پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تنها به خاطر ایران


تنها به خاطر ایران

همه ما برای خود آمال و آرزوهایی داریم در انتخابات ما دنبال كسی می رویم كه احساس می كنیم با آمال و آرزوهایمان می تواند بهترین پیوند را برقرار كند هیچ انسانی نمی تواند تجلی همه مطالبات و خواسته هایش را در یك نامزد انتخاباتی ببیند اما ما ایرانی ها هم عادت داریم در دنیای خوبی ها و ایده آل ها دیگران را محك بزنیم در نگاه اولیه كه نامزدها را ارزیابی می كنیم شاید هیچكدام را مطابق میل خویش نیابیم

معمولاً ‌پس از چند روزی كه فضای انتخاباتی ایجاد شد به مرور احساس می‌كنیم نامزدها با هم فرق‌هایی هم دارند، هر چند در اینكه ایده‌آل‌ ما نیستند با هم مشترك‌اند. بعد از چند روزی كم‌كم یكی از نامزدها را نزدیك‌تر به خود می‌بینیم و چه بسا نسبت به موفقیت یا عدم موفقیت او حساس می‌شویم. دمادم انتخابات، پیروزی نامزد مطلوب ما برایمان حیثیتی می‌شود و به هیچ وجه به كمتر از موفقیت قطعی او رضایت نمی‌دهیم. این روند كه برای یك شهروند معمولی ذكر شد، به شكل كم و بیش مشابهی در احزاب و جریان‌های سیاسی نیز مصداق دارد،‌ با این تفاوت كه روند چند روزه در چند ماه طی می‌شود. در هر حال خلاصه داستان آن است كه اگر واقع بینانه نگاه كنیم انتخاب هر نامزد چه توسط فرد رأی‌دهنده و چه توسط جریان سیاسی بر مبنای ترجیح‌های واقعی است كه او نسبت به دیگران دارد وگرنه نامزد ایده‌آل هیچ كس و هیچ جریان سیاسی را خدا نیافریده است. طی ۸ سال اصلاحات دوران آقای خاتمی همه ما بر مبنای تفكرات متفاوت خویش در وجود شخص ایشان وجوه كافی برای برآورده‌ ساختن آرمان‌های خود را به طور نسبی می‌دیدیم. اكنون به خوبی حس می‌كنیم كه خاتمی چه نعمتی بود. او با ایده‌آل همه ما تفاوت داشت. هر كدام از جریان‌های سیاسی به سهم خود نكاتی داشتند كه از او گلایه كنند. اما در عین حال خاتمی به تنهایی خصوصیات برجسته‌ای داشت كه می‌‌توانست قدر مشترك تمام گرایش‌های اصلاح‌طلبانه باشد. به این ترتیب برای مدت دو دوره ریاست جمهوری‌ او تجلی وحدت و اجماع جبهه دوم خرداد و حتی بسیاری از گرایش‌های آزادیخواهانه دیگر بود.

اكنون با آشكار شدن نتیجه مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری واقعیت به گونه دیگری در برابر چشم ما ظاهر شده است. از هم گسیختگی طرفداران سابق خاتمی از یك سو و یكپارچگی جناح راست در پرتو نظام اطاعت خاصی كه آنها دارند از سوی دیگر، شرایطی ایجاد كرد كه بیش از پیش ما را به واقعیت‌های عرصه سیاسی ایران واقف می‌كند. به بیان دیگر اكنون خوب درك می‌كنیم كه آن خاتمی كه قادر نیست به مطالبات سیاسی همه به طور كامل جواب دهد و گاه با كوتاه آمدن‌هایش حرص همه را درآورده است، در عوض آنچنان خاتمی است كه قادر است به بخشی از مطالبات هر طیف اجتماعی جواب دهد و از پرتو همین فراگیری شخصیت او اجماع قابل توجهی را پشت سر خویش شكل دهد. ما در مرحله اول انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری تقسیم شدیم. سه طیف اصلی گرایشات اصلاح‌طلبانه و تحول‌خواهانه به ترتیب در پشت سه كاندیدای مطرح معین، كروبی و هاشمی شكل گرفتند كه نفر سوم به واسطه پیشینه سیاسی خویش بخشی از جریان راست سنتی را نیز به همراه داشت. این سه نفر مجموعه آرای متمایل به اصلاحات را كه اگر بر فرض خاتمی در صحنه بود همه به سبد او ریخته می‌شد به سه قسمت تقریباً مساوی تقسیم كردند. اكنون فرصت نقد این تقسیم و رخدادهای ماه‌های گذشته نیست. همین قدر اشاره كنیم كه در این تقسیم ما به مزیت‌هایی نیز دست یافتیم. ما توانستیم از بار سنگین به دنبال كشیدن یك جبهه بسیار متشتت و متنوع خود را رها كنیم و سبكبال در عرصه تبلیغات برنامه ایده‌آل خود را عرضه كنیم. كنده شدن از این بار سنگین به ما قدرت مانور سیاسی ویژه‌ای داد. ما توانستیم موج گسترده‌ای در پشت سر خویش در ارتباط با شعارهایی نظیر حقوق بشر، آزادی بیان، توسعه سیاسی و... به راه اندازیم. موفقیت در كسب چهار میلیون رأی با همین شعارها آن هم با روش‌های ساده و متعارف سیاسی كار ساده‌ای نیست. اما تنها اشكال كار در این است كه این میزان از آرا برای به دست گرفتن قدرت كافی نیست. چگونگی تقسیم آرا در انتخابات اخیر نشان می‌دهد كه در عرصه واقعیت‌ها ما چاره‌ای نداریم كه در همان چارچوب‌های ائتلافی عمل كنیم. چارچوب‌هایی كه قطعاً دوباره ما را با مشكل عدم پاسخگویی كافی به شعارها و مطالبات طرفدارانمان مواجه خواهد ساخت. اما اگر غیر از این كنیم به هیچ چیز دست نخواهیم یافت. این انتخاب سختی است. وقت زیادی هم برای فكر كردن نداریم. ما فقط همین سه چهار روز را فرصت داریم. می‌توانیم در عالم ایده‌آل‌های خود سیر كنیم، می‌توانیم همیشه ژست زیبای روشنفكرانه خود را حفظ كنیم و در قالب یك اپوزیسیون مظلوم و محروم از عمل سیاسی به حضور اجتماعی خود ادامه دهیم. می‌توانیم منتظر بمانیم تا اگر امكان بود و شرایط اجازه داد تنها با برخی فشارهای سیاسی مطالباتمان را از دستگاه یكدست شده جناح راست بگیریم و برای همیشه امكان استفاده از ابزارهای حكومت را منحصراً به رقیب واگذار كنیم. در انتخابات نهم واقعیت این است كه ما از ابتدا دنبال یك ایده‌آل‌گرایی نبودیم. انتخاب نخست ما این نبود كه مجموعه اصلاح‌طلبان از هم جدا شوند تا بتوانند فارغ‌البال‌تر شعار دهند. گزینه مورد اجماع هدف نخست همه ما بود. اما تعداد چهره‌هایی كه بتوانند در این نقش ظاهر شوند زیاد نبود. آنها كه می‌توانستند نیامدند و امروز باید ببینند كه حاصل نیامدن آنها چه بود. بعد از استنكاف آنها دیگر راهی برای ما باقی نمانده بود جز آن كه تلاش خودمان را بكنیم. به زعم ما دكتر معین می‌توانست گزینه قابل اجماعی باشد. انتخاب او كه خارج از چارچوب سازمانی احزاب حمایت‌كننده خویش قرار داشت تنها برای تأیید صلاحیت نبود، بلكه این نیت نیز وجود داشت كه گروه‌های دوم خردادی بتوانند بر سر او توافق كنند. به دلایلی كه اكنون زمان پرداختن به آنها نیست این اتفاق نیز نیفتاد. ما حركت خود را صادقانه انجام دادیم و با تمام وجود تلاش كردیم. اما موج مورد نظر ما نتوانست آنچنان فراگیر شود كه بر قدرت سازماندهی متمركز رقیب فایق آید. تصور من این است كه آن قدرت سازماندهی چندان بیش از رأی كاندیدای اقتدارگرای راه‌یافته به دور دوم نیست، اما هیچ كدام از سه كاندیدای مطرح ذكر شده قادر نبودند به تنهایی یك موج فراگیر برای مقابله با آن به راه اندازند. اكنون ما مانده‌ایم و تنها یك انتخاب، شرایط بسیار خطیر است. ماندن در گرایش‌های بسیار زیبا و ستودنی خویش ما را در عالم خیال متوقف می‌كند. در واقعیت، تصویری كه در مقابل خود داریم حاكمیتی یكدست است كه از هم اكنون اقتدارگرایان خود را برای جشن باشكوه آن آماده كرده‌اند. نظامی كه در آن به یمن افزایش قیمت نفت مقادیری از درآمد ملی صرف رضایت‌سازی در سطح توده مردم خواهد شد و بخش عمده آن به مصرف ایجاد یك طبقه حاكم قدرتمند و متشكل در نهادهای خاص حكومتی خواهد رسید. آنها پروسه ایجاد یك طبقه متشكل از خودی‌های حكومتی را تكمیل خواهند كرد و یك اقلیت هفت هشت میلیونی بسیار منسجم و چفت‌شده با حاكمیت انحصاری را شكل خواهند داد. بعد از آن آنها قادرند با سازمان‌دهی نظام انتخابات در فضایی گرفته و وهم ‌آلود كاری كنند كه تا سالیان سال حضور یكدست آنها در حاكمیت تضمین شود. در چنین شرایطی برای نخبگان كشور تنها یك راه برای ارتقا وجود دارد و آن نزدیكی به حاكمیت است. برای فاصله گرفتن از این كابوس دهشتناك آخرین فرصت‌ها در حال سپری‌شدن است. تنها راه گریز از این سرنوشت وحشتناك آن است كه به عالم خاكی برگردیم و آخرین بازی سیاسی كه در چارچوب متكثر دولت اصلاحات امكان آن فراهم است را درست انجام دهیم. هاشمی رفسنجانی آخرین انتخابی است كه می‌تواند نقشه طراحی شده را برهم بزند. برای بسیاری دور از باور است كه امثال من چنین حرفی بزنند اما ما به عرصه سیاست نیامده‌ایم كه كاخ رویاهای زیبای خود را بلند و بلندتر سازیم. ما خیلی دوست داشتیم ایران زیبای ما به رنگی كه ما پیشنهاد می‌كنیم ساخته شود: جامعه‌ای آزاد، دموكراتیك، فرهنگی، متكثر، توسعه یافته و اخلاقی و دارای حكومتی مردمی، پاسخگو، عادل و برخاسته از اراده ملی. چه كنیم كه نشد. اكنون نگران آن هستیم كه از بابت یكدندگی، خودپسندی و عدم واقع‌بینی برخی از ما ایران ما تبدیل شود به جامعه‌ای بسته، غیردموكراتیك، دارای فرهنگی فرمایشی و دیكته شده از بالا، یكدست و غیرمتكثر، توسعه نیافته و دارای اخلاقی چاپلوسانه و حكومتی یك سویه، غیرپاسخگو، با دستانی باز برای نقض حقوق شهروندی و غیرمتكی به اراده ملی و مشروعیت مردمی. روزهای حساسی است. من به سهم خود دوست ندارم در این برهه حساس اشتباهی تاریخی مرتكب شوم. اگر نتوانستیم ایران را به شكلی كه دوست داشتیم بسازیم تلاش كنیم نگذاریم ایران ما آن شود كه آنها دوست دارند. ما خود را مادر واقعی ایران می‌پنداریم. اگر قرار باشد پیكر ایران ما دو تا شود ما از آمال و آرزوهای خود چشم می‌پوشیم. فقط برای آن كه ایران ما بماند.

حیف است كه این همه زحمت بعد از هشت سال پیاپی از بابت اشتباه ما به باد فنا رود. ایران ما بزرگ‌تر از آن است كه یك جا به كام یك جناح انحصارگرای سیاسی فرو رود. من هم مثل بسیاری از دلسوزان و روشنفكران صریح حرف می‌زنم صریح‌تر از همیشه. موقعیت، جای ناز و عشوه سیاسی نیست. هست و نیست ایران و مردم بزرگ آن مطرح است. بی‌تردید به هاشمی رفسنجانی رأی می‌دهم و بدون واهمه از انتقادات، صریحاً همه دوستان و علاقه‌مندان را به این تصمیم دعوت می‌كنم، تنها برای آن كه ایران خوار و خفیف نشود. پس از این رأی هرگز در انتقاد به هاشمی آنجا كه موضوعیت داشته باشد چه مسأله مربوط به گذشته باشد چه حال، تردید و واهمه نخواهم كرد. اما امروز باید از رأی به هاشمی دفاع كرد بدون لحظه‌ای شك و دو دلی و این دفاع نیز باید فعالانه باشد. وقت زیادی نداریم. باید تا جایی كه امكان‌پذیر است نیروها را بسیج كنیم تا در یك جبهه متحد ضد انحصار برنامه از پیش طراحی شده جبهه ضداصلاحات را خنثی كنند. این كار عملی است. بجنبیم.

تنها به خاطر ایران.