چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
معناشناسی داستان و اسطوره در قرآن
در قرآن واژگان قصص، حدیث، نبا و مثل به معنای داستان به کار رفته وآن عبارت از بخشهایی از ماجراهای واقعی تاریخ است که عبرت آموزی وهدایتبخشی در پی داشته باشد؛ اما اسطوره در قرآن عبارت از داستانهایخرافی زاییده ذهن گذشتگان است. در مقاله حاضر این دو واژه از نظر لغت وقرآن معناشناسی شده است.
● مقدمه
قرآن اصیلترین کتاب هدایت است. در قرآن هیچیک از مسائل اساسی سعادت وشقاوت انسانی مسکوت نمانده است؛ چنانکه خدای تعالی فرماید: ما فرطنا فیالکتاب من شیء [انعام ۳۸]: (ما هیچ چیز را در این کتاب فروگزار نکردیم).
قرآن کتاب تاریخ یا داستان نیست؛ ولی در نقل تاریخ یا داستان سودمندترین تاریخ وداستان را با بهترین اسلوب بیان داشته که نحن نقص علیک احسن القصص بما اوحیناالیک هذاالقرآن و ان کنت من قبله لمن الغافلین [یوسف۳]: (ما بهترین سرگذشتها را ازطریق این قرآن - که به تو وحی کردیم- بر تو بازگو میکنیم و مسلما پیش از این از آنخبر نداشتی).
در این مقاله نگاهی اجمالی به داستان و اسطوره در قرآن شده و از این رهگذر مقایسهای میان داستان و اسطوره به میان آمده است.
● واژهشناسی داستان
در واژهشناسی داستان در قرآن علاوه بر واژه قصص باید از واژگان حدیث، نبا و مثلمدد جست و حال به اختصار به شرح هر یک میپردازیم:
الف) واژه قصص، از ریشه ق.ص.ص مصدر ثلاثی مجرد قص یقص قصا و قصصا واصل معنای آن قطع و بریدن و اتباع میباشد[۱] و در تراجم پارسی به برگفتن قصه یا ازپی کسی فرا شدن و قصه برداشتن و برپی رفتن معنا شده است و قصص به این خاطر بهداستان گفته میشود که سخنی در پی سخن دیگر میآید و قاص (داستانسرا) کسیاست که خبری را بعد از خبر دیگر و کلامی را بعد از کلام دیگر بیان میکند[۲] و در آیهشریفه آمده: قالت لاخته قصیه (۱) [قصص ۱۱] اتبعی اثره (۲) [۳].
برخی مفسران قصص را جمع قصه گرفتهاند؛ مانند نسفی ذیل آیه شریفه نحن نقصعلیک احسن القصص [یوسف ۳]: (خبر دهیمت از نیکوترین قصههای گذشتگان).مشهور است که در قوله تعالی نحن نقص علیک احسن القصص واژه القصص ممکناستبه معنای مصدری باشد. که در تقدیر چنین میشود: نحن نقص علیک احسنالاقصاص یعنی ما به بدیعترین اسلوب و بهترین طریق و عجیبترین نظم بر تو قصهمیخوانیم. در این صورت معنای مقصوص را القا میکند؛ یعنی نحن نقص الیک احسنما یقص من الاحادیث[۴].
علامه طباطبائی در جمع دو وجه - البته با ترجیح معنای مفعولی- چنین میفرماید:پس قصص به معنای قصه و احسن القصص به معنای بهترین قصه و حدیث است. چهگفته باشند که کلمه نامبرده مصدر به معنای اقتصاص و قصهسرایی است و چه به معنایاسم مصدر یعنی داستان باشد. هر دو وجه صحیح است. بنابراین معنا داستان یوسفبهترین داستان است و بنا بر معنای قبلی باز هم قصه یوسف به آن طریق که قرآن سرودهبهترین سراییده است[۵].
در قرآن از ریشه ق. ص. ص ۳۰ واژه پدید آمده است که ۶ مورد مصدر قصص و ۲۰مورد مشتقات فعلی و چهار مورد واژه قصاص میباشد که در اصل لغتبه معنای اتباع وپیروی قدم به قدم و در قرآن واژه قصص به معنای بیان داستان (داستان سرایی) است.
