شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
تئاتر دیروز

كوششهایی كه در دوره طاغوت برای دستیابی به یك "تئاتر ملی" انجام گرفت، به دلیل بیارتباطی با مردم دستخوش شكست گردید، شكستی محتوم و ناگزیر. ما در این سطور میكشیم تا نماد و چشماندازی از فعالیتهای تئاتری دو دهه آخر ایران را در قابی از تحلیل بنشانیم باشد تا مفید فایده افتد.
تئاتر ایران در طی سالهای پیش از انقلاب اسلامی از یك كاستی مهم آسیب دید و آن اشعه موج دروغین و ریاكارانه روشنفكرنمایی بود. تئاتر كه هنری است زنده و متحول و پویا و پایا، در زیر سلطه و سیطره بیفرهنگان و كژاندیشان به هنر زینتالمجالس بدل گردید. گروهی ورشكسته و خودباخته، از تئاتر، محمل و بهانهای برای پرگویی و اطناب و اطاله كلام ساختند.
پاتولوژی بیدردی و بیحرفی این گروه از هنرمندنماها، از لحاظ زمینههای دردشناسی قابل توجه و تاكید است. تئاتر ایران در سالهای چهل و پنجاه دل مشغولی و اندیشناك متفرعات و تفننها و تصنیع و تصنعهای غیرحرفهای است. گاه برخی از دستاندركاران و دوستداران تئاتر - كه شمارشان معدود است - از پس اجرای هر نمایشنامهای، با شور و شیفتگی و تعمد، دل در گرو تشكیل و تشكل و تكوین و تكون تئاتر مینهند. اما پس از اجرای نمایشنامهها، در متن شبهای اجرا كه پر حرمت و متبرك و مزین استبه نام هنر بالنده و تناور گشتن "نمایش"، از هم فرو میپاشد و در فضاهایی غریب و به دور از مردم سیر و گشت و بازگشت میكند چه بسیار از هنرمندان راستین و دل آگاه بیدار تئاتر ما كه پس از چند صباحی مقاومت و ایستادگی در برابر آن همه حمق و جهل و بیفرهنگی و نابخردی، دست آخر به افیون تشبه جستند.
"مخدر"، ذهن هنرمندان ما را چنان و چندان از رگ و ریشه درآورد كه هنوز نیز به رغم دگر و دیگر شدن ایام و علیرغم اینجا و اكنون، گونههایی از مراتب بیماری و عارضههای دردمندانه آنها بر جیفه و جبه تئاتر ما سنگینی میكند. با نگاهی به تالارهای نمایش در طی آن سالها، میتوان به این استنتاج به قاعده و درست دستیافت كه تئاتر با توجه به شمار اندك و ناچیز تماشاگرانش، به یك هنر غیر مردمی و به دور از انبوه انبوه جماعت و جمعیت و خیل و سیل دوستدارانش بدل شده بود.
در كنج دنج عافیتگاه و عزلتكده و عسرتگاهی به نام "كارگاه نمایش" گروهی خودباخته، محصول و فرآورده ذهنیت پریشان مشوره و مخرب و بیمار گونهشان را در قالب نمایش عرضه میكردند و در این عرصههای بیدانشی چند تماشاگر كه به فهم هنر تظاهر و تفاخر و تفرعن میكردند، این تئاتر فریبنده و از درون تهی شده و بیمایه و به لفظ بسیار و به معنی اندك را به جد میگرفتند، "جدی كه از هزاران طنز و طیبات و مزاح هم خندهدارتر بود". ، كارگاه نمایش سند مستند و نمونه شاخص و شناخته شده تئاتر ارتجاعی و ضد مذهبی دوره شاه است. یكی از نمونههای برداشت مغرضانه و تك ساحتی و ناآگاهانه از مفهوم والا و عزیز "شهادت" و "ایثار" و نیز به تمسخر و طعنه گرفتن شهدا و چهرههای هماره زنده و آرمانخواه و حق طلب تاریخ اسلام، نمایشی ستبه نام "ناگهان هذا حبیبالله مات قتیلالله. . . " در این نمایش موهن و موهوم شخصیت و حرمت و قداست امام حسین - علیهالسلام - و تمامت مظلمه معظم و از یاد نرفتنی و همیشه خوش نشسته بر صدر تاریخ هستن بشریت، به گونهای زیركانه و در پس پشت و اختفای "نثری" زیبا و شاعرانه، بازگو میشود. تعفنی مجسم و غثیانی مهوع و ملوث كه جهانبینی بسته و محدود و خودفروخته نویسندهاش را به رخ كشید. این نگرش دوباره به حادثه عظیم عاشورا، خالی از هر گونه دانش و بینش مذهبی و انسانی است.
شخصیت "فریدون" در این نمایش كه در صلات ظهر عاشورا دچار دلتنگی و غم غریبگی و هجران شده است میكوشد تا تصویری از ظهر عاشورای نینوا و سالار شهیدان و اصحابش را ترسیم كند. اما دریغا و شگفتا! این همه نومیدی و جبن و غبن و بیاخلاقی و بی فضیلتی و گمگشتی در اوج و موج ناآگاهی از فرهنگ والاتبار اسلام كجا و آن همه آرمانطلبی و از خودگذشتگی و شهامت و روحیه شهید پروری و خداجویی كجا.
