پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

چند گانه ای درباب حرفه ما روزنامه نگاران در ایران


چند گانه ای درباب حرفه ما روزنامه نگاران در ایران

در ایران روزنامه به معنای اصطلاحی آن و نه معنای لغوی نداریم آنچه هست بولتن های ۲ یا ۴ رنگی است که در قطع تابلوئید یا روزنامه منتشر می شود واقعا خودمانیم روزنامه دولتی و حزبی و کذا که بر اساس تعریف موجود و استانداردهای جهانی روزنامه نیست

در ایران روزنامه ( به معنای اصطلاحی آن و نه معنای لغوی) نداریم. آنچه هست بولتن های ۲ یا ۴ رنگی است که در قطع تابلوئید یا روزنامه منتشر می شود ؛ واقعا خودمانیم روزنامه دولتی و حزبی و کذا که بر اساس تعریف موجود و استانداردهای جهانی روزنامه نیست.

به این ترتیب و به تبع آن در ایران روزنامه نگار به معنای واقعی کلمه هم نداریم ؛ بر اساس تعریف علمی نویسنده روزنامه دولتی، حزبی و جناحی روزنامه نگار نیست، شاید روابط عمومی چی یا یک سمپات (هوادار) حزبی است که در "ارگان" دستگاه یا حزب متبوع خود قلم می زند.

اصلا اگر از این دو مورد با تسامح عبور کنیم و شرایط کنونی را محصول جبر جغرافیایی بدانیم باید در مرحله بعد بپرسیم که «آیا در ایران واقعا روزنامه نگار حرفه ای پیدا می‌شود؟»

"روزنامه نگارحرفه‌ای" یک مفهوم لغوی و یک مفهوم اصطلاحی دارد. معنای لغوی روزنامه نگار حرفه‌ای کسی است که از راه روزنامه‌نگاری امرار معاش می‌کند. اما معنای اصطلاحی و دقیق آن شامل افرادی می‌شود که با تحقیق و کنکاش فراوان و با رعایت بی طرفی می کوشد حقیقت را بدون در نظر گرفتن هیچ مصلحتی بازتاب دهند.

من به دیگران کار ندارم ولی وقتی با این اوصاف به خودم نگاه می‌کنم ،می‌بینم تنها با سخت جانی است که در این عرصه مانده‌ام وگرنه این نشد کار که صبح ها در یک رسانه الکترونیک منتشر کننده اخبار سرویس بین الملل باشم و عصرها در یک روزنامه دیگر یادداشت و گزارش فرهنگی بنویسم. ( البته اگر روزنامه نگاری یافتید که در ایران امروز شرایطی بهتر از من داشت و تازه همین دو تا کار هم گیرش آمده بود سلامم را بهش برسانید)

در ایران صنف به آن معنای واقعی و حقیقی نداریم.اگرچه همین اصناف کنونی "خیرالموجودین"هستند و باید روی سر گذاشتشان و حلوا حلوایشان کرد. اما در حقیقت وقتی به ریشه این مشکلات نگاه می کنیم می بینیم که در حوزه روزنامه نگاری دقیقا همه مشکلات پیش گفته به دلیل نبود صنفی فراگیر ، قدرتمند و با نفوذ است.

اگرچه در بادی امر مشکلات عرصه مطبوعات در دوری باطل سیر می کندو به شکلی تسلسل وار به یکدیگر پیوند خورده است اما مشکل از جای دیگری است . شاید برای فهمیدن اینکه چرا صنفی قوی نداریم باید ریشه مشکل را در نبود روزنامه حرفه ای جستجو کنیم. اما چون مطبوعات در ایران به نهاد تبدیل نمی شوند روزنامه نگاران هم از چندان قدرتی برخودار نیستند که صنف مستقل و قدرتمند تشکیل دهند. این است که شاهد انشعاب و چند دستگی در میان آنها هستیم. اتفاقی که به زعم من تنها در ایران رخ می دهد و در هیچ جای دنیا مثلا دیده نمی شود که اعضای یک صنف یکدیگر را اینگونه که خود را ، تقسیم بندی کنند. دلیل شکل گیری تشکل های مختلف و موازی در این عرصه هم دقیقا همین است.

واقعا تا به حال از خود پرسیده ایم که در کدام یک از صنوف دیگر در همین ایران اتفاقی که در عرصه مطبوعات شاهدش هستیم رخ می دهد. مثلا همین صنف پزشکان را نگاه کنید. برای خودشان یک سازمان نظام پزشکی دارند و فوقش متخصصان رشته های مختلف در کارگروه های تخصصی و انجمن های علمی مجتمع شده اند. اما تصورش را بکنید پزشکان یکدیگر را به اصلاح طلب و اصولگرا یا مسلمان و غیر مسلمان یا تند رو و کند رو تقسیم کنند ... چه بلبشویی می شود این دقیقا اتفاقی است که در عرصه مطبوعات در کشور ما رخ داده است.

اما در صنف ما روزنامه نگاران گاهی به خون هم تشنه می شویم و صفحات روزنامه های خود کلماتی را نثار یکدیگر می کنیم که .. زبان از توصیف آن قاصر است و همه اینها به دلیل این است که ما نه روزنامه درست و حسابی در ایران داریم و نه روزنامه نگار درست و حسابی .

اخیرا شنیدم « روزنامه نگاری از یک عالمی سوال کرده است : آیا جایز است روزنامه نگار به مصالحی دروغ بگوید؟ و آن عالم هم در پاسخش گفته است: بله اگر مصلحت اقتضا کند». به واقع این گویای حال و روز کار مطبوعاتی در کشور ما است و دیگر چه می توان گفت وقتی برخی از همکارانمان در مطبوعات گرفتار چنین نگاه های سانتی مانتالی هستند.

با این حال اگر روزنامه نویسان ، منشی ها و پاسخ گویان تلفن در دفاتر مطبوعاتی یک جناح سیاسی در کشور تصمیم بگیرند که انجمنی تحت لوای "روزنامه نگاران و خبرنگاران ایران" چه جای گله و شکایت که در این مملکت همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید. البته من به عنوان یک عضو کمترین از جامعه مطبوعاتی بزرگ ایران چه اعتراضی می توانم داشته باشم نسبت به این روند وقتی درتاریخ جریده نگاری ایران می خوانم که در سال ۱۳۵۷ سندیکای روزنامه نگاران و خبرنگاران چنان اعتصابی را در اعتراض به سانسور مطبوعات از سوی ساواک سامان داد که حکومت پهلوی را بی آبرو و شانه به شانه مردم انقلاب را روایت کرداما کوتاه زمانی پس از پیروزی انقلابی که روزنامه نگاران و اعضای سندیکا در آن نقشی بی بدیل داشتند به مصداق "آفت طاووس آمد پر او" و بر سندیکای روزنامه نگاران ایران آن رفت که رفت.

مشکل ما خیلی فراتر از این است که کدام انجمن قرار است صنف مطبوعاتی را هدایت و نمایندگی کند؛ مشکل «سانسور» است. سانسور که نباشد همه این مسائل حل می شود. اگر نبود روزنامه نگاری دولتی، حزبی، جناحی، انجام وظیفه ای، مصلحتی و انواع و... اقسام دیگر آن و تنها «روزنامه نگاری» بود آن وقت بلند تر از «سانسور» حرف می زدیم که چه بر سر من و توی روزنامه نگار می آورد. فردا روز دیر یا زود همه اقشار روزنامه نگاران کشورم درک خواهند کرد آنچه گفته آمد.

مسعود لواسانی