ب) واژه حدیث، در لغتبه معنای از نو ایجاد شدن و چیزهای نو [۶] و در قرآن بهمعنای خبر، کلام، قرآن، عبرت، رؤیا، نوآوری و قصص میباشد[۷]. حال به دو مورد کهبه این معنا آمده اشاره میکنیم:
▪ مورد اول: هل اتاک حدیث ضیف ابراهیم المکرمین اذدخلوا علیه فقالوا سلما قال سلم قوم منکرون[ذاریات ۲۵ و ۲۴]: (آیا خبر میهمانهایبزرگوار ابراهیم به تو رسیده است؟! در آن زمان که بر او وارد شدند و گفتند: سلام بر تو.او گفت: سلام بر شما که جمعیتی ناشناختهاید).
▪ مورد دوم: هل اتاک حدیث موسی اذ ناداه ربه بالواد المقدس طوی اذهب الیفرعون انه طغی [نازعات ۱۵-۱۷]: (آیا داستان موسی به تو رسیده است، در آن هنگام کهپروردگارش او را در سرزمین مقدس طوی ندا داد و گفت: به سوی فرعون برو که طغیانکرده است).
با توجه به سیاق در این دو مورد کاملا روشن است که منظور از حدیث در آن دوداستان میباشد.
ج) واژه نبا: جمع آن انباء و به معنی خبر و آگاهی میباشد[۸] و در قرآن در برخیموارد به معنی داستان و سرگذشت آمده است؛ مانند: واتل علیهم نبا ابنی آدم بالحق اذقربا قربانا فتقبل من احدهما و لم یتقبل من الاخر[مائده ۲۷]: (و داستان دو فرزند آدم را بهحق برای آنها بخوان: هنگامی که هر کدام به کاری برای تقرب (به پروردگار) انجام دادند.اما از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد).
در تفسیر نسفی در ترجمه آیه آمده است که: و بخوان بر ایشان بیفزون و کاستقصه دو پسر آدم را... [۹].
و یا نتلو علیک من نبا موسی و فرعون بالحق لقوم یؤمنون[قصص ۳]: (ما از داستانموسی و فرعون به حق بر تو میخوانیم، برای گروهی که ایمان میآورند).
د) واژه مثل، و جمع آن امثال به معنی نظیر و شبیه میباشد [۱۰]. برخی این واژه را اززبان سامی[۱۱] و برخی از زبان و حبشی Mesale ،Mesl میدانند [۱۲].در کتب وجوه و نظائر معناهایی مانند: عبرت، عذاب، سنن و صفتبرای آن ذکر شدهاست[۱۳]؛ لذا باید معنای داستان را نیز به آن افزود؛ مانند ان مثل عیسی عندالله کمثلآدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون[آل عمران ۵۹]: (مثل عیسی نزد خدا همچون آدماست که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: موجود باش، آنگاه موجود شد).
مفسر بزرگ شیعی ابوالفتح رازی و نیز نسفی واژه مثل را در اینجا به داستان معناکردهاند[۱۴].
● مراد از داستان در قرآن
در اصطلاح قرآنی داستان به مفهوم گسترده آن پدیدهای است که ساختار هندسیویژهای دارد. داستان نویس یک یا چند حادثه و نیز وضعیتها، شخصیتها و محیطها رابرمیگزیند و آنها را به زبانی تعبیر میکند[۱۵]. نیز باید افزود که قصص در نگاه قرآنعبارت است از بیان ماجراهای گذشته از حیث عبرت گرفتن و آن پیگیری و بیان یکواقعیت تاریخی از زوایای گوناگون در بعد هدایتی میباشد؛ لذا در جهتبیان تمام یکماجرا نمیباشد؛ بلکه آن بخشهایی از ماجراها را گزین میکند که هدایتگر باشد. بنابراینقصص شامل وقایع حاضر مانند حدیث و رویدادهای آینده، مانند نبرد ایران و رومنمیشود. قصه گفتن قرآنی یعنی پی گرفتن اخبار گذشتگان و این در بیان قرآن کریم نیزتصریح شده است که: لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب ما کان حدیثا یفتری لکنتصدیق الذی بین یدیه و تفصیل کل شیء و هدی و رحمة لقوم یؤمنون [یوسف ۱۱۱]: (درسرگذشت آنها درس عبرتی برای صاحبان اندیشه بود. اینها داستان دروغین نبود؛ بلکههماهنگ استبا آنچه پیش روی او از کتب آسمانی پیشین قرار دارد و شرح هر چیزی(که پایه سعادت انسان است) و هدایت و رحمتی استبرای گروهی که ایمان میآورند).
