فرهنگی ایرانی باشد.
مریم اکبرلو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست