پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

داستان ها و تمثیل ها


داستان ها و تمثیل ها

بررسی مجموعه داستان دیوار و شمعدانی نوشته آلبرتو موراویا

این مجموعه شامل ۲۱ داستان کوتاه است.

ویژگی مشترک داستان ها؛ اولین وجه مشترک داستان ها اول شخص بودن راوی آنها است. معمولاً این راوی که با طلوع قرن بیستم و کشفیات روانشناسی اشاعه یافت، راوی ای بیانگر است، به این معنا که فردی خاص سعی می کند خود و جهان اطرافش را بشناسد و دغدغه هایش از زندگی را برای خواننده بیان کند. اهمیت این راوی همزمان است با گسترش یافتن مباحث انسان گرایی و ظهور «منی» که مایل است حقیقت را از دید خود روایت کند و توجهی به کلان روایت ها نداشته باشد. موراویا علاوه بر این، به دلیل نامنتظر بودن رخدادهای داستان هایش، از این راوی برای باورپذیر و ملموس تر کردن رخدادها و نزدیک تر کردن خواننده به راوی استفاده کرده است.

دومین ویژگی مشترک، روان شناختی بودن داستان ها و دغدغه های آنها برای کاوش روان انسان و افشای گرایش های درونی آنهاست. برای این کار نویسنده اغلب در قالب تمثیل داستان ها را روایت کرده است تا برای مفاهیمی پیشینی مصداق یابی کند، به این ترتیب که آن اندیشه را در رفتار شخصیتی خاص یا رخدادی خاص متحقق کرده است. به همین خاطر اگر کسی با معیارهای واقع گرایانه به داستان ها بنگرد، اغلب آنها را باورناپذیر می یابد و می گوید انسان ها در زندگی این گونه عمل نمی کنند. با تمثیل دانستن داستان ها ناچاریم بپذیریم که غلط یا درست، اشخاص و رخدادها پوسته یا «سطح اولیه یی» برای مفاهیم روان شناختی هستند و می توان آنها را حکایت مدرن به حساب آورد. حکایت بودن آن به دلیل تیپ بودن شخصیت ها و زمان مند و مکان مند نبودن اغلب داستان هاست طوری که به نظر می رسد نویسنده صرفاً قصدش بیان مفاهیمی بشری است. و مدرن بودن آن به دلیل بیان دغدغه های روان شناختی انسان معاصر و چیستی روابط انسان ها با یکدیگر است.

سومین ویژگی، سبک روایت داستان هاست، به این شکل که آغاز داستان ها اغلب واقع گرایانه است و خواننده بلافاصله خود را با ماجرا یا شخصیت نزدیک احساس می کند و مساله داستان را مساله خود نیز می بیند. مثلاً فراموش کردن شیئی که چند لحظه قبل دست مان بود، داستان هیولا. دغدغه همزمان اجاره کردن دو آپارتمان و تقسیم کردن خود به دو نفر، داستان رونوشت. دروغ گفتن بی دلیل. عبث. دروغ صرفاً به خاطر خود دروغ، داستان دیوار و شمعدانی. اما همین داستان ها هم در گسترش خود یا حرکت رو به جلو طرح، یکباره حال و هوایی غریب می یابند و وارد فضای تمثیلی می شوند.

چهارمین ویژگی عینی کردن کنش های ذهنی است. به عبارت دیگر کنش یا حس یا تصوری که جایگاهی ذهنی دارد، بیرونی و عینی می شود؛ عملی که انسان ها اغلب آرزوی آن را دارند ولی به دلیل هنجارهای اجتماعی یا مناسبات فرهنگی آن را ناممکن می پندارند. عملی کردن این کنش تنها از عهده کودکان و هنرمندان برمی آید.

ویژگی پنجم، شخصیت پردازی داستان هاست. در این داستان ها شخصیت ها همه تیپ هستند و طبق کارکردشان تعریف می شوند. منظور این است که هر کدام تا آن حد مجال بروز دارند که اندیشه محوری داستان به آنها اجازه می دهد، از همین رو کیستی شان خیلی مهم نیست و اغلب شان اگر از این داستان به داستان دیگری بروند اتفاق خاصی رخ نمی دهد چون آنها تنها نماینده انسان عصبی و حساس معاصر هستند.

ویژگی ششم، مفهوم محور بودن داستان هاست، به این معنا که همه آنها مفاهیمی سیاسی، فلسفی، اجتماعی و مهم تر از همه روان شناختی را بیان می کنند و وقتی داستانی چنین کارکردی یافت، عناصر زیباشناختی اش تحت تاثیر همین وجه قرار می گیرد، به همین خاطر در این داستان ها خواننده شاهد شکلی پیچیده نیست. مثلاً راوی ها همه راوی هایی آشنا هستند و از آنها بیگانه سازی نشده است. (البته منهای داستان آخر یا «بوها و استخوان») این نکته به دلیل آن است که شکل ها مانع از انتقال اندیشه نشوند.

ویژگی هفتم، دلالت مند بودن اغلب داستان هاست به گونه یی که با منطق و استدلال، خواننده را قانع می کنند یا حداقل به فکر فرو می برند.

ویژگی هشتم جذاب بودن رخدادها و مباحث است.

ویژگی نهم بزرگ نمایی رفتارها و دغدغه ها است مثلاً رفتارهای شخصیت اصلی در داستان پروتو اگر آن را استعاره یی از موقعیت کلی انسان ها در دوران جدید ندانیم، باور پذیر نیست یا در داستان ساکن سیاره ونوس، نویسنده نشانه شناسی اجتماعی را به شکلی غلوآمیز به نفع نشانه شناسی معرفت شناختی کنار زده است یا در داستان محاسبات سرانگشتی، برخورد راوی با دکتر و گفتن آن کلمات شعارمانند باور پذیر نیست، مگر اینکه بگوییم نویسنده عمداً واقعیت ها را غیرواقعی نشان داده تا حقیقت ها را آشکار کند.

نکته یی که در برخورد نقادانه با این داستان ها حتماً باید به آن توجه کرد، بستر فرهنگی خوانش آنهاست، به این معنا که آنها را باید در سنت داستان نویسی ایتالیا خواند، نه ایران یا امریکا یا کشوری دیگر. منظور از این سخن آن است که زیر متن این داستان ها، داستان های رئالیستی و نورئالیستی ایتالیاست و باید به آن سنت توجه داشت.

اینک به چند داستان از این مجموعه اشاراتی می کنیم. در داستان محاسبات سرانگشتی خواننده شاهد عینی سازی یکی از دغدغه های روان شناختی انسان امروز است؛دغدغه محاسبه های عبث. مدام در ذهن خود قیمت گذاری کردن وسایل مکان هایی که می رویم. این عمل بیانگر مصرف زدگی انسان امروز است. چون اشیا انسان ها را محاصره کرده اند و معیار راحتی یا سعادت آنها با وسایل و ابزارهایی سنجیده می شود که در تملک خود دارند، هر جا که پا می گذارند اولین کارشان سنجش مقدار دارایی های مالک آنجاست. در این داستان همین گرایش ذهنی انسان، با بزرگ نمایی و عینی سازی، بهانه یی شده است برای راوی تا سخنان خود را در قالب بیماری روانی درباره قشر پزشک بیان کند.

داستان انریکو بایله نقد قدرت و شرح ساز و کار آن در کشورهایی است که نظام های توتالیتر دارند. در این داستان هم نحوه ملاقات راوی با ژنرال و سخنانی که ژنرال درباره خود می گوید، باورپذیر نیست مگر اینکه آن را هم عینی سازی تصورات راوی بدانیم و بهانه یی برای افشای قدرت. بن مایه قدرت به شکلی روشن و صریح در داستان مرد قدرت و به شکلی پنهان در داستان پروتو هم حضور دارد.

با خوانشی فمینیستی چهار داستان از این مجموعه را می توان مردمحور خواند؛ داستان های کی اینو گفته، مکانیسم های خدمتگزار، کلمات گوسفندند و آشتی. در داستان کی اینو گفته، همسر راوی آدمی است که فقط به فکر خود و دغدغه های خود است و کمترین توجهی به مهم ترین مشکل ذهنی شوهرش ندارد. در داستان مکانیسم های خدمتگزار، زن ابتدا نقش ابزاری خود را نمی پذیرد اما مرد به سادگی فریبش می دهد و زن باز ایفای همان نقش را می پذیرد. البته مرد هم خود را ماشینی خدمتگزار می داند اما این امر، مانع از ایفای نقش برتر او که زن را کارگر بی جیره و مواجب خود می داند، نمی شود. در داستان کلمات گوسفندند، شخصیت زن انگار هیچ اراده یی از خود ندارد و منتظر است که راوی و دوستش درباره موقعیت او تصمیم بگیرند. در داستان آشتی هم انگار همسر راوی زیر دست اوست و هویتش را هویت راوی تعریف می کند. به گفته زن شوهرش انتظار داشته؛ «من فقط آشپز و خدمتکار و کلفتش باشم. این جوری شد که دیگه نتونستیم با هم کنار بیاییم.» اما وقتی که راوی نزد او بازمی گردد، می پذیرد که خدمتکار او باشد.

در داستان های دیوار و شمعدانی، ابهامات، قمارباز، رونوشت، الکن و بیشتر از همه ساکن سیاره ونوس آنچه بیش از همه ذهن خواننده را به خود مشغول می کند پیچیده بودن روان انسان هاست و اینکه دیدگاه ما درباره هر چیز، بیانگر معنای آن چیز برای ماست و نباید تصور کرد که این دیدگاه، یگانه و درست ترین دیدگاه ممکن است. هر کس همان گونه فکر می کند که زبان و فرهنگ به او آموخته است.

دغدغه بعدی موراویا در این داستان ها ازخودبیگانگی و شی ءانگاری انسان امروز است که علاوه بر داستان مکانیسم های خدمتگزار، در دو داستان قانون قانون ها و بی معنا هم حضور دارد. انسان در جهان امروز به تدریج از ارزش های انسانی دور می شود و به ابزار تقلیل می یابد و این گفتمان قدرت و رسانه های جمعی است که برای او معناها یا قانون های زندگی اجتماعی را تعریف می کنند. در این حالت او مانند راوی داستان پروتو مدام به دنبال کسی است که بتواند راه و چاه زندگی را تعیین کند.

در پایان باید گفت داستان های موراویا بی شک ارزش خوانده شدن دارد و ترجمه روان رسولی نیز کار را برای خواننده راحت تر کرده است.

محمدرضا گودرزی