● واژه اساطیر
اساطیر بر وزن افاعیل و مشتق از ریشه سطر میباشد. سطر یعنی کتب (نوشت) وسطر، ردیف هر چیز را گویند. و فی الکتاب مستورا؛ یعنی در کتاب نوشته شده است،و سطر فلان کذا؛ یعنی فلانی ردیف به ردیف نوشت [۱۶].
برخی معتقدند که اساطیر جمع اسطوره و اسطاره و برخی آن را جمع اسطار واسطاره، اسطیر و اسطیره و اسطور و اسطوره و برخی آن را جمع الجمع، یعنی جمعاسطار و اسطار جمع سطر و برخی- چون اخفش- آن را جمع بدون مفرد میدانند[۱۷].
دانشمندان واژهشناس اساطیر را به سخنان باطل و سخنانی که هیچ ربطی به چیزیندارند تعریف کردهاند و افزودهاند: اساطیر الاولین، یعنی آن سخنان شگفتی که ازپیشینیان نوشته باشند و آن درباره سخنی به کار میرود که از هم گسیخته باشد[۱۸] وهنگامی گفته میشود، سطر فلان علینا تسطیرا که شخصی سخنانی شبیه باطل بیاوردو زمانی که گفته شود: فلان سطر علی فلان که سخنان بیهوده بگوید [۱۹]. اساطیرالاولین در ترجمه فارسی به افسانههای نبشته پیشینیان ترجمه شده است[۲۰].
درباره منشا این واژه فرانکل بر این نظر است که از آرامی گرفته شده است[۲۱] وبرخی معتقدند که اسطوره از واژه یونانی هیستوریا (Historia) به معنی جستجو وآگاهی و داستان گرفته شده است. بازمانده این لغت در زبان انگلیسی (Story) بهمعنای داستان و حکایت و در زبان فرانسه (Histoire) به معنای تاریخ و حکایتمیباشند[۲۲] و برخی هم آن را از اصل تازی میدانند.
حال قبل از بررسی کاربرد این واژه در قرآن به اختصار کلیات اسطورهها را بیانمیکنیم: اسطوره قصهگونهای است که طی توالی نسلها بر سر زبانها نقل میشود. آنپدیدههای طبیعت و همچنین آیینها و عقاید موروثی را به نحوی غالبا ساده تبیینمیکند. در اسطوره مرز دنیای عینی و ذهنی به هم میریزد. زمان واقعی عینیتخود را ازدست میدهد و به زمانی ذهنی تبدیل میشود. اسطوره را باید داستانهای نیمه واقعیدانست.... آنچه مهم است صحت تاریخی داستان نیست؛ بلکه مفهومی است که برایمعتقدان آن در بردارد[۲۳].
اسطوره را باید داستان و سرگذشتی معنوی (آسمانی، روحانی، مربوط به فراسویجهان مادی، غیر ملموس و آن جهانی) دانست که معمولا اصل آن معلوم نیست و شرحعمل، عقیده، نهاد یا پدیدهای طبیعی استبه صورت فراسوی، که دست کم بخشی ازآن را از سنتها و روایتها گرفتهاند و با آیینها و عقاید دینی پیوندی ناگسستنی دارد. دراسطوره وقایع از دوران اولیه نقل میشود و به عبارت دیگر سخن از این است که چگونههر چیزی پدید میآید و به هستی خود ادامه میدهد. شخصیتهای اسطوره را موجوداتفوق طبیعی تشکیل میدهند و همواره هالهای از تقدس، قهرمان مثبت آنرا فرا گرفتهاست[۲۴].
حال گونههای اسطوره را اختصارا ذکر میکنیم.
الف) اسطوره آیینی: متنهایی که دانش مربوط به اسطورهها از آن بدست میآید،در آرشیو پرستشگاهها جای داشته است. در آیین، اسطوره سرگذشت آنچه را اجرامیشد بیان میکند... این گونه اسطوره کارآیی آیین را تامین میکند. شاید اسطوره آیینیکهنترین نوع اسطوره باشد.
ب) اسطوره بنیادی: کاربرد این اسطوره بیان علتخیالی بنیاد یک عادت و یک نامهو حتی یک شیء است.
ج) اسطوره کیش: این اسطوره مربوط به دین یهود است و کاربرد آن عبارت بود ازتصدیق عهدی که میان یهود و اسرائیل بسته شده بود.
د) اسطوره شخصیت: این اسطوره تولد و کارهای برجسته یک قهرمان مشهور را باهالهای از شگفتی و رمز و راز میپوشاند.
ه) اسطوره جهان پس از مرگ: این اسطوره مشخصه تفکر مسیحی - یهودیاست[۲۵].
در قرآن این واژه به صورت جمع، اساطیر و به صورت ترکیب اساطیر الاولین در ۹مورد بیان شده است و ما مختصرا به بیان مراد واژه اساطیر در این آیات با توجه به سیاقمیپردازیم:
▪ و منهم من یستمع الیک و جعلنا علی قلوبهم اکنة ان یفقهوه و فی اذانهم و قرا و انیروا کل آیة لا یؤمنوا بها حتی اذا جاؤک یجادلونک یقول الذین کفروا ان هذا الا اساطیرالاولین [انعام ۲۵]:(پارهای از آنها به (سخنان تو) گوش فرا میدهند و بر دلهای آنهاپردههایی افکندهایم تا آن را نفهمند و در گوش آنها سنگینی قرار دادیم و اگر تمامنشانههای حق را ببینند، ایمان نیاورند؛ تا آنجا که وقتی به سراغ تو میآیند، با توپرخاشگری کنند. کافران میگویند: اینها فقط افسانه پیشینیان است).
سیاق نشان میدهد که مشرکین آیات خدا را تکذیب میکردند و در برخورد با آیاتخداوند ایمان نمیآورند و میگفتند: اساطیر پیشینیان است و لذا در اینجا استعمالاساطیر الاولین- از سوی مشرکین - و در مقابل آیات خداوند قرار گرفته است.
▪ واذ تتلی علیهم آیاتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا ان هذا الا اساطیرالاولین [انفال ۳۱]: (و هنگامی که آیات ما بر آنها خوانده میشود میگویند: شنیدیم (چیزمهمی نیست). ما هم اگر بخواهیم مثل آن را میگوییم. اینها همان افسانههای پیشینیاناست).
مشرکان آیات خدا را ساده و عامیانه تلقی میکردند و آن را اساطیر الاولینمیخواندند. لذا در اینجا نیز اساطیر استعمالی از طرف مشرکان برای آیات خداوندمیباشد.
▪ و اذ قیل لهم ماذا انزل ربکم قالوا اساطیر الاولین [نحل ۲۴]: (و هنگامی که بهآنهاگفته میشود پروردگار شما چه نازل کرده است؟ میگویند: اینها (وحی الهی نیست)همان افسانههای دروغین پیشینیان است).
در اینجا نیز کاملا مشهود است که تنزیل الهی از سوی مشرکان به اساطیر الاولین نامبرده شده است.
▪ قالوا اذا متنا و کنا ترابا و عظاما ءانا لمبعوثون لقد وعدنا نحن و اباؤنا هذا من قبل انهذا الا اساطیر الاولین [مؤمنون ۸۲ و ۸۳]: (آنها گفتند: آیا هنگامی که مردیم و خاک واستخوانهای پوسیده شدیم، آیا بار دیگر برانگیخته خواهیم شد؟! این وعده به ما وپدرانمان از قبل داده شده است؛ این فقط افسانههای پشتیبان است).
در اینجا وعده بعث و برانگیخته شدن از سوی مشرکان به اساطیر الاولین تعبیر شدهاست.