گذرگاه كارگاه نمایش در شكل بخشیدن و تحول تئاتر معاصر، نه تنها پر عافیت نبود كه موهن ولایشعرانه نقش بیارزش و ضد فرهنگی خود را نیز ایفا كرد. در این كارگاه، برنامههای تئاتری به شكل "رپرتاژ" (مجموعه نمایشی) اجرا میشد و تعداد تماشاگرانش در آن تك اتاقهای تو در توی بسته و نمور و پوشالی و دم كرده كه در حجم شرم ستونهای افراشته دیواره عرق كرده بودند، سختحقیرانه و عسرتزده جلوه میكرد. كارگاه نمایش، نسخه بدل اصل امریكاییش" Living - Theetre " بود و مخدر بی تعهدی، شرب خمر و استغراق در بیخودی، صفاتی بود كه این كارگاه را به خود متصف ساخته بود. تنها درامنویس كما بیش مردم دوست این برهوت بیخویشی و گمگشتگی، اسماعیل خلجبود كه او نیز بدون هرگونه محمل و بهانهای فقر و عسرت و بیفرهنگی و آشوبطلبی جنسی و انحطاط و زوال اخلاقی را شاخص و معدل نمونهوار مردم پاك و خداجوی جنوب شهر تهران میانگاشت. خلجبا همه حسن نیتش، دارای یك جهان بینی مخدوش و مخبط بود و تمنیات نفسانی و شهوانی را (در حوزه فكر و اندیشه) بیپاسخ نمیگذاشت و همواره تئاتر را از پشت عینك جنسیت میدید.
"پیش چشمت داشتی شیشه كبود لا جرم دنیا كبودت مینمود"
انقلاب اسلامی ایران، كه از متن همان جنوب شهر اوج و موج گرفت. بهترین ردیه علیه دیدگاههای چرك و عفونتزده و نكبتبار اصحاب كارگاه نمایش است.
●تئاتر شهر - اینجا به اصطلاح یك مركز هنری همه فهم یا Public بود و از جشنوارههای نمایشی كشور فخیمه بریتانیا تا نمایشی كه آن نقشهای "سه خواهر" چخوف را سه مرد تنومند و هیكلدار و با سبلت و صولت ایفا میكردند، بر صحنه میآمد. آربی اوانسیان سوگلی و طاووس علیین شده و عزیز كرده "هنر ارجاع" اینجا را مركزی مناسب برای اجرای نمایشهایی كه مضمون آن را حتی "زنای محارم" (خلوت خفتگان، نوشته پیترگیل، بهار ۱۳۵۷) تشكیل میداد یافته بود.
وقتی حضور آگاهانه و بینش هدایتگر دینی و اخلاقی در كار نباشد، قبح و قباحت و وقح و وقاحت هم در نوردیده میشود و انبوهی نمایشنامه مستهجن و شنیع كه جملگی از اذهان بیمار و سایكوپات Psychco - Pat نامتعادل (و ضد دیگری) نشات یافته، فرصت و مجال ظهور و بروز مییابند. در اینجا از باب تیمم سخن و فایدت كلام مستدل همین بس كه اشارتی به نمایشهایی كه در عصر انقلاب اسلامی بر صحنه میآیند، بیفكنید. كه تعداد تماشاگران حتی در یك شب، به آن همه مسكنت و تهی مایگی تئاتر توسری خورده و در به در عصر شاه تنه میزند و در مصاف انبوهان مردم و اقبال جانانه و چشمگیر از نمایشها، فاتحانه و موفق چهره میكند، این نیست مگر بازیافتن و دستیابی به روح و جوهر و گوهر هنر تئاتر كه در دوران گذشته مهجور و به انزوا كشیده شده بود.
تئاتر، فی نفسه هنری است در ارتباط تنگاتنگ و دوشادوش با فوج فوج مردم، از مرگامرگی تا شور و شیدایی حضور آگاهانه و هشدار دهنده تئاتر در طی قرون و اعصار پیش از میلاد حضرت عیسای مسیح تا عصر تئاتر مدرن، هرگز مخاطب و محضری مگر تماشگر آگاه و بیدار دلی و انسان دوست نداشته است. در دوره آن نابكاران بیفرهنگ، تئاتر به هنری مختصر و رو به زوال بدل گشته و از این روی گمگشته و ویران شده در پی "خویشتن خویش" بود.
از سوی دیگر و با نگرشی از عمق و درون به سطح و برون، حركتهای تئاتری اصحاب " تالار سنگلج" (۲۵ شهریور) را به یاد بیاوریم.
در این تالار نیز اگر از چند نمایش مانا و از یادنرفتنیاش كه در اوایل دهه چهل بر صحنه آمد بگذریم، مابقی فیالجمله به دست روشنفكران بیتعهد و لفاظ و پریشان حال افتاده بود. این تالار به صیغه و پیشینه ملینما و كما بیش موثرش در نضج تئاتر معاصر ایران متونی را بر صحنه آورد كه به كلی خالی از هر گونه جذبه و كشش سالم و سلیم معنوی بود. در هر حال تالار سنگلج، در فرآیند و جریان تئاتر معاصر ایران مكانتی شكوفا و پر رونق جلوه نكرد و هر چه بود نشانگر یاس و سرخوردگی و وازدگی و در خویش شكستن بود و بس. این دكه قدیمی خیابان بهشتبه رغم كارنامه قابل اعتنایش در اوایل دهه چهل در اواخر همین دهه و در سرتاسر دهه پنجاه به یك صحنه مبهم و گنگ كه با زبان پر لكنت و لال ابهام و ایهام میكوشید تا حرفی به سریر ذهن و خطه خطیر تفهم و تفاهم بنشاند، بدل شده بود. این تالار زیر نظر اداره برنامهها و تئاتر بود، پاتوق و بنگاه شادمانی هنرمندان قدیم و ندیم كه در آن جو و گنداب و گرداب مسموم، با درد و دریغ هر كدام كنج دنجی جسته و در خلوت و جلوت به گونهای خود تبهساز، اسیر در پنجههای مخدر و سیر و تشرف در عوالم خویشی، یكه بر آب تاب میخورند.
همایون علیآبادی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست