چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
زیر نگاه بزها
بزها خودشان را قایم میکردند، اینور یا آنور فرقی نمیکرد هرجای آخور که میشد، چشمهایشان را میدزدیدند سمت دیگر.
وقتی آندو میآمدند توی آخور، صدایی از آنها بلند نمیشد. انگار میفهمیدند، حتی بهتر از کسان دیگر.
لیلا همیشه آن اوایل به محمود میگفت:«من جلو این بزها خجالت میکشم.» محمود هم میگفت:«بزهای من فرق دارند، پازن توشان نیست.» و حالا لیلا بزها را دوست داشت. به محمود میگفت:«محمود بزهایت چه نجیباند، حداقل بیشتر از ما.» وقتی که میدوشیدشان، آخرین قطرهٔ شیر را که از پستان بز میچکاند توی آن سطل کج و کوله، بلند که میشد برود، دستی به نشانهٔ سپاس به سر بزهایش میکشید و همینطور نوازشکنان دستش را تا پشتشان میآورد.
چه نجیب بودند بزها، نگاهشان را از او میدزدیدند. پوستشان زیر دستش میلرزید و دچار ارتعاشهای خفیف میشد. لیلا همیشه بهشان میگفت:«چه نجیبید شما بزها، کاش من و محمود هم بز بودیم...»
محمدحسن فرازمند
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران روز دختر دولت سیزدهم دولت رئیس جمهور مجلس شورای اسلامی رافائل گروسی انتخابات سید ابراهیم رئیسی رهبر انقلاب حجاب انتخابات مجلس
قتل تهران پلیس هواشناسی شهرداری تهران سلامت بارش باران آموزش و پرورش سیل شهرداری قوه قضاییه سازمان هواشناسی
گاز نمایشگاه نفت مالیات خودرو قیمت طلا قیمت خودرو مسکن قیمت دلار حقوق بازنشستگان ایران خودرو بازار خودرو بانک مرکزی
نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون فضای مجازی محمدمهدی اسماعیلی کتاب سینمای ایران سریال دفاع مقدس تئاتر موسیقی سینما
اینوتکس دانشجویان دانش بنیان
رژیم صهیونیستی غزه اسرائیل جنگ غزه فلسطین رفح حماس آمریکا روسیه حمله به رفح نوار غزه طوفان الاقصی
فوتبال استقلال پرسپولیس رئال مادرید لیگ برتر دورتموند ذوب آهن بازی باشگاه استقلال لیگ برتر ایران نساجی لیگ برتر فوتبال ایران
تبلیغات عیسی زارع پور اینترنت اپل سامسونگ ناسا آب گوگل مایکروسافت
سرطان سنگ کلیه هندوانه کبد چرب کمردرد اعتیاد ناباروری بیماران خاص بیمه سبزیجات