▪ و قالو اساطیر الاولین اکتتبها فهی تملی علیه بکرة و اصیلا. قل انزله الذین یعلم السرفی السماوات و الارض انه کان غفورا رحیما [فرقان ۴ و ۵]: (و گفتند: این همان افسانههایپیشینیان است که آن را رونویس کرده و هر صبح و شام بر او املا میشود. بگو کسی آن رانازل کرده که اسرار آسمانها و زمین را میداند. او همیشه آمرزنده و مهربان است).
در اینجا نیز کاملا ملحوظ است که استعمال اساطیر الاولین در مقابل کتاب خداونداست).
▪ وقال الذین کفروا ءاذا کنا ترابا و آباؤنا ائنا لمخرجون. لقد وعدنا هذا نحن آباؤنا منقبل ان هذا الا اساطیر الاولین [نحل ۶۷ و ۶۸]: (و کافران گفتند: آیا هنگامی که ما وپدرانمان خاک شدیم، (زنده میشویم) و از دل خاک بیرون میآئیم؟ ! این وعدهای استکه به ما و پدرانمان از پیش داده شده است: اینها افسانههای پشتیبان است).
در اینجا بعث و خروج را در مقابلش اساطیر الاولین قرار دادهاند.
▪ و الذی قال لوالدیه اف لکما اتعداننی ان اخرج و قد خلت القرون من قبل و همایستغیثانالله ویلک آمن ان وعدالله حق فیقول ما هذا الااساطیر الاولین [احقاف ۱۷]: (وکسی که به پدر و مادرش میگوید: اف بر شما! آیا به من وعده میدهید که من روز قیامتمبعوث شوم؟! در حالی که پیش از من اقوام زیادی بودند (اما هرگز مبعوث نشدند) وآندو پیوسته فریاد میکشند و خدا را به یاری میطلبند که وای بر تو ایمان بیاور که وعدهخدا حق است! اما او پیوسته میگوید: اینها چیزی جز افسانههای پیشینیان نیست).
در جواب والدین مؤمن که فرزندشان را به ایمان به قیامت فرا میخوانند، فرزندشانآن را انکار میکند و اساطیر پیشینیان مینامد.
▪ و اذ تتلی علیهم آیاتنا قال اساطیر الاولین[قلم ۱۵]: (و هنگامی که آیات ما بر اوخوانده میشود، میگوید: اینها افسانههای خرافی پیشینیان است). در اینجا مشرکان آیات خدا را اساطیر الاولین نامیدهاند.
▪ و اذا تتلی علیه آیاتنا قال اساطیر الاولین [مطفنین ۱۳]: (وقتی آیات ما بر او خواندهمیشود، میگوید: این افسانههای پیشینیان است). با توجه به سیاق مشخص است کهمشرکان آیات خداوند را در مورد روز جزا تکذیب و اساطیر الاولین میخوانند: چنانکهدر آیات قبل از آیه مذکور میخوانیم: وای در آن روز بر تکذیب کنندگان! آنهایی که روزجزا را انکار میکنند. کسی که آن را انکار میکند، متجاوز و گنهکار است.
● فرق داستان و اسطوره
همان طور که دیدیم اساطیر الاولین در قرآن دارای معنی گستردهای است و همیشهاز طرف مشرکان و به منظور غیرالهی و ناحق شمردن قرآن و عقاید موجود در آن ابرازمیشده است و با توجه به سیاقهای آیات بیان نمودیم که غرض مشرکین انکار دو چیزبوده است: یکی ما انزال الله و دیگری حق بودن بعث و خروج از قبر؛ لذا مشرکانهرگاه به تکذیب دست مییازیدند، اساطیر الاولین را به کار میبردند؛ یعنی آنها اموریاست که دیگران به ناحق و از سابقه ذهنی مردم استفاده کرده و در اذهان آنان القاکردهاند.
