پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
اگر رسول زنده بود
۱) همه چیز از تیتراژ شروع می شود و اینکه می خواهی نام نویسنده فیلمنامه را ببینی.اتفاقا تیتراژ خیلی فانتزی و دوست داشتنی در برابر چشمانت رژه می رود و خبری از نام نویسنده نیست تا آخر تیتراژ که معلوم می شود نام مجتبی راعی بعنوان نویسنده و کارگردان کار نوشته می شود.اینکه خیلی از سینما دوستان منتظر دیدن نام نویسنده کار در این فیلم هستند اصلا نکته عجیبی نیست.«رسول ملا قلی پور» فیلمنامه تمام شده «عصر روز دهم»را نوشت و یک روز قبل از عزیمت به عراق، جان به جان آفرین تسلیم کرد حال می گویند مجتبی راعی با اعمال تغیراتی در اصل داستان فیلمنامه،آنرا کارگردانی کرده.حالا اگر راعی، فیلمنامه رسول را تغییر داده،پس چرا ما در تمام فیلم با پس لرزه هایی از سبک ملا قلی پور مواجهیم؟صحنه انفجار ماشین را به یاد بیاورید و بلافاصله پس از آن خراب شدن خانه؛چنین تکانه هایی را ما فقط در فیلمهای رسول ملا قلی پور شاهد بودیم و بس.
۲) باید قبول کرد که از بین همین مخاطبین اندک که برای تماشای این فیلم به سینما می روند،بخش اعظمی، فقط به اعتبار رسول ملا قلی پور،این کار را انجام میدهند،اما با این حال نه در تیزرهای تبلیغاتی و بیلبوردها نامی از وی برده شده و نه در پوسترها و عنوان بندی پایانی فیلم.تنها در انتهای تیتراژ،عنوانی می بینیم با این مضمون که : «به یاد رسول ملا قلی پور که می خواست روزی در عراق،عصر روز دهم را بسازد.» از منوچهر محمدی انتظار وفای به عهد خیلی بیشتری داشتیم.
۳) فیلم به لحاظ وارد شدن سریع به اصل داستان،خیلی زود ماجرای خود را لو می دهد.سوژه ای قابل ستایش که بی منطقی در آن راه ندارد.«عصر روز دهم» قبل از هر چیز مدیون فیلمنامه خوب و فضاسازی های معقول خود است.شخصیت ها با توجه به تکثری که دارند و محدودیت زمان،خیلی خوب آنالیز شده بودند.فیلم در کلیت خود،نشاندهنده رفلکسهای طبیعی این شخصیتهاست.
۴) حقیقتا بازیها در این فیلم ضعیف نبود.به جز احمد مهرانفر که خنثی بازی کرد بقیه بازیگران،نمره قبولی گرفتند بخصوص هانیه توسلی که به فراخور نقشهایش،توانست نقش رحمه را خیلی روان و باورپذیر از آب درآورد.
۵) نقش موسیقی در فیلم بسیار ضعیف بود.یکی از مشخصه های مهم فیلمهای اینچنینی راباید در موسیقی آن دانست.کاش رسول زنده بود و خود، این فیلم را میساخت،آن زمان می دیدیم که او تا چه اندازه به نقش موسیقی در فیلمهایش حساس است.«قارچ سمی» یا «میم مثل مادر» را به یاد بیاورید تا به اختلاف فاحش استفاده از موسیقی خوب و تاثیرش را در آن فیلمها و «عصر روز دهم» ایمان بیاورید.
۶) اینکه چرا راعی در برخی از سکانسها با اطناب دست و پنجه نرم می کند و در سکانسهای کلیدی دیگر، خیلی راحت از کنار ماجرا رد می شود را باید حتما توضیح دهد.صحنه تعقیب و گریز پسر و مادر رحمه یا حضور مریم در حرم، بیش از اندازه کشدار شده بود و در عوض سکانس کلیدی تقابل مادر و رحمه پس از ۲۵ سال خیلی سریع و سرسری نشان داده می شود.
البته پر واضح است که هدف فیلم، رسیدن این دو نفر به یکدیگر است و اصلا مخاطب منتظر دیدن چنین سکانسی است اما به محض روبهرو شدن این دو با یکدیگر، به ناگهان کات داده می شود و در عین ناباوری صحنه بعدی به استقبال ما می آید.
۷) جلوه های ویژه فیلم نیز نمی تواند نمره قبولی داشته باشد.در یکی از سکانسهای پایانی فیلم که یک عراقی دست به عملیات انتحاری می زند،نحوه منفجر شدن او بسیار خنده دار و کمدی است، اصلا شبیه کارتون های کودکانه است.این صحنه ناشیانه،آن هم در غمبارترین سکانس فیلم (که مادر و دختر پس از ۲۵ سال به هم می رسند)نتوانست موجبات تالم مخاطب را فراهم آورد.وقتی بارزترین سکانس فیلم نتواند مخاطب خود را تحت تاثیر قرار دهد،مشخص است که کلیت اثر نیز نمیتواند هدفش را به درستی منتقل نماید.کاش رسول زنده بود و خود در مورد جلوه های ویژه فیلمش تصمیم میگرفت:سکانس یکی مانده به آخر فیلم «قارچ سمی» را به یاد بیاورید با آن جلوه ویژه استثناییاش که بهخاطر همان صحنه،فیلم، سیمرغ بلورین بهترین جلوه های ویژه را از آن خود کرد.
۸) با کمی اغماض،باید به منطقیت سیال فیلم نمره خوبی داد.اما یک صحنه را نمیتوان قابل قبول فرض کرد.اینکه دختر، پس از ۲۵ سال و بدون اینکه حتی مادر و خواهر خود را دیده باشد،با دیدن دوباره خواهر و یکباره مادرش، این چنین منقلب گردد، زیاد خوب از آب در نیامده است.مخصوصا آن صحنه ای که پس از انفجار بمب،مادر عراقی رحمه بیهوش روی زمین مانده بود و وی بلافاصله به سراغ مادر ایرانی اش می رود.این مورد را میتوانید به شماره ۶ نیز ارجاع دهید و اینکه نشان دادن این صحنه می توانست منطقی باشد به شرطی که از قبل برای آن مقدمه چینی می شد.گذشتن خیلی سریع کارگردان از این سکانس حساس،هم قدرت تالم را از تماشاگر خود سلب کرد و هم به شالوده فیلم ضربه زد.حال اگر رسول زنده بود و این فیلم را کارگردانی می کرد،آیا باز هم میتوانستیم ایرادات اینچنینی بگیریم؟اصلا آیا چنین اشتباهات فاحشی درفیلم رقم می خورد که ما خواسته باشیم از آن ایراد بگیریم؟
۹) این اولین فیلم ایرانی بود که ۹۰ درصد آن در عراق فیلمبرداری می شد.کار بسیار سختی است و البته پرهزینه.منوچهر محمدی در مصاحبه ای اذعان داشته که هزینه فیلم بیشتر از یک میلیارد و دویست میلیون تومان بوده است که با این فروش ناامید کننده در بهترین فصل اکران(به واسطه مضمون فیلم) نمی توان به بازگرداندن سرمایه آن امیدوار بود.مطمئنا انتظار همه منتقدان حتی خود عوامل فیلم،فروشی به مراتب بهتر از روند کنونی بود.
۱۰) و در آخر اینکه جانمان به لبمان رسید از بس که منتظر اکران این فیلم ماندیم.رسول می خواست این فیلم را در سال ۸۵ کلید بزند.با این حساب اگر خود او زنده بود،این فیلم را در سال ۸۶ اکران می کرد و تا این زمان که دی ماه ۱۳۸۹ باشد،دو فیلم دیگر را نیز روانه اکران مینمود و احتمالا یک فیلم تازه ساخت و نمایش نداده خود را نیز به جشنواره فجر می فرستاد.
مجتبی اردشیری
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
ویزای تضمینی ایتالیا کانادا
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
انتخابات ریاست جمهوری سعید جلیلی مسعود پزشکیان انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 ایران انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم جلیلی مناظره مناظره انتخاباتی دولت ریاست جمهوری
تهران هواشناسی سلامت اصفهان قتل پلیس وزارت بهداشت قوه قضاییه حوادث خانواده آموزش و پرورش شهرداری تهران
تورم حقوق بازنشستگان خودرو مسکن قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو قیمت خودرو قیمت سکه دولت سیزدهم بازار سرمایه دلار
تلویزیون محرم سینما تئاتر بازیگر سینمای ایران علیرضا قربانی تخت جمشید رسانه ملی کنسرت دفاع مقدس
دانش بنیان ماهواره کنکور ۱۴۰۳
روسیه رژیم صهیونیستی فلسطین ترکیه جو بایدن دونالد ترامپ غزه جنگ غزه آمریکا اسرائیل فرانسه چین
پرسپولیس فوتبال یورو 2024 استقلال سپاهان باشگاه پرسپولیس کریستیانو رونالدو باشگاه استقلال علیرضا بیرانوند جام ملت های اروپا لیگ برتر لیگ برتر ایران
گوگل هوش مصنوعی نمایشگاه الکامپ سامسونگ اینستاگرام اپل عیسی زارع پور ایرانسل چشم فیبرنوری
تب دنگی کاهش وزن برنج خواب قهوه سرطان مغز دیابت مو فشار خون