در بحث از واژه اسطوره و انواع آن بیان کردیم که واژه اسطوره دارای معنای وسیعاست و عقاید و آداب و داستانهای گذشته و جز آنها را در سطوح کلان آن در بردارد وریشههای آن نیز دینی است. لذا میبینیم که در قرآن واژه اساطیر به همین گستردگیمطرح میشود و صرفا معنای داستان خرافی را نمیدهد؛ بلکه شامل مجموعهای ازعقاید و آداب و ماجراهای گذشتگان میباشد. اما در لغتنامههای امروز معنای آن صرفابه داستانهای خرافی عدول کرده است.
اگر در بحث داستانهای قرآن- از باب تسمیه جزء بر کل- بخواهیم آن را با اساطیرمقایسه کنیم، باید به ذکر این نکته مهم بپردازیم که وجه ممیزه این دو عنصر این حقیقتاست که قصص قرآن حق و راست است. ولی در اساطیر هر چند ممکن است ریشهایدینی و راست داشته باشد؛ ولی در مسیر زمان منحرف شده است.
حال این سؤال مطرح میشود که منظور مشرکین از اساطیر کدام گونه آن بوده است؟باید گفت که با توجه به سیاقهای آیات بحثشده، واژه اساطیر در قرآن میتواند تمامگونههای اسطورهای را در بربگیرد.
نویسنده: عباس اشرفی
منابع
۱) نزهةالاعین النواظر... ص ۴۹۰ لسان العرب، ج ۷، ص ۷۳، مفردات راغب، ص ۲۷۹.
۲) تراجم الاعاجم ص ۲۷۹، درر الترجمان ص ۲۴۹، التبیان فی تفسیرالقران، ج ۶، ص ۹۳، تهذیب اللغة، ج ۸، ص ۲۵۶.
۳) لسان العرب، ج ۷، ص ۷۴.
۴) معجم البحرین، ج ۳، ص ۵۱۱، تفسیر نسفی، ج ۱، ص ۳۲۵، مجمعالبحرین، ج ۳، ص ۵۱۱.
۵) المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه ج ۲۱، ص ۱۲۴.
۶) لسان العرب، ج ۲، ص ۱۳۱، العین، ص ۱۶۷.
۷) وجوه و نظائر دامغانی ص ۱۲۰، الوجوه النظائر فی القرآن، ص ۲۵۹.
۸) العین، ص ۷۸۴، لسان التنزیل، ص ۳۴، درر الترجمان، ص ۵۲.
۹) تفسیر نسفی، ج ۱، ص ۱۶۰
۱۰) الکشاف، ج ۱، ص ۷۲.
۱۱) واژههای دخیل در قرآن مجید، ارتور جفری، ترجمه بدرهای، ص ۲۷۳.
۱۲ . Encjclopedie delislam vol.۹ p.۸۰۵
۱۳) وجوه القرآن تفلیسی، الوجوه والنظائر دامغانی، ۵-۲۶۴
۱۴) تفسیر ابوالفتوح رازی، ج ۳، ص ۳۶، تفسیر نسفی، ج ۱، ص ۸۶.
۱۵) پژوهشی در جلوههای هنری داستانهای قرآن، ج ۱، ص ۱۳
۱۶) مجمع البحرین، ج ۱، ص ۳۷۱.
۱۷) مختار من الصحاح ص ۳۳۷، لسان العرب، ج ۴، ص ۳۶۳، مجمع البیان، ج ۲، ص ۲۸۴.
۱۸) العین، ص ۳۷۳، دایره المعارف قرن عشرین، وجدی، ج ۵، ص ۱۲۸.
۱۹) العین، ص ۳۷۳، مجمع البحرین، ج ۱، ص ۳۷۱
۲۰) لسان التنزیل، ص ۲۶.
۲۱) واژههای دخیل در قرآن مجید، جعفری، ص ۱۱۳.
۲۲) تاریخ اساطیری ایران، آموزگار، ص ۳.
۲۳) اساطیر و فرهنگ ایرانی، ص ۱۳، در قلمرو وجدان، ص ۴۰۵ و ۴۰۴، شناخت اساطیر ایران، ص ۲۲.
۲۴) تاریخ اساطیر ایرانی، ص ۳ و ۴.
۲۵) اساطیر خاورمیانه.
پی نوشتها
۱) به خواهرش گفت: او را پیبگیر.
۲) پی او برو